در فاصله سالهاي 1907 تا 1911م، پنج شورش عليه خاندان سلطنتي منچو در چين صورت گرفت كه همه آنها، كم و بيش از انديشههاي انقلابيِ سونياتْسنْ مبارز جمهوريخواه چيني سرچشمه ميگرفت. با اين حال، عليرغم سركوبي چهار شورش اول و دستگيري و تيرباران تعدادي از شورشيان، قيام پنجم در روز نهم اكتبر 1911م آغاز شد و با وجود شدت عمل بيسابقه دولت و دستگيري و اعدام صدها نفر در ملأ عام، نفرت و خشم عمومي از دربار افزايش يافت. از روز يازدهم اكتبر، شورش به شهرهاي بزرگ چين نيز سرايت كرد و اين امر، دولت را به نرمش و فراخوان آشتي ملي وادار ساخت. از اينرو مذاكرات نمايندگان دولت و مخالفان در اوايل دسامبر 1911م در شانگهاي چين آغاز شد و با اين كه دولت، پيشنهاد تبديل حكومت مطلقه سلطنتي به حكومت مشروطه سلطنتي را مطرح كرد، ولي نيروهاي انقلابي كه چهارده ايالت از هجده ايالت چين را در اختيار داشتند، به چيزي جز تغيير رژيم و استقرار جمهوري رضايت نميدادند. در جريان اين مذاكرات، نيروهاي انقلابي، يك مجلس مؤسسان ازنمايندگان ايالات چين تشكيل دادند و اين مجلس پس از آغاز به كار در اول ژانويه 1912م، به اتفاق آرا تصميم به اعلام رژيم جمهوري در چين گرفت. اين مجلس سپس به اتفاق آرا، سون يات سنِ 46 ساله را به عنوان اولين رئيس جمهور چين برگزيد و او را مأمور مذاكره با پكن و انتقال مسالمتآميز حكومت از باقيمانده خاندان امپراتوري منچو به جمهوري جديد نمود. در اين ميان، پس از آن كه درباريان چارهاي جز تسليم و رضا نديدند، در روز دوازدهم فوريه 1912م راضي به واگذاري قدرت به انقلابيون چيني شدند. بدين ترتيب، روز 12 فوريه 1912م، حكومت 267 ساله خاندان منچو كه خود وارث يك امپراتوري دو هزار ساله بود به پايان رسيد و رژيم جمهوري در چين استقرار يافت. اما سون يات سن براي اداره امور كشور، تجربه و نيروي كارآمد كافي نداشت. ناتواني او در اداره امور و مشكلاتي كه بيشتر ناشي از كارشكني و عدم همكاري عوامل حكومتِ پيشين بود، به تدريج از اعتبار و جذبه مردي كه پدر انقلاب چين لقب گرفته بود، كاست و ميدان را براي مخالفان خود باز گذاشت. در اين ميان، با آغاز اختلافها و كشمكشهاي داخلي، وضعيت چين بار ديگر متشنج و بيثبات شد. تا اين كه، چين در سال 1949م به دنبال انقلابي ديگر به رهبري مائوتِسِه تونگ، تحت حكومت كمونيستي قرار گرفت.