ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 6 آذر 1403
سه شنبه 6 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401     |     کد : 200176

درباره اهمیت آموزش فلسفه به کودکان

فیلسوف‌های کوچک و تصمیم‌های بزرگ/ چرا فلسفه برای کودکان مهم است؟

آموختن فلسفه به کودکان به معنی یاد دادن درست فکر کردن به آن‌ها است...

آموختن فلسفه به کودکان به معنی یاد دادن درست فکر کردن به آن‌ها است. چیزی که باعث می‌شود همیشه انتخاب‌های بهتری داشته باشند و کمتر خطا کنند. این ابزار می‌تواند در آینده خیلی به درد بچه‌ها بخورد و حتی باعث بهتر شدن جامعه‌ای می‌شود که این بچه‌ها آن را می‌سازند. اینکه بتوانند تفکر مستقلی داشته باشند، نظرات مختلف را بشنوند و تحلیل کنند، نظرات مخالف را حلاجی و رد یا تایید کنند از ارمغان‌های یاد گرفتن فلسفه در دوران کودکی است.

ایسناپلاس: ما به عنوان والدین خیلی تلاش می‌کنیم که بتوانیم فرزندمان را آماده کنیم تا در جامعه آینده با تصمیم‌های درست بتواند زندگی خوبی داشته باشد. اما چقدر از اهمیت فلسفه در زندگی آن‌ها آگاهیم؟ باید بدانیم فلسفه برای کودکان به دوران بچگی آن‌ها اعتبار می‌دهد و می‌گوید این‌طور نیست که بچگی دوره آمادگی برای بزرگسالی باشد، بلکه خودش یک دوره قابل توجه است. در همین رابطه با خانم «زهرا شکیب‌مهر»، مدرس فلسفه به کودکان (فبک)، به گفت‌وگو نشستیم تا از اهمیت فلسفه برای کودکان و چگونگی آموزش آن به بچه‌ها برایمان بگوید.

چرا فلسفه به درد بچه‌ها می‌خورد؟

خانم شکیب‌مهر به عنوان کسی که مدتی است در حوزه آموزش فلسفه به کودکان فعالیت می‌کند، حرف‌های جالبی دراین‌باره برای ما دارد. آموزش فلسفه به کودکان با آنچه ما در ذهن داریم متفاوت است. بچه‌ها در این دوره‌ها نحوه درست فکر کردن و استقلال فکری داشتن را می‌آموزند. خانم شکیب مهر درباره خود فلسفه و اینکه چرا فکر می‌کند فلسفه به درد بچه‌ها می‌خورد به ما این‌طور می‌گوید: «ما به عنوان انسان وقتی چشم به این جهان باز می‌کنیم هیچ مفهومی نداریم و در واقع چیزی را در جهان نمی‌شناسیم و اولین بار به شکل ناشناخته با مسائل روبه‌رو می‌شویم. ما از چیزهایی که در این جهان وجود دارد مانند دوستی، طرد شدن، دوست داشته شدن و همه مفاهیم دیگری که وجود دارد، به مرور زمان یک شکلی برای خودمان می‌سازیم و انگار فایل آن مفاهیم را در ذهن خودمان ایجاد می‌کنیم. ما جهان را با توجه به بستری که داریم در آن بزرگ می‌شویم، مدرسه‌ای که می‌رویم، رفتاری که مراقبان اولیه‌مان با ما دارند، اگر خواهر و برادر داشته باشیم رفتاری که آن‌ها با ما دارند و این دست مسائل به شکل خاصی می‌شناسیم و تا بزرگسالی هم این روند ادامه دارد. هر موضوعی انگار یک جایی برای ما تمام می‌شود و مثلاً تصمیم می‌گیریم فکر کنیم احترام گذاشتن یعنی فلان رفتار یا دوستی یعنی یک چیز دیگر و خلاصه برای هر چیز یک تعریفی پیدا می‌کنیم.

فلاسفه در مواجهه با موضوعات مختلفی که راجع به آن نظریه‌پردازی می‌کنند اولین کاری که می‌کنند این است که ذهنشان را از هر تعریفی که نسبت به ماجرا دارند خالی می‌کنند. چرا؟ تا در مورد آن موضوع دچار سوال شوند. حالا یا اول دچار سوال می‌شوند و بعد ذهنشان را از مفاهیم خالی می‌کنند یا قبل از آن. به هر شکل فلاسفه و دانشمندان وقتی که دچار حیرت یا سوال می‌شوند شروع به فکر کردن راجع به آن چیز می‌کنند. اساسا آغاز تفکر با سوال است. حالا چرا ما می‌گوییم بچه‌ها فیلسوف‌های کوچک‌اند؟ به خاطر اینکه ذهنشان خالی از هر مفهومی است. یعنی وقتی بچه‌ای درباره دوستی می‌پرسد، واقعا منظورش سوال راجع به آن مفهوم است و می‌خواهد این معنا را برای خودش بسازد.»


بچه‌ها فیلسوف‌های کوچک‌اند

بچه‌ها درباره خیلی از مفاهیم هنوز درکی پیدا نکرده‌اند و این باعث می‌شود برای شناخت جهان اطرافشان زیاد سوال بپرسند. وقتی یک کودک درباره یک مسئله سوالی می‌پرسد، پیشفرضی نسبت به آن موضوع ندارد و واقعا دنبال کشف دنیای پیرامون خود است. خانم شکیب‌مهر معتقد است بچه‌ها به همین جهت شباهت زیادی به فیلسوف‌ها دارند. او به ما می‌گوید: «بچه‌ها از این نظر شبیه فلاسفه‌اند که سوال می‌پرسند، سوال‌هایشان واقعی است و می‌خواهند مفهوم بسازند. وقتی که این مفاهیم را در کنار هم قرار می‌دهند، با ترکیب کردن یا جدا کردن یا پیوند زدن این مفاهیم بهم نظریه‌پردازی می‌کنند. مثلاً یک سگ می‌بینند که چهارتا پا، دم، یک رنگ خاص و پوزه دارد و مثلا گوش‌هایش این شکلی است. بعد می‌شنوند که دیگران به این موجود سگ می‌گویند و چنین مفهومی را در ذهنشان فایل‌بندی می‌کنند. بعد از آن وقتی یک اسب می‌بینند هم فکر می‌کنند این یک سگ بزرگ است! ما بزرگسال‌ها بهشان می‌گوییم این یک سگ بزرگ نیست، این اسب است. اینجا چیزی که اتفاق می‌افتد این است که آن کنار هم گذاشتن و نتیجه گرفتن از داده‌های مغزی و آنچه در ذهن بچه راجع به این مفهوم وجود دارد دیگر قطع می‌شود و این‌گونه نظریه‌پردازی و تفکر خلاقانه جایش را به الگوگرفتن، سوال کردن از بزرگ‌ترها، منتظر دستورالعمل بودن و نتیجه محور بودن می‌دهد. اینجا جایی است که ما آدم‌ها نظریه‌پردازی‌مان را از دست دادیم.»

ابزاری برای انتخاب‌های بهتر

خانم شکیب‌مهر به اهمیت درست فکر کردن در بین کودکان اشاره می‌کند. او معتقد است آنچه به بچه‌ها کمک می‌کند انتخاب بهتری داشته باشند، همین درست فکر کردن است و اگر در کودکی این را به بچه‌ها یاد بدهیم، آینده بهتری خواهند داشت: «مسئله بعدی این است که ما می‌خواهیم برای این موجودات یک آینده خوب متصور شویم. ما می‌خواهیم بچه‌هایمان موفق باشند، خوب تصمیم بگیرند، انتخاب‌های معقولانه داشته باشند، قضاوت‌های درست داشته باشند و از فضا و بستری که دارند بتوانند حداکثر استفاده را بکنند. خب اول باید بدانیم با چه موجوداتی طرف هستیم و بفهمیم بچه‌ها این شکلی‌اند، حالا برای اینکه آن‌ها بتوانند قضاوت درست داشته باشند، کمکشان کنیم تا درست انتخاب کنند. زندگی آدم‌ها از انتخاب‌هایشان تشکیل شده است. لحظه‌ای در زندگی نیست که ما بین یک چیز و یک چیز دیگر در حال انتخاب کردن نباشیم؛ حتی وقتی سکوت کرده‌ایم یا وقتی هیچ کاری نمی‌کنیم هم ما این را انتخاب کرده‌ایم که سکوت کنیم یا هیچ کاری نکنیم. در واقع دستاورد آن انتخاب را سنجیده‌ایم، هزینه‌ای که دارد را هم سنجیده‌ایم  و بعد انتخاب کرده‌ایم.

حالا ما می‌خواهیم بچه‌ها بتوانند درست فکر کنند تا در این لحظات درست انتخاب کنند و درست تصمیم بگیرند. این در واقع چیزی است که تمام زندگی‌شان را پوشش می‌دهد. ما باید مهارت‌های درست فکر کردن که بچه‌ها دارند و فقط لازم است خرابش نکنیم را تقویت کنیم و استفاده از این ابزارها را با آن‌ها تمرین کنیم. فرق یک تعمیرکار با آدمی که بلد نیست چیزی را تعمیر کند در بلد بودن استفاده از ابزارها و زیاد استفاده کردن از آن‌ها است. ما می‌خواهیم بچه‌ها از این ابزارهای فکری تمرین کنند که استفاده کنند، ضمن اینکه تفکر خلاق، نظریه‌پردازی و سوال کردنشان خراب نشود.»

آنچه از فلسفه به کودکان باید آموخت

گفتیم بچه‌ها فیلسوف‌های کوچک هستند اما قرار نیست هر آنچه از فلسفه می‌دانیم به آن‌ها بیاموزیم. برخلاف آنچه برخی فکر می‌کنند، آموزش فلسفه به کودکان در عین حساسیت‌هایی که دارد چیز سخت و پیچیده‌ای نیست. نکاتی که به بچه‌ها آموزش داده می‌شود نه تنها آن‌ها راخسته نمی‌کند بلکه باعث رشد فکری آن‌ها می‌شود و آینده بهتری را برای آن‌ها رقم خواهد زد. خانم شکیب‌مهر به ما از آنچه به بچه‌ها آموزش داده می‌شود می‌گوید: «آنچه در فلسفه برای کودکان تقویت می‌شود، تفکر انتقادی، تفکر خلاق، تفکر مراقبتی و تفکر همکاری و کارگروهی است که در همه آن‌ها حتی در تفکر مراقبتی هم به اجتماع تاکید می‌شود. به طور کلی ما در فلسفه برای کودکان تاکیدمان بر اجتماع‌محوری است نه خودمحوری. انسان ذاتا دچار خودمحوری است؛ اینکه به دیگران گوش بدهد، اگر حرفی مخالف افکارشان شنیدند در نظرات خودشان تجدید نظر کنند یا اگر همچنان مخالف بودند، با احترام مخالفتشان را اعلام کنند. حتی وقتی با حرفی موافق هستند، موافقتشان را با تقدیس اعلام نکنند. فکر نکنند هرکس نظر موافق با من داشت، باید با همه نظراتش موافقت کنم و هرکس نظرش با من مخالف بود باید با کل وجودش مخالفت کنم. در واقع بچه‌ها در این اجتماع یاد می‌گیرند برای جمع بایستند نه فقط برای خودشان. وقتی که درباره زندگی اجتماعی یا اجتماع حرف می‌زنیم (چه ده نفر باشد، چه صد نفر، چه هزار نفر و چه یک میلیون نفر) باید بدانیم ما وقتی موفق می‌شویم که تک‌تک اعضای گروه موفق شوند. موفقیت جمع موفقیت من است. اگر یک نفر گل بزند، همه می‌بریم و اگر دروازه‌بان گل بخورد، همه می‌بازیم.

همه این ویژگی‌ها در مسیر تقویت شدن قرار می‌گیرند. نمی‌شود گفت بعد از یکی دو ترم یا یکی دو سال، همه این مسائل برایش اتفاق می‌افتند، بلکه در مسیر تقویت قرار می‌گیرند. زیرا این‌ها دانشی مثل ریاضی نیستند که بگوییم به بچه یاد می‌دهیم و تمام می‌شود. ما در حال تمرین کردن این‌ها هستیم تا از دانش تبدیل به نگرش شود. یعنی این دیگر برای بچه درونی شود که منفعت جمع از منفعت من به عنوان یک فرد مهم‌تر است و اصلا منفعت من در راستای منفعت جمع قرار می‌گیرد.

این تفکر مراقبتی است که در واقع تمرین دموکراسی بین بچه‌ها است. طبق نظریاتی که در فلسفه برای کودکان وجود دارد، چیزی که بچه‌ها با هم سن و سالانشان در سن کم تمرین کنند، برایشان درونی می‌شود و به صورت فردی هم می‌توانند آن را به مرور زمان و در بزرگسالی اجرا کنند. در این تفکر اجتماع‌محورانه بچه‌ها به مرور «جمع» و کار جمعی برایشان مهم می‌شود.»

زنده باد مخالف من!

خیلی از ما زیاد از خودمان سوال نمی‌پرسیم و در حاشیه امن دانسته‌های خود زندگی می‌کنیم؛ زیرا حاضر نیستیم دانسته‌ای را در ذهن خود به چالش بکشیم. همین باعث شده نتوانیم درباره هرچیزی فکر کنیم و از خودمان بپرسیم کدام نظر درست است؟ ما احتمالا توانایی تحمل نظرات مخالف خود را هم نداریم و حتی از گفت‌وگو با همدیگر هم فرار می‌کنیم. خانم شکیب‌مهر توضیح می‌دهد: «پرسشگری چیزی است که ما تاکید داریم بچه‌ها آن را یاد بگیرند. اگر ما سوال نمی‌کنیم به این دلیل است که همه چیز برایمان مشخص و چارچوب‌بندی شده است و حاضر نیستیم چیزی را زیر سوال ببریم. حتی اگر یک وقت کسی داده‌ای که از قبل داشتیم را زیر سوال ببرد، احساس می‌کنیم امنیتمان به خطر افتاده. مثلاً من فکر می‌کنم آدم‌هایی که چشم‌های رنگ روشنی دارند، بدجنس هستند و این یک پیشفرض یا خرافه‌ای است که از محیط گرفته‌ام. پس وقتی یک آدم با چشم روشن می‌بینم، دلم نمی‌خواهد این موضوع را زیر سوال ببرم و مدام دنبال فکت‌هایی هستم که نظرم را تایید و تقویت کند. اگر چیزی را هم قبول ندارم، مدام دنبال دلایلی برای تایید نظرم می‌گردم.

تفکر انتقادی که در بستر فلسفه برای کودکان وجود دارد، به بچه‌ها این را یاد می‌دهد که همیشه منصفانه فکر کنند و دنبال رد کردن آنچه که در فکرشان منتفی می‌دانند یا قبول کردن آنچه که قبول دارند، نگردند. بلکه بتوانند با آغوش باز پذیرای نظرات متفاوت باشند.»

استقلال فکری، ارمغان فلسفه برای کودکان

داشتن تفکر مستقل باعث می‌شود آزادانه فکر کنیم و نظراتمان در گروی تقلید یا تبعیت از فرد یا افراد خاصی نباشد. این ویژگی از ابتدای زندگی در ما وجود دارد اما اگر در کودکی تقویت نشود، در بزرگسالی آن را از دست خواهیم داد. در همین رابطه خانم شکیب‌مهر معتقد است: «یک مسئله بسیار مهم که در فلسفه برای کودکان وجود دارد، بحث خود تصحیحی است. بچه‌ها یاد می‌گیرند اگر اشتباه دارند، خودشان فکرشان را درست کنند. این هم از تفکر مستقل می‌آید و هم منجر به تفکر مستقل می‌شود. یعنی هرکس باتوجه به برداشت‌هایی که از جمع می‌کند، دیتاهای مغزی که دارد و همه چیزهایی که از محیطش می‌گیرد، برای خودش فکر کند، تقلید نکند و نخواهد آن فکر را به دیگران تحمیل کند. همچنین در عین حال که برای خودش فکر می‌کند، برای رد یا تایید نظریه‌اش دلیل پیدا می‌کند، نتیجه می‌گیرد و با شجاعت نظر خودش را ابراز می‌کند. این ابراز کردن هم بسیار مهم است. بچه‌ها در جمع همسالان خود از تجربه‌هایشان در مورد یک موضوع فلسفی می‌گویند و تجربه‌های دیگران را می‌شنوند. این باعث می‌شود متوجه شوند که فقط همین یک نظر در جهان وجود ندارد و در انتهای کلاس می‌توانند برای خودشان مستقل فکر کنند.

بعد از این روند به مرور زمان دانش تفکر مستقل برایشان تبدیل به نگرش تفکر مستقل می‌شود. یعنی می‌فهمند اینکه یک نفر همگروهی یا دوستم است دلیل نمی‌شود مثل او فکر کنم. دوستیم ولی من برای خودم فکر می‌کنم.»

به فکرهای خودمان فکر کنیم

خانم شکیب‌مهر در ادامه پس از توضیح انواع تفکر مثل تفکر انتقادی، خلاق، مراقبتی و همکاری به نوع دیگری از تفکر نیز اشاره می‌کند؛ تفکر تاملی! او درباره این نوع از تفکر این‌طور به ما توضیح می‌دهد: «تامل یکی از مهم‌ترین وجه تمایزهای بین انسان و سایر موجودات است که انسان می‌تواند به فکرهای خودش فکر کند و آن‌ها را در صورت نیاز بازبینی و اصلاح کند. من به عنوان یک انسان می‌توانم به فکرهای خودم فکر کنم و درباره کیفیتشان خودم قضاوت کنم. این خیلی مهم است و به بچه‌ها در شناخت خودشان کمک می‌کند و باعث می‌شود آهستگی، تأمل، بررسی اطلاعات و بعد نظر دادن را تمرین کنند. این مسائل منجر به این می‌شود که بچه‌ها برای بهتر تصمیم گرفتن، برای طبقه‌بندی مسائل، قاطی نکردن مسائل با هم و نتیجه اشتباه نگرفتن تمرین کرده باشند. ما خیلی در جامعه می‌بینیم که آدم‌ها تصمیمات اشتباه می‌گیرند. در واقع بدون اینکه اطلاعات کافی داشته باشند نظر می‌دهند. اصلا اینقدر تحت تاثیر احساسات قرار می‌گیرند که تعقلشان پایین می‌رود. ولی چیزی که در جامعه ما جایش خالی است، این است که بچه‌ها بتوانند به فکر کردن اهمیت بدهند و بدانند یک موجودی هستند که برای تفکر خودشان، خودشان تصمیم می‌گیرند و کس دیگری نمی‌تواند و نباید به جای آن‌ها تصمیم بگیرد. این خودباوری خیلی برای بچه‌ها مهم است.»

زهرا شکیب‌مهر در انتها به اهمیت یاد گرفتن درست فکر کردن در کودکی اشاره می‌کند: «اینکه آدم‌ها نمی‌توانند درست فکر کنند چون آن را تمرین نکرده‌اند، چیزی است که در جامعه ما جایش خالی است. مهارت‌های فکری کاملا تمرین کردنی و آموختنی است و ما می‌توانیم این هدیه را به نسل بعد از خودمان بدهیم که بتوانند این آچار فرانسه‌ای که خیلی کارها از آن برمی‌آید و می‌تواند هر مسئله‌ای را تسهیل کند، در کوله پشتی آینده‌شان بگذاریم که با خودشان به زندگی‌شان ببرند. فلسفه برای کودکان برای بچه‌ها از پیش دبستانی تا آخر دوران مدرسه طراحی شده و چیزی که ما می‌خواهیم این است که تک‌تک بچه‌ها در حلقه کندوکاو و حلقه‌ای که دارند درباره یک موضوع تحقیق می‌کنند و از تجربه‌های زیسته‌شان درباره آن موضوع حرف می‌زنند، تبدیل به تسهیلگر شوند.»


نوشته شده در   چهارشنبه 5 بهمن 1401  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode