از مهمترين حركتهاي سياسي، اعتراض دانشجويان در 16 آذر 1332 به ورود معاون رييس جمهور آمريكا بود و نقطه اوج آن را ميتوان در اشغال لانه جاسوسي آمريكا در 13 آبان 1358 مشاهده كرد. جنبش دانشجويي را ميتوان در سه مرحله چنين تبيين كرد. در مرحله اول، جنبش دانشجويي با جريان روشنفكري پيوند خورده و از اين منبع برخاسته و به آن وابسته است. هرچند، حركت دانشجويي در عين حال، به دليل اقتضائات جواني، داراي روحي پاك و به دور از خدعهها و فريبهاي سياسيكاران بود. در مرحله دوم و با اوجگيري انقلاب اسلامي در سال 1356 و 57، جنبش روشنفكري و دانشجويي كه خود را پيشتاز جنبش سياسي ميپنداشت، ناگهان خود را عقب مانده يافت. حركت عظيم مردم در اعتراض عليه رژيم، خرده احزاب و گروههاي سياسي و نيز جريان روشنفكري و جنبش دانشجويي را به تعجب واداشت و آنان را به اعلان موضع فراخواند. در اين شرايط و احوال، جريان روشنفكري، عمدتاً كلاف سردرگمي بود كه چندان به عمق، گستره و ماندگاري قيام باور نداشت و به گونههاي مختلف سعي ميكرد كه آن را حركتي كور تعبير كند. در مرحله سوم، اهميت و حرمت حركت سياسي دانشجويي در آن بود كه خود را از بند روشنفكري گسست و از همراهي با مردم، احساس شرم و آزرم نكرد و پابهپاي مردم پيش آمد و براي خود افتخاري عظيم در تاريخ سياسي ايران كسب كرد.