یکی از دانشمندانی که به بررسی واقعه مباهله و شبهات پیرامون آن پرداخته است، علامه بهبهانی است که در حدیث نوزدهم کتاب «مصباحالهدایه» خود با نگاهی ژرف و موشکافیهای عالمانه به تفسیر آیه مباهله پرداخته است.
آیه مباهله از نگاه علامه بهبهانیحجتالاسلاموالمسلمین امرالله شجاعیراد، محقق و استاد حوزه و دانشگاه در گفتوگو با ایکنا از خوزستان درباره آیه مباهله و تفسیر علامه بهبهانی درباره این آیه گفت: آیه ۶۱ سوره آل عمران به «آیه مباهله» شهرت یافته است: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»: هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
وی اظهار کرد: مفسران شیعه و اهل سنت معتقدند که این آیه، اشاره به مناظره معروف مسیحیان نجران با رسول اکرم(ص) دارد. آنان حضرت عیسی (ع) را دارای جنبه خدایی میدانستند و توصیف وحیانی قرآن را درباره عیسی(ع) که وی را بنده پارسای خداوند و پیامبر میداند قبول نداشتند. پس از مؤثر نبودن صحبتها و دلایل، پیامبر اکرم(ص) به آنان پیشنهاد مباهله داد.
شجاعیراد ادامه داد: مباهله در اصطلاح به معناى نفرین كردن دو نفر یا دو گروه بر ضد یكدیگر است. رخداد مباهله در روز ۲۴ ذیالحجه سال نهم هجرت(سال عام الوُفود) در پی نامه پیامبر اسلام(ص) به مسیحیان نجران اتفاق افتاد.
این استاد دانشگاه افزود: نصارای نجران چون جدیت و اخلاص پیامبر(ص) و همراهانشان را مشاهده کردند از عقوبت الهی هراسان شده و با توصیه بزرگشان تن به مباهله ندادند. آنان با پیامبر(ص) صلح کرده و درخواست کردند که با پرداخت جزیه بر دین خود باقی بمانند؛ پیامبر نیز پذیرفت.
این محقق گفت: بنابر روایتی امام رضا(ع) این آیه را بزرگترین فضیلت حضرت علی(ع) در قرآن معرفی میکند. مفسران اهل سنت هم مانند زمخشری در کشاف و فخر رازی در تفسیر کبیر و بیضاوی در تفسیر انوارالتنزیل و دیگران گفتهاند که مراد آیه از «اَبْناءَنا» [پسرانمان] حسن و حسین(ع) و مراد از «نِساءَنا» [زنانمان] فاطمه زهرا(س) و مراد از «اَنْفُسَنا» [جانهایمان] حضرت علی(ع)، بوده است، یعنی چهار تنی که همراه با خود رسول خدا، پنج تن آل عبا را تشکیل میدهند.
شجاعیراد درباره تفسیر علامه بهبهانی از این آیه گفت: یکی از دانشمندانی که به بررسی این واقعه و شبهات پیرامون آن پرداخته است، علامه ذوفنون آیتالله العظمی میر سیدعلی بهبهانی بن میر سید محمد موسوی بهبهانی (زاده ۱۳۰۲ ه.ق – درگذشته ۱۳۹۵ ه.ق) است؛ ادیبی، متکلم و نویسندهای توانا و عالمی زمانشناس و مهاجر و مدافع حریم ولایت و فقیهی جامعالشرایط که از مراجع تقلید زمان خود به شمار میآمد.
وی ادامه داد: علامه بهبهانی دارای آثار تألیفی فراوانی است که از آن میان میتوان به این آثار اشاره کرد: «القواعد الکلیة» و «الاشتقاق»، و«کشف الاستار» و «اساس النحو» و «حاشیه عروة الوثقی» و «التوحید الفائق فی معرفة الخالق» و «مقالات حول مباحث الالفاظ» و کتاب گرانسنگ «مصباح الهدایة فی اثبات الولایة» که از بهترین آثار ایشان و از غرر آثار در موضوع خود است.
به گفته این استاد دانشگاه، کتاب «مصباحالهدایه» از آن چنان جایگاه علمی برخوردار است که باید توسط استادان فن تدریس شده و نکات دقیق تفسیری، کلامی و ادبی آن استخراج شود. ایشان در این کتاب به خوبی از حریم ولایت در برابر تیرهای زهرآگین شبهات دشمنان تشیع دفاع و نام خود را در صدر فهرست نامداران دفاع از حریم ولایت ثبت و ضبط کرده است. علامه بهبهانی این مرزبان حریم تشیع در کتاب شریف و گرانقدر و ابتکاری «مصباحالهدایه» در حدیث نوزدهم به بررسی آیه مباهله و روایات پیرامون این واقعه پرداخته است.
این پژوهشکر توضیح داد: نگاه ژرف ایشان هم درون آیهای و برگرفته از نکات و لطائف موجود در خود آیه و مفردات آن است که با موشکافیهای عالمانه ایشان همراه است و هم نگاه برونآیهای به روایات فریقین دارد.
وی افزود: ایشان در ابتدا بعد از ذکر روایات شیعه در ذیل آیه مباهله میفرماید: انحصار اصحاب کساء در پنج تن آل عباء(ع) از موارد اجماعی بین شیعه و سنی است و روایات آن به حد تواتر رسیده است و این امر منافاتی با تعبیر به صیغه جمع در آیه و اینکه (نساء) و (انفس) متعدد نیستند؛ ندارد، چراکه اولاً تعبیر به واحد با عبارت جمع در مقام تعظیم شایع است و اضافه بر آن، تعبیر به صیغه جمع در اینجا برای تبیین این نکته است که هر کدام از دو طرف مباهله سزاوار است که خواص اهل بیت خود از این سه گروه (زنان و بچهها و خود) را به میدان آورند، چه این اصناف سهگانه متعدد باشند و چه نباشند. اینکه حضرت رسول(ص) از میان این همه زن، فقط فاطمه زهرا(س) و از میان فرزندان، فقط حسن(ع) و حسین(ع) و از مردان خودی فقط امیرالمؤمنین(ع) را آورده است، نشان میدهد که آنان از خواص اهل بیت وی بوده و همتای آنان در فضل وجود ندارد.
این استاد دانشگاه گفت: علامه بهبهانی سپس استنباطات خود را از آیه بیان کرده و میفرمایند: آیه مباهله کاشف از چند مطلب است: اول اینکه امیرالمؤمنین(ع) از بین این پنج تن، اخص و اقرب آنان به خداوند و پیامبر(ص) است، چراکه خداوند وی را به منزله نفس و جان نبی(ص) قرار داده است. ثانیاً این آیه نشان دهنده آن است که شأن و جایگاه و منزلت امیرالمؤمنین(ع) جایگاه و شأن نفس نبی است و این مفهوم (نفسالنبی) بودن در سایر روایات از شیعه و سنی با عبارات مختلف هم گزارش شده است.
شجاعیراد ادامه داد: نکته سوم علامه این است؛ وقتی جایگاه و منزلت امیرالمؤمنین(ع) جایگاه و منزلت نفس نبی باشد، معلوم میشود خلافت و امامت نیز به ایشان اختصاص دارد، چرا که جانشینی شخصی از دیگری یعنی اینکه قائم مقام آن شخص است و به منزله اوست و بعد از اثبات چنین اختصاصی به نص آیه شریفه، دیگر معقول نیست که خلافت از وی سلب شود، چرا که سلب آن عین تناقض خواهد بود. توضیح آنکه وقتی خداوند امیرالمؤمنین(ع) را مطلقاً به منزله نفس پیامبر(ص) معرفی کرد دیگر معنا ندارد که خلافت را از ایشان سلب کنیم، چرا که یکی از وجوه و مصادیق بارز این منزلت همین مسأله خلافت است به گونهای که اگر بخواهیم بگوییم که ایشان به منزله پیامبر در غیر مسأله ولایت و خلافت ـ که عمده شئون رسول است ـ هستند، در آن صورت تعبیر به (نفس رسول) درباره ایشان صحیح نیست. در واقع تصریح به این خلافت در آیه تنها تأکید و ارشادی است به امری ثبوتی و اینکه این منزلت وجود داشته است و وقتی کسی به خلافت پیامبر میرسد، یعنی چون بالاترین مراتب و درجات صلاحیت را دارد، کسی همتای او نیست و اوست که مستحق خلافت است و معقول نیست که با وجود وی به دیگری مراجعه کرد و آیه کریمه دلالت دارد بر اینکه خلافت و امامت فقط اختصاص به امیرالمؤمنین (ع) دارد.
این محقق گفت: نکته چهارم علامه درباره آیه این است که وقتی معلوم شد که آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه اصحاب کساء، نزدیکترین و محبوبترین افراد در نزد خداوند متعال هستند، معلوم میشود که معقول نیست که خلافت از آنان به دیگران منتقل شود، چرا که محال است که دورتر و ابعد، سرپرست برای اقرب و نزدیکتر باشد.
این استاد حوزه گفت: علامه بهبهانی در انتهای بحث اشکالی را طرح کرده و به آن پاسخ میدهد و آن اینکه اگر گفته شود که ثبوت خلافت و امامت از آیه برای امیرالمؤمنین(ع) مسلم است اما این دلالت ندارد که امامت برای دیگران ثابت نباشد. در جواب خواهیم گفت: خلافت برای امیرالمؤمنین(ع) به نص آیه شریفه ثابت شده است و این امر مانع از ثبوت خلافت برای دیگران به وسیله بیعت و یا اتفاق اهل حل و عقد است، زیرا وقتی نص و تصریح در آیه موجود است دیگر جایی برای بیعت باقی نمیماند و پرواضح است که خلافت خلفا با نص آیه نبوده است بلکه خلافت اولی(ابوبکر) با بیعت بوده و خلافت دومی(عمر) با نصب اولی بوده و خلافت سومی(عثمان) با حکم شورای که دومی تعیین کرد، بوده است. علاوه بر آن که اگر آنان جایگاهشان نسبت پیغمبر جایگاه نفس پیامبر به خودش بود میبایست پیامبر آن را در مباهله تحت کساء قرار میداد، چرا که خداوند پیامبرش را امر به دعوت کسانی کرد که جایگاهشان جایگاه نفس پیامبر(ص) باشد. پس عدم دعوت آنان توسط پیامبر(ص) برای مباهله کاشف از عدم ثبوت این منزلت و جایگاه در آنان است. (مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، چاپ چهارم، مدرسه دارالعلم، ص ۱۸۸ - ۱۹۳، حدیث نونزدهم)
شجاعیراد در پایان خاطرنشان کرد: نکات ظریف تفسیری و کلامی دیگری نیز در بیانات ایشان وجود دارد که علاقهمندان را به اصل کتاب ارجاع میدهیم.