کتاب «از تبریز تا حجاز» در آستانه روز خبرنگار در تبریز منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، صور «حضور» به صدا در آمده تا «سور» معنوی در زیباترین و بهترین نقطهی روی زمین برای خاکیان برپا شود. آنجا افلاک در برابر عظمت و هیبت آن، سر بر خاک می سایند و نجوای «یاحق» «یاحق» هر حاضری از فریاد «لبیک» شأن، فضای گرم «مکه» را معطر میسازد.
این عبارات بخشی از کتاب «از تبریز تا حجاز» است که در آستانه روز خبرنگار به قلم «محمد امین خوش نیت» از روزنامه نگاران فعال و با سابقه آذربایجان شرقی در قالب یک گزارش از سفر منتشر شده است. این کتاب مشروح دیدهها و شنیدههای مؤلف از سفر به سرزمین وحی است که در کنار خاطره نویسی نیم نگاهی نقادانه به نقاط مثبت و منفی سفر زیارتی ایرانیان به کشور عربستان داشته است.
نقطه قوت این اثر ترکیبی بودن محتوای کتاب است به گونهای که در کنار یک متن توصیفی و سفرنامه نویسی، نگاهی تحقیقی به تاریخچه زیارت مکه و مدینه و سیر تحول و مراحل بازسازی آنها داشته است و به این ترتیب بین سفرنامه نویسی و گزارش نویسی پیوندی نزدیک برقرار کرده است که میتواند مورد استفاده خبرنگاران و دانشجویان رشته روزنامه نگاری قرار گیرد.
محمدامین خوش نیت، از روزنامه نگاران قدیمی آذربایجان شرقی است که با بیش از سه دهه فعالیت رسانهای در کنار تدریس در مراکز علمی و دانشگاهی، مدیرمسئول و سردبیر پایگاه خبری آذرقلم نیز میباشد.
در بخش دیگری از این کتاب آمده است:
خلعت سپید عاشقی...
آنگاه که غسل میکنی، تن خاکی خویش را به آب برآمده از تربت حجاز، معطر ساخته، وجود خود را از هر آنچه پالودگی و زنگار فساد و ناراستی است پاک میکنی. لباس دنیا و هر آنچه در آن است از تن در آورده و خود را در نمونهی کوچکتری از روز حشر میبینی. جامهی کبر و لباس غرور، خلعت فخر و ردای شرور از تن در آورده و سبکبال عزم پرواز میکنی. همان جامهای که به حیلت رنگ و لعاب و زرق و برق آن، همه ی فجایع بشریت و فسق و فجور دنیوی از آن سرچشمه میگیرد. اینک سرآغاز دل بریدن از همان جامگان پرفریب است.
لحظهای چشم بربند و در همین جامه، روز رخصت را به خاطر آور. آنگاه که جامهای شبیه آنچه که اکنون بر تن توست، تن پوش تو خواهد بود. اما آنگاه دیگر نه نفس داری که کلامی بگویی و نه چشمی که تَرَش سازی. آنجا نیز با جامهای مشابه لباس امروز، در خاک قرار می گیری تا «هیچ» بودن کالبد دنیوی عیان شود. امروز نیز در این میقات عاشقانه، همان هیچ باش. مپندار که تو را بر دیگری رجحانی است. این لباس احرام، جامهی ذکر است و اشتیاق، خلعت سپید مهر است و نفی نفاق! و این است گام بلند از شیطان بریدن و به آستین حق چنگ زدن. آنگاه که باید به این باور برسی که: این نه منم نه من منم!