آغاز مذاكرات سه جانبه صلح ايران و عراق در نيويورك (1367 ش)
در شرايطي كه مذاكراتِ پس از جنگ در شهريور و آبان 1367، نتيجه ملموسي به دست نداده بود و حتي امكان شكست مذاكرات نيز وجود داشت، جمهوري اسلامي ايران حُسن نيت خود را به جامعه جهاني و سازمان ملل متحد و به ويژه شخص دبير كل ثابت كرده و از اعتمادي كه به دبير كل ابراز داشته بود، نتيجه مثبت و مطلوبي گرفت كه حاصل ديگر اين امر، تغيير جوّ بينالمللي به نفع جمهوري اسلامي ايران بود. با توجه به توقف پيش آمده در مذاكرات، دبير كل مشورتهايي با شوراي امنيت داشت و از شورا درخواست كرد براي خروج مذاكرات از بن بست، اختيارات بيشتري به وي داده شود كه شوراي امنيت با اين درخواست موافقت كرد. در اين راستا در 28 بهمن 67، مذاكرات سه جانبه مقامات ايران و عراق با حضور دبير كل سازمان ملل در نيويورك صورت گرفت. در اين مذاكرات كه به خاطر اكراه عراقيها براي ادامه مذاكرات در نيويورك، به رغم پيشنهاد صريح دبير كل و تأكيد او، اين بار نيز مذاكرات بسيار دقيق و كوتاه مدت صورت گرفت و نتيجه مطلوب اخذ شد. بن بست در جريان مذاكرات بين ايران و عراق، تحت نظارت دبير كل سازمان ملل و پس از استقرار آتشبس بين دو كشور، نشاندهنده تعلُّل عراق در اجراي مفاد قطعنامه 598، به رغم فشارهاي بينالمللي بود.
درگذشت استاد "محمد ديهيم تبريزي" اديب و مورخ آذربايجاني (1378 ش)
استاد محمد ديهيم تبريزي، در سال 1286ش (1325ق) در تبريز به دنيا آمد. وي بر اثر راهنماييهاي پدر، به تحصيل روي آورد و رشتههاي ادبي و رياضي را به خوبي فرا گرفت. استاد ديهيم پس از آن ضمن فعاليتهاي فرهنگي به روزنامهنگاري اشتغال پيدا كرد و از سال 1311ش، خدمات مطبوعاتي خود را آغاز نمود. وي علاوه بر مسؤوليت مطبوعاتي، در صحنههاي مهم سياسي روز نيز حضور داشت و در سال 1325ش در بيرون راندن فرقه دموكرات از آذربايجان، كوشش زيادي مبذول نمود. ديهيم سرانجام تهران را براي فعاليتهاي سياسي و فرهنگي خود برگزيد و در سال 1335ش به آن سامان رهسپار شد. از اقدامات فرهنگي ماندگار ديهيم ميتوان به تاسيس انجمنهاي ادبي مولوي، صائب و آذربادگان اشاره كرد، ضمن اينكه در كار سازماندهي بيش از پانزده انجمن ادبي ديگر در تهران نيز نقش فعالي ايفا كرد. از وي آثار متعددي بر جاي مانده كه جبر، شرعيات، هندسه، دستور زبان فارسي، تعليمات مدني و حساب نو هر كدام در دو جلد و نيز تاريخ در 3 جلد و تذكره شعراي آذربايجان در 5 جلد از آن جمله است. استاد محمد ديهيم تبريزي سرانجام در اواخر بهمن 1378ش برابر با اوايل ذيقعده 1420ق در 92 سالگي در تهران درگذشت و به سراي جاويد شتافت.
درگذشت "ابوبكر ابيقحافه" (13 ق)
هنوز جسد مطهر پيامبر اكرم(ص) رابه خاك نسپرده بودند كه بر سر جانشيني او بين اصحاب اختلاف افتاد. ايشان در محلي به نام "سقيفهي بنيساعده" گرد آمده و دربارهي جانشيني رسول خدا به گفتوگو پرداختند. سرانجام آن افراد، عليرغم آن همه تأكيد و سفارشي كه پيامبر اسلام(ص) دربارهي وصايت و جانشيني امام علي(ع) بيان كرده بود، با ابوبكر بن ابي قحافه كه از ياران قديمي پيامبر(ص) و پدر همسر رسول خدا بود، بيعت كردند. از آن پس او را به خلافت انتخاب كرده و به وي، لقب خليفهي رسول اللَّه يعني جانشين رسول خدا دادند. پس از به خلافت رسيدن ابوبكر، وي به فكر گسترش اسلام و لشكركشي به خارج از سرزمين اسلامي افتاد. در جنگهاي اين دوره، سربازان اسلام بر نيروهاي روم و ايران غلبه كرده و مناطق زيادي را به تصرف خود درآوردند. ابوبكر بن ابي قحافه سرانجام پس از حدود 2 سال و 4 ماه خلافت و پس از پانزده روز بيماري، در سن 63 سالگي درگذشت و عمر بن الخطاب را به خلافت پس از خود تعيين نمود. به ابوبكر و عمر و عثمان و امام علي(ع) كه پس از پيامبر به خلافت رسيدند، خلفاي راشدين يعني جانشينان پيغمبر ميگويند.
تولد "واسكو دو گاما" دريانورد معروف پرتغالي و پيشاهنگ استعمار (1469م)
واسكودو گاما، دريانورد پرتغالي در 17 فوريه 1469م در اين كشور به دنيا آمد. در آن زمان، جوانان زيادي به دريانوردي علاقه داشتند، از اين رو واسكودوگاما نيز وارد اين حرفه شد و در طي سالهاي بعد، به دريانوردي مجرب تبديل گرديد. در همان اوقات كه كريستف كلمب، دريانورد و مكتشف ايتاليايى، راهي را به سوي هندوستان جستجو مينمود، واسكودوگاما دريانورد پرتغالي در پي يافتن مسيري از طرف دماغه اميد نيك در جنوب افريقا بود تا از طريق خليج عمان به هند برسد. از اين رو به عنوان اولين اروپايى، سفر خود را به هند در سال 1497م آغاز كرد. وي كه در اين سال ليسبون، پايتخت پرتغال را با چهار كشتي ترك كرده بود، از طريق اقيانوس اطلس عازم جنوب شد و چون برخلاف پيشينيان خود از خط ساحلي حركت نميكرد، در وقت صرفهجويى زيادي نمود. واسكودوگاما پس از دور زدن دماغه اميد نيك در جنوبيترين نقطه قاره افريقا، به سوي سواحل شرقي افريقا بالا آمد و شهرهاي ثروتمند تجار عرب را در موزامبيك مشاهده كرد. وي در ادامه، از سواحل كنيا عازم اقيانوس هند گرديد و در آوريل 1499م پس از حدود بيست ماه سفر دريايى، در بندر تجارتي كلكته در شبه قاره هند پهلو گرفت. هرچند راه اكتشافي واسكودوگاما بسيار طولاني بود، ولي به دنبال او، دريانوردان ديگر پرتغالي نيز همان راه او را پيش گرفتند و بنادر تجارتي و مستعمراتي پرتغال در افريقاي شرقي و ساحل غربي هند را تشكيل دادند. همچنين دستيابي اروپاييان و به ويژه پرتغاليها بر اين سرزمين سبب رونق تجارت و انباشت ثروت بادآورده در اروپا گرديد. واسكودوگاما در سفر دوم خود، با بيست كشتي به حركت درآمد و قصد داشت تا حاكميت پرتغال را بر افريقا تثبيت كند كه در اين راه از اعمال زور و فشار نيز خودداري نكرد. با اين حال به سبب خشونت و سوء مديريت و نيز بدگويى از وي، به مدت بيست سال خانهنشين شد. واسكودوگاما در سال 1524م به عنوان نائب السلطنه هند راهي اين سرزمين گرديد. اما اين مقام چندان پايدار نماند و با مرگ وي در 16 نوامبر 1524م در 55 سالگي، رؤياي او براي حكومت بر هند تعبير نشد. هر چند واسكودو گاما در سفرهاي دريايي خود، مناطق ناشناختهاي را كشف كرد و راههاي دريايي را شناساند، اما اين امر زمينهساز حضور استعماري نيروهاي پرتغال و ديگر كشورها در افريقا و آسيا گرديد و باعث استثمار مناطق وسيعي از جهان در طول قرنهاي متمادي شد.
سوزاندن "جيوردانو برونو" فيلسوف ايتاليايي در دادگاه تفتيش عقايد (1600م)
جيوردانو برونو اخترشناس، فيلسوف و شاعر دوره قرون وسطي، در 13 سپتامبر 1548م در شهر نولا در ايتاليا به دنيا آمد. وي از نوجواني وارد مدرسهاي مذهبي گرديد و به سرعت علوم مربوط به دوران ارسطو را فرا گرفت. ولي هوش سرشار او موجب شد از خرافات اين مكتب برگردد و از فلاسفه قبل از سقراط پيروي كند. در نتيجه مجبور شد به رم فرار كند. برونو از آن پس به تبليغ افكار خود پرداخت و مدت 16 سال در انگلستان، آلمان، سوئيس و شهرهاي ايتاليا سرگردان بود. ولي ضمن تدريس در دانشگاه پاريس، اساس علم و دانش آن روز يعني منطق ارسطو و نظام كائناتي بطلميوسي كه زمين را مركز عالم ميدانست رد كرد. وي همچنين حكمت طبيعي ارسطو را مردود اعلام نمود و آنها را مورد مخالفت سخت قرار داد. اين امر مخالفت مقامات مذهبي را برانگيخت. از اينرو چنان عرصه را بر برونو تنگ كردند كه باعث شد وي از هر شهري به حالت خفّت و فرار بيرون رود. در سال 1591 م، شخصي كه عضويت دادگاه تفتيش عقايد مذهبي را برعهده داشت به برونو نامه نوشت و از او براي تدريس به خود دعوت كرد. برونو در اثر اشتياقي كه به ديدن وطنش داشت فريب خورد و به ونيز رفت، اما به محض ورود، او را دستگير كرده و به زندان افكندند. وي پس از هفت سال زندان به رم فراخوانده شد و از او خواستند كه آنچه گفته بود تكذيب كند. ولي برونو سرپيچي كرد و در نتيجه به جرم نگارش كتابهاي كفرآميز و همكاري با ملكه اليزابت كه مخالف كليسا بود، به مرگ محكوم شد. سرانجام جيوردانو برونو درروز 17 فوريه 1600م در 52 سالگي با نهايت شجاعت به حكم اعدام تن در داد و زنده زنده در آتش سوخت. برونو به دليل مخالفت با آموزشهاي جَزمي سدههاي گذشته و عقايد بيچون و چراي فلسفه ارسطويى و نيز تأثير عميق بر فيلسوفان پس از خود، به عنوان حلقه انتقالي از فلسفه كهن به فلسفه عقلاني دوران جديدمطرح شده است. وي مبدع و منعكس كننده موضوعات عقلاني است و واقعيتهاي اطراف خود را به تصوير ميكشيد. البته برونو در زمينه اخترشناسي نيز ديدگاههايى داشت. او حدسهايى زده است كه درستي بسياري از آنها در پرتو كشفهاي دانشمندان بعد از او ثابت شده است. از جمله وجود سيارههايى در منظومه شمسي و مركز نبودن زمين. وي تأكيد ميكرد كه درفضاي كيهاني، بينهايت جسم، شبيه خورشيد وجود دارد. او قانون بقاي ماده را تنظيم كرد كه بر اساس آن هيچ چيز از بين نميرود و هستيِ خود را از دست نميدهد، بلكه در شكل خارجي و مادي خود تغيير ميكند. فلسفه برونو در بسياري زمينهها از قبيل يگانگي فضا - زمان و نيز نسبي بودن جرم جسمها، با فيزيك امروزي، هماهنگ است. برونو مانند فلاسفه قديم عقيده داشت كه روح خدا در جسم جهان حلول ميكند و در نتيجه، هر فردي، جزئي از خداوند و بنابراين، ابدي و غيرفاني است. در سال 1889م، 290 سال پس ازمرگ برونو، در برابر اجتماع عظيم مردم رم و نمايندگان كشورهاي مختلف، در ميدان گلها، همان جايي كه وي را به آتش سپردند، از مجسمه او پردهبرداري شد.
درگذشت "ژان مولْيِر" نمايشنامهنويس مشهور فرانسوي (1673م)
ژان باتيست مولْيِر، نويسنده معروف فرانسوي در سال 1622م درشهر پاريس به دنيا آمد. وي نخست دروس مقدماتي را در مدرسه اشراف گذراند و سپس در رشته حقوق به تحصيل پرداخت. اما چون به كار هنرپيشگي علاقه داشت به تئاتر روي آورد و يك گروه تئاتر تشكيل داد. وي در آغاز كار، با دشواريهاي فراواني روبرو شد، ولي سرانجام حمايت لويى چهاردهم، پادشاه فرانسه، او را از گوشه انزوا خارج ساخت و بر آن داشت كه زندگي هنري خود را دنبال كند. مولْيِر شهر به شهر، تئاترهاي خود را به نمايش ميگذاشت تا اينكه به شهرت رسيد. از آن زمان بود كه شاهكارهاي بزرگي خلق كرد و آنها را در ميان استقبال شديد مردم به نمايش گذاشت. مولير يك آفريننده خستگيناپذير بود كه شاهكارهاي او، نمايشنامههايى است كه وي در آنها تزوير و شرارت روح بشر را مورد انتقاد شديد قرار داده و بر انحرافات ذهن حمله ميكند. وي نه تنها يك نويسنده، بلكه هنرپيشهاي بسيار ماهر و زبردست بود. او از بازيگران كمدي ايتاليا الهام ميگرفت و آدمهاي مسخرهاي خلق كرده بود كه نمونههاي عالي كمديگران آغاز عصر سينماي كنوني را به ياد ميآورد. مولير در نمايشنامههايش به ايجاد پيچ و خمهاي هيجانانگيز و اوصاف مضحكهآميز و نيز هجو و انتقاد ميپرداخت و از همه اين نكتهها، براي برجسته ساختن و بهتر نماياندن خصوصيات اخلاقي و معنوي بشر استفاده مينمود، از اين روست كه در آثار اين كمدي نويس، فلسفه اخلاقي موج ميزند. مولير با هوشمندي فراوان و بشر دوستي عميق، كمدي را وسيلهاي براي به دست آوردن نتيجههاي دلخواه و انسان دوستانه قرار داده است. از مولير آثار مشهوري به جا مانده كه مردم گريز، خسيس، زنان دانشمند، مريض خيالي و طبيب اجباري از آن جملهاند و برخي از آثار او به فارسي نيز ترجمه شدهاند. ژان باتيست مولير سرانجام در حين نمايش مريض خيالي دچار تشنج شد و چند ساعت بعد در هفدهم فوريه 1673م در 51 سالگي درگذشت.