حسن بلخاری با اشاره به برخی آراء و افکار بدیع ابوریحان بیرونی بیان کرد: در مورد ابوریحان باید به دو نکته توجه داشته باشیم؛ یکی اینکه ابوریحان به هندسه نقوش و هندسه جاری در بطن طبیعت اهتمام داشته که بسیار جالب است؛ چون یکی از بنیادیترین مسئلههای ما در هنر و معماری است و دوم عبارت از توجه به نقد عالمان، مبتنی بر عقل است.
به گزارش ایکنا، مراسم بزرگداشت ابوریحان بیرونی، امروز ۱۳ شهریورماه، به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه متن سخنان حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی را میخوانید؛
برای این جلسه به کتاب «التفهیم» نگاهی داشتم که در باب علم نجوم است و مرحوم همایی با تصحیح و مقدمه خودش در سال ۱۳۵۲ آن را به انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سپرد تا چاپ شود. کتاب را تورق میکردم که بدانم و ببینم چه موضوع بکری را در باب ابوریحان میتوانم برگزینم. در یکی از صفحات به نکته جالبی تحت عنوان افکار تازه و نوآوردههای علمی ابوریحان برخورد کردم که همایی در مقدمه آورده است.
جناب همایی ذیل این عنوان مواردی را بالغ بر بیست مورد ذکر کرده که در موارد خاص ابوریحان آوردههای جدید نویی برای جهان علم داشته است. یکی از مواردی که اشاره میکند، عنوان اشکال هندسی گلها و شکوفهها است. جناب همایی میگوید از جمله اکتشافات و تحقیقات تازه ابوریحان، استنباط این نکته است که در شکوفهها و گلها دقایق هندسی به کار رفته و سبب اینکه شکوفهها و گلها هرگز هفت برگ یا نه برگ نمیشوند، بلکه مثلث و مخمس و ... میباشند، آن است که ترسیم شکل هفتضلعی و نهضلعی متساویالاضلاع در دایره ممتنع و محال است و بعد اشاره کردند که این آورده نو و جدید در آثارالباقیه مورد بحث قرار گرفته است. آثار الباقیه را از کتابخانه مجلس یافتم و بعد این بحث را در صفحه ۲۹۷ و ۲۹۸ پیدا کردم.
نقادی عقاید خرافی مسیحیت از سوی ابوریحان بیرونی
ابوریحان بحثی در باب اعتقادات بخشی از مسیحیت تحت عنوان نصاری دارد و وارد بیان و نقد بسیار عالمانه برخی از آثار و مراسم و سنتهای اینها شده است که به شدت به خرافه آلوده است و بعد ضمن بیان این سنن غریبه و نقد آنها، یک بحثی دارد که این بحث مبنای ورودش به اشکال و نقوش هندسی گلها و کواکب و طبیعت و اشیاء است.
اما پیشتر باید اشاره کنم که چرا این بحث برای بنده مهم جلوه کرد. چون در حوزه حکمت و فلسفه هنر و معماری اسلامی، یکی از بنیادیترین و مهمترین و مبناییترین بحثها، هندسه نقوش است؛ یعنی این است که معتقدیم یک هندسه پنهان در بطن این آثار وجود دارد و مراد از هندسه پنهان این نیست که یک اثر را برداریم و هندسه طراحی آن را به دست آوریم، بلکه مراد این است که بنابر شریفه قرآن که: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ»، که ما هر چیزی را به توازن و تناسب و هندسه آفریدیم، هنرمند مسلمان نیز با محاکات از حضرت حق در حقیقت هندسه را به عنوان عامل بنیادین ظهور ایده خودش انتخاب میکند و کشف این هندسه یکی از عوامل بنیادین درک اثر است و بحث مهمی را در این عرصه داریم.
هندسه زبان هنر و معماری است
امروزه در جهان هنر و معماری از تناسبات طلایی صحبت میشود و یکی از مفاهیم بر بنیاد اعداد فیبوناچی کشف میشود و این اعداد، اعدادی است که هر عدد محصول جمع دو عدد پیشین است و وقتی میگویید هشت، یعنی حاصل پنج و سه و همینطور به بالا میرود. هر عددی در این سلسله اعداد به قبلی آن تقسیم شود، به یک عدد ممیز ۶۱۸ میرسیم که در جهان هنر و معماری به امضای خدا مشهور است و بحثهای فوقالعاده زیبایی در این عرصه داریم و در الهیات اینطور جلوه میکند که هستی متشکل از یک نظم بسیار زیبا است. البته اکنون نمیتوانم این بحث را به صورت مفصل ارائه دهم، اما باید توجه کرد که هندسه زبان هنر و معماری است و هنگامی که میفهمید یک فیلسوف و دانشمند برجسته در تمدن اسلامی به هندسه نقوش توجه دارد، طبیعی است که خوشحال میشوید؛ زیرا میفهمید که شاهکارهای عظیمی که در ساحت هندسه در معماری اسلامی - ایرانی و در هنر ظهور کرده، میتوانسته چنین عقبههای نظری نیرومندی داشته باشد.
اینکه مثلاً در سال ۳۹۷ هجری و قبل از آن، بیرونی این نکات را گفته و اثری در معماری ساخته میشود که از نظر مهندسان، مهندسیترین بنای عالم است که عبارت از گنبد قابوس است، متوجه میشویم که حقیقتاً یک آثار عظیمی به وجود آمده است. یک تمدن تا در حوزه نظری و فلسفی به ادراک و تجربه عمیق از هندسه نرسد، نمیتواند این آثار را خلق کند. برای ما کشف مبانی بنیادین نظری هندسه در تمدن اسلامی که ظهور و تجلی زیباییشناسانهاش این آثار معمای بوده، فوقالعاده مهم است. بنابراین مهم است که چنین دانشمندی در باب هندسه نقوش صحبتی کرده باشد.
تعریض ابوریحان به شبهمسلمین
جناب ابوریحان همچنین تعریضی به برخی از شبه مسلمین دارد که میآیند و اسم خدا و پیامبر(ص) را به برخی از اعضای بدن میدهند که این را رد میکند. سپس وارد جریان مسیحیت میشود و میگوید که یک فرقهای در میان نصاری داریم که معتقدند اگر پوسته چوب فاوانیا را بردارید، صلیب ظاهر میشود و اگر از این چوب دارویی بسازید و آب چوبی درست کنید و عصاره آب را به کسی که بیماری صرع دارد، بنوشانید خوب میشود. ابوریحان این را میآورد و نقد میکند که این چه حرفی است؟ آیا اینها توجه ندارند که خیلی قبلتر از مسیح، جالینوس در مورد آثار طبی این چوب صحبت کرده و گفته در صرع کاربرد دارد؟ پس این یک مسئله علمی است و چرا از این مسئله علمی مصادره مطلوب مذهبی میکنید؟ آن هم با استناد به امری که قابل اثبات نیست.
این رویکرد نقادانه ابوریحان تحسینبرانگیز است. بنده ایشان و ابن هیثم را جزو برجستهترین دانشمندان محقق و منتقد با رویکرد انتقادی و بنیادگذار روش تجربی و دقیق میدانم. سپس همین سبب میشود که ایشان یک بحث انتقادی جالب را شروع میکند و بعد وارد هندسه نقوش در طبیعت و کائنات میشود. بحث این است که برخیها هستند که وقتی بخواهند حرف خود را مستدل کنند، در طبیعت میگردند و یکسری آثار طبیعی را انتخاب میکنند و از آنها برای اثبات سخن خود ادله میآورند و اگر بین حرف آنها و چیزی که کشف کردهاند، تضادی باشد بهقدری مطلب را میپیچانند که در نهایت حرف خود را اثبات میکنند. بیرونی میگوید ایرادی ندارد، اما بدانند که به واسطه نسبت جوهری میان سنجنده و سنجیدهشده و دال و مدلول است که حرفشان را میپذیریم و اگر یک نسبت منطقی میان دال و مدلول نباشد، این را رد میکنیم و این حرف بسیار مهم است و به نحوی تأویل را در فرهنگ ایرانی – اسلامی جهت میدهد که شما آزاد نیستید هر چیزی را به نام تأویل به خورد مخاطب بدهید و مفاهیم خود را به صورت ذوقی بخواهید به مردم تزریق کنید و باید بین دال و مدلول نسبتی برقرار باشد. هزار و صد و پنجاه سال قبل ابوریحان این را ذکر میکند و میگوید اگر شما در طبیعت و گلها و شکوفهها و ... بنگرید، شکلهای دوتایی، چهارتایی و ... پیدا میکنید یا مثلا شش ضلعی را در نحل و کندوی عسل پیدا میکنید. خاصتاً این در گلها و شکوفهها و جهان طبیعت نیز وجود دارد.
سپس میگوید هرکسی میتواند برای بیان اعتقادی خودش از این چیزها استفاده کند و در مسائل طبیعی و ... چیزهای عجیبی وجود دارد و بعد مثالی هم میزند. اما واقعیت این است که در جهان طبیعت اشکال هندسی طبیعی عظیمی داریم که هندسه عالم هستند و هرکسی میتواند از اینها برای مطالب غیرعلمی و غیرعقلی استفاده کند و باید در این قلمرو مواظب بود و از او پذیرفته نمیشود، مگر اینکه یک دلیل عقلی این را تأیید کند وگرنه صرف اشاره به اینها نمیتواند مبنای اثبات مطالب غیرعلمی باشد.
مقصود بنده دو نکته است؛ یکی اینکه اولاً اشاره ابوریحان به هندسه نقوش و هندسه جاری در بطن طبیعت بسیار جالب است؛ چون یکی از بنیادیترین مسئله ما در هنر و معماری است و دوم توجه به نقد عالمان، مبتنی بر عقل است. جناب ابوریحان در سپیدهدم ظهور اندیشه فلسفی در تمدن اسلامی توجه و تذکار جدی دارد مبنی بر اینکه مبادا این مباحث مورد سوء استفاده قرار بگیرد و مبنای ظهور خرافات باشد که فوقالعاده عالی است و خواستم از این زاویه هم توجه ابوریحان به هندسه نقوش را به عنوان بحث نو باز کرده باشم و هم نگاه نقادانه ایشان را مطرح کنم که هر چیزی را نمیتوان به عنوان یک امر تکوینی پذیرفت، بلکه باید ادله قوی و نسبت درست بین دال و مدلول وجود داشته باشد.