مهاجرت علما و مردم تهران به قم و آغاز هجرت كبري در جريان نهضت مشروطه (1285ش)
در ادامه نهضت مشروطه، پس از آن كه خواستههاي علما و مردم در مورد تاسيس عدالت خانه و اجراي قوانين اسلام و... عملي نشد، علما تصميم گرفتند كه به قم مهاجرت نموده و در حرم حضرت معصومه(س) تحصن كنند. درنهايت در 24 تير 1285 ش برابر با 23 جمادي الاول 1324، حضرات آيات سيد محمدطباطبايي و سيد عبداللَّه بهبهاني در رأس يك گروه هزار نفري به سوي قم حركت كردند و مهاجرت كبري را شروع نمودند. همچنين شيخ فضلاللَّه نوري، سه روز بعد با فراهم آوردن جمعيت بسيار زياد، از تهران به قم هجرت نمود. اين مهاجرت، موجي از يك قيام در سراسر كشور ايجاد كرد و علماي بزرگ زمان از قبيل آقانجفي اصفهاني و آخوند ملاقربانعلي زنجاني از روحانيون مشهور و متنفذ اصفهان و زنجان، به اين تحصن پيوسته و روحانيون ساير شهرها با تلگرافهاي متعدد، در انجام خواسته متحصنين قم پافشاري نمودند. در جايي كه نهضت در اوج پيروزي قرار داشت و مظفرالدين شاه قاجار هم خواسته رهبران نهضت را پذيرفته بود، به واسطه دستهاي مرموزي كه در جريان بود، اولين انحراف نهضت آشكار شد و عدهاي از مردم، ناآگاهانه به سفارت انگليس پناهنده شدند و در حياط سفارت تحصن كردند. تحصُّن بيش از بيست هزار نفر از مردم در سفارت انگلستان، هرچند در ظاهر به بهانه حفظ جان مردم صورت ميگرفت ولي در واقع نوعي تعدّي از احكام اسلامي بود كه استعمار پير به دنبال آن بود. اين انحراف بعدها تا آنجا كشيده شد كه شيخ فضلاللَّه را كه خود، از رهبران مشروطه به شمار ميرفت، به دليل مخالفت با مشروطه غيرمشروعه، به جوخه دار سپردند. سرانجام بر اثر فشار متحصنين، مظفرالدين شاه تمامي خواستههاي آنان را پذيرفت و در 14 مرداد 1285ش، طي فرماني، ضمن عزل عينالدوله، صدر اعظم مستبد خود، دستور برگزاري انتخابات و تشكيل مجلس شورا را صادر كرد. در نهايت علما و مردم متحصن در قم، ده روز بعد از امضاي فرمان مشروطه، با احترام به تهران بازگشتند.
ترور روحاني مجاهد آيت اللَّه "سيدعبداللَّه بهبهاني" يكي از سران اصلي مشروطيت (1289ش)
آيت اللَّه سيدعبداللَّه بهبهاني در اوايل قرن سيزدهم هجري شمسي در شهر نجف اشرف به دنيا آمد و تحت توجّهات پدر فاضل و مجاهدش، سيد اسماعيل مجتهد بهبهاني، تحصيل علوم ديني را آغاز كرد. آقا سيدعبداللَّه، به زودي در حلقه درس عالم و فقيه بزرگ شيعه، حاج ميرزا محمدحسن شيرازي معروف به ميرزاي بزرگ جاي گرفت و به سرعت مدارج عالي علمي را پيمود. آيت اللَّه بهبهاني قبل از انقلاب مشروطيت نيز از روحانيان و علماي مشهور ايران به شمار ميرفت و در امور سياسي دخالت داشت. وي با آغاز نهضت مشروطه، به صف مبارزان پيوست و با ياري و همكاري آيت اللَّه سيدمحمد طباطبايي، رهبري مشروطهخواهان را به عهده گرفت. آيت اللَّه بهبهاني در رهبري نهضت مشروطه، نقش بسزايي داشت و در اين راه، زحمات فراواني را متحمل شد. وي پس از به توپ بستن مجلس و پس از ضرب و شتم و اهانت به ايشان، به دستور محمدعلي شاه قاجار به كرمانشاه تبعيد شد و پس از چند ماه راهي عتبات گرديد. آيت اللَّه بهبهاني پس از فتح تهران توسط مشروطهطلبان، به پايتخت بازگشت و از آن پس نفوذ فوقالعادهاي در مجلس پيدا كرد. ميانهروها كه اكثريت مجلس دوم را تشكيل ميدادند از بهبهاني پيروي ميكردند كه اين امر خشمِ تندروان را برانگيخت و تصميم به قتل آيتاللَّه بهبهاني گرفتند. سرانجام با نقشه تندروها، در 24 تيرماه 1289 ش برابر با نهم رجب 1328 ق، مزدوران به خانه اين روحاني مجاهد رفته و با شليك سه گلوله، وي را به شهادت رساندند. پس از شهادت ايشان، مجلس شوراي ملي و بازار تهران تعطيل و عزاي عمومي اعلام شد. بعدها پيكر آيت اللَّه بهبهاني به شهر نجف منتقل و مدفون گرديد. گويند ترور اين عالم مجاهد به تحريك "سيدحسن تقيزاده" بوده است.
رحلت حكيم و زاهد متالّه آيت اللَّه "سيد موسي زرآبادي قزويني" (1313 ش)
آيتاللَّه سيدموسي زرآبادي در حدود سال 1256 ش (1294 ق) در قزوين به دنيا آمد. ايشان در قزوين و تهران از محضر حضرات آيات: ميرزا ابوالحسن جلوه، ميرزا حسن كرمانشاهي، شيخ فضلاللَّه نوري و... استفاده كرده و در علوم عقلي و نقلي به استادي رسيد. سيد موسي در علوم غريبه يكي از استادان مسلم ومتبحر بوده است و در مراحل تقوي و تهذيب نفس و سلوك شرعي نيز از نخبگان عصر خود بود، ليكن استادان و مربيان او در اين زمينهها شناخته شده نيست. آيتاللَّه زرآبادي به همراه ميرزا مهدي اصفهاني و شيخ مجتبي قزويني خراساني، سه ركن عمده مكتب تفكيك را در سده چهاردهم هجري تشكيل ميدهند. بر اساس اين مكتب كه ايشان از بزرگان آن است، ناب سازي و خالص ماندن شناختهاي قرآني و فهميدن اين شناختها و معارف به دور از تاويل و مخلوط شدن با افكار و نيز بر كنار از تفسير به راي از اهداف آن به شمار ميرود. آيتاللَّه زرآبادي ساليان متمادي به تدريس پرداخت و شاگردان فرهيختهاي پرورش داد كه دانشمندان نامآوري همچون شيخ مجتبي قزويني، شيخ علياكبر اللّهيان تنكابني، شيخ علياصغر شكرنابي و سيد ابوالحسن حافظيان مشهدي و شيخ هاشم قزويني خراساني و... در محضر او به درجات بالاي علمي دست يافتند. همچنين حاشيه برمنظومه سبزواري و حاشيه بر شرح اشارات از جمله تاليفات ايشان است. آيتاللَّه زرآبادي سرانجام در بيست و چهارم تير ماه 1313 ش برابر با دوم ربيعاالثاني 1353 ق در 59 سالگي به سراي باقي شتافت و در صحن امامزاده حسين قزوين به خاك سپرده شد.
حمله ي "سلطان محمودغزنوی" به سيستان و انقراض سلسله ي صفاريان(389ق)
آلپتکین ، یکی از سپهسالاران سامانیان ، در اواخر عمر خود ، از دولت سامانی ناراضی شد و به شهر غزنین رفت و با جانشینانش در این شهر حکومتی را تشکیل داد که این حکومت غزنویان نامیده شد . آن ها از غزنین به جنگ با بت پرستان می رفتند . سلطان محمودغزنوی ، بزرگترین فرمانرواهای غزنویان ، قلمرو خود را از غزنین فرا تر برد . او به سیستان لشکر کشید و بقایای صفاریان را بر انداخت .
پايان تأليف تفسير مشهور "مجمع البيان" توسط علامه "طبرسي"(536 ق)
تفسير مجمع البيان نوشتهي علامه شيخ طبرسي يكي از مفسرين بزرگ قرآن است. وي از علماي مشهور ايران بود كه به خاطر فضيلت، درستكاري و امانت داري در علوم فقه، حديث و تفسير به امين الاسلام،يعني امانت دار اسلام شهرت يافت. تفسير مجمع البيان كه ازتفاسير مهم قرآن ميباشد،تفسيري مرجع و قابل استفاده براي دانشمندان مسلمان بوده و هست. اين تفسير بارها چاپ شده و ترجمهي فارسي اين تفسير،در سي جلد موجود است.
تولد "ژاك بنيني بوسوئه" نويسنده معروف و عالم علوم الهي فرانسوي (1627م)
ژاك بنيني بوسوئه، عالم علوم الهي، مورخ و نويسنده شهير فرانسوي در چهاردهم ژوئيه 1627م در شهر ديژون فرانسه در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمد. وي از 15 سالگي به تحصيل الهيات پرداخت و با مطالعه آثار نويسندگان و ادباي زمان، استعداد نويسندگي و فصاحت را در خود پرورش ميداد. بوسوئه در 25 سالگي در رشته الهيات به دريافت درجه دكتري نائل آمد و به وعظ و خطابه پرداخت. وي پس از چندي به آموزش پسر لويى چهاردهم، پادشاه فرانسه مشغول شد و در طي نه سال تربيت او، كتاب گفتار در تاريخ عمومي را در سه بخش نگاشت. اين كتاب تاريخ كه وقايع عالم از ابتداي كار تا آن زمان را شامل ميشد، نه تنها بوسوئه را بزرگترين نثرنويس فرانسه معرفي كرد، بلكه غناي موضوع و تجزيه و تحليل امور و تعمق درمسائل، بر وسعت معرفت او گواهي ميداد. پس از آن، بوسوئه كه از دسيسهها و مخالفت درباريان آزرده گشته بود، خود را از دربار كنار كشيد و با آموزش مسائل ديني و تدريس كتاب مقدس، مقام مهمي در جامعه روحاني به دست آورد. بوسوئه همچنين در ايراد خطابه، شهرت فراواني يافت و در اين فن، به كمال قدرت در فصاحت و هنر وعظ دست يافت، با اين حال، مرثيهها و مديحههاي او، تعليماتي درباره زندگي و ايمان دربرداشت. بوسوئه بر اين عقيده بود كه مسيحيت، سازنده بشر است و همه چيز در دنيا دامي است در پيش پاي فرد مسيحي. يكي از هدفهاي بوسوئه در آغاز زندگي روحاني او، مبارزه با دشمنان دين و وحدت بخشيدن به جامعه برادران روحاني و از ميان بردن سوء تفاهمها بود. از اين رو با انتشار كتاب تاريخ تغيير و تحول كليساهاي پروتستاني، ضمن لزوم قبول كليساي واحد، قصد داشت تا به پروتستانها ثابت كند كه روح كليسا را خوب درك نكردهاند. وي كوشيد تا ميان كليساي كاتوليك و پروتستان را آشتي دهد و يك مسيحيت پديد آورد. بوسوئه معتقد بود كه هر كدام از ما مثل يك زنداني هستيم كه تنها از درون حجره كوچك زندان خويش ميتوانيم به دنياي خارج نظر افكنيم و بنابراين تنها جزيى از واقعيت را ميتوانيم ببينيم. پس بايد ديدهاي مُجزّاي خود را با هم آميخت تا بتوان واقعيت را به تمامي نگريست. بوسوئه ميگفت: غايت دين و فلسفه آن است كه به ما ياد دهد چگونه با تساهل و گذشت، داستان كامل الوهيت را از زبان اديان مختلف بشنويم. بوسوئه در نوع وعظ و خطابه و مرثيه و مديحه، تحولي ايجاد كرد و وظيفه راهنمايى و تعليماتي را در اخلاق و مذهب برعهده گرفت. وي از طرف ديگر، استاد نثر كلاسيك فرانسه به شمار ميآيد. او به خوشاهنگي و موسيقي كلام و معاني دقيق الفاظ توجه خاص نشان ميداد و مسائل مهم ديني و انساني را با لحن شاعرانه بيان ميكرد. كتب مواعظ در نوزده جلد و مرثيهها و خطابههاي مذهبي از ديگر آثار اوست. ژاك بنيني بوسوئه سرانجام در 30 نوامبر 1704م در 77 سالگي درگذشت.
تولد "ژوزف گوبينو" نويسنده و فيلسوف نژادپرست فرانسوي (1816م)
ژوزف آرتور كنت دو گوبينو نويسنده و فيلسوف فرانسوي در 14 ژوئيه 1816م در نزديكي پاريس به دنيا آمد و تحصيلات خود را در فرانسه، آلمان و سوئيس پشت سر نهاد. وي در اين زمان به روزنامهنگاري و نگارش رمانهاي پرماجرا پرداخت و پس از انتشار آثاري از خود، شهرت يافت. گوبينو ضمن علاقه به ادبيات و صنايع آلمان، با شيفتگي تمام به اين نتيجه رسيد كه اقوام آريايى، در قدرت، جمال و هوش، سرآمد ديگرانند، پس بايد آنها را برتر از ساير نژادهاي بشر دانست. گوبينو براي خود رسالتي الهي قائل بود، اما چون در كشور خودش، به او اعتنايى نكردند به آلمان رفت و به اثبات برتري آلمانها بر اقوام ديگر پرداخت. او انديشههاي خود را در كتابي به نام مقاله درباره نابرابري نژادهاي انسان در چهار جلد بيان داشت. اين كتاب، در سالهاي بعد به شعلههاي تفوق نژاد آريايى در آلمان بسيار دامن زد و دهها سال پس از مرگ گوبينو، به عنوان يكي از الگوهاي آدولف هيتلر رهبر آلمان نازي درآمد. به نظر گوبينو، مسئله نژادي نه تنها بر همه مسائل ديگر تاريخ برتري دارد، بلكه محور اصلي آن به شمار ميآيد. گوناگوني نژادها كه ملتها را ميسازد، خود مبيّن سرنوشت مختلف اين ملتهاست. گوبينو كه به نژاد قوي و ضعيف معتقد است، انحطاط نژادهاي قوي را بر اثر اختلاط با ملتهاي ضعيفي ميداند كه در جنگ مغلوبشان گشتهاند. گوبينو در اين راستا، منظومه بلند آماديس را در سه جلد و شامل دو هزار بيت سرود. اين منظومه بلند و استعاري، فرضيه نژادي شاعر را عرضه ميكند. با اين حال گوبينو در كنار اين امور، به كارهاي سياسي و علمي نيز مشغول بود و پس از آنكه به سمت دبير اول و سپس وزيرمختار فرانسه در دربار ايران منصوب شد، زبانهاي شرقي از جمله فارسي، عربي و نيز خطوط ميخي را فراگرفت. او ضمن حضور در ميان مردم، با عقايد، آداب، رسوم، تاريخ، مذهب و متون فكري طبقات مختلف مردم آشنا گرديد. گوبينو در اين زمينه، به تاليف آثاري پرداخت كه كتب سه سال در آسيا، تاريخ ايران و اديان و فلسفههاي آسياي مركزي، نتيجه اين حضور و دقت در متن جامعه است. وي سرانجام پس از 66 سال زندگي در 13 اكتبر 1882م درگذشت.