فرانْسيس بيكُن فيلسوف معروف انگليسي در 22 ژانويه 1561م در لندن به دنيا آمد و از جواني به تحصيل علم و دانش پرداخت. پدر فرانسيس از نزديكان پادشاه انگليس بود. از اين رو وي براي نزديك شدن به پادشاه كوشش فراواني كرد و بالاخره به عضويت مجلس ملي انتخاب شد و با اخذ عنوان لُردْ، به رياست قضات كشور و رياست دادگستري انگلستان دست يافت. با اين وصف طولي نكشيد كه پارلمان انگليس كه نظر خوبي نسبت به بيكن نداشت، او را به جرم اختلاس از تمام مزايايى كه به دست آورده بود محروم كرد و بيكُن پس از محاكمه به حبس ابد محكوم شد. اما پادشاه انگلستان وي را عفو كرد و بيكن از آن پس تا پايان عمر در املاك خود در خارج از لندن، روزگار گذراند. بيكن با وجود از دست دادن مقام، از مطالعه و اشتغال به علم رويگردان نشد و در همين هنگام كتابهاي معروف خود درباره ارزش و پيشرفت علم وديگري به نام ارغنون جديد را منتشر نمود كه فوقالعاده مورد توجه قرار گرفت. وي عنوان كرد كه هدف اصلي او در زندگي، عبارت از اعمال نفوذ خود به طبيعت است. بيكُن ميگفت: انسان چون داراي سه نيروي حافظه، تخيل و عقل است، بايد علوم نيز به سه دسته تقسيم شود. از اين رو، بيكن آنچه را كه مربوط به حافظه بود تاريخ ناميد و ادبيات و فلسفه را نيز به ترتيب به تخيل و عقل مربوط ميدانست. او فلسفه را به سه موضوع خدا، طبيعت و انسان تقسيم كرد و بر اين اساس آنچه مربوط به خدا باشد، علم الهي است و طبيعت، موضوع علم و حكمت است. همچنين اموري مربوط به روان و تن هستند مثل پزشكي و هنرهاي زيبا و ورزش و اخلاق، و برخي مربوط به زندگاني اجتماعي مردم است كه آن را بايد علم مدني ناميد. بيكن اولين كسي بود كه با انتقاد از علم و حكمت قديم، مبناي آن را درهم ريخته و با بيان نقائص و اشتباهات آن، مردم را به تجربه و اساس علوم تازه تشويق ميكرد. بزرگترين خدمت بيكن به فلسفه، تدوين و استقرار و ترويج روش استقراء در علوم تجربي بود كه هم اينك نيز كاربرد فراواني دارد. بيكن در گسترش علوم تجربي در انگلستان و تجديد حيات علم و فلسفه در اروپا نقش بسزايى داشت و با تاليف كتاب احياء علوم كبير يا دايرةالمعارف علوم بشري، يكي از پديد آورندگان روش تجربي به شمار ميرود. بيكن دو سال قبل از مرگش كتاب آتلانتيس نو را نوشت و آن مدينه فاضلهاي بود كه ساكنانش خويشتن را وقف مطالعه طبيعت و خداوند كرده بودند. در اين مدينه فاضله كه آن را بزرگترين ارمغان بيكُن به فلسفه جهان ناميدهاند، سياستمدار وجود ندارد بلكه به جاي آنها مردان عَمَل و كشوردار نشستهاند. در اين آرمانشهر، از راه گزينش شرافتمندانه بر مبناي لياقت و صلاحيت ميتوان به مقامي رسيد. انسان عليه انسان به ستيزه برنميخيزد، بلكه همه انسانها دست در دست يكديگر براي غلبه بر نيروي طبيعت كوشش ميكنند. در اين مملكت، نمونه و كمال مطلوب، كشمكش و جنگ نيست زيرا حرص و طمع وجود ندارد. هيچ كس نميكوشد تا در كسب ثروت از همسايگان خود پيشي جويد. در مدينه فاضله بيكن، مردم تحت رهبري ساكنان فيلسوف و دانشمند، به دينِ حسن نيتْ خواهند گرويد. آدميانحيواناتي نيستند كه راست راه ميروند بلكه خداياني جاوداني هستند. علاوه بر اين اثر، از فرانسيس بيكن آثار ديگري بر جاي مانده كه پيشرفت دانش، تاريخ بادها و داستان مرگ و زندگي از آن جمله است. فرانسيس بيكن سرانجام در نهم آوريل 1626م در 65 سالگي بر اثر ابتلا به مرض ذاتالرّيه درگذشت.