استاد دانشگاه قم ضمن اشاره به اینکه فلسفه اخلاق تلاش میکند بفهمد زندگی خوب انسان چیست و این امر را از طریق بررسی غایت زندگی دنبال میکند، نشان داد که چنین نگرشی به اخلاق چگونه در مواجهه با تکثر مذهبی اثرگذار است.
به گزارش ایکنا، نشست علمی «اخلاق فلسفی در مواجهه با تنوع مذهبی»، با سخنرانی محسن جوادی استاد فلسفه دانشگاه قم ۲۷ آبان در دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
فلسفه یعنی هر چیزی را بر اساس خرد بپذیرید. فلسفه بیشتر در تاریخ خودش در یونان با هستیشناسی گره خورده است لذا وقتی میگویند فلسفه، مابعدالطبیعه به ذهن ما میآید یعنی هستی را در کلیتش دریافتن. در یک دورهای سقراط یک تغییری در موضوع فلسفه به وجود آورد که نام او را جاودانه کرد و امروز او را به عنوان پدر فلسفه اخلاق میشناسند. سقراط آمد موضوع خردورزی که قبل از خودش ناظر به شناخت ماهیت هستی بود به انسانشناسی تغییر داد. سقراط گفت مهم نیست عالم از چه پدید آمده مهم این است چه زندگی داشته باشم که در تراز من باشد؛ یعنی سقراط تامل فلسفی را از مباحث مربوط به هستیشناسی به انسانشناسی تغییر داد. سقراط پرسید مسئله مهمتر این است؛ سعادت چیست، فضیلت چیست، عدالت چیست و اینگونه فلسفه را معطوف به غایات انسانی کرد.
مسئله اخلاق مسئله زندگی خوب است
فلسفه اخلاق یعنی تاملات فلسفی بر مقولات اخلاقی. اخلاق چیست؟ ماهیت امر اخلاقی چیزی است که زندگی را خوب میکند. مسئله اخلاق مسئله زندگی خوب است. پس خوب بودن مسئله اخلاق است. البته در دوره جدید خوب بودن را به خوب عمل کردن تغییر دادند. حالا اشاره میکنم چرا این تغییر اتفاق افتاد. پس اخلاق فلسفی تامل روی این سوال است که زندگی خوب چیست. این خوب بودن فقط مسئله انسان نیست و در مورد اشیا هم مطرح میشود مثلا وقتی میخواهیم یک چاقو برداریم چاقوی خوب برمیداریم. از نگاه فلاسفه تعیین کننده خوبی، غایات هستند. مشخص کردن غایت چاقو راحت است ولی پیدا کردن غایت انسان دشوار است. فلسفه اخلاق تلاش میکند بفهمد زندگی خوب انسان چیست، از این راه که غایت زندگی انسان چیست.
یک عنوان دیگر بحث تکثر ادیان است. در بحث تکثر باید دو حقیقت را از هم تفکیک کنیم. یک واقعیتی داریم به نام تکثر ادیان که کسی نمیتواند آن را نفی کند. یک بحث دیگری داریم به نام کثرتگرایی دینی که یک نظریه راجع به تکثر ادیان است. بنابراین باید این دو مسئله را از هم تفکیک کنیم. مسئله اخلاق این است با واقعیتی به نام تکثر ادیان فارغ از حق بودن یا باطل بودن چگونه مواجهه داشته باشیم. این یک بحث اخلاقی است ولی کثرتگرایی دینی یک بحث دینی است.
تناقض عقل و ایمان از کییر کگور تا ابنعربی
حال بحث ما این است که باید چکار بکنیم یک مواجهه اخلاقی با تکثر ادیان داشته باشیم؟ ابتدا عرض کنم اخلاق فلسفی از نظر دین چه جایگاهی دارد چون برخی میگویند تامل فلسفی با دینداری جور درنمیآید. کییر کگور میگوید هر چه تناقض دین بیشتر باشد، نفهمیدن دین بیشتر باشد، ایمان عمیقتر است و اساسا ایمان پرش در تاریکی است. وقتی عقل پرتو بیندازد ایمان از بین میرود و حقیقت خود را در قالب عقلانیت به شما نشان میدهد. برخی نوشتههای عرفانی ما هم چنین چیزی را القا میکند مثلا یکجا ابنعربی دقیقا شبیه همین را میگوید و میگوید کسی که ایمان را از عقلش میگیرد بنده عقل است نه بنده خدا. البته نمیخواهم بگویم ابنعربی این را میگوید ولی چنین تعبیری را بیان کرده است.
با این مقدمه درباره اخلاق فلسفی و تکثر دینی باید عرض کنم که اخلاق فلسفی از راههای مختلف میتواند در این زمینه تاثیرگذاری داشته باشد که یکی از آنها عقلانیت است. عقلانیت میتواند زمینه مشترک میان پیروان ادیان درست کند. عقلانیت ما را از تعصب و درگیری بیحاصل و زندگیسوز دور میکند چون وقتی نتوانیم زندگی خوبی در این دنیا داشته باشیم آخرتمان هم سوخته است.
ما یک بحثی داریم به نام معقولیت عمل. معقولیت عمل از مسائلی است که عالمان اخلاق بر آن تاکید دارند. برخی عبادت خدا را به متاع دنیا میفروشند یعنی چیزی که بهای بیشتری دارد را به چیزی که بهای کمتری دارد میفروشند. اگر من به اخلاق فلسفی وفادار باشم و آن را قبول کنم خیلی از چیزهایی که آخرش فروش چیز گرانبها به چیز ارزان است را قبول نمیکنم یعنی حاضر نیستم از هر وسیلهای استفاده کنم تا به یک مقصدی برسم، حاضر نیستم به هر کاری تن بدهم چون آنچه از بین میرود نفس من است. اگر کسی درک درستی از معقولیت عمل داشته باشد زیر بار هر کاری نمیرود ولو به او بگویند با کشتن فلان انسان به بهشت میروی. اخلاق فلسفی میتواند کمک کند درک درستتری داشته باشیم و گرفتار تعصبات نشویم.
غایت شریعت را ببینیم
مسئله بعد غایت شریعت است. خیلی جاها عالمان شیعه و اهل سنت متوجهند نباید در پوسته شریعت متوقف شوند لذا اهل سنت از فقه مقاصدی صحبت کردند یا شیعه از حسن و قبح عقلی سخن گفته است. شریعت اینگونه نیست غایتی نداشته باشد و صرف آزمایش باشد بلکه معطوف به غایات و نکاتی است. در همین بحث ربا خیلیها گفتند حیلههایی که برای فرار از ربا گفته شده است غایت شریعت را از بین میبرد. بنابراین اخلاق فلسفی میگوید نباید فقط ظاهر را دید بلکه پشت آن غایاتی وجود دارد.
حاصل عرض بنده اینکه انسان ایمانش را از طریق خردورزی از دست نمیدهد و بزرگان مومن ما یعنی کسانی که مسیرهای عقلانیت را خیلی پیمودند بیشترشان با همین عقلانیت و رشد عقلانیت پیش رفتند و رشد عقلشان موجب رشد ایمانشان بوده است. اساسا هر جامعهای که از خردورزی تهی بوده شکنندگیاش بیشتر شده است ولی جامعه ایرانی همیشه پویا بوده و این به خاطر حضور عنصر خردورزی در جامعه ایرانی است ولی برخی سعی میکنند به نام دین این عقلانیت را کنار بگذارند.