تظاهرات مردمي عليه حكومت جمهوري رضاخاني در تهران (1303 ش)
رضاخان پس از به دست گرفتن قدرت، درصدد برآمد تا خود، پادشاهي پهلوي را تأسيس نمايد. از اين رو در ابتدا شعار جمهوري خواهي سر داد تا مقدمهاي براي انتقال از قاجار به پهلوي باشد. با اعلام اين خبر، عده زيادي از مردم و روحانيون در ميدان بهارستان، روبروي مجلس شوراي ملي اجتماع نموده و عليه جمهوري و رضاخان شعار ميدادند. در نتيجه بين مردم و نظاميان زد و خورد شديدي روي داد كه به كشته و زخمي شدن تعدادي از مردم منجر شد. اين واقعه، رييس مجلس را به واكنش سريعي وا داشت و دستور داد تا مجلس، تكليف سردار سپه را معين كند. اين عكسالعملِ تند، رضاخان را به ترس و عذرخواهي افكند و سرانجام با اوجگيري تظاهرات مردمي در شهرهاي مختلف عليه جمهوري ساختگي رضاخاني، سردار سپه انصراف خود را از جمهوريت اعلام نمود.
تهاجم مزدوران رژيم سفاك پهلوي به مدرسه فيضيه در قم (1342 ش)
عصر روز دوم فروردين 1342 ش برابر با 25 شوال 1382 ق و مصادف با شهادت امام صادق(ع) بود. به همين مناسبت از طرف آيتاللَّه گلپايگاني، مجلس سوگواري در مدرسه فيضيه قم برپا گرديد. پس از شروع مراسم، ناگهان افرادي كه خود را به شكل دهقانان و مردم عادي درآورده بودند، مجلس را به هم زدند. با واكنش مردم و طلاب نسبت به اين موضوع، نيروهاي پليس وارد عمل شده و به ضرب و جرح مردم و طلبهها پرداختند. در اين واقعه، مزدوران پهلوي، تعدادي از طلبهها را از طبقه دوم و پشت بام فيضيه به حياط پرت كردند. عده زيادي كشته و زخمي شدند. اين تهاجم وحشيانه، باعث خشم شديد امام، موضعگيري عليه رژيم و انزجار مردم از نظام طاغوتي گرديد. همزمان با هجوم مأموران رژيم شاه به فيضيه، درگيريهاي مشابهي در مشهد و تبريز روي داد و علاوه بر ضرب و جرح مردم، تعدادي نيز دستگير شدند.
آغاز عمليات بزرگ فتح المبين، در منطقه دزفول (1361 ش)
اين عمليات كه با مراجعه به قرآن كريم، فتحالمبين نامگذاري شده بود، در چهار مرحله، از دوم تا دهم فروردين 1361 صورت گرفت. رزمندگان اسلام در عمليات فتحالمبين در جبهه جنوب و غرب دزفول و شوش با دشمن درگير شده و نتايج ذيل را به دست آوردند: تلفات نيروي انساني دشمن: 15 هزار نفر اسير و 25 هزار نفر كشته و زخمي؛ آزادسازي قريب به 2400 كيلومتر مربع از خاك جمهوري اسلامي شامل مراكزي چون سايت و رادار دزفول، جاده مهم دزفول - دهلران؛ رهايي يافتن از زير ديد و توپخانه دشمن در شهرهاي شوش، دزفول و انديمشك و پايگاه شكاري دزفول و... . تجهيزات و امكانات: تانك و نفربر: 360 دستگاه انهدامي و 320 دستگاه اغتنامي، هواپيما: 18 فروند انهدامي، خودرو: 300 دستگاه انهدامي و 500 دستگاه اغتنامي، توپخانه: 50 قبضه انهدامي و 165 قبضه اغتنامي.
وفات حضرت "ابوطالب" عموي گرامي پيامبراسلام(ص) به روايتي(10 بعثت)
حضرت ابوطالب بن عبدالمطب مانند بيشتر رُؤَساي قريش مردي تاجر بود و پس از درگذشت پدرش، عبدالمطلب، سرپرستي پيامبر اسلام(ص) را از هشت سالگي بر عهده گرفت. در سفري كه حضرت محمد(ص) را براي تجارت با خود به شام برد، بشارت پيامبري آن حضرت را از راهبي به نام بُحيرا شنيد و در حراست از پيامبر تلاش بيشتري از خود نشان داد. پس از بعثت نيز، ابوطالب، ياور و پشتيبان هميشگي پيامبر بود و در حمايت از ايشان دريغ نميكرد. ابوطالب در حالي كه با ديگر مسلمانان در شِعْب ابوطالب در محاصرهي مشركان مكه بود، در گذشت. در همان سال حضرت خديجه(س) همسر با وفاي پيامبر نيز وفات كرد و رسول خدا(ص) بر اثر شدت غم و اندوه، آن سال را "عامُ الحزن" يعني سال حزن و اندوه ناميدند.
وفات "احمد بن ابراهيم" معروف به "ابن خلكان" مورخ مشهور عرب(681 ق)
ابوالعباس شمسالدين احمد بن ابراهيم بن ابيبكر بن خلكان معروف به ابن خلكان در سال 608 هجري در اطراف موصل در عراق در خانداني كه از علما و فُقها بودند، به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاه خود، راهي شام و مصر گرديد و به تعليم و تعلم و تأليف پرداخت. ابن خلكان سالياني قاضي القضاة مصر و دمشق گرديد و به سرودن شعر نيز اشتغال داشت. وي با توجه به اينكه در منصب قضا، فقيهي دانشمند و داوري عادل به شمار ميرفت و نزد فقيهانِ بزرگ روزگارِ خود، دانش آموخته بود اهتمامي خاص به فقه و اصول نشان ميداد، اما در تاريخ و نحو و ادبِ عرب نيز مهارت داشت. بسياري از نويسندگان، ابن خلكان را از نظر اخلاقي ستودهاند و او را مردي نيك نَفْس، خوش خوي، سخاوتمند و پاكدامن دانستهاند. كتاب نفيس او موسوم به وَفَياتُ الاَعيان و اَبناءُ الزَّمان يكي از بزرگترين و سودمندترين كتابهاي فن رجال است كه در سال 654 ق در قاهره آن را آغاز كرده و هجده سال به نوشتن آن مشغول بود. اين كتاب كه به تاريخ ابن خلكان معروف ميباشد، شرح حال هشتصد و شصت نفر از مشاهير علماي اسلامي در علوم مختلف را بيان نموده است. سرانجام ابن خلكان در سال 681 ق در 73 سالگي در دمشق وفات يافت و پيكرش را در دامنهي كوه قاسيون كه مدفن بسياري از دانشمندان بود به خاك سپردند.
مرگ "نيكلاي گوگول" نويسنده معروف روسي (1852م)
نيكُلاي واسيليويچ گوگول نويسنده معروف روسي در 31 مارس 1809م در اوكراين روسيه به دنيا آمد. پدر نيكلاي، وي را از طفوليت با عشق به داستانسرايى و علاقه به تئاتر پرورش داد و بعدها همان حكايات، روايات، افسانهها و مشاهدات و شنيدههاي شخصي پدر كه مربوط به زندگي مردم آن سامان بود، اساس زندگي فرزند قرار گرفت. گوگول از ابتداي زندگي با مردم عادي و ساده ارتباط يافت و با داستانهاي آنها آشنا شد. او ميلي به تحصيل علوم جديد نداشت و تنها به ادبيات روسي و نقاشي علاقهمند بود. گوگول در ابتدا به هيچ وجه در فكر نويسندگي نبود اما به علت تنگدستي مجبور شد كه كتاب بنويسد. هرچند آثار اوليه وي، با اقبال عمومي مواجه نگرديد اما گوگول با پشتكار و تلاش خود، آثار بهتري عرضه كرد و به شهرت دست يافت. همچنين معاشرت وي با ادباي بزرگ روسيه از قبيل الكساندر پوشكين در تركيب و تنظيم افكار و آثار ادبي او اثرات عميقي بر جاي نهاد و تأليفات كم نظيري به وجود آورد. گوگول در سالهاي بعد رهبر و پيشاهنگ مكتب ناتوراليسم يا طبيعت گرايى روسيه بود كه در آن بيشتر به تقليد دقيق و مو به موي طبيعت پرداخته ميشود. وي با زبان انعطافپذير و بسيار قوي خويش جنبههاي مختلف زندگي مردم روسيه را به خوبي به تصوير كشيده است. گوگول همچنين در نوشتن قطعات كمدي، تخصص فراواني داشت. وي گاهي جزئيات بسيار بياهميت و عادي را شرح ميدهد تا به قول خود، از امري عاديْ نتيجهاي فوق العاده استخراج كند. نوع اشخاصي كه گوگول در داستانهاي خود توصيف كرده است تنها داراي خصوصيات و كيفيات ملي نيستند، بلكه آنها را در همه جا و در ميان همه اقوام ميتوان يافت و به همين جهت، آثار وي انساني و جاوداني است. گوگول از نظرقدرت تخيل و شيوه انشاء، نويسندهاي زبردست و ماهر بود و هيچ نويسنده روسي نتوانسته است چون او تا اين حد به غناي زبان دست يابد. وي طبعي ناسازگار، حساسيتي بيمارگونه و روحي انزواطلب داشت و در عين حال، از قدرت خلاقيتي شگرف، بصيرتي فراوان و چشمي تيزبين و نقاد برخوردار بود. گوگول در همه عمر دلبسته تئاتر بود و گرچه نتوانست وارد عرصه بازيگري شود، اما نمايشنامههاي وي، مقبوليتي عام يافت و در بسياري از كشورها نيز ترجمه شد. گوگول از چهرههاي ممتاز ادبيات اروپايىِ زمان خود به شمار ميآيد و نفوذش در ادبيات روسي تا آنجاست كه تاكنون نيز باقي مانده است. گوگول در اواخر عمر به ناراحتي و آشفتگي فكري دچار شد و بسياري از آثار خطي خود را از بين برد. بسياري از آثار گوگول، شاهكارهاي ادبيات روسيه و اروپا به شمار ميرود كه نفوس مرده، بازرس، شِنِل، تصوير، راهزنان و افسانهها از آن جملهاند. نيكلاي گوگول سرانجام در 4 مارس 1852م در 43 سالگي درگذشت.
روز جهاني مبارزه با تبعيض نژادي (1966م)
واژه آپارتايد (آپارتْهايْد، آپارتْهِيْدْ) به معناي جدايى و تفكيك ميباشد و در اصطلاح با تبعيضنژادي و نژادپرستي مترادف شده است. گرچه اِعمال سياستهاي تبعيض نژادي از دوره آغاز استعمار و به ويژه از قرن هفدهم شكل گرفته و نقاط گستردهاي را شامل ميگرديد، اما به صورت مشخص، اين كلمه از سال 1948م توسط دفتر مركزي حزب ناسيوناليست كشور افريقاي جنوبي به كار گرفته شد. هدف از اعلام و اعمال اين سياست، جداسازي سفيدپوستان از غير سفيدپوستان و به ويژه سياهان بود. با اين كه بيش از 80% جمعيت افريقاي جنوبي را غير سفيدپوستان تشكيل ميدادند، اما اقليت سفيدپوست با اجراي سياستهاي غيرانساني، جامعهاي طبقاتي به وجود آورد. آنها رسماً اعلام كردند كه سياست آپارتايدْ همه گروههاي نژادي را فروتر از سفيدپوستان ميداند و عليرغم اعتراضات افكار عمومي و سازمانهاي بينالمللي، به رفتار خود ادامه دادند. اين وضعيت تا آخرين دهه قرن بيستم ادامه داشت و سرانجام، تلاشها و كوششهاي مردمي به لغو اين سياست در هفدهم ژوئن 1991م انجاميد. با اين حالْ مساله تبعيضنژادي در بسياري از كشورها كه داراي نژادهاي مختلف ميباشند، همچنان اعمال ميشود. نمونه بارز آن، كشور ايالات متحده امريكاست كه عليرغم ادعاي وجود دموكراسي و حمايت از حقوق بشر، سياستهاي ظالمانهاي عليه سرخپوستان و سياهان اين كشور انجام ميدهد.