جام جم آنلاين: «مزرعه پامفيلد» در سالهاي 1998 و 1999 در 2 فصل آن روي آنتن رفت. هر فصل مجموعه 13 اپيزود داشت و تهيهكنندگان آن در پايان سيزدهمين قسمت فصل دوم تصميم گرفتند توليد و پخش آن را متوقف كنند و به سراغ فصل سوم آن نروند.
مزرعه پامفيلد يك كار درام خانوادگي با حال و هواي اجتماعي است كه كارل بيندر، تهيهكننده مطرح تلويزيوني كانادا خالق اصلي آن به شمار ميرود.
بيندر براي تماشاگران سينما به خاطر نگارش فيلمنامه انيميشن پرفروش كمپاني والتديزني «پاكاهونتاس» معروف است و تماشاگران تلويزيوني او را به واسطه توليد مجموعه پربيننده علمي ـ تخيلي «استارگيت» در فاصله سالهاي 2005 تا 2010 ميشناسند. مزرعه پامفيلد دومين كار تلويزيوني اين فيلمنامهنويس و تهيهكننده پس از يك درام زنانه به نام «دكتر كوئين» است كه در فاصله سالهاي 1996 تا 1998، 48 اپيزود آن روي آنتن رفت.
وي در كل تا به حال 6 مجموعه تلويزيوني كاركرده كه همگي جزو آثار موفق اين رسانه كوچك بودهاند. بيندر براي مزرعه پامفيلد به سراغ نوول لوئيزا ميآلكوت رفت كه نويسندهاي آمريكايي و متخصص نگارش كتابهايي درباره خانمها و مسائل و مشكلات آنها بود. نوول اين خانم نويسنده با نام مردان كوچك يا زندگي در پامفيلد، نخستينبار سال 1871 روي پيشخوان كتابفروشيها قرار گرفت. شخصيتهاي اين كتاب همه همان كساني بودند كه قبل از آن، اين خانم در نوول قبلي خود «زنان كوچك» (كه بارها و بارها توسط 2 رسانه سينما و تلويزيون به صورت فيلم سينمايي و مجموعه تلويزيوني درآمده است) معرفي و خلق كرده بود.
قرن 18 در تلويزيون قرن 21
منتقدان ادبي، كتاب مردان كوچك را قسمت دوم تريلوژي زنان كوچك لوئيزا ميآلكوت ميدانند. اين نويسنده در سال 1886 قسمت سوم اين سهگانه را به نام «بچههاي جو: پيشدرآمدي بر مردان كوچك» منتشر كرد. خانم جو شخصيت اصلي قصه سهگانه اين نويسنده است كه محور اصلي مزرعه پامفيلد هم به شمار ميرود. نقش او را در اين مجموعه ميشل بورك بازي كرده است. اين بازيگر 40 ساله تلويزيوني با وجود حضور در حدود 20 كار تلويزيوني از سال 1993 تا به حال، در هيچيك از نسخههاي تلويزيوني زنان كوچك بازي نداشته است. در معروفترين نسخه تلويزيوني اين مجموعه در سال 1970 آنجلا داون اين نقش را بازي كرد، در حالي كه نسخه سينمايي آن در سال 1994 از حضور وينونا رايدر در نقش جو مارچ استفاده كرد. مجموعه مزرعه پامفيلد از 5 فيلمنامهنويس بهره گرفت كه در كار نگارش اپيزودهاي مختلف آن با بيندر همكاري كرد. 5 كارگردان تلويزيوني هم كار ساخت اين اپيزودها را انجام دادند كه معروفترين آنها رابرت مالنفنت با كارگرداني 8 اپيزود آن است. ريچل اسكارتسن در نقش اليزابت لاورنس تنها بازيگر ديگر مجموعه است كه در تمام 24 اپيزود آن حضور دارد و بقيه بازيگران بسته به نوع نقشي كه دارند، در تعداد قسمتهاي كمتري ظاهر شدهاند.
بيندر در ارتباط با انتخاب نوول ميآلكوت براي دومين كار بزرگ تلويزيوني خود ميگويد: «اين قصه براي بسياري از خانوادهها و خانمها آشنا بود. ماجراجوييهاي سرگرمكننده و جالبي داشت و خواننده كتاب را به حال و هواي قرن هجدهم و جذابيتهاي ويژه آن ميبرد. خلق چنين فضايي روي صفحه كوچك تلويزيون ميتوانست براي دوستداران اين نوع قصهها جذاب به نظر برسد.
اين فضا بيننده خود را به يك دنياي دوردست قديمي ميبرد و از واقعيتهاي امروزي دور ميكرد. زماني كه تصميم به توليد اين مجموعه گرفتم نميخواستم دقيقا قصه كتاب را تبديل به يك مجموعه كنم. به همين دليل تغييراتي در آن ايجاد كردم. نميدانستم واكنش تماشاگران و دوستداران قصههاي آلكوت نسبت به آن چه خواهد بود. اين ريسك بود و من انجامش دادم. هدفم يكجور نوآوري در كار مجموعهسازي قصههاي كلاسيك بود. برخي به من گفتند چنين كاري را انجام ندهم. آنها ميپرسيدند آيا ميدانم معني كشتن همسر جو فرتيس بهار و معرفي يك شخصيت تازه كه در قصه آلكوت نيست، چه ميتواند باشد؟ اما من حتي پا را از اين فراتر نهاده و چند سال به سن بچههاي جو هم افزودم. وقتي پخش مجموعه آغاز شد، همه ميپرسيدند واكنش تماشاگران چه خواهد بود؟ خوشبختانه آنها از اين تغييرات استقبال كردند و موضع منفي نسبت به آن نگرفتند.»
مديريت مدرسه در غياب همسر
مزرعه پامفيلد در ژانر مجموعههاي دورهاي تاريخي قرار ميگيرد كه قصههاي كلاسيك را با آن صحنهپردازيهاي خاص و لباسهاي قديمي تعريف ميكند. بسياري از منتقدان آن را با كارهاي موفقي مثل «جاده آوونلي» (كه در ايران هماكنون با نام «قصههاي جزيره» روي آنتن است) مقايسه ميكنند. حال و هواي قرن هجدهمي مجموعه توانست تماشاگران امروزي را جذب خود كند. سازندگان مجموعه براي خلق فضاي قرن هجدهمي قصه از لوكيشنهاي سرسبز تورنتو و اونتاريو استفاده كردند. هيچ وقت رقم دقيق هزينه توليد اين مجموعه اعلام نشد، ولي تهيهكنندگان آن در شبكه راكس تيوي كانادا ميگويند اين رقم متعادل بوده و هزينههاي توليد گرانتر از رقم توليد يك مجموعه متوسط تلويزيوني نبوده است. قصه مجموعه يك ماه پس از مرگ فريتس همسر جو در ماساچوست شروع ميشود. حالا جو بايد اداره امور مدرسه پامفيلد را در غيبت همسرش به عهده بگيرد. جو بايد مشكلات مربوط به پيدا كردن يك معلم خوب براي مدرسه را پشتسر بگذارد. ورود يك بازرگان جديد به قصه ميتواند دورنماي مثبتي را براي مشكلات مدرسه ترسيم كند. در كنار اين مساله، قصه مجموعه ماجراجوييهاي فرزندان جو در مزرعه را هم دنبال ميكند و دوستي جو با كاراكتر نيك (بازرگان تازهوارد) بيشتر ميشود.
نگاهي به تاريخ در يك اثر كلاسيك
قصه مزرعه پامفيلد دنبالهاي بر قصه كتاب زنان كوچك است، اما اگر تماشاگران مجموعه زنان كوچك را هم نديده باشند، باز ميتوانند با قصه و ماجراجوييهاي مزرعه پامفيلد همراهي كنند. به گفته رابرت مالنفنت، كارگردان اصلي مجموعه «در زمانهاي كه شبكههاي مختلف تلويزيوني لبريز از مجموعههاي كمدي و اكشن با قصههايي امروزي شده است، ساخت مجموعهاي با حال و هواي قديمي و كلاسيك لذت خاصي دارد. اين لذت فقط شامل حال سازندگان آن نميشود و تماشاگران هم در آن سهيم هستند. نميتوان گفت اين فقط حس دروني مجموعهسازان است كه ميخواهند نقبي به تاريخ بزنند و يك كار با حال و هواي كلاسيك خلق كنند. مشابه همين حس را در بين عموم تماشاگران هم ميتوان پيدا كرد. با عنايت به چنين حسي است كه برنامهسازان تلويزيوني هر چند وقت يكبار به سراغ يك نوول قديمي ميروند و دست به بازسازي يك فضاي سرسبز كهنه ميزنند. شما وقتي آدمها را با آن لباسها ميبينيد و تعدادي اسب و كالسكه از جلوي چشم شما رد ميشوند احساس شادي و سبكبالي ميكنيد. انگار كه روحتان آزاد شده و دارد در اين دشتهاي وسيع پرواز كند. مجموعههايي همچون مزرعه پامفيلد باعث پالايش روح ميشوند و يك تمدد اعصابي را خلق ميكنند كه ممكن است شما نزد يك روانپزشك هم آن را پيدا نكنيد.»
مالنفنت: در آرشيو شبكههاي تلويزيوني كانادا تمام اسباب، لوازم و لباسهايي كه براي يك درام دورهاي تاريخي لازم است، وجود دارد و هرگاه كه كار توليد مجموعهاي با اين حال و هوا شروع شود ميتوان از اين آرشيوها استفاده كرد
اين فيلمساز به اين نكته اشاره ميكند كه براي خلق فضاي قرن هجدهمي پروژه نيازي به تلاش مضاعف و صرف سرمايه زياد نبود. در آرشيو شبكههاي تلويزيوني كانادا تمام اسباب، لوازم و لباسهايي كه براي يك درام دورهاي تاريخي لازم است، وجود دارد و هرگاه كه كار توليد مجموعهاي با اين حال و هوا شروع شود، ميتوان از اين آرشيوها استفاده كرد. صنعت تلويزيون كانادا از نيم قرن قبل تا به حال، توليد مجموعههاي تاريخي دورهاي را در دستور كار خود قرار داده و هرچند وقت يكبار يكي از آنها را توليد ميكند. در دنياي ادبيات كتابها و نوولهاي زيادي وجود دارد كه قصههايي كلاسيك دارند و دو صنعت سينما و تلويزيون از آنها به عنوان منبع الهام خود براي توليد كارهاي جديد استفاده ميكنند. براي مثال خود مالنفنت در كارنامه هنري خود كه شامل 17 كار سينمايي و تلويزيوني ميشود، بيش از 3 مجموعه را كارگرداني كرده كه مضموني تاريخي و كلاسيك دارند.
آخرين اپيزود مزرعه پامفيلد اواسط دسامبر سال 1999 پخش شد كه آخرين قسمت فصل دوم آن بود، اما اين اپيزود پايانبخش قصه زندگي و فعاليتهاي كاراكترهاي اصلي آن نبود و هنوز ماجراجوييهاي قصه كتاب خانم لوئيزا مي آلكوت ادامه داشت.
البته نبايد فراموش كرد كه حتي در پايان اين كتاب هم قصه زندگي جو و فرزندانش تمام نميشود و نويسنده اين قصه را در قسمت سوم كتاب ادامه ميدهد. اما سازندگان مجموعه كه شاهد كاهش چشمگير شمار بينندگان شده بودند، تصميم گرفتند پخش آن را قطع كنند.
عقبنشيني مخاطب
در طول سالهاي پس از آن، چندينبار بحث توليد فصل سوم مجموعه و دنبال كردن ادامه ماجراجوييهاي جو مطرح شد. حتي يكي دو بار هم مجموعه تا حد پيش توليد پيش رفت، اما بيندر علاقه زيادي براي توليد فصل جديد از خود نشان نداد. او دليل اين كار را چنين توضيح ميدهد: «واقعيت اين است كه ما با كاهش تعداد تماشاگران روبهرو شديم. پس يك جاي كار ما اشكال داشت. طبيعي است تا زماني كه اين اشكال برطرف نشود، ساخت هر فصل جديد از مجموعه يك اشتباه بزرگ خواهد بود. قبل از هر چيز ما بايد متوجه اين مساله شويم كه كجاي كار ما غلط بوده و تلاش كنيم تا آن مورد اشتباه را برطرف كنيم. تنها پس از آن است كه ميتوانيم مجموعهاي خلق كنيم كه توانايي جلب شمار زيادي از بينندگان را دارد.
اگر چنين اتفاقي بيفتد، توليد فصل سوم خوب و درست است، اما هنوز چنين اتفاقي رخ نداده است و من نتوانستهام دلايل اصلي عدم استقبال تماشاگران از اپيزودهاي پاياني فصل دوم را كشف كنم. اين اپيزودها هم مثل اپيزودهاي قبلي بودند و فرق چنداني با قسمتهاي قبلي نداشتند. به اعتقاد من زماني كه قرار ميشود كاري براي تلويزيون تهيه و توليد شود، ملاك فقط توليد يك كار جديد نيست. همه ما بايد كاري را انجام دهيم كه بتواند تماشاگران را سرگرم و جذب خود كند. نميدانم كسان ديگري ميخواهند ادامه قصه جو و فرزندانش را تبديل به يك مجموعه تلويزيوني كنند يا خير. ولي اميدوارم اگر كسي خواست چنين كاري كند، دست به توليد مجموعهاي بزند كه مورد پسند تماشاگران قرار گيرد.» اين تهيهكننده قديمي تلويزيوني اين روزها سر خود را با مجموعههاي علمي ـ تخيلي استارگيت گرم كرده كه هنوز تماشاگران زيادي دارد و نمايش موفقيتآميز آن ادامه دارد.
آي امديبي
مترجم: كيكاووس زياري