پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹، سالروز شکست نظامی آمریکا در صحرای طبس است. واقعه طبس یکی از آموزندهترین حوادث سیاسی - نظامی در تاریخ معاصر به شمار میرود. این واقعه به جهانیان ثابت کرد که با اراده خداوند و الطاف باری تعالی، دسیسههای شیطان بزرگ بواسطه دانههای ریز شن خنثی میشود.
به گزارش ایسنا، پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» با این مقدمه، بخشهایی از خاطرات سردار یوسف فروتن از این واقعه را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
گروه ضربتی که در طبس گرفتار طوفان شن شدند، حدود صد نفر و مجهز به وسایل مختلف از جمله؛ طناب و نردبانهای تاشو بودند. آنها برنامهریزی کرده بودند که از کویر وارد ایران شوند، سپس از بیراهه به ورامین رفته و از آنجا با کامیون وارد تهران شوند و با عملیات خاص ضد گروگانگیری گروگانها را از ایران خارج کنند. این عملیات با دقت و هزینه بالا انجام شد و ستادهای هدایتکننده از چند نقطه و با مهارت عملیات را هدایت کردند. حیف است که این وقایع ناگفته بماند و نسلهای آینده خبری از آن نداشته باشند. بعضی حتی با گذشت فقط کمتر از ۳۰ سال حتی اسمی هم از آن نمیدانند. نسل دوم و سوم انقلاب یا اصلاً نشنیدهاند و یا اگر اسمی از آن به گوششان خورد بسیار سطحی از آن میگذرند. در حالی که یکی از خیانتهای بزرگ آقای بنیصدر به عنوان رئیسجمهور کشور و با ۱۱ میلیون رای در این عملیات نهفته است.
در مورد این واقعه باید بگویم ظهر روز جمعه بود و من در آن زمان عضو ستاد نماز جمعه هم بودم زیرا سپاه همانگونه که عرض کردم الزاماً میبایست در اغلب تشکلها نماینده داشته باشد. بنده هم که مسئول روابط عمومی بودم به عنوان نماینده سپاه در ستاد نماز جمعه حضور داشتم. از ستاد مرکزی سپاه خبر حمله از طریق کویر طبس رسید. نماز دوم که تمام شده بود به حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان امام جمعه تهران بودند عرض کردم. ایشان فرمودند مردم را مطلع کنید. هنوز همه مردم پراکنده نشده بودند که واقعه طوفان شن طبس را با اطلاعیهای تند و داغ به مردم اعلام کردم و از آنها خواستم که دستهجمعی سوره فیل و شکست ابرهه زمان را بخوانند و صحنه بسیار زیبایی به وجود آمد. فردای آن روز خود را به محل حادثه رساندم. اثر هیچ نیرویی الا شنهای نرم کویر نبود.
انصافاً طراحی دشمن خوب بود جای ویژهای را انتخاب کرده بودند دقت کردم دیدم چرخهای هواپیمای غول پیکر c۱۳۰ فقط به اندازه ۲سانتی متر در زمین فرورفته بود. گویی این فرودگاه را آمریکا از قبل درست کرده بود. ما با ماشین آهو مثل اینکه روی سطحی از سنگ رانندگی میکنیم. داخل هواپیمای نیمه سوخته و هلیکوپتر حدوداً یک چهارم سوخته هنوز هیچ چیز دست خورده نبود فقط آقای خلخالی قبل از ما رسیده بود جنازههای نیمسوخته را برده بودند جای جنازه سوخته شده روی شنها بود.
حدود ۵۰۰ متر دورتر ۳ هلیکوپتر سالم روی زمین نشسته بودند از داخل این هلیکوپتر نیمسوخته بیرون آمدم و قصد رفتن به سوی آن ۳ فروند دیگر را داشتم که ناگهان فانتومها سر رسیدند و با سرعت همه اسناد و مدارک را از بین بردند. و در همین لحظه ۲ فروند هواپیما جنگنده همه آثار جنایت و مدارک را از بین بردند به علاوه فرمانده سپاه یزد شهید منتظرقائم که شهید شد. بعدها معلوم شد که طرح خیانت رئیسجمهور، بنیصدر بود.
با یکی از روستاییان آنجا صحبت کرده و ماجرا را از او پرسیدم. گفت: «ساعت حدود ۱۰ شب بود. از مشهد عازم کرمان بودیم. عدهای جلوی ما را گرفتند و پیادهمان کردند؛ دیدیم طوفان شن شدیدی به چشم میخورد، سابقه نداشت در چنین فصل و زمانی چنین طوفانی بیاید. دوباره ما را سوار اتوبوس کرده و جای دیگر پیاده کردند، مدتی نشستیم و دستهایمان را روی سرمان گذاشتیم، دیدیم هلیکوپترها آتش گرفتند. بعد از آن سوار اتوبوس شدیم و به مشهد برگشتیم.»
بعد از اینکه گزارش خدمت امام (ره) داده شد و شرح ماوقع به ایشان ارائه گردید ایشان خیلی آرام و متین و کاملاً با وقار همیشگی خود فرمودند: «عجب، این آقایان میخواستند اینطور ایران را فتح کنند! حال که آنها قصد دارند گروگانها را بگیرند، آنها را در سراسر ایران پخش کنید که اگر برای بار دوم تصمیم گرفتند حمله کنند همه ایران را بگیرند.» ما نیز به دستور امام و به کمک بچههای اطلاعات، آنها را در مشهد و تبریز و اصفهان و شهرهای مختلف پخش کردیم.