چه افرادی در جلب رضایت دیگران افراط میکنند؟ این کار چه پیامدهایی دارد؟ چه راهکارهایی برای برگشتن به نقطه تعادل مهربانی وجود دارد؟
به گزارش ایسنا، روزنامه همشهری نوشت: «البته که همه ما دوست داریم مهربان باشیم، در حق دیگران خوبی کنیم و اگر کاری از دستمان برمیآید تا دیگری احساس خوبی داشته باشد، دریغ نمیکنیم. اما راستش را بخواهید مرز باریکی بین مهربانبودن و افراط در راضی نگهداشتن دیگران وجود دارد. اگر رضایت دیگران آنقدر به اولویت زندگی ما تبدیل شود که برای جلب نظر آنها خودمان را نادیده بگیریم، یعنی آن مرز باریک را رد کردهایم. احساس اضطراب و استرس، نارضایتی درونی، خشم فروخورده و افسردگی پیامدهایی هستند که با افراط در راضیکردن دیگران در انتظار ما خواهد بود. چه افرادی در جلب رضایت دیگران افراط میکنند؟ این کار چه پیامدهایی دارد؟ چه راهکارهایی برای برگشتن به نقطه تعادل مهربانی وجود دارد؟ ویدا ساعی، روانشناس و رواندرمانگر، به این سؤالات پاسخ میدهد.
افتادن از آن طرف بام
بیشتر رفتارهای مثبت و مفید، وقتی از دایره تعادل خارج شوند، به ضد خودشان تبدیل میشوند و دیگر نهتنها مثبت و مفید نخواهند بود بلکه اثرات مخربی به همراه خواهند داشت. جلب رضایت دیگران هم از همین قاعده پیروی میکند. تا وقتی این رفتار به شکل متعادل انجام شود، در هر دو طرف احساس خوبی به وجود میآورد اما وقتی خواستهها و نیازهای دیگری نسبت به خواستههای درونی فرد در اولویت قرار میگیرد، زنگ هشدار به صدا درمیآید. شاید بقیه یا حتی خود فرد تصور کنند که چنین فردی خیلی مهربان و سازگار است اما در حقیقت او در حال اجرای یک الگوی رفتاری مخرب و آسیبزاست. ازخودگذشتگی بیش از حد آنها برای اینکه دیگران ناراضی نباشند، این گروه را به افرادی بیتفاوت نسبت به نیازهایشان تبدیل میکند. افرادی که به شکل افراطی دنبال راضی نگهداشتن دیگران هستند، نشانههای رفتاری مشخصی دارند. آنها توانایی نه گفتن را ندارند و اگر در معدود مواقعی ابراز مخالفت کنند، حتماً با احساس گناه درگیر خواهند بود. چنین افرادی معمولاً وقتی برای رسیدن به کارهای شخصی خود ندارند؛ چرا که سخت درگیر رسیدگی به کارهای دیگرانند. خیلی احتمال دارد که این افراد کاری را که دوست ندارند انجام دهند، چون دیگران آن کار را میپسندند، رضایت آنها از خودشان، در گروی این است که دیگران از آنها راضی باشند. چنین افرادی معمولاً اظهار ناراحتی و نارضایتی نمیکنند، تقصیرها را گردن میگیرند و با همه موافق هستند.
برگشتن به نقطه تعادل
لازم نیست از فردا به افرادی بیتفاوت نسبت به دیگران تبدیل شوید که هیچ اهمیتی به خشنودی و رضایت دیگران نمیدهند. راهکارهایی وجود دارد که کمک میکند به نقطه تعادل برگردید و بدون فراموشکردن نیازها و خواستههای خود، به دیگران هم اهمیت بدهید.
قدم اول این است که باور کنید اگر اولویت شما رضایت خودتان باشد، به این معنا نیست که خودخواهید. در قدم بعدی، حد و مرزی برای کمک به دیگران در نظر بگیرید و تلاش کنید به خودتان و دیگران اجازه ندهید که این خط قرمزها را رد کنند. تمرین نهگفتن، قدم بعدی تلاش برای برگشتن به نقطه تعادل است. تمرین کنید که اگر رسیدگی به خواسته دیگران برایتان سخت است یا شما را تحت فشار قرار میدهد، با احترام و آرامش جواب منفی بدهید. خودتان را دوست داشته باشید و علایقتان را بشناسید تا بدانید کدام انتخابها برای خودتان رضایتبخش است. اولویتهایتان را به خودتان یادآوری کنید و آنها را قربانی اولویتهای دیگران نکنید. روابطتان را مرور کنید و ببینید آیا همانقدر که برای دیگران وقت میگذارید و به نیازهایشان توجه میکنید، وقت و توجه دریافت میکنید؟ اگر همیشه شما هستید که کوتاه میآیید و از خواستههایتان به خاطر دیگران گذشت میکنید، لازم است در روابط و شکل آنها تجدید نظر کنید. تلاش کنید بهمرور کمککردن به دیگران را به زمانهایی اختصاص دهید که خودتان دوست دارید برای کمک پیشقدم شوید، نه زمانهایی که افراد برایتان مشخص میکنند. تصمیمهایتان را با قاطعیت به دیگران اعلام کنید و دنبال توجیه و دلیلآوردن برای اعلام نظر مخالف خود نباشید. به پیامدهای زیادهروی در جلب رضایت دیگران فکر کنید و بدانید که اگر هر چه زودتر این رفتار را اصلاح نکنید، با چالشهای عمیقتری مواجه خواهید شد. بدانید که این تغییرات به آهستگی در شما به وجود میآیند و قرار نیست سریع به نتیجه مطلوب برسید، پس صبور باشید و قدمبهقدم جلو بروید.
پیامدهای افراط در جلب رضایت
اگر در شرایط عادی از جلب رضایت عزیزان و اطرافیانمان احساس خوبی را تجربه میکنیم، وقتی در دام افراط میافتیم احساسات ناخوشایندی در ما به وجود میآید. دامنه پیامدهای منفی ناشی از افراط در جلب رضایت دیگران گسترده است. تجربه احساس خشم و ناامیدی، یکی از این پیامدهاست. وقتی کاری را نه با میل و اشتیاق، بلکه تنها برای خوشایند دیگری انجام میدهیم، بهمرور خشم در وجودمان ریشه پیدا میکند. بعد از مدتی هم احساس میکنیم این فقط ما هستیم که به رضایت دیگران اهمیت میدهیم و دیگران هیچ توجهی به ما و نیازهایمان ندارند. در نتیجه ناامید و پشیمان میشویم.
از طرف دیگر در تلاش همیشگی برای راضی نگهداشتن دیگران، ما اضطراب زیادی را به خودمان تحمیل میکنیم. اضطراب اینکه آیا موفق شدهایم دیگران را راضی کنیم یا نه، سلامت جسم و روان ما را تهدید میکند. در چنین شرایطی مدام در حال رقابت با یک رقیب فرضی هستیم که بیشتر از ما رضایت دیگران را جلب میکند. یکی از جدیترین پیامدهای افراط در جلب رضایت اطرافیان، از دست دادن توانایی تصمیمگیری و قدرت اراده است. افرادی که تمام انرژی روانی خود را صرف خشنودکردن دیگران میکنند، ارادهای برای رفتن سراغ خواستههای خود نخواهند داشت. چنین افرادی موقع تصمیمگیریهای شخصی، سردرگم میشوند و نمیدانند چه معیاری برای انتخابهایشان در نظر بگیرند.
این موضوع با یک مشکل دیگر هم تشدید میشود، وقتی افراد معیارهای شخصی برای خود نداشته باشند، کمکم با خودشان غریبه میشوند. آنها هیچ تصوری از علایق و نیازهایشان ندارند چون همیشه حواسشان به علایق و نیازهای دیگران بوده است. در ادامه این پیامدهای ناخوشایند، بعد از مدتی تلاش شما برای همیشه راضی نگهداشتن افراد، به مشخصه رفتاری شما تبدیل میشود و دیگران این رفتار را نه لطف و توجه، بلکه وظیفه شما تصور میکنند. کافی است زمانی دست از این زیادهروی بردارید تا ببینید همان افراد، ناگهان با چه سرعتی از شما فاصله میگیرند. در حقیقت زیادهروی در جلب رضایت دیگران، برخلاف تصور اولیهای که داشتید روابط شما را مستحکم نمیکند بلکه اتفاقاً آنها را تضعیف میکند.
ریشههای یک رفتار افراطی
ریشه رفتار افراطی برخی افراد برای جلب رضایت دیگران، در بعضی مشکلات و اختلالات روانی پیدا میشود. شاید پررنگترین و متداولترین ضعف این افراد، نداشتن عزت نفس باشد. عزت نفس پایین باعث میشود فرد آنقدر که برای دیگران ارزش قائل است، برای خودش نباشد. تأیید گرفتن از دیگران، اولویت اول رفتارهای این افراد است و همین موضوع نشان میدهد آنها خودشان را باور ندارند. ترس از دوستداشتنینبودن، ویژگی دیگر افرادی است که به جلب رضایت دیگران اصرار دارند. آنها از ترس اینکه دوستداشتنی نباشند یا اطرافیان تنهایشان نگذارند، از هر مخالفتی خودداری میکنند.
ریشه رفتارهای افراطی بعضی افراد هم، کمالگرایی آنهاست. بعضی افراد نمیتوانند بپذیرند که کوچکترین نارضایتی نسبت به رفتارهایشان وجود داشته باشد و به همین دلیل تمام تلاش خود را میکنند که همه اطرافیانشان را راضی نگه دارند. یکی دیگر از مشکلاتی که به تلاش برای جلب رضایت دیگران ختم میشود، داشتن تجربیات ناسالم از گذشته است. برخی افراد در گذشته با واکنشهای تند و آسیبزا در برابر خواستههایشان مواجه شدهاند و برای اینکه آن تجربهها دوباره تکرار نشوند، دست از ابراز خواستههایشان برمیدارند. آنها میترسند که بیان نیازها یا ابراز مخالفت با درخواست دیگران، به توهین و تحقیر منجر شود.»