محمدرضا سنگری با بیان اینکه قدرشناسی ویژه دوستان و بندگان صالح خداوند است، گفت: جایگاه رفیع قدردانی در مؤلفههای اخلاقی نهضت عاشورا و مکتب حسینی کاملاَ مشهود است.
محمدرضا سنگریبه گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شب گذشته، دوم مرداد در دومین شب سخنرانی خود در کتابخانه علامه مخبر دزفول گفت: شب گذشته گفتیم که خداوند خود را شکور و شاکر معرفی کرده است. حق خداوند در زمانی که انسان دچار بحران و تنگنا میشود رضا و صبر است. یعنی وقتی در تنگنا میافتیم آنچه که میتواند به ما کمک کند رضا و صبر است.
رضا به داده بده، وز جبین گره بگشای
که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست
سنگری گفت: همچنین حق خداوند وقتی که دچار يسر هستید، آرامش دارید و درها به روی شما گشوده شده است این است که سپاسگزار باشید و او را شکر بگویید این سخن از امام علی(ع) است. بزرگترین بعد قدرشناسی زبانی و شکر زینت نعمت است. شکرگزاری روح شما را زیبا میکند. شکر زیباکننده جان انسان و زینت انسانی است. وقتی دارندگی، برازندگی است که با شکرگزاری همراه باشد. این نکته را امیرالمؤمنین(ع) در وسایل الشیعه ذکر میکند. قدرشناسی ویژه دوستان و بندگان صالح خداوند است. خداوند درباره ابراهيم میفرماید: «شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»؛ «او شكرگزار نعمتهای پروردگار بود، خدا او را برگزيد و به راه راست هدايتش كرد». امام صادق(ع) میفرماید: رسول خدا با ناقه در سفری بود فرو آمد و ۵ بار سجده کرد. یاران سؤال کردند؟ رسول خدا(ص) فرمود جبرئیل آمد و بشارتهایی آورد برای هر کدامشان سجده کردم. هر وقت خبر خوش به شما رسید سجده کنید، این پیام روشن سلوک پیامبر(ص) است.
قدرشناسی وفاداری را در پی دارد
سنگری ادامه داد: امام علی(ع) میفرماید: «من أدام الشّكر استدام البرّ» هر كه شكرى را ادامه دهد خير و نعمت را پاينده دارد. وقتی شکرگزاری کنید قدرشناسی خشنودی و وفاداری را در پی دارد. مصداقی از امام علی(ع) میخواهم مطرح کنم؛ در سیره پیامبر(ص) وقتی با دخترش صحبت میکند چقدر تعریف میکند و قدرشناسی میکند و میگوید بهشت من، نور و روشنایی چشم من. ما گاهی خلاف این عمل میکنیم گاهی میگوییم این چه قیافهای است که تو داری؟ یک دختر نیاز دارد زیبا خطاب شود و پیامبر(ص) این کار را انجام میدادند. امام علی(ع) وقتی میخواست فهرستی از افتخارات خود را بیان کند میگوید: «ولی الفخر بفاطمة و أبیها» و جالب این است که فاطمه را جلوتر از پدرش آورده است و امام میفرماید من دائم از پیامبر(ص) تشکر میکنم که دخترش را به من داد. اما ما گاهی میبینیم آقا به همسرش میگوید اگر من تو را نمیگرفتم چه کسی تو را میگرفت.
وی افزود: امام وقتی مقابل سقیفهسازان قرار میگیرد به حضرت فاطمه(س) و فرزندانش افتخار میکند. به پسرتان و دخترتان افتخار کنید، تحقیر نکنید، بچهها شخصیت دارند و آن را باید حفظ کرد. سايه رفتارهای ما در فرزندانمان خواهد ماند و این در بزرگسالی خودش را نشان میدهد. همه ما در درون فرزندانمان زندگی میکنیم و باید مراقب این نوع ارتباطات باشیم. امام علی(ع) وقتی از نهروان بر میگردد میگوید «و انا زوج البتول سيدة النسا العالمين» شما هیچوقت برای همسرتان اینگونه لقب ردیف میکنید؟
سنگری گفت: ما باید از خودمان، از قلب و چشممان قدردانی کنیم؛ استراحت دادن به چشم و نظافت آن قدردانی از چشم است. از دلمان به خاطر گناه کردن عذرخواهی کنیم. اینکه بد نشنویم قدردانی کردن از گوش است، سعی کنیم خوب گوش دهیم به خصوص وقتی فرزندان حرف میزنند، امام حسین(ع) وقتی راه میرفت با بچهها حرکت میکرد. گوش دادن هنر بزرگی است، گوشتان را آزار ندهید و آن را احترام کنید. از معده خود برای هضم غذا تشکر کنید، در غذا خوردن باید تمرکز داشته باشیم، توصیه قرآن این است که لقمه را نگاه کنید. از مغز و ذهن خودتان تشکر کنید. ما همه نقاشیهای ذهنی داریم و گاهی اوقات پر هستیم از نقاشیهای از قبل طراحی شده اینها گاهی ذهن را اذیت میکنند و گاهی جهتگیری ما را در زندگی دچار بحران و مشکل میکنند. گاهی ما نقاشیهای غلط و نادرستی نسبت به هستی داریم مثلاً زلزله و سیل اتفاق افتاده است اینها به نفع کل جهان هستند البته باید آن را مدیریت کنیم. گاهی نقاشیهای ذهنی بد و منفی نسبت به همسر داریم. تصویرهای ذهنی ما بسیار مهم است، هر وقت خانهتکانی ذهنی میکنید و ذهن شما آزاد میشود قدردان باشید. ما نقاشیهای ذهنی بد نسبت به خودمان داریم. بعضی مدام میگویند من بدبختم، ناتوانم، خدا ذهن مرا گچ آفریده است باید به تصحیح اینها بپردازیم. قدرشناسی از اشیا کنید هر چه دارید قدردان باشید. ببینید امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) چگونه از اسبشان قدرشناسی میکنند. ماشین شما روز قیامت از شما گلایه میکند. از ظرفهایتان تشکر کنید. هستی زنده است و ما در جهان مرده زندگی نمیکنیم. رسول خدا از لباسش تشکر میکرد و به همسرش میگفت لباس را تمیز کن، لباس وقتی تمیز نباشد تسبیح نمیگوید. بر سر سفره اگر غذا پسندتان نبوده چهره در هم نکشید و به گونهای نشان ندهید که تمایل به خوردن ندارید.
نمونههای قدردانی امام حسین(ع)
این عاشوراپژوه در ادامه به نمونههای قدردانی و تشکر امام حسین(ع) پرداخت و گفت: اولین نکتهای که میخواهم بگویم قدردانی از فرزند است؛ امام روز اول ماه محرم سال ۶۱ به قصر بنی مقاتل رسیده است. حضرت در اینجا یک لحظه که سوار اسب است و حضرت علیاکبر(ع) کنارش است. حضرت روی اسب یک لحظه خواب چشمش را میرباید و شروع میکند به استرجاع کردن و سه بار تکرار میکند. حضرت علیاکبر(ع) میگوید خدا بد نیاورد چه شده است چرا استرجاع میکنید؟ پسر عزیزم یک لحظه خواب چشم مرا ربود. دیدم سوارکاری با شتاب به سمت ما حرکت میکند و این اسب سوار پی در پی میگوید این کاروان به سوی مرگ میروند و مرگ لحظه به لحظه به آنها نزدیکتر میشود. من از این خواب فهمیدم خبر مرگ ما را میدهند. علیاکبر(ع) گفت پدر ما بر حق نیستیم؟ حضرت پاسخ داد ما به آن کسی که همه به سوی او میروند حرکت میکنیم. حضرت علیاکبر(ع) گفت: پدر اگر مرگ پیش روست اولین کسی که برای مرگ آماده است من هستم و همینگونه شد اولین کسی که از بنیهاشم به میدان رفت حضرت علیاکبر(ع) بود. امام حسین(ع) و علیاکبر(ع) از اسب پیاده شدند و حضرت فرزندش را در آغوش کشید و فرمود: جَزَاک اللهُ مِن وَلدٍ خَیرَ مَا جَزَی وَلَداً عَن وَالِدِهِ؛ خداوند به تو بهترین پاداش را عنایت فرماید.
سنگری در دومین نمونه قدردانی در سیره امام حسین(ع) به قدردانی از زهیر بن قین اشاره کرد و گفت: زهیربن قین کسی بود که در راه به امام پیوست. امام به سمت چادرش رفت و از او خواست با او همراه شود او نمیخواست با امام همراه شود. او بسیار ثروتمند بود و دورتر از امام چادر مجلل خود را برپا میکرد. امام متوجه شد که زهیر نمیخواهد با ایشان همراه باشد. در تاریخ آمده تعداد چادرهای امام زیاد بود و ۵۰ و برخی گفتند ۷۰ شتر خیمهها را حمل میکردند. امام دستور داد خیمهها را پایین بیاورند و زهیر هم از دور نگاه میکرد. وقتی دید چادرها را پایین میآورند چادرش را برپا کرد و امام دستور داد چادرها را نزدیک چادر زهیر ببرند. زهیر در خیمه بود و سفره مفصل چیده بود هنوز اولین لقمه را برنداشته بود که سفیر امام آمد و گفت فرزند فاطمه(س) تو را دعوت کرده است. همسرش نامش دلحم یا دیلم بود. کنار او نشسته بود و گفت پسر فاطمه(س) تو را میخواند برخیز. زهیر از خیمه بیرون آمد و امام برایش آغوش باز کرد. این سلوک امام حسین(ع) است که از دور آغوش باز میکرد. وقتی دختر یا پسرت به خانه میآید اینگونه نباشد که آیفون را بزنید و در باز شود به پیشوازشان بروید. در زندگی زناشویی هم اینگونه باشید.
یاران با وفای حسین(ع) برخیزید
وی ادامه داد: در تاریخ نیامده که امام چه به زهیر گفت اما من گمان میکنم حضرت این موضوع را به او یادآوری کرد که زهیر با حضرت سلمان زمانی در ایران بودند. روزی غنایم فراوانی در شمال ایران به دست آورند و خوشحال بودند. سلمان گفت خیلی خوشحالید؟ روزی است که پسر پیغمبر شما را دعوت میکند و آن زمان باید خوشحال باشید. زهیر با امام همراه شد و به همسرش گفت تو را آزاد کردم. هر کس با امام همراه شد همسرش را طلاق داد. چون زنان را تهدید میکردند و اینکه روز عاشورا خطاب به یاران شهیدش فرمود: «قوموا رحمکم الله الستم طلقتم النساء لاجلی». یاران با وفای حسین(ع) برخیزید، مگر شما نبودید که برای یاری من از همسرانتان جدا شدید؟ به این دلیل است.
سنگری بیان کرد: امام در ادامه به منطقهای به اسم ذو حسم یعنی خارزار رسید. در این لحظه حضرت ایستاد و خطبه خواند: انّه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون و انّ الدّنيا قد تنكّرت و تغيّرت، و ادبر معروفها، و استمرّت جذّاء، و لم يبق منها الّا صبابة كصبابة الاناء، و خسيس عيش كالمرعى الوبيل، الا ترون الى الحقّ لا يعمل به، و الى الباطل لا يتناهى عنه، ليرغب المؤمن في لقاء ربّه محقّا، فانّى لا ارى الموت الّا سعادة و الحياة مع الظّالمين الّا برما؛ همانا آنچه را بر ما وارد شده شما مشاهده مىكنيد، دنيا زشتیهاى خود را آشكار نموده و دگرگون شد و نيكوهايش پشت كرده و ورشكستگيش برقرار گشته و چيزى از آن نمانده جز تهماندهاى همانند تهمانده آب در ميان ظرف، و جز يك زندگى پست همچون چراگاه بد (مانند شورهزار) آيا نمىنگريد كه به حق عمل نمىشود و از باطل جلوگيرى نمىگردد؟ با اين وضع مؤمن بايد به لقاى خدايش (شهادت) اشتياق يابد، همانا من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز ملامت و ناراحتى نمىنگرم.» خطبه بسیار تلخ بود، زهیر از جایش بلند شد. او بسیار خوشسخن بود و خطاب به امام گفت: «سخنان تو را شنيديم، اى پسر رسول خدا! خداوند ما را با گفتار تو هدايت فرمود، اگر دنيا هميشگى بود (و مرگ نداشت) و ما در آن هميشه مىمانديم، در اين ميان، حركت و همراهى با تو را انتخاب مىكرديم.» امام او را در آغوش کشید و سرش را روی سینه گذاشت.
وی افزود: اگر کسی نکته خوبی میگوید بغلش کنید. اگر فرزندت حرف قشنگی میزند بغلش کنید. دختر و پسرتان را ارزشگذاری کنید اگر اینگونه نباشد فرزند از دست میرود و آن وقت باید چند برابر وقت بگذارید و آن افق مورد نظر هم اتفاق نمیافتد. برای فرزندانمان زمان کم صرف میکنیم. در زمانه کنونی «خانوادههای شبه یتیم» زیاد داریم یعنی بچهها پدر و مادر را نمیبینند و رابطه عاطفی بین آنها نیست. در خانه کنار فرزندتان بنشینید و به روش پیامبر دست گردنش بیندازید. این نوع قدرشناسی فیزیکی عنصر سازندهای برای فرزند است.
سنگری در پایان اظهار کرد: برخلاف اینکه میگویند شب عاشورا کسانی رفتند هیچکس شب عاشورا نرفت و همه آنهایی که رفتند پیش از شب عاشورا رفتند. شب عاشورا امام به یارانش فرمود: یا قوم انی غدا أقتل و تقتلون کلکم معی و لا یبقی منکم واحد. فردا من کشته میشوم و همه شما هم و هیچکس از شما باقی نمیماند. یاران خشنود شدند و حبیب چرخشی را با شمشیر شروع کرد و همه با هم این سرود را خواندند: الْحَمْدُللهِ الَّذِي أَكْرَمَنا بِنَصْرِك َ وَ شَرَّفَنا بِالْقَتْل ِ مَعَك َ، أَوَلاَ نَرْضَي اَن ْ نَكُون َ مَعَك َ فِي دَرَجَتِك َ يَا ابْن َ رَسُول ِاللهَ؛ حمد خدای راست كه به سبب ياری تو، ما را كرامت داد و با كشته شدن با تو، ما را عزت و شرافت بخشيد. ای فرزند رسول خدا، آيا نبايد خشنود باشيم كه در بهشت با تو هستيم. در اینجا قاسم بن حسن بلند شد و پرسید عموجان من هم کشته میشوم. امام سؤال او را با سؤال جواب داد. امام سؤال کرد مرگ را چگونه میبینی گفت یا عم احلی من العسل. امام قاسم را در آغوش گرفت و این سخنان را کنار گوشش گفت: عمویت فدایت شود تو هم یکی از آنهایی هستی که به شهادت خواهد رسید. بعد از اینکه آزمون سخت را پشت سر میگذاری.