درگذشت "شيخ شلتوت" رييس دانشگاه الازهر و مفتي بزرگ مصر (1342ش)
شيخ محمود شلتوت، عالم بزرگ ديني مصر، در سال 1271 ش (1892 م) در مصر به دنيا آمد. در 14 سالگي در مركز ديني علمي اسكندريه به تحصيل پرداخت و در 18 سالگي، گواهينامه تحصيلي دانشگاهي گرفت. وي سپس در اسكندريه به سمَتِ مدرس ديني برگزيده شد و در سال 1306 ش (1927 م) به قسمت عالي دانشگاه الازهر منتقل گرديد. شيخ شلتوت، چندي بعد عضو هيأت فتوا شد و در دانشكده شريعت، مقام بزرگي يافت. او در سال 1327 ش (1958 م) به رياست دانشگاه بزرگ اسلامي الازهر مصر برگزيده شد و خدمات فراواني انجام داد. از جمله اقدامات مهم شيخ شلتوت در زمان رياست در الازهر اين بود كه پس از مكاتبههاي متعدد با آيتاللَّه العظمي بروجردي، مرجع بزرگ تقليد شيعيان، مذهب شيعه اِثني عَشَري را به رسميت شناخت. او عمل به موازين مذهب شيعه را همانند يكي از مذاهب اربعه، جايز دانسته و به مذهب شيعه به عنوان يكي از مذاهب بزرگ اسلامي، در دانشگاه الازهر، كرسي تدريس اختصاص داد. شيخ شلتوت علاوه بر رياست الازهر و تدريس، داراي مقام اِفتا بود و همچنين كتب متعددي به رشته تحرير درآورد. الاسلامُ عَقيدةٌ و شريعَه، دَعوةُ المُحمديه، القتال في الاسلامِ، فِقه القُرآن و المُقارِنَةِ بين المذاهِب از جمله تاليفات ايشان است. سرانجام شيخ محمود شلتوت، در سال 1342 ش (1963 م) در 72 سالگي درگذشت و به سراي باقي شتافت.
موافقت "محمدعلي شاه قاجار" با انقلاب مشروطه(1327 ق)
محمدعلي شاه قاجار پس از مخالفتهاي سرسختانه، در حالي با انقلاب مشروطه موافقت كرد كه قدرت مشروطه خواهان هر روز افزايش مييافت. بدين ترتيب، محمدعلي شاه كه قبلاً با مردم مبارز و مشروطه خواهِ ايران، مقابله كرده بود، تسليم آنان شد و بر خلاف ميل باطني خود، دست خطي مبني بر لازم الاجرا بودنِ قانون اساسي را به مجلس شوراي ملي ارسال كرد. بدين ترتيب، دوران يك سالهي استبداد صغير به پايان رسيد، هرچند محمدعلي شاه به تعهدات خود عمل نكرد.
ساخت كاغذ در چين (105م)
چینیها نخستین مردمانی بودند که بیش از ۲ هزار سال پیش، کاغذهایی مانند کاغذهای امروزی ساختند. ایرانیان مسلمان شیوهٔ ساختن کاغذ را در سدهٔ نخست پس از اسلام از چینیها آموختند و آن را بهبود بخشیدند. شهر سمرقند برای سالها بزرگترین مرکز ساختن و خرید و فروش کاغذ بود. سپس، در شهرهای دیگر، از جمله بغداد، دمشق، قاهره، مراکش، جزیرهٔ سیسیل و شهرهای مسلمان نشین اسپانیا، کارخانههای کاغذسازی به راه افتاد.یافتههای باستانشناسی نشان میدهند که از قرن اول میلادی، در چین کاغذ وجود داشتهاست.در سال 105 میلادی، یکی از درباریان، ماده جدیدی را برای امپراطور توصیف کرد که از پارچههای کهنه، پوست درختان، کنف و علف تهیه میشد وروی ان مینوشتند.به مرور زمان، شیوهٔ تهیه کاغذ بهتر شد و ان را با الیاف گیاهانی مانند خیزران میساختند. عربها این محصول را به اروپا بردند ودر سال 1150 میلادی، غربیان نخستین کاغذ سازی را در اسپانیا بنا کردند.ماشین تولید انبوه کاغذ را چینیها اختراع کردند. نخستین اسکناس نیز در سال 1024 میلادی در چین تهیه و مبادله شد.
مرگ "جورج واشينگتُن" اولين رئيس جمهور امريكا (1799م)
جورج واشينگتن، اولين رئيس جمهور امريكا در 12 فوريه 1732م در ايالت ويرجينياي امريكا به دنيا آمد. وي عليرغم ازدست دادن پدر، مطالعات خود را ادامه داد و از جواني با شكار و جنگ آشنا شد. واشينگتن در جريان جنگ عليه فرانسويان و بوميان كه از سال 1753م آغاز شده بود تلاش فراواني از خود نشان داد و با سياستهاي استعمارگرانه بريتانيا مخالفت كرد. هنگامي كه زمزمه انقلاب در راه استقلال ملي برخاست، او بيدرنگ به همكاري انقلابيون شتافت و در آغاز جنگ، به فرماندهي قشون مستعمرهنشينان منصوب شد. واشينگتن در طول نبردهاي خود، بارها شكست و پيروزي را تجربه كرد و هزارگونه سختي و مصيبت را با عزم آهنين خود از ميان برد تا اين كه استقلال امريكا را به ارمغان آورد. واشينگتن در سال 1787م به عنوان رئيس انجمن تهيه قانون اساسي خدمت كرد و در سال بعد به عنوان مظهر استقلال و وحدت ملي به اتفاق آرا به رياست جمهوري ايالات متحده امريكا نائل آمد. وقتي واشينگتن رئيس جمهور شد، سيزده ايالت تحت قلمرو وي قرار داشت و در دوران حكومت او، چهار ايالت ديگر از سلطه اروپايىها بيرون آمد و به خاك امريكا ضميمه شد. اگر چه جورج واشينگتن را در امريكا، قهرمان استقلال و پدر ميهن مينامند و قيام استقلالطلبان نيز عليه استبداد و ديكتاتوري استعمارگران انگليسي بود، با اين حال شكلگيري نظام و روي كار آمدن وي به نوعي ديگر ادامه همان وضعيت در داخل كشور به شمار ميرفت. در اين ميان، اگرچه سياهپوستان و سرخپوستان كه اكثريت بومي امريكا را تشكيل ميدادند در طول سالها توسط اسپانيايىها، فرانسويها و انگليسيها قتلعام ميشدند، اين بار توسط سپاهيان سفيدپوست امريكايى و به اتهام مزدوري براي انگلستان در مقاطع گوناگون نابود شدند. جورج واشينگتن حكومت خود را با چهار وزارتخانه خارجه، جنگ، خزانه و دادگستري آغاز كرد كه چهار وزير در رأس آنها بود. او در سياست خارجي، تلاش فراواني كرد تا تيرگي موجود در روابط امريكا و انگلستان را بزدايد. اين تلاش علاوه بر آنكه ناشي از عزم واشينگتن براي جلب حمايت بينالمللي و گشودن باب روابطي مساوي و مثبت با دربار لندن بود، به علاقه او و دولتمردانش به نظام حكومتي پادشاهي انگلستان نيز، بستگي داشت. واشينگتن حتي پس از استقلال امريكا، طرفدار برقراري نظام سلطنتي به سبك انگليس بود. اين طرز فكر در ميان رهبران نهضت استقلالطلبانه امريكا، تقريباً رواج داشت، ليكن ترس از مردم امريكا به عنوان ستون فقرات نهضت ضدانگليسي در كشور مانع برقرار شدن حكومت سلطنتي در ايالات متحده امريكا گرديد. علاقه باطني جورج واشينگتن و سياستمداران معاصرش به نظام سلطنتي و نيز برقراري يك حكومت سرمايهداري مبتني بر قدرت فئودالها و سرمايهداران بزرگ، موجب شد كه زمينههاي برقراري يك رابطه استوار ميان دولت امريكا و دولتهاي اروپايى از اولين سالهاي استقلال اين كشور به وجود آيد. دقيقاً به همين دليل، جروج واشينگتن و دولتمردانش، از وقوع انقلاب فرانسه و سرنگوني حكومت پادشاهي آن ناراضي بودند. جورج واشينگتن دو دوره در مقام رياست جمهوري امريكا حضور داشت و دو سال پس از پايان دوران رياست جمهوري، در 14 دسامبر 1799م در 67 سالگي درگذشت. به احترام و افتخار جورج واشينگتن، پايتخت امريكا را به نام وي نامگذاري كردند.
كشف انرژي حرارتي زغال سنگ در انگلستان (1805م)
در چهاردهم دسامبر 1805م انرژي حرارتي زغال سنگ توسط ژُرژ برانْكْلون، آهنگر انگليسي كشف شد. تا پيش از اين تاريخ، از زغال سنگ، تنها به عنوان يكي از مصالح ساختماني استفاده ميشد. اما برانْكْلون، كشف كرد كه اين ماده هنگام سوختن، حرارت زيادي توليد ميكند و به اين ترتيب منبع عظيمي از انرژي در اختيار بشر قرار گرفت. اولين معدن زغال سنگ كه پس از اين كشف، آغاز به كار كرد، در بندر پيلموت انگليس قرار داشت.
كشف قطب جنوب توسط "روآلْدْ آمونْدْسن" دريانورد نُروژي (1911م)
از زماني كه انسانها قطب شمال و جنوب را شناسايى كردند، درصدد فتح آن بودند ولي كسي موفق به اين كار نميشد. تا اين كه در سال 1911م دو هيأت اكتشافي براي هدفي يكسان يعني رسيدن به قطب جنوب عازم اين منطقه يخبندان شدند. يكي روآلْدْ آموندسن، مكتشف نروژي و ديگر رابرت اسكات، ناخداي نيروي دريايى انگليس بود كه در اين رقابت شركت داشتند. اما در نهايت، كاپيتان آموندسن در اين رقابت، پيروز شد و با ورود به سرزمين قطب جنوب در چهاردهم دسامبر 1911م پرچم نروژ را در قطب به اهتزاز در آورد و اسكات، يك ماه بعد در 17 ژانويه به قطب رسيد. اما سفرِ برگشت آنها مصيبتبار بود، چرا كه بوران وحشتناك، حركتشان را به تأخير ميانداخت. سرانجام گروه اسكات به دليل سرماي طاقتفرسا، در مارس 1912م در ميانه راه جان سپردند و اجساد آنها همراه با دفترچه خاطرات روزانهشان، هشت ماه بعد به وسيله يك گروه گشتي، به دست آمد.
مرگ "آنْدْره ساخاروف" فيزيكدان برجسته و پدر بمب هسته اي شوروي (1989م)
آندره ساخاروف، فيزيكدان برجسته شوروي و پدر اتم اين كشور در 21 مه سال 1921م در مسكو به دنيا آمد. دوران كودكي او مصادف با يك دوره فقر و قحطي ناشي از دوران نقاهت پس از انقلاب روسيه بود. او تحصيلاتش را در شرايط سخت اقتصادي آغاز كرد و پس از فراغت از تحصيل در رشته استخراج فلزات صنايع دفاعي، در يك كارخانه مهماتسازي مشغول به كار شد. ساخاروف به مطالعه تئوريهاي فيزيك علاقه بيشتري داشت و تمايلي به بزرگان مكاتب ماركسيسم و كمونيسم نشان نميداد. به همين سبب در كنار كارهاي روزمره خود در رشته فيزيك نيز، تحصيلاتش را ادامه داد و از آكادمي علوم شوروي فارغالتحصيل گرديد. پس از بمباران هستهاي هيروشيماي ژاپن، از سوي كميته حزب كمونيست شوروي، هيأتي مأمور مطالعه در زمينه ساخت بمبهاي هستهاي شد كه با ابتكار ساخاروف، در سال 1953م، اولين بمب هيدروژني شوروي، توليد و آزمايش شد. اما پس از آزمايشهاي پي در پي اين سلاح خطرناك و آشكار شدن اثرات مخرب آن بر محيط زيست، انتقادات ساخاروف از دولت شوروي افزايش يافت و او را به يك ناراضي سياسي تبديل كرد. اين مخالفتها در اواخر عمر استالين و در تمام طول زمامداري خروشچف ادامه داشت كه در نهايت به دليل حمايت وي از خلع سلاح هستهاي و مبارزه در راه آزادي و حقوق بشر، جايزه صلح نوبل، در سال 1975م به او تعلق گرفت. ساخاروف در سال 1967م نامه سرگشادهاي به لئونيد بِرِژنف، رهبر وقت شوروي نگاشت و در آن نسبت به آمارهاي روزافزون زندانيان سياسي و نقض حقوق بشر در شوروي انتقاد نمود. وي كه بعدها از اختناق، نژادپرستي و استبداد داخلي كشور و مجموعه سياستهاي مسكو به طور علني انتقاد ميكرد، توسط مقامات حكومتي به شهري واقع در 400 كيلومتري شرق مسكو تبعيد شد و مدت هفت سال در تبعيد ماند. با روي كار آمدن گورباچف و ايجاد فضاي باز سياسي در شوروي، ساخاروف از تبعيد بازگشت و در مسكو به عضويت پارلمان اين كشور درآمد. آندره ساخاروف سرانجام در 14 دسامبر سال 1989م در سن 68 سالگي بر اثر حمله قلبي درگذشت.