وقوع زلزله شديد در سلماس و كشته شدن بيش از دو هزار نفر(1309 ش)
زلزله بزرگ و مخرب سال ۱۳۰۹ سلماس جزو یکی از مخربترین زلزلههای منطقه آذربایجان محسوب می گردد. این زلزله پانزده ساعت پس از پیش لرزه سلماس در نیمهشب سهشنبه یا در حقیقت بامداد روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت زلزله اصلی در آن واحد موجب تخریب کامل دیلمقان و حدود شصت روستا در دشت سلماس و مناطق حاشیه آن شد. دامنه آسیبها از دشت سلماس به دهستان قطور و مسیر علیای زاب در ترکیه کشیده شده بود و موجب کشته شدن ۲۵۰۰ تا ۴۰۰۰ نفر در سلماس شد. در منطقه سلماس به سبب نا امیهای پس از دوران صفویه آثار باستانس جدی و قابل تامل وجود نداشته و اگر اثری موجود بوده پس از دوره قاجاریه بوده که آن هم در حوادث پس از جنگ اول جهانی تقریبا نابود شد. بررسی آثار باقیمانده باستانی در سلماس نشان می دهد آثار موجود در کوهستان نظیر قلاع باستانی و دخمههای اورارتوئی و یا بنا هائی که به نوعی در ساختمانشان سنگ میباشد از استحکام نسبتا مناسبی در برابر زلزله بزرگ ۲/۷ درجه سلماس داشته اند. بر اساس این مطالعه کل آثار خشتی و گلی منطقه از بین رفته اند. در این زلزله اکثر آثار باستانی سلماس از جمله حصار ۴ متری شهر دیلمقان، مساجد و بقاع قدیمی و عبادتگاههای مسیحیان، مناره قرون وسطییی میرخاتون در کهنه شهر، پلهای قدیمی از بین رفت. این زلزله که بزرگی آن را بربریان (۱۹۷۴) ۴/۷=M و مؤسسه ژئوفیزیک ۲/۷=M برآورد کرده است یکی از مخربترین زلزلههای آذربایجان و شاید منطقه خاورمیانه میباشد بطوریکه سال ۱۹۳۰در تاریخ زلزلهشناسی بنام ۱۹۳۰سلماس ثبت شده است. پس از زلزله در ۱۰کیلومتری شمال گسل سلماس یک چشمه آب گازدار هیجده درجه بوجود آمد که در سلماس زلزله بولاغی (چشمه زلزله) نامیده شد. این چشمه بعدها پس از زلزلهها مخصوصاً زلزله ۲۲ ژوئن ۱۹۷۳ سلماس رنگ گل به خود گرفت. در نتیجه این زلزله سطح ایستابی منطقه موقتاً بالا رفته و مناطق پست را آب فرا گرفت اما به زودی به سطح پیشین خود فرو نشست. آب دریاچه که خیلی پایین رفته بود به تدریج بالا آمد و زمین لغزشهای متعدد در دره سلماس و در شیبهای لشکران و سایر مناطق رخ داد که ریزش تپههای باستانی هفتوان تپه و دیریش تپه قابل ملاحضه بود. امبرسیز(۱۹۸۲) شعاع تخریب زلزله را ۲۳ کیلومتر و شعاع احساس را۳۵۰ کیلومتر برآورد کرده است یعنی این زلزله در بغداد و تفلیس احساس شده است. پس از استقرار آرامش در سلماس، شهر جدیدی در یک کیلومتری دیلمقان - در محل فعلی شهر سلماس با نقشه صحیح شهر سازی و مهندسی و به صورت شطرنجی مهندس اسدالله خاورزمین احداث و به هر یک از اهالی شهر ویران شده سلماس قطعه زمین مناسبی جهت خانه سازی و اسکان داده شد. از ویرانههای سلماس امروزه چیزی باقی نمانده است، بجز پایه دیوارهای مسجد آقا«آقامچیدی» و سنگهای منشوری شکل ستونهای مسجد که جای دارد محل این آثار توسط میراث فرهنگی حصار کشی شده و بعنوان یادگاری از زلزله مشهور و ویرانگر ۱۹۳۰م سلماس برای آیندگان جهت عبرت و برنامه ریزی اصولی جهت تلاش برای بسط دانش زلزلهشناسی و مهندسی زلزله در منطقه استفاده گردد.
درگذشت استاد "بديع الزمان فروزانفر" نويسنده، شاعر و اديب برجسته معاصر (1349ش)
استاد بديع الزمان فروزانفرِ خراساني در حدود سال 1279 ش (1318 ق) در بشرويه در استان خراسان به دنيا آمد. تحصيلاتِ خود را در صرف، نحو، معاني، بيان، منطق، حكمت و فلسفه در مشهد و تهران در خدمت استاداني مانند اديب نيشابوري، ميرزا طاهر تنكابني و سيدكاظم عصار و... به پايان رساند و پس از آن در مدرسه دارالمعلّمين عالي، سمت معلّمي ادبيات را برعهده گرفت. بديعالزمان از استعداد و هوشي بسزا برخوردار بود و حافظهاي فوقالعاده داشت. وي سفرهاي علمي متعددي به خارج از كشور انجام داد و در دانشگاههاي برخي كشورها، كرسي تدريس زبان و ادبيات فارسي را تاسيس كرد. استاد فروزانفر دانشمندي نكته سنج، استادي محقق و مدرسي بينظير بود و علاوه بر داشتن اطلاعات بسيار در زمينه معارف اسلامي و ادبيات فارسي، شاگردان بسياري تربيت نمود كه هريك از آنها در شمار استادان بزرگ به شمار ميآيند. از اين اديب گرانقد آثار فراواني بر جاي مانده كه تاليف كتاب سخن و سخنوران در چهار جلد، تاريخ ادبيات ايران و نيز تصحيح كليات شمس تبريزي و نيز تصحيح فيه مافيهِ مولوي و... از آن جملهاند. استاد فروزانفر سرانجام در 17 ارديبهشت 1349 بر اثر سكته قلبي در هفتاد سالگي در تهران دار فاني را وداع گفت و جامعه ادبي ايران را سوگوار نمود.
روز اسناد ملي
در دوران قاجار به خصوص از زمان فتحعلی شاه، اسناد به صورت آرشیو اداره بیوتات در دربار، نگهداری و در زمان 'ناصرالدین شاه'، اسناد سیاسی در وزارت امور خارجه و اسناد مالی در دفتر 'میرزا یوسف خان مستوفی الممالک' گردآوری میشد.وزارت خارجه ایران در سال ۱۲۷۸ توانست با پیروی از روش بایگانی کشورهای اروپایی، بایگانی خود را با رعایت اصول صحیح حفظ و نگهداری اسناد انسجام بخشد. در سال ۱۳۴۵، لایحه تاسیس 'سازمان اسناد ملی ایران' ارائه شد، در روز هفدهم اردیبهشت ماه، سال ۱۳۴۹، مجلس شورای ملی، قانون تاسیس این سازمان را تصویب کرد. اسناد ملی عبارت است از: "کلیه اوراق، مراسلات، دفاتر، پروندهها، عکسها، نقشهها، کلیشهها، نمودارها، فیلمها، نوارهای ضبط صوت و سایر اسنادی که در دستگاه دولت تهیه شده و یا به دستگاه دولت رسیدهاست و بطور مداوم در تصرف دولت بوده از لحاظ اداری، مالی، اقتصادی، قضایی، سیاسی، فرهنگی، علمی، فنی و تاریخی به تشخیص سازمان اسناد ملی ایران ارزش نگهداری داشته باشد."
مرگ "حجاج بن يوسف ثقفي" حاكم خونخوار عراق بعد از مرضي سخت(95 ق)
حجاج بن يوسف ثقفي از ستمكاران تاريخ به شمار ميآيد و طي مدت بيست سال حكومت خويش، تلاش وافري در تحكيم و تثبيت حكومت مروانيان به عمل آورد. وي پس از كشتن عبداللَّه بنزبير و به منجنيق بستن خانهي خدا و پايان دادن به حكومت آلزبير، علاوه بر حجاز، حكومت عراق و شرق عالم اسلام( تا مرزهاي هند و مغولستان) را نيز به دست آورد. غير از افرادي كه در جنگها به دست اين حكمران خونخوار كشته شدند، وي حكم قتل حدود صد و بيست هزار نفر را نيز در دوران حكومتش صادر كرد. حجاج بن يوسف، تلاش وافري در كشتن طرفداران امام علي(ع) و براندازي نام و نشان اهلبيت از خود نشان داد و در اين راه، از هيچ ظلم و تعدي فروگذار نكرد. حجاج سرانجام در حالي كه به دليل جناياتش دچار اختلال رواني و كابوس شده بود در 55 سالگي از دنيا رفت و جسد وي را مخفيانه در محلي كه مردم خشمگين متوجهي آن نشوند، دفن كردند. در آن هنگام بيش از 50 هزار مرد و 30 هزار زن در زندان او به سر ميبردند كه بسياري از آنان برهنه بودند.
درگذشت "شاه اسماعيل دوم صفوی(985 ق)
شاه اسماعيل دوم مردي عياش و خونخوار و سفيه بود و چون در جواني در هرات به دست معلمي سني مذهب تربيت يافته بود، بر آن شد كه چون به شاهي برسد، مذهب شيعه را براندازد و همين كار را كرد. وي پس از به دست گرفتن قدرت، تمام برادران خود را يكي پس از ديگري به قتل رسانيد و سپس به كشتار شاهزادگاني كه در اطراف پايتخت بودند، پرداخت. با اين حال، حكومت پرجور او، بيش از يك سال به طول نيانجاميد و بر اثر افراط در مصرف شراب و مسكرات و مواد افيوندار مُرد. مردم از مرگ اين پادشاه، بسيار شادمان شدند.
وفات فقيه عارف "جهانگير خان قشقايي" عالم نامدار قرن چهاردهم هجري(1328ق)
ميرزا جهانگير خان قشقايى از دانشمندان بزرگ ايراني در اواسط قرن سيزدهم هجري، در ميان ايلات قشقايى به دنيا آمد. پس ازمدتي به فراگيري علوم اسلامي همت گماشت و به عالمي توانا تبديل شد. از آن پس، عمر خود را به تدريس علوم ديني صرف كرد و بسياري از بزرگان، از محضر او استفاده كردند. در طول حدود پنجاه سال كه در مدرسهي صدر اصفهان و... به تدريس ميپرداخت شاگرداني از قبيل آيتاللَّه شهيد سيدحسن مدرس، آيت اللَّه بروجردي، فاضل توني و وحيد دستگردي در حلقهي درس او آموزش ديدند. ميرزا جهانگيرخان قشقايي با اين كه دروس حوزوي را تدريس ميكرد ولي به لباس محلي و سنتي خود مقيد بود و همواره از آن استفاده ميكرد. اين دانشمند بزرگ ايراني سرانجام در حدود 85 سالگي دار فاني را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد.
تولد "زيگموند فرويد" روانپزشك و روانكاو برجسته اتريشي (1856م)
زيگموند فرويد، روانكاو معروف اتريشي در 6 مه 1856م از پدر و مادري يهودي در چكسلواكي به دنيا آمد و در چهارسالگي به همراه خانوادهاش به وين در اتريش رفت. وقتي كه فرويد دوران دبيرستان را به پايان رسانيد، ميل به شناخت انسان، او را به سوي آموزش تحقيق درعلم فيزيولوژي و كالبدشناسي كشاند و براي اين منظور، در هفده سالگي در دانشكده پزشكي ثبت نام كرد. فرويد در ابتدا تمايلي به طب نشان نميداد و به تحقيق خالصِ علمي علاقه بيشتري داشت. بااين حال از 29 سالگي كار خود را به عنوان طبيب متخصص اعصاب آغاز كرد و پس از چندي در درمان بيماريهاي رواني و نيز در رشته روانشناسي تبحر پيدا كرد. از سال 1895م تا پايان عمر، فرويد، سخت به كار دانش نوين روانشناسي و روانكاوي مشغول بود. او نظريهها و عقيدههاي خود را بر تجربههايى كه از درمان بيماران خويش به دست ميآورد پايه گذاري نمود. فرويد به اين نكته پي برد كه نتايج آزمايشهاي بالينيِ بيماران رواني براي تشخيص بيماري كافي نيست و تنها كاربرد جراحي و ميكروسكوپ نميتواند همه مسائل مغز را بگشايد. شيوهاي كه فرويد براي بهبود اين بيماران ابتكار كرد اين بود كه در حالي كه بيمار در حال استراحت مطلق و هوشيار بود از او ميخواست افكاري كه از مغزش ميگذرد مسلسلوار به زبان آورد. اين شيوه كه عبارت از كشاندن انديشه از ضمير ناخودآگاه به ضمير آگاه است، به زودي به نام تحليل رواني يا روانكاوي معروف شد. وقتي فرويد براي اولين بار تئوري خود را مطرح نمود، دنيا با ضربه عظيمي مواجه شد و هنگامي كه وي در سال 1896م، منشأ اختلالات رواني را ناكاميهاي جنسي عنوان كرد، روانشناسان سراسر دنيا را به واكنش عليه خود واداشت. منتقدان فرويد نسبت به آراء او كه خواهان آزادي مفرط جنسي بود اعتراض ميكردند و معتقد بودند كه اين مسئله، تمام موضوعات زيباي اين دنيا همچون معصوميت دوران كودكي را زير سؤال ميبرد. مسئله ديگري كه مورد اعتراض قرار گرفت، دخالت فرويد در امور شخصي بيمارانش بود. ميراث فرويد، بحث و جدال بسياري را برانگيخت و تا سالهاي متمادي، يافتههاي او مورد نقد و بررسي پژوهشگران، دانشجويان و حتي انسانهاي عادي قرار گرفت. فرويد منشأ انديشهها و رفتار انسان را ضمير ناخودآگاه وي ميداند و ريشه بسياري از دردها و عقدهها را، در واپس زدگيهاي دوران كودكي ميشمارد. در سال 1938م كه نهضت نازيسم از مرزهاي آلمان تجاوز كرد و اتريش را فرا گرفت، فرويدِ يهودي، به همراه دخترش به انگلستان پناهنده شد. وي در آنجا به عضويت انجمن سلطنتي انتخاب گشت و سرانجام در 23 سپتامبر 1939م در 83 سالگي بر اثر حمله قلبي درگذشت. جسد فرويد را بنا به وصيت خودش سوزاندند و تبديل به خاكستر كردند. از زيگموند فرويد آثار متعددي برجاي مانده كه آينده يك توهم، آشوب تمدن، روانشناسي توده و تعبير رؤيا از آن جملهاند.
مرگ "فِرِدْريش هومبولدْ" جغرافيدان آلماني و پدر جغرافياي نوين (1859م)
فردريش ويلهلم هانريش الكساندر هومبولْدْ جغرافيدان معروف آلماني در 14 سپتامبر 1769م در برلين در آلمان به دنيا آمد. وي از آغاز جواني، تحصيلات منظمي نكرد و به رشتههاي گوناگون گراييد. با اين حال پس از چندي به گياهشناسي و علوم طبيعي علاقهمند شد و از 21 سالگي سفرهاي علمي خود را به نقاط مختلف جهان آغاز كرد. او آزمايشهايى درباره جريان برق در عضلات اعصاب انجام داد و از گياهان و مواد زميني نمونههاي فراواني گرد آورد. هومبولد درباره جريانهاي اقيانوسي در كرانههاي امريكاي جنوبي مطالعه كرد كه اين جريان هنوز به نام او است. وي درباره آتشفشانهاي امريكا تحقيق كرد و دريافت كه امتداد آنها بر خط راست است. همبولد همچنين شدت انحراف مغناطيسي را در مسيري از دو قطب زمين به سوي استوا اندازه گرفت و نسبت تنزل دما با ارتفاع را تعيين نمود. او سالياني در ايالات متحده ماندگار شد و درباره آثار تاريخي سرخپوستان تحقيقات پرارزشي كرد. هومبولد در دوران طولاني عمر خود اطلاعاتي وسيع و مداركي فراوان جمعآوري نمود و در هفتاد سالگي، اين اطلاعات را در كتابي به نام كيهان انتشار داد. وي در اين كتاب كوشيده است تا زمين را از لحاظ كيهاني مورد بحث قرار دهد. اين كتاب يكي از جالبترين كتابهايى است كه در تاريخ علم نوشته شده است و به عنوان نخستين دايرةالمعارف دقيق و مستند در باب جغرافيا و زمينشناسي به شمار ميرود. مجموعه كتاب كيهان تا جلد چهارمش در زمان خود هومبولد انتشار يافت و جلد پنجم آن پس از مرگش منتشر شد. كتاب و تحقيقات هومبولد كه بر اساس كشف راز چگونگي زمين و جهان استوار بود، باعث گرديد كه وي را پايهگذار جغرافياي نو بدانند. همچنين همبولد را مؤسس دانش ژئوفيزيك دانستهاند كه به عنوان شاخهاي از فيزيك به زمين و پديدههاي فيزيكي و از جمله تغييرات شتاب جاذبه، زلزله و مانند آن ميپردازد. فردريش هومبولد سرانجام در ششم مه 1859م در 90 سالگي درگذشت.
تولد "رابيندرانات تاگور" فيلسوف، نويسنده و شاعر بلند آوازه هندي (1861م)
رابيندرانات تاگور شاعر و نويسنده هندي در 6 مه سال 1861م در خانوادهاي برهمايى كه افراد آن شاهزاده بودند، متولد شد. او از كودكي به سرودن شعر روي آورد و قبل از 18 سالگي، بيش از هفت هزار بيت شعر سرود و مقالات فراواني در روزنامه نوشت. تاگور در 16 سالگي براي تحصيل حقوق راهي انگلستان شد و همزمان، به تحقيق درباره شاعران انگليسي پرداخت. وي در سال 1901م خانه صلح را در هندوستان تأسيس كرد و همه نظراتش را درباره چگونگي آموزش و پرورش در اين مدرسه به مرحله عمل درآورد. تاگور در اين مدرسه به تربيت و ارشاد جوانان هندي پرداخت و براساس انديشههاي مذهبي و سنتي به پيشرفت معنوي آن كمك كرد تا اينكه پس از بيست سال، به دانشگاه تبديل شد. تاگور از هنگامي كه به نهضت ملي هند پيوسته بود بيشتر، اشعار تبليغاتي ميسرود، ولي به تدريج، كارهاي پر حرارت ايام جواني را رها كرد و راه نويسندگي خاص خود كه در آن، توصيفهاي لطيف طبيعي را با تفكرات مذهبي و فلسفي در هم آميخته بود، در پيش گرفت. در اين زمان بود كه وي از همه آثار ادبي قديم هند به ويژه ادبيات قديم سانسكريت استفاده و اقتباس نمود و آثارش در سراسر هند رواج يافت. او در طول عمر خود سه هزار ترانه سرود، شصت كتاب منتشر كرد و مقالات، داستانهاي طولاني و وعظ و نمايشنامههاي زيادي از خود به جاي گذارد. قرباني، پادشاه و ملكه و زورق طلايى از جمله آثار اوست. همچنين ديوان گيتانجالي وي، به سبب ارزش معنوي و احساس عميق انساني كه در اشعار آن نهفته است، شهرتي جهاني دارد. تاگور به وسيله اين ديوان و نيز حدود يكصد ديوان شعر كه منتشر نمود، به عنوان بزرگترين شاعر زمان خود معرفي گرديد. علاوه بر كارهاي ادبي، تاگور داراي فلسفهاي مخلوط از فلسفه شرقي و اخلاقيات مسيحي و يهودي بود. وي چندان رغبتي به حيات اخروي نشان نميداد و آنچه بيشتر به آن توجه ميكرد، تحول مترقيانه انسان در زندگي فعلي او بود. تاگور اعتقاد داشت كه اين تحول، فرايند يادگيري از طريق رنج است و اين انديشه را به زيبايى تمام در يكي از اشعار خود بيان ميكند. از ميان آثار منثور تاگور كه بيان كننده فلسفه او هستند، شايد دلانگيزتر از همه، مجموعه نامههاي خارجي اوست كه در سال 1921م انتشار يافت. تاگور در سال 1913م جايزه نوبل ادبيات را دريافت كرد و از دانشگاه آكسفورد لندن، دكتراي افتخاري گرفت و او نه تنها به خاطر زيبايي شاعرانه سبكش در نوشتنْ بلكه به خاطر عمق افكار فلسفياش، شايسته دريافت نوبل شد. رابيندرانات تاگور سرانجام در 7 اوت 1941م پس از يك عمل جراحي در هشتاد سالگي در كلكته درگذشت.