رسول رسولی پور، استاد دانشگاه خوارزمی درباره انتظارات از فلسفه دین گفت: حداقل کاری که فلسفه دین میتواند در آن مداخله کند این است که عمل دینی را تشریح کند، چراکه شیطان پرست، یک عمل دارد و موحد هم در مسجد یا کلیسا یا کنیسه، عمل دینی دارد پس تفاوت این دو عمل چیست؟ اینها هم مسائلی هستند که فلسفه دین باید به آنها ورود کند.
رسول رسولیپور
به گزارش خبرنگار ایکنا، دهمین همایش «فلسفه دین معاصر» با محوریت «فلسفه دین و افقهای پیش رو» امروز سهشنبه ۲۴ خردادماه در دانشگاه خوارزمی برگزار شد.
رسول رسولیپور، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در این همایش با موضوع «آیا عمل دینی نوعی متن است؟» به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید؛
دغدغه آینده فلسفه دین در دو سمپوزیوم در دانشگاه بوستون که نهایتا در سال ۲۰۲۱ در شماره هشت مجله دانشگاه بوستون با عنوان آینده فلسفه دین با هفده مقاله منتشر شد، به خوبی مورد بحث قرار گرفته است. یکی از چالشهای جدی فلسفه دین این است که از ابتدا غربی - مسیحی بوده است و مکتب کنفوسیوس و ادیان شرقی، اسلام و یهودیت به میزان زیادی در فلسفه دین نادیده گرفته شده، لذا در این سمپوزیوم به این نتیجه رسیدند که باید وضعیت فلسفه دین، جهانی شود تا از انحصار آموزهها و مسائل مسیحی و غربی بیرون بیاید.
لزوم آسیبشناسی فلسفه دین
مسئله دیگر اینکه فلسفه دین باید خود را آسیبشناسی کرده و نقدهایی که به آن وارد است را مورد ارزیابی قرار دهد. از سوی دیگر فلسفه دین نیاز دارد با رشتههای دیگر همانند جامعهشناسی، انسانشناسی و تاریخ ارتباط داشته و به صورت بین رشتهای کار کند و فقط به موضوعات انحصاری پنجاه سال اخیر اکتفا نکند. همچنین ما نیازمند تحولی عملی در فلسفه دین هستیم. یکی از نویسندگان در این سلسله مقالات، مقالهای تحت عنوان عمل دینی دارد و سؤالی را در آنجا مطرح کرده که آیا عمل دینی یک متن است؟
وی در این مقاله از سه پارادایم صحبت میکند که یکی از آنها مربوط به پل ریکور است که آن را پارادایم هرمنوتیکی مینامیم. ما در فلسفه همواره به عمل دینی به عنوان یک متن که باید نشانههای آن از عمل گرفته شود سپس تفسیر شود نگاه میکنیم لذا ما عمل را نه به عنوان نفسِ عمل، بلکه به عنوان یک متن میبینیم همانگونه که خود پل ریکور هم، همه جهان را به عنوان یک متن میبیند. نقدی که در این مقاله به فلسفه دین وارد شده این است که فلسفه دین به شدت انتزاعی است و باید به سمت موضوعات عملی شیفت پیدا کند.
تفاوت دیدگاه فوکو و ریکور
یکی از بحثهای بسیار خوبی که بنده در این مجموعه مقالات دیدم این بود که همه نویسندگان معترف به این نکته هستند که مطالعات دین در پنجاه، شصت سال اخیر که رشته فلسفه دین شکل گرفته است، خیلی از خودِ فلسفه دین جلوتر است چراکه مطالعات دینی جنبه تفلسف نداشته که خود را به ساختهای زندگی بشری ملزم کند بلکه خیلی زودتر مسائل انسانی، اخلاقی، سیاسی، پزشکی و .. را مورد توجه قرار داده اما فلسفه دین جنبه پراکتیکال دوره سقراطی را حفظ کرده است.
دیدگاه دیگر پارادایم انضباطی است. فوکو میگوید تاکید پل ریکور بر این است که پرکتیس یا عمل، چه میگوید اما تصریح ندارد که پرکتیس چه میکند و مثلاً چه اتفاقی برای عمل دینی میافتد؟ مثال ملموس نماز است. اگر نمازی که خوانده میشود را در پارادایم ریکوری مورد توجه قرار دهیم تفلسف میکنیم که نماز میخواهد چه چیزی را به ما بگوید اما خود عمل دیده نمیشود بلکه به پیامِ عمل توجه میکنیم. در پارادایم فوکویی، تأثیری که نماز روی نمازگزار میگذارد مورد توجه است و پیام آن مهم نیست بلکه این موضوع مورد توجه قرار میگیرد که نمازگزار، بعد از نماز چه حالات و خصوصیاتی پیدا کرده است. این همان جنبه غیر متنی است که فوکو از آن صحبت میکند.
لزوم توجه فلسفه دین به مقوله دینورزی
نویسنده در مقاله خود توضیح میدهد که به نظر میرسد بر اساس تحقیقاتی که اندیشمندان در مورد دیدگاههای مرلوپونتی داشتهاند وی بر پارادایم بدنی تاکید دارد. بدین معنی که مثلاٌ نماز یک تجربه خاص خودش است و اساساً باید بررسی کنیم که در نماز، بدن چه وضعیتی پیدا میکند؟ مولانا در جاهایی جسم را به جان تعبیر میکند و یکی از مصرعهای وی همین است که؛ اما کجاست آن تن همرنگ جان شده، وی در سماع، ظرفیتی را پیدا کرده است که جسم شخص را تبدیل به جان میکند.
ما ظاهراً هنوز وقتی درباره عمل صحبت میکنیم بلافاصله ذهن ما به سمت پلورالیسم یا تکثرگرایی معرفتی میرود و اینکه کدام معرفت را باید ترجیح دهیم. طبیعی است که این سؤالات پیش بیاید چون ذهن ما در زمینه فلسفه دین، تحلیلی است اما واقعیت این است که به دلیل سبقتی که مطالعات دینی گرفته توانسته خود را به عمل و تشخیص نزدیک کند چون فلسفه دین ناچار است که تعیین معیار، تفکیک و استدلال کند و در صحنه پراکتیس هم اقدام کند.
معتقدم فلسفه دین باید درباره دینورزی هم صحبت کند چون ما تاکنون در فلسفه دین درباره دینداری صحبت کردهایم و باید معیارهایی هم درباره دینورزی داشته باشیم. این مسئله میتواند موضوع یک تحقیق گسترده باشد و بین بحثهای نظری و عملی ارتباط برقرار کند. اگر بپذیریم فلسفه دین میتواند به مسائل عملی هم ورود کند آنگاه باید درباره معیارها و شاخصها و ... هم صحبت کنیم. حداقل کاری که فلسفه دین میتواند در آن مداخله کند این است که عمل دینی را تشریح کند چراکه شیطان پرست، یک عمل دارد و موحد هم در مسجد یا کلیسا یا کنیسه، عمل دینی دارد پس تفاوت این دو عمل چیست. اینها هم مسائلی هستند که فلسفه دین با به خوبی به آنها ورود پیدا کند.
استفاده فیلسوفان دین از یافتههای جامعهشناسان
همچنین سیدمحمود نجاتیحسینی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد در این همایش درباره مزیت کاربست فلسفه اجتماعی دین گفت: درست است که ما یک امر جهانی به نام دین داریم اما دینهای شرقی و غربی هم داریم لذا دین یک امر پلورال شده است بنابراین دین را باید به گونهای تعریف کنیم که هم شامل ادیان باخدا و هم ادیان بیخدا شود. در همین راستا فیلسوفان دین میتوانند از یافتههای انسان شناسان و جامعه شناسان دین استفاده کنند.
وی گفت: انسانشناسان دینی این دغدغه را داشتهاند که دین را به گونهای تعریف کنند که گسترده و شامل موارد مختلف باشد و همه نکات مربوط به سعادت دنیوی و اخروی را در بر داشته باشد اما مشکل اینجا پیدا میشود که انسانشناسان در جریان تحقیقاتی که داشتهاند افرادی را مشاهده میکنند که دین دارند و به امور معنوی توجه میکنند اما دیندار به آن معنایی که ما در نظر داریم نیستند.
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی در پایان سخنان خود بیان کرد: حتی در ایران آدمهایی داریم که احساس دینی دارند اما از منظر فقه، دیندار محسوب نمیشوند. این مشکل را مردمشناسان و جامعهشناسان میتوانند برای ما حل کنند و لازم است ما از یافتههای آنها استفاده کنیم.