درگذشت فقيه و مرجع بزرگوار تقليد آيت اللَّه "سيدمحمدتقي خوانساری" (1331 ش)
آيتاللَّه حاج سيدمحمدتقي خوانساري فرزند آقا اسداللَّه در سال 1267 ش (رمضان سال 1305 ق) در خوانسار و در خانوادهاي كه به علم و فضل و ادب اشتهار داشت پا به عرصه وجود نهاد. وي پس از تحصيلات ابتدايي، در سن 17 سالگي جهت فراگيري علوم اسلامي رهسپار نجف اشرف گرديد. آيتاللَّه خوانساري در اين حوزه، پس از طي مراحل سطوح، به محضر درس آخوند ملامحمدكاظم خراساني، سيدمحمدكاظم يزدي، ميرزاي ناييني و آقا ضياءالدين عراقي راه يافت و در حلقه شاگردان آن بزرگواران به مدارج والاي علمي و اخلاقي دست يافت. ايشان در جنگ جهاني اول همگام با ميرزا محمدتقي شيرازي و سيدابوالقاسم كاشاني در جنگ با استعمار بريتانيا شركت نمود و همچون رزمندهاي كارآزموده و شجاع با دشمن جنگيد. آيتاللَّه خوانساري پس از سقوط عراق، دستگير و به هند و چين تبعيد گرديد و چهار سال در اسارت و تبعيد به سر برد. پس از بازگشت به وطن، بنا به پيشنهاد حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، مؤسس حوزه علميه قم، به شهر قم آمده و ايشان را ياري نمود. اين عالم رباني در طول عمر پرافتخار خويش دست به اقداماتي زد كه معروفترين آنها اقامه نماز سياسي - عبادي جمعه بود كه چندين سال برگزار ميگرديد. همچنين اقامه نماز استسقاء در سال 1363 قمري به امامت ايشان و با حضور انبوه مردم قم برگزار شد و با بارش باران رحمت، مردم از بلاي خشكسالي نجات يافتند. آيتاللَّه سيدمحمدتقي خوانساري، پس از ارتحال آيتاللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي، به همراه حضرات آيات، سيد صدرالدين صدر و سيد محمد حجت كوه كمرهاي رياست مذهبي و مرجعيت و مديريت حوزه علميه قم را به عهده گرفته و نقش خود را به خوبي ايفاء نمود. از آيتاللَّه خوانساري در دوران خفقان بار پهلوي فتواهاي سرنوشت سازي صادر شده است كه فتواي ضروري بودن حجاب پس از اعلام كشف حجاب توسط رضاخان، فتواي كمك به فلسطينيان و جنگ با صهيونيسم و نيز فتواي ملي شدن صنعت نفت از آن جملهاند. سرانجام اين عارف وارسته و فقيه پرهيزگار در هفتم شهريور 1331 ش برابر با هفتم ذيحجه 1371 ق در 64 سالگي در شهر همدان دار فاني را وداع گفت و پس از تشييعي با شكوه در حرم مطهر حضرت معصومه(س) در كنار آيتاللَّه حائري يزدي به خاك سپرده شد.
رحلت آيت اللَّه "سيد شهاب الدين مرعشي نجفي" عالم رجالي و مرجع بزرگ تقليد شيعيان (1369 ش)
آيتاللَّه سيدشهاب الدين بن سيد محمود بن سيدالحكماء تبريزي مرعشي نجفي، فقيه اصولي و محدث رجالي در سال 1276 ش ( 1315 ق) در شهر نجف در خاندان پرسابقه و اهل علم "مرعشي" به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و مقدمات علوم را نزد پدرش فرا گرفت و پس از طي سطوح، در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات: آقاضياءالدين عراقي و شيخ احمد كاشف الغطاء و شماري از استادان و مدرسان برجسته حوزه نجف شركت كرد. آيتاللَّه مرعشي در نجف، كربلا، كاظمين، سامرا، تهران و قم، نزد بيش از يكصد استاد زانوي ادب به زمين زد و در سايه پشتكار عالي و همت بلند به مدارج بالاي علمي و اخلاقي دست يافت. حافظه قوي، هوش سرشار و علاقه شديد به اهل بيت(ع)، از ايشان عالمي ساخت كه نه تنها در علوم ديني از جمله فقه و اصول به مرحله اجتهاد رسيده بود، بلكه در بسياري از علوم مانند: كلام، اديان، انساب، حديث، رجال، درايه و علم حروف نيز مهارت بسيار داشت. آيتاللَّه مرعشي نجفي مجتهدي بنام بود، به طوري كه بيش از 200 تن از علماي اسلامي اماميه و تعداد كثيري از شخصيتهاي اهل سنت بر اجازه اجتهادش، مهر تأييد زده بودند. وي از فِرَق شيعه نيز اجازه نقل روايت داشت. ايشان در سن 27 سالگي پس از بازگشت به ايران، در قم رحل اقامت افكند و تا پايان عمر در همانجا به تدريس و تأليف مشغول گرديد. حاصل عمر پربركت ايشان در حدود يكصد و پنجاه اثر نفيس علمي در زمينههاي مختلف علمي است. در طول بيش از هفتاد سال تدريس اين عالم بزرگوار، شاگردان فاضلي پرورش يافتند كه هر كدام از آنها، در شمار علما و مدرسين حوزههاي علميه شيعه ميباشند كه حضرات آيات: سيد مصطفي خميني، سيد محمود طالقاني، مرتضي مطهري، سيدمحمد بهشتي، شهاب الدين اشراقي، محمد مفتح، امام موسي صدر، ميرزا جواد تبريزي، شيخ حسين نوري همداني، سيدرضا صدر، سيد مهدي روحاني و سيد مرتضي عسكري از آن جمله اند. از ديگر خدمات معظمله بناي كتابخانه، مسجد، مدارس، حسينيه ها و مراكز درماني ميباشد. آيت اللَّه مرعشي در طول نهضت اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره)، همواره حامي و پشتيبان نهضت و رهبري آن بود و بارها در حمايت از حضرت امام، اقدام نمود. پس از پيروزي انقلاب نيز، ايشان هماره از نظام اسلامي حمايت ميكرد و در مناسبت هاي مختلف، با ارسال پيامها، به تقويت نظام ميپرداخت. سرانجام اين اسوه فضيلت و علم، در هفتم شهريور 1369 ش برابر هفتم صفر 1411 ق، در 96 سالگي دار فاني را وداع گفت و پس از تشييعي باشكوه، بر حَسَب وصيت معظم له، در راهروي ورودي كتابخانهاش به خاك سپرده شد.
دیدار امام حسین (ع) با عمر بن سعد
پس از آن که به دستور کتبی عبیدالله بن زیاد، آب فرات بر روی امام حسین علیهالسلام و یارانش بسته شد، وضعیت نگران کنندهای میان سپاه امام حسین علیهالسلام و سپاه عمر بن سعد پدید آمد و احتمال بروز جنگ و خونریزی را، هر ساعت قویتر میکرد.
امام حسین علیهالسلام برای کاستن حساسیتهای دو سپاه و ایجاد تفاهم میان طرفین، خواستار ملاقات خصوصی با عمر بن سعد، فرمانده سپاهیان عبیدالله بن زیاد گردید. عمر بن سعد از پیشنهاد امام حسین علیهالسلام استقبال کرد و در شب هشتم محرم، در خیمهای میان دو لشکرگاه، تشکیل جلسه داده و تا پاسی از شب با هم گفتگو کردند. سپاهیان از متن گفتگو آن دو بیخبر بودند، ولی همین مقدار میدانستند که آنان به توافقهای تازهای رسیدهاند.[۱]
ابومخنف روایت کرده است که ملاقات آن دو تنها یک بار نبود، بلکه آنان سه یا چهار بار با یکدیگر ملاقات و گفتگو کردند.[۲]
عمر بن سعد، که حوادث کربلا را پی در پی برای عبیدالله بن زیاد گزارش میکرد، پس از ملاقات با امام حسین علیهالسلام نامهای رضایتبخش برای عبیدالله ارسال کرد و در آن، یادآوری کرد: خداوند متعال، نائره جنگ ما را خاموش و أمر امت را اصلاح نمود. زیرا حسین بن علی علیهالسلام هماینک حاضر است از همان جایی که آمده است، برگردد و یا به سوی یکی از مرزهای کشور برود و بسان سایر مسلمانان زندگی کند. نه از او بر ضد ما و نه از ما بر ضد او چیزی در میان نباشد، و یا به جانب شام نزد یزید بن معاویه رفته و اختلافش را با وی حل و فصل کند. ای عبیدالله! این پیش آمد، هم میتواند موجب خرسندی تو و هم موجب اصلاح امت باشد.[۳]
شایان ذکر است چیزهایی که عمر بن سعد در این نامه به آنها اشاره کرد، برداشتهای شخصی وی و یا مبالغهگوییاش برای آرام کردن عبیدالله و اصلاح ذات البین بود، تا از این طریق زودتر غائله را پایان دهد و به حکومت "ری" دست یابد. زیرا امام حسین علیهالسلام که با هدف امر به معروف و نهی از منکر اقدام به قیام بر علیه باطل کرده بود، هیچگاه به شخصی چون عمر بن سعد، چنین تعهدی نمیداد.
پینوشتها:
1. بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 388.
2. معالم المدرستین (سید مرتضی عسکری)، ج 3، ص 103.
3. الارشاد (شیخ مفید)، ص 437.
منبع: نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام
بنيانگذاري سلسله اشكانيان توسط "اَرَشْك" در پارْتْ (256 سال قبل از ميلاد)
با سقوط سلسله هخامنشي و تأسيس سلسله سلوكيان، يكي از سركردگان قبايل پارتي در خراسان قديم به نام اَرَشك، بر فرمانرواي سلوكي شوريد و پس از شكست دادن وي، در 28 اوت 256 ق.م، پادشاهي اشكانيان را تأسيس كرد. با اين حال، جنگ بين دو طرف ادامه داشت تا اينكه ارشك در سال 247ق.م كشته شد و پس از وي، برادرش تيرداد اول به تخت سلطنت نشست، سلسله اشكانيان را به سه دوره تقسيم كردهاند كه ميتوان آن را با عناوين دوره شكلگيري و تثبيت، دوره اعتلا و رقابت با روم و دوره انحطاط و فروپاشي ياد كرده پادشاهان اشكاني در حدود 30 نفر بودند كه نزديك به 470 سال بر ايران باستان حكومت كردند. برخي تاريخنويسان، سلسله اشكانيان را از بهترين دودمانهاي حكومتگر دانستهاند كه توانست در مقابل دشمنان مقاومت نمايد و حتي در سالهاي آخر حكومت خود توانستند ضمن شكست سنگين روميها، در معاهده صلح، شرايط را به نفع ايران قرار دهند. همه پادشاهان اشكاني به عنوان احترام به اشك اول، مؤسس اين سلسله، لقب اشك را به ترتيب در عنوان خود قرار ميدادند. دوران حكومت اشكانيان نيز سرانجام در سال 224م به سر رسيد و با قيام اردشير بابكان و سرنگوني فرمانروايي اشكها، دوره پادشاهي سلسله ساسانيان بر ايران آغاز شد.
كشف راه دريايي هندوستان توسط "واسكو دوگاما" دريانورد پرتغالي (1498م)
راه دريايي هندوستان كه اروپا را به ممالك مشرق و جنوب آسيا متصل ميكرد توسط" واسكو دوگاما "دريانورد پرتغالي كشف شد .اين راه بعد از بستهشدن راه قسطنطنيه كه از روز 29 مه 1453 به تصرف تركان عثماني درآمده بود براي ايجاد ارتباط ميان اروپا و آسيا كمال لزوم را داشت" .واسكو دوگاما "از راه دور زدن آفريقا به اقيانوس هندوستان رسيده بود .