ایسنا/آذربایجان شرقی شاعری برآمده از خاک آذربایجان، مرزهای شعر و ادب را در نوردید و نه تنها در ایران بلکه در فراسوی مرزهای این سرزمین پهناور، دلهای مردمان ترک و فارس را در سرتاسر دنیا تسخیر کرد و چه زیبا خود گفته بود که در "شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق؛ به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی"
انسان از بدو تولد با اشعار خاصی با عنوان لالایی انس پیدا میکند و تا پایان عمر به هر نحوی با شعر سر و کار دارد؛ هنگام جشن و سرور، هنگام مرثیه و عزا، موقع عاشقی و وصال، فراق و ... . فرهنگ ایران و ایرانی از دیرباز با شعر پیوند خوردهاست به گونهای که حتی در درون خانوادهها هم شعر جریان داشتهاست.
علاقه فراوان ایرانیان به شعر موجب پدید آمدن شاعران زبردست و در نهایت خلق هزاران اثر ادبی گران سنگ شده است. هرکدام از این آثار در جایگاه خود از اهمیت بالایی برخوردار هستند و در زندگی مردم زمانه خود و حتی مردم نسلهای بعدی تاثیر بسزایی دارند.
سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار و صاحب آثار پر دری چون "حیدربابایه سلام" و غزل معروف "علی ای همای رحمت" یکی از همین شاعران توانای ایرانی است که به دو زبان فارسی و ترکی شعر میسرود. بسیاری از اشعار او به زبان فارسی و ترکی آذربایجانی جزو آثار ماندگار این زبانهاست. او اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۱۰ با مقدمه ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد.
این شاعر بلند آوازه علاوه بر سرودن غزل عاشقانه که ید طولایی در آن داشت، در سرودن قصیده، مثنوی، قطعه، رباعی و شعر نیمایی نیز چیرهدست بود.
آوازه شهریار به سایر کشورهای جهان هم رسیدهاست به گونهای که اثر شیرین "حیدربابایه سلام" که از شاهکارهای ترکی آذربایجانی او به شمار میرود، به بیش از ۸۰ زبان دنیا ترجمه شدهاست. شهریار در طول زندگی خود همواره شاعری عاشق پیشه، حساس و فروتن بود.
«حیدربابا ، ایلدیریملار شاخاندا
سئللر ، سولار ، شاققیلدییوب آخاندا
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه !
منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه»
او سرانجام در سال ۱۳۶۷ در سن ۸۲ سالگی دار فانی را بدرود گفت و به وصیت خودش در مقبره الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
۲۷ ام شهریورماه، سالروز درگذشت این شاعر بلند آوازه، با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز ملی شعر و ادب فارسی نام گرفت.
بنیاد شهریار هرساله این روز را گرامی داشته و با برگزاری مراسم بزرگداشت یاد و خاطره شهریار ملک سخن را زنده نگه میدارد.
«شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم/ به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم
نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم/ خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم
همه به کاری و من دست شسته از همه کاری/ همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم
خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل/ در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم»
مدیرعامل بنیاد شهریار و نماینده اسبق مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی، طراح و پیشنهاد دهنده نامگذاری روز وفات استاد شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب فارسی، در رابطه با چرایی و اهمیت این نامگذاری به خبرنگار ایسنا میگوید: در تقویم کشورمان برای بسیاری از مناسبتهای مهم، روزهایی تعیین شده و در حوزه فرهنگ هم برای مقولههای مختلفی روزهایی وجود دارد. به عنوان مثال سالانه چند نوبت از کتاب و کتابخوانی، کتابنویسی و... تجلیل میکنیم و همچنین انتخاب کتاب سال، نمایشگاه بین المللی کتاب، هفته کتاب و... داشته و درباره تئاتر و سینما حداقل دو فستیوال سالانه داریم و موسیقی هم همینطور.
علی اصغر شعردوست ادامه میدهد: اما شعر که یکی از ارکان و عناصر تشکیل دهنده هویتی تاریخ ماست و شاید عالیترین و نابترین صورت هنری است که در کلام مجال بروز پیدا میکند، پیش از نامگذاری روز وفات استاد شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب فارسی، در مناسبتهای سالانه تقویم ما جایی نداشت.
او با بیان اینکه کمتر ملتی را در جهان پیدا میکنیم که این همه به شعر پرداخته باشد، اضافه میکند: علیرغم ساختار وهمی شعر، ارزشمندترین مفاهیم دینی، تاریخی و هنری ایرانیان همواره به صورت شعر بوده و ما در همه ادوار تاریخ با شعر نوشت و خواند داشتهایم.
او بیان میکند: جالب توجه این که با وجود این همه قرابت و موانست با شعر، کمتر به بحث و تفسیر و تبیین ماهیت آن پرداختهایم؛ گویی از فرط روشنی بوده که از نگاه ما دور مانده و از این رو در تقویم ما روزی به نام شعر و ادب وجود نداشت که مثلاً شاعر نمونه و یا شعر نمونه انتخاب شود؛ این درحالی است که علاوه بر ضرورت هایی که به دلیل پیشینه، احساس میشود، در برخی کشورها که سابقه و قوام شعری ما را هم ندارند، روزی به این نام وجود دارد و بنده این نقصان را به پشتوانه سالهای طولانی فعالیت در عرصههای فرهنگی و هنری دریافته بودم.
مدیرعامل بنیاد شهریار می افزاید: بر این اساس، در دوران نمایندگی مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی، احساس کردم علاوه بر ضرورتها، این ظرفیت وجود دارد که پیشنهاد خود را مبنی بر تعیین یک روز به نام روز بزرگداشت شعر و ادب ایران در تقویم مطرح کنم که البته در این مرحله منتقدینی هم داشتم.
او اظهار میکند: در میان مناسبتها به دنبال روزی بودیم که همراه با موضوعیتی متناسب با شعر و ادب روزگار ما باشد، پس به دنبال مشاهیر رفتیم. علاوه بر ویژگی معاصر بودن که مورد نظر بود، با ارزیابیهای انجام شده، ملاحظه کردم که برای بزرگان شعر و ادب کلاسیک و حتی مشاهیر فلسفه و طب در تقویم ما روزهایی وجود دارد (۲۵ اردیبهشت برای فردوسی، ۳۸ اردیبهشت برای خیام، ۲۵ مهر برای حافظ، ۳۰ مهر برای مولوی و...) و در بین معاصران، بی هیچ حب خاصی نسبت به شهریار که در آستانش بودهام و در حضورش زیسته و نفس کشیدهام به پژوهش جامعی دست زدیم که بین معاصرین چه کسی میتواند به این نام و به این مناسبت انتخاب شود. بی هیج تردیدی تفوق شهریار بین شاعران هم دورانش معلوم بود و منجر به این انتخاب شد.
او با بیان این که برخی ها این انتخاب را برنتابیدند و در طول این ۲۰ سال همواره گفتهاند که چرا شهریار، ادامه میدهد: نماینده وقت مردم شیراز روز بعد از تصویب این مناسبت طی نطقی در مجلس گفت: " مردمان شهر سعدی و حافظ به این انتخاب اعتراض دارند" که من خطاب به ایشان و طی دو دهه نامگذاری، به تکرار گفتهام که در تاریخ ادبیات هر سرزمینی و در هر دورانی، نوابغی وجود دارند که تعدادشان انگشت شمار بوده و در تاریخ ما نیز چهرههایی چون فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی، خاقانی،مولانا، صائب و ... در حکم ارکان شعری ما هستند، اما چون استاد شهریار سرآمد معاصران بوده و هست، این پیشنهاد را مطرح کردم.
شعردوست با بیان اینکه به گواهی بسیاری از متخصصان و استادان برجسته، منتقدان و حتی ذوق عمومی کشور ما، شهریار درخشانترین چهره معاصر شعر ایران است، اضافه میکند: شهریار در جایگاهی است که شاید رقبای او هم تفوقش را پذیرفتهاند. بیگمان اقبال شهریار در طول عمر پر برکتش برای همه معلوم بوده و ما در مورد شهریار، نه یک شاعر بلکه چند شاعر را در کنار هم میبینیم، چرا که او یکی از بزرگترین شاعرانی است که پاسدار سنت های ادبی این سرزمین بوده و همچنین الفت او به حافظ، سعدی و مولانا در تکوین شخصیتش بسیار نقش داشت و به این دلیل او در قالبهای شعر سنتی، آثار بسیار بلندی دارد.
او مطرح میکند: آثار استاد شهریار، در هر قالبی، از نظر قوت و کیفیت و همچنین از نظر کمیت درخور توجه بوده و از طرفی دیگر، او با استقبال از آثار حافظ، تبحر خود را در هماوردی با ارکان شعر فارسی به نمایش گذاشته و از سوی دیگر تنها به انتقال آن تجارب اکتفا نکردهاست، بلکه در جریان تداوم سنتهای ادبی، یکسری نگرشهای نویی هم دارد.
خدماتی که شهریار به زبان و ادب فارسی ارائه کرده است
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز نیز در خصوص خدماتی که شهریار به زبان و ادب فارسی ارائه کرده است، به ایسنا میگوید: شهریار در شعر فارسی چند بعدی و چند ضلعی است و برخلاف آنچه که میگویند او شاعر غزل است، اینگونه نیست بلکه خلاقیت شهریار عرصههای مخلف را در برمیگیرد و ما میتوانیم در قالبهای مختلف شعری از غزل گرفته تا قصیده، مثنوی، رباعی، شعر جدید و شعر آزاد، نمونههای بسیار درخشانی از هنر شاعری او ببینیم و تا زمانی که شعر و ادب فارسی وجود دارد، اینها هم با تمام قدرت ادامه خواهند داشت.
محمد خاکپور ادامه میدهد: شعر فارسی خصوصا غزل در قرن هشتم با شعر حافظ به کمال میرسد البته بعد از حافظ هم غزل داریم اما تغییرات و تحولات فراوانی در غزل شکل میگیرد و این نوآوری تا عصر مشروطه و عصر شهریار ادامه مییابد که این تغییرات به کمال نمیرسند و در نهایت، کار ناقص میماند.
او اضافه میکند: مهم ترین خدمتی که شهریار ارائه داده است این است که بعد از هفت قرن دوباره غزل را به همان شکل و حالت اولیه خود برگرداند و مسئله مورد توجه این است که زمانی او اقدام به این کار کرد که عصر او عصر غزل نبود بلکه روزگار او با تب و تاب مشروطه خواهی و شور و شوق انقلابیگری و تغییر و تحولات رایج در مملکت و همچنین جدال سنت و تجدد، سر در گریبان بود. او در چنان وضعیتی که جامعه، شعر اجتماعی میطلبید، در غزل یک انقلاب جدید برپا کرد.
او عنوان میکند: غزلهای شهریار به هشت نوع تقسیم میشود که فقط بخشی از این غزلها عاشقانه است و شکل و حالت گذشته را دارد اما در یک عصر متفاوت و جداگانه. اینکه شهریار در عرصه غزل این همه نام و شهرت دارد وهمگان قبل از سایر قالبها به سراغ غزلیات او میروند، از این بابت است که در عصری اقدام به این کار کرد که عصرغزل نبود. این یکی از مهمترین خدمات اوست.
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز میگوید: البته شهریار در قالبهای دیگر نیز همین خلاقیت را دارد. برای مثال شعر نیما بخشی از افتخارات و تثبیت خود را مدیون شهریار است. اینکه بتوانیم شاعری همسطح شهریار پیدا کنیم که این همه خدمات داشته باشد، اندک است و ناگفته نماند این مسئله بی ربط با طول عمر شهریار و تجربه دورههای مختلف چهارگانه مشروطیت، پهلوی اول و دوم و جمهوری اسلامی نیست و چنین شرایطی نصیب هرکسی نشدهاست.
او بیان میکند: وقتی از غزل شهریار صحبت میکنیم، باید انواع غزلهای شهریار را در نظر بگیریم؛ از عاشقانهها گرفته تا غزلهای اجتماعی، عرفانی و غزل قصیده، غزل های نوستالژیک، غزلهای ویژه یا همان شاهکارهای شهریار، استقبال های او از غزل های حافظ که چندان فر و فروغی ندارد، غزل هایی که به صورت تابلویی مثل یک تابلوی نقاشی به تصویر کشیده شدهاند و غزل های مذهبی و باید توجه داشته باشیم که همه این غزلها از یک صنف و یک دسته نیستند و نباید فراموش کنیم که این خدمات جای بسی تقدیر و تحسین دارد.
او در خصوص وجه تمایز شهریار با سایر شعرای همعصر خود میگوید: مهمترین امتیاز شهریار در قیاس با معاصران او این است که برخلاف بسیاری از شاعران مهم و تاثیرگذار معاصر ما از قبیل نیما یوشیج، ملک الشعرای بهار، اخوان ثالث و خیل عظیمی از شعرای دیگر، شهریار از اول دوران شاعری خود تا پایان حیاتش با شعر زیست و تمام همّ و غمش را صرف شعر کرد. شعر زندگی او بود و زندگی او کلا در شعر خلاصه شد.
خاکپور ادامه میدهد: این موضوع در مورد دیگران کمتر اتفاق افتاده است؛ مثلا نیما معلم بوده و بخشی از دغدغههایش شغل معلمی اش بوده است یا بخشی از دغدغههای ملک الشعرای بهار روزنامه نگاری، مباحث سیاسی، استادی دانشگاه، تحقیق و تفحص در متون پهلوی و مسائلی از این دست بود ولی شهریار هیچکدام از این دغدغهها را نداشت.
او بیان میکند: مهمترین حسن شهریار در مقایسه با دیگران این است که شاعر به دنیا آمد و شاعر نیز از دنیا رفت و بعد از این هم بعید است مادر روزگار فردی از نوع شهریار ببیند؛ فردی که این همه دغدغه شعر و ادبیات داشته باشد و تمام و کمال وقت خود را صرف شعر و ادبیات کند.
او اضافه میکند: امتیاز دیگر او این است که واقعا تقلا و جستجو کرد و یاد گرفت. این که فردی آذری و ترک زبان باشد اما شعرهای فارسی با این همه زیبایی و با کمترین غلط و تسامح بسراید، کار هر کسی نیست؛ این هنر شهریار است. شهریار همیشه شوق یادگیری داشت و از دیگران تقلید نمیکرد.
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز مطرح می کند: از امتیازات دیگر شهریار واقعنگاری او است که اغلب بزرگان شعر این ویژگی را دارند اما در شهریار بالاتر از همگان است.
او میافزاید: شهریار چون با شعر زیست و زندگی و شعرش دو روی یک سکه بودند، برای همین مهمترین امتیاز او در مقایسه با دیگران تجارب شخصی او است. شعر شهریار از زندگی خود او سرچشمه گرفت و این همه فوران و غلیان عاطفه که در شعر او سراغ داریم، مدیون تجارب شخصی شهریار است. یعنی شهریار همه اینها را دیده و با همه اینها زندگی کردهاست و هرچه که با آن درگیر بوده، همه را وارد شعر کردهاست.
او متذکر میشود: اگر به شعر "حیدربابا" یا "سهندیه" توجه کنید میبینید که همه سرودههایش، تجربیات خود او است. شهریار در عرصههای مختلف شعری یک اصالت تجربه دارد که این بحث در سایر شعرای ما کمتر دیده میشود.
خاکپور اظهار میکند: مهمترین رکن شعر شهریار واقع نگاری و بیان کردن آن به صورت هنری است؛ بنابراین باید بگوئیم اغلب کارهای شهریار از این ویژگی برخوردار است یعنی عاطفه بالای شعر او، از زندگی خود او سرچشمه گرفتهاست. خودش تجربه کردهاست و از زندگی خود صحبت میکند. مثلا وقتی میگوید: « بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی/ داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
وا عزیزا گوئی آخر گر عزیزت مرده باشد/ من چرا از دل نگویم وا جوانی وا جوانی»، این ها همه تجربیات شهریار است، اینها را زیسته و بعد سرودهاست.
او میافزاید: اگر بخواهیم در کل ادبیات فارسی نظیری از این بابت بر شهریار پیدا کنیم، در ادبیات گذشته ما فقط "خاقانی" را میشود نام برد.
او درباره شخصیت شهریار بیان میکند: دو مورد بسیار مهم در مورد شخصیت او باید مورد توجه قرار گیرد؛ اول این که شهریار در یک خانواده کاملا مذهبی به دنیا آمد و هم تحصیلات مذهبی داشت و هم تحصیلات علوم جدید و این پرورش در خانواده مذهبی و دنبال کردن این نوع علوم بر شخصیت این شاعر تا پایان عمرش تاثیر گذاشت. به همین دلیل مهمترین ویژگی شخصیتی شهریار مذهبی بودن او است و این مذهبی بودن هم موجب به وجود آمدن خیل عظیمی از اشعار مذهبی در قالبهای متخلف شدهاست.
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز ادامه میدهد: به راحتی میتوان مثنوی، غزل و قصیده یا اشعار مختلف مذهبی از این شاعر دید و چون او یک فرد مذهبی است، دیده میشود که حتی در اشعاری که اصلا ربطی به مذهبیات ندارد و کاملا عاشقانه است، نشانههایی از مذهب به میان آوردهاست؛ یعنی مذهبیات و باورهای دینی و اعتقادی یکی از مهمترین دغدغههای شهریار است و این دغدغه از کودکیاش آغاز شده و تا پایان عمرش ادامه یافتهاست و میشود گفت یکی از مهمترین ارکان جهانبینی شهریار همین ایمانمداری است. در مناجاتنامه میگوید:
«دلم جواب بلی میدهد صلای تو را/ صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را
به زلف گو که ازل تا ابد کشاکش توست/ نه ابتدای تو دیدم نه انتهای تو را
کشم جفای تو تا عمر باشدم، هرچند/ وفا نمیکند این عمرها وفای تو را
بجاست کز غم دل رنجه باشم و دلتنگ/ مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را
تو از دریچه دل میروی و میآیی/ ولی نمیشنود کس صدای پای تو را»
او اضافه میکند: برای مثال شهریار در شعر "روح پروانه" که در اوج جوانیاش هم سروده شده و با این شاهکار هم در جامعه ایرانی تثبیت شدهاست، در مورد فردی به نام پروانه صحبت میکند که یکی از موسیقیدانان و خوانندگان معروف آن روزگار بود و این شعر در سوگ اوست و شهریار در آن در مورد ویژگیها و مشکلات او صحبت میکند و این مسائل را با زندگی خود ارتباط میدهد:
« پروانه به حال تو دل شمع بسوزد/ تنها نه دل شمع، دل جمع بسوزد
از ناله تو اشک من آمیخته با خون/ ای سینه مجروح الا ای نی محزون
دل میشکنی باز به آواز شکسته/ ای وای چه سوزیست در این ساز شکسته
پرورده به دامان غمت دایه حسرت/ ای نوگل پژمان من ای مایه حسرت
اما چون شهریار فردی مذهبی است، در لابه لای این مثنوی مسائل مذهبی هم دیده میشود:
این قلب شکسته است و درو غیر خدا نیست/ یک لحظه خدا از دل بشکسته جدا نیست»
شهریار مهمترین شخصیت رمانتیک در کل ادبیات ایران در همه شاخههای آن است
او مطرح میکند: بخش دیگر شخصیت شهریار، جنبه رمانتیک بودن است. شهریار مهمترین شخصیت رمانتیک در کل ادبیات ایران در همه شاخههای آن است. البته شهریار به آن بخش از رمانتیک که سیاه و شیطانی است، کاری ندارد و کاملا اخلاق گراست و میشود گفت مهمترین ویژگی این جنبه از شخصیت شهریار همان جزئینگاری و وصف رمانتیک است که این ویژگیها در مجموع اشعار شهریار دیده میشود.
خاکپور بیان میکند: این جزئینگاری را فقط شعرای رمانتیک میتوانند انجام دهند. شاعران رمانتیک علاقه بسیاری به شب داشتهاند و ما هم شهریار را با عنوان "شاعر شب" میشناسیم که شعری با عنوان "افسانه شب" دارد و در این منظومه طولانی و درخشان از صحنه شب صحبت می کند و با آوردن واژگانی چون مهتاب، لولو جنگل، طوفان جنگل، سمفونی کوهستان، یک شب خاطره، سیمای شب و ... اتفاقات شب را تداعی میکند:
«ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد/ سیمای شب آغشته به سیماب برآمد
آویخت چراغ فلک از طارم نیلی/ قندیل مه آویزه محراب برآمد
دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم/ یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد
چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد/ تا یادم از آن نوگل سیراب برآمد
ماهم به نظر در دل ابر متلاطم/ چون زورقی افتاده به گرداب برآمد
از راز فسونکاری شب پرده برافتاد/ هر روز که خورشید جهانتاب برآمد
دیدم به لب جوی جهان گذران را/ آفاق همه نقش رخ آب برآمد
در صحبت احباب ز بس روی و ریا بود/ جانم به لب از صحبت احباب برآمد»
او اضافه میکند: جالب است که او در لا به لای شعرهای شب، حرفی از حضرت علی(ع) به میان میآورد که باز میبینیم مذهبیات خود را در داخل شعرهای کاملا رمانتیک شهریار نشان میدهد:
«علی آن شیر خدا شاه عرب/ الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است/ دل شب محرم سرّالله است
شب علی دید و به نزدیکی دید/ گر چه او نیز به تاریکی دید
شب شنفتهست مناجات علی/ جوشش چشمهی عشق ازلی»
یا مثلا در شعر سهندیه یکدفعه مذهبیات را به میان میآورد:
«شاه داغیم، چال پاپاغیم، ائل دایاغیم، شانلی سهندیم
باشی طوفانلی سهندیم
باشدا حیدربابا تک قارلا قیرولا گاریشیب سان
سون ایپک تئللی بولودلارلا افق دا ساراشیبسان
ساواشارکن باریشیبسان...
....
من علی اوغلویام، آزاده لرین مرد و مورادی
او قارانلیقلارا مشعل
او ایشیقلیقلارا هادی
حاققا، ایمانا مونادی
باشدا سینماز سیپریم، الده کوته لمه ز قیلیجیم وار»
او میگوید: جزئینگاری، واقعنگاری و وصف رمانتیک از ویژگیهای مهم شعر شهریار است. به عنوان مثال در شعر معروف "ای وای مادرم" که در سوگ مادرش نوشته است، هم حالت وصف رمانتیک، هم جزئینگاری و هم حالت واقع نگاری را دارد یعنی برگرفته شده از تجربه و زندگی شهریار و سرشار از غلیان عاطفه است که معمولا در همه اشعار شهریار این ویژگیها را میتوان دید. این وصف رمانتیک در کمتر شاعری میتواند خود را نشان دهد.
«آهسته باز از بغل پلهها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هالهئی سیاه
او مردهاست و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول میخورد
هر کنج خانه صحنهئی از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز میگذشت از این زیر پلهها
آهسته تا بهم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه میرود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچّه هاست
هر جا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن، همه برف است کوچه ها»
این استاد دانشگاه اضافه میکند: مشاهده میکنیم که در این شعر تمام جزئیات مطرح شده و ظریف و باریک سروده شده است که به شخصیت شهریار برمیگردد و کاملا واقع نگارانه است و از طرفی هم مذهبیات در لا به لای شعرش خود را نشان میدهد.
او مطرح می کند: آن چیزی که همه این ویژگیها را در شعر شهریار یک جا جمع میکند، زبان او است و این چهارمین ویژگی شعر شهریار است. زبان شعری شهریار ساده، روان، سرشار از عاطفه و چون زبان سعدی سهل و ممتنع است با این تفاوت که زبان سعدی کاملا ادبی است اما زبان شعر شهریار، ترکیب، تلفیق و سنتزی از زبان ادبی و زبان محاوره است:
«نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر میشود خموش
آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
روزها باید به شهریار افتخار کنند
او در مورد نامگذاری سالروز درگذشت شهریار به روز شعر و ادب فارسی میگوید: بی تعارف و بدون تعصب میتوان گفت که روزها باید به شهریار افتخار کنند که یک روزی در تاریخ ایران به نام ایشان ثبت و ضبط شدهاست.
شهریار تنها شاعر دو زبانه موفق در کل زبان و ادبیات ایران است
او متذکر میشود: من این مطلب را از استادم آقای علیزاده به یاد دارم که شهریار تنها شاعر دو زبانه موفق در کل زبان و ادبیات ایران است؛ ما شعرایی داریم که دو زبانه هستند ولی فقط در یک زبان شاهکار دارند ولی شهریار به هردو زبان شاهکارهایی ارائه دادهاست.
خاکپور میگوید: اگر بخواهند در کشوری به عظمت ایران که مهمترین رکنش ادبیات است، روزی را به نام کسی نشاندار کنند، آن شاعر باید دو ویژگی داشته باشد؛ اولا باید مذهبش با مذهب غالب در جامعه همسویی داشته باشد و دوم هم باید زبان غالب و رایج در کشور را داشته باشد و شاهکارهایی به این زبان خلق کرده باشد تا شاعر ملی شناخته شود و شهریار هم، چنین بود.
«جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را/ نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم/ به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده را مانم/ که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی/ چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی/ که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل/ خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده/ به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان/ خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن/ که از آب بقا جویند عمر جاودانی را