استاد درس خارج حوزه قم ضمن اشاره به اینکه تمام آفرینش کلمه الهی است توضیح داد که کلمه بودن آفرینش به این معنا است که مرتبه غیب را به مرتبه شهود میرساند.
به گزارش ایکنا، در ادامه چهارمین سال برگزاری سلسله جلسات شرح دعای سحر توسط حجتالاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی، استاد درس خارج حوزه قم، شب گذشته ۵ فروردینماه دومین جلسه امسال در فضای مجازی منتشر شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
در شرح دعای شریف سحر به این جمله رسیدیم: «اللهم إنّی اسئلک من کلماتک باتمّها و کلّ کلماتک تامّه اللهم إنّی اسئلک بکلماتک کلّها».
در اینجا سوال از کلمات الهی و بلکه اتم این کلمات است. در این زمینه دو سوال مطرح است. سوال اول این است که کلمات الهی چیست و سوال دوم این است که تمام بودن یا اتم بودن این کلمات به چه معنا است. به طور کلی باید توجه داشت که از قرآن کریم و معارف اهل بیت(ع) استفاده میشود که انسان هنگام دعا و درخواست از خداوند از طریق کلمه و کلمات با خداوند ارتباط برقرار میکند و این کلمات هستند که کانال فیض الهی هستند لذا برای ما مهم است که بدانیم سوال از کلمات که در این دعای شریف آمده است به چه معنا است. به قرآن که مراجعه میکنیم میبینیم در جریان هبوط حضرت آدم مسئله کلمات مطرح است و آدم پس از خطیئه کلماتی را از حق تعالی دریافت میکند و رجوع به حق تعالی پس از دریافت این کلمات است. پس از اینکه آدم کلماتی را دریافت کرد توبه الهی نصیب او گردید و رجوع به حق تعالی تحقق پیدا کرد. پس مسیر، مسیر عبور از کلمات است.
کلمه الهی از جنس لفظ نیست
این کلمات چیست که رهتوشه برای سلوک را فراهم میآورد و زمینه برای دریافت فیض الهی را مهیا میسازد. موضوع فراتر از الفاظی است که انسان به زبان میآورد تا این الفاظ بتواند چنین اثری در وجود انسان داشته باشد. باید حقایقی وجود داشته باشد که آن الفاظ هم حکایت از آن حقایق بنماید. سوال، سوال از کلمات است. این سوال اختصاص به دعای سحر ندارد و در ادعیه دیگر هم این مضمون و این شیوه از دعا کردن نمونههایی دارد. در دعای سمات چندبار این تعبیر تکرار شده است: «بِكَلِمَتِكَ كَلِمَةِ الصِّدْقِ الَّتِي سَبَقَتْ لِأَبِينَا آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ ذُرِّيَّتِهِ بِالرَّحْمَةِ».
قرآن کریم انسان موحد را با این کلمه آشنا میکند. کلمهای که در سراسر هستی غالب و حاکم است. آیه شریفه بیان فرمود: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». آن کلمه همان کلمه «کن» است که بر همه چیز غالب است. شاید در جلسات آینده بیشتر در این زمینه صحبت کنیم ولی چون بحث ما بحث از دعا است و در شرح دعای سحر صحبت میکنیم میتوانیم این معارف را از ادعیه بیاموزیم. کلمه چه حقیقتی است؟ نظام آفرینش با کلمه و با کلمات اداره میشود. دعایی است که شیخ طوسی نقل میکند با این مضمون که اگر از آسمان باران میبارد به واسطه کلمه الهی است. این کلمه لفظ نیست. در دعایی که سید بن طاووس نقل میکند اینطور آمده است؛ منزه است خدایی که آتش را به واسطه کلمهاش بر ابراهیم خاموش کرد. کلمهای است که باران نازل میکند، کلمهای است که آتش را خاموش میکند. با توجه به این معارف است که در سحر ماه رمضان اینطور دعا میکنیم: «اللهم إنّی اسئلک من کلماتک باتمّها و کلّ کلماتک تامّه اللهم إنّی اسئلک بکلماتک کلّها».
این توضیح در جلسه امروز تنبیهی بود برای توجه پیدا کردن به اینکه ما هستیم و کلمات الهی و دعا از مسیر کلمات الهی انجام میگیرد کما اینکه ما از طریق کلمات به حق تعالی تقرب پیدا میکنیم و از طریق کلمات فیض الهی شامل انسانهای مستعد میشود. این کلمه چیست؟ آیا ما میتوانیم فهمی از کلمه داشته باشیم؟ در جلسه قبل اشاره کردیم معنا و مفهوم کلمه چیست. کلمه یک حواشی عرفی و اجتماعی دارد که آن حواشی را باید کنار گذاشت. یک پوستهای دارد که در ارتباط انسانها با یکدیگر نقشآفرینی میکند ولی آن پوسته را باید جدا کرد. آنچه از لب و حقیقت کلمه باقی میماند و میتواند کلمه را به حق انتساب بدهد این است که کلمه آن چیزی است که ما فی الضمیر را آشکار میسازد.
یک مرتبه، مرتبه غیب است، یک مرتبه مرتبه شهود است. در وجود خود انسان غیب و شهود امری کاملا وجدانی است. برخی امور را درون خود داریم و از دیگران پنهان میکنیم که در قلب و ذهن ما میگذرد. این یک مرحله است. مرحله دوم این است که این ما فی الضمیر را آشکار میکنیم. کلمه نقش آشکار کردن و برملا کردن این خاطرات و ما فی الضمیر را دارد. کلمه است که غیب را به شهادت تبدیل میکنید. کلمه است که انسان را به ما فی الضمیر وارد میکند. کلمه با این بار معنایی در نظام هستی قابل تعمیم و توسعه است.
فهم رابطه مخلوقات با خالق در پرتو کلمه
تعبیر کلمه تعبیر بسیار دقیق و عمیق و لطیفی است. ما برای ارتباط بین مبدا عالم و موجودات از تعبیرات مختلفی استفاده میکنیم. برخی از این تعبیرات در ادبیات دینی شایع است و برخی از این تعبیرات در ادبیات فلسفی شایع است مثل تعبیر علیت ولی در میان این تعبیرات، تعبیر کلمه از یک لطافت خاصی برخودار است و ارتباطی که بین موجودات و حق تعالی است به گونهای به تعبیر «کلمه» فهمیده میشود که تعبیرات دیگر چنین لطافتی ندارند. بحث در این نیست که این موجودات مخلوقند، رب میخواهند، رب آنها غنی بالذات است، کلمه نکته دیگری را متذکر میشود و آن اینکه آنچه در غیب است به مرحله شهود رسیده است و شما میتوانید غیب را از راه این کلمات درک کنید.
کلمه هرچند به یک انتقال معنا از درون به بیرون دلالت میکند ولی این انتقال یک انتقال فیزیکی نیست. یک وقت ما یک لیوان آب را از نقطه الف به نقطه باء انتقال میدهیم ولی کلمه هرچند نقش انتقال دارد ولی نه از این نوع انتقال. وقتی انسان مافی الضمیر خود را با کلمه آشکار میکند چنین نیست ما فی الضمیرش تخلیه شود و به بیرون منتقل شود، تکلم هیچ چیز را از درون انسان کم نمیکند. لطافت کلمه در این است که کلمه غیب را آشکار میکند و آنچه ما در موجودات به عنوان کلمات الهی درک میکنیم همان غیب است و در عین حال غیب، غیب است و شهود، شهود است.
پس تعبیر کلمه تعبیری بسیار لطیف و عمیق است و به نظر میرسد هرچه بیشتر درباره کلمه تامل کنیم به درک بهتر و عمیقتری از نظام هستی و ارتباطش با مبدا آن میرسیم اما چرا اینجا در سحرگاهان درخواست از کلمات است؟ در گام نخست انسان موحد باید حقیقت کلمه را درک کند. وقتی موجودات را کلمه الهی بدانیم نگاه استقلالی به موجودات رخت برمیبندد و حتی نگاه غیر استقلالی هم رخت برمیبندد چون هرچه را میبینید کلمه میبینید و کلمه ما فی الضمیر را آشکار میکند. اگر حقیقت کلمه درک شد زمینه فراهم میشود که انسان وارد این فراز از دعای شریف سحر شود.