ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 5 آذر 1403
دوشنبه 5 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 27 دي 1398     |     کد : 190796

پروفسور «توماس اسکانلون» استاد دانشگاه هاروارد:

آثار ابن سینا و ابن رشد نقش بسیار مهمی در پیشرفت فلسفه غرب داشته‌اند

پروفسور «توماس اسکانلون» استاد دانشگاه هاروارد معتقد است آثار ابن سینا و ابن رشد در توسعه و پیشرفت فلسفه غرب بسیار مهم و حائز اهمیت بوده است.

 پروفسور «توماس اسکانلون» استاد دانشگاه هاروارد معتقد است آثار ابن سینا و ابن رشد در توسعه و پیشرفت فلسفه غرب بسیار مهم و حائز اهمیت بوده است.

به گزارش خبرگزاری فارس، جهان اسلام به طرق گوناگون، اروپای قرون وسطی را تحت تأثیر قرار داده و این حقیقتی است که دانشمندان زیادی آن را بررسی و تأیید کرده و حاصل مطالعات خود در این مورد را در قالب کتاب‏‌ها و مقالات متعددی ارایه داده‌‏اند.

ویلیام مونتگمری وات (William Montgomery Watt) در کتاب خود با عنوان «تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی» (The Influence Of Islam On Medieval Europe) با  ارایه نظری جامع درباره حضور اسلام در اروپا و عکس‏‌العمل اروپایی‏‌ها در مقابل مسلمانان، در پی اثبات مدیون بودن اروپایی‏‌ها به فرهنگ و تمدن اسلامی است و هرگونه تلاش برای پنهان ساختن و یا انکار دین اروپا به اسلام را نشانه غرور می‌‏داند.

در گفتگو با پروفسور «توماس اسکانلون» استاد دانشگاه ‌هاروارد و احیاء کننده نظریه قراردادگرایی اخلاقی در دوره معاصر به بررسی این موضوع پرداخته‌ایم که در ادامه می‌آید.

توماس مایکل اسکانلون فیلسوف معاصر، استاد سابق دانشگاه پرینستون و استاد فعلی دانشگاه‌ هاروارد است. حوزه مطالعاتی او منطق ریاضی، اخلاق و فلسفه سیاسی است. «چه چیزی را ما به یکدیگر مدیون هستیم»، «دشواری تساهل»، «نظریه اخلاق» و «ابعاد اخلاقی» از جمله آثار او به شمار می‌روند.

وی از فیلسوفان اخلاق معاصر و صاحب نظریه در اخلاق است که نظریه قراردادگرایی اخلاقی توسط وی بسط و توسعه داده شده است، وی بر اساس این نظریه سعی در یکپارچه کردن دیدگاههای مختلف نسبت به موضوع محوری اخلاق دارد.

اسکانلون از فیلسوفانی است که نظریه قراردادگرایی را در فلسفه اخلاق معاصر احیا کرده است. قراردادگرایی ریشه در آرای کانت و‌ هابز دارد و توسط افرادی چون رالز و اسکانلون در دوره معاصر بسط و توسعه یافته است. یکی از نخستین مکاتب و نظریات غیر واقع گرایانه در اخلاق که می‌توان ردپای آن را در یونان باستان به خوبی جستجو کرد، نظریه قراردادگرایی است.

تا چه اندازه اساتید و محققان فلسفه در غرب با فلسفه اسلامی و فیلسوفان اسلامی آشنا هستند و کارهای آنها را مطالعه می‌کنند؟

اولا، «فلسفه اسلامی» عبارت مبهمی است. این اصطلاح می‌تواند به معنای بررسی فلسفی سوالاتی باشد که به طور خاص به اسلام مربوط می‌شود، از قبیل سوالاتی درمورد اخلاق که در متون مقدس اسلامی مطرح شده است.

یا فقط می‌تواند به معنی فلسفه‌ای باشد که در کشورهایی که اسلام دین اصلی آن است، مطالعه و بررسی می‌شود. در ایالات متحده آمریکا فلسفه اسلامی، در شیوه اول، تقریبا به طور کامل در مدارس دینی تدریس می‌شود.

همچنین دانشکده‌های فلسفه و دانشکده‌هایی که به آموزش زبان و فرهنگ عربی و فارسی می‌پردازند به آموزش فلسفه اسلامی می‌پردازند. در دانشکده‌های آموزش زبان عربی و فارسی توجه به فلسفه اسلامی بیشتر از دانشکده‌های فلسفه در امریکاست.

چرا فلسفه اسلامی در دانشکده‌های فلسفه به اندازه دانشکده آموزش زبان عربی و فارسی مورد اهتمام نیست؟

این تعجب آور نیست، زیرا اکثر مطالعات و تحقیقات در دانشکده‌های فلسفه در ایالات متحده امریکا به مسائل دینی نمی پردازند و این مطالعات به آنها مرتبط نیست؛ چه در ارتباط با اسلام و چه مسیحیت یا یهودیت.

متخصصانی در فلسفه دین و بویژه در الهیات این ادیان وجود دارند، اما این حوزه مطالعاتی نسبتا کوچک است و همانطور که گفتم کمتر دردانشکده‌های فلسفه دنبال شده است.

با استفاده از عبارت «فلسفه اسلامی» به معنای فلسفه‌ای که در کشورهای عمدتا مسلمان مورد مطالعه قرار می‌گیرد، من فکر می‌کنم که فلسفه اسلامی از منظری به معنای تکه تکه شدن فلسفه در امتداد خطوط زبانشناختی است.

دلیل عدم آشنایی فیلسوفان در مغرب زمین و از جمله ایالات متحده آمریکا با فلسفه اسلامی چیست؟

فیلسوفان به ویژه در ایالات متحده به زبانهای دیگر آنگونه که باید آشنا باشند تسلط ندارند. حتی بین ایالات متحده امریکا و اروپا، تا همین اواخر نیز شکاف عمیقی در چگونگی تقسیم بندی حوزه‌های مطالعاتی و چیزهایی که افراد نیاز به مطالعه دارند وجود داشته و دارد.

خبر خوب این است که این موضوع به نظر می‌رسد در حال پایان یافتن است. واقعیت کمی تاسف برانگیز این است که این موضوع به خاطر این است که فلسفه سایر نقاط به زبان انگلیسی منتشر می‌شود!

چه حوزه‌هایی از فلسفه اسلامی بیشتر در ایالات متحده امریکا مورد توجه است؟ در گذشته تعاملات فکری میان فلاسفه اسلامی و فلاسفه اروپایی وجود داشته است. آیا امروز نیز چنین است؟

همانطور که شما هم اشاره کردید تعاملات مثبت و مفیدی بین فلاسفه کشورهای اسلامی و کشورهای اروپایی در زمان‌های قبل وجود داشت. آثار ابن سینا و ابن رشد برای پیشرفت فلسفه اروپایی بسیار مهم و حائز اهمیت بوده است. به عبارت دیگر فلسفه اسلامی نقش بسیار مهمی در توسعه و پیشرفت فلسفه اروپایی داشته است.

این موضوع به این دلیل بود که دو گروه از فلاسفه در مورد سوالات مشابهی کار می‌کردند که منبع فکری آنها مشترک بود. یعنی فلاسفه اسلامی و فلاسفه اروپایی بر آثار و کارهای ارسطو تمرکز داشتند به ویژه بر متافیزیک او.

همچنین این موضوع قابل توجه است که اگر چه این متفکران، محققان بزرگ متون اسلامی بودند، تعامل آنها و تأثیر آنها بر فیلسوفان اروپایی در خصوص مسائل و موضوعات متافیزیک و منطق بود که صرفاً مختص اسلام نبود.

در حال حاضر فلاسفه اسلامی و غربی چگونه می‌توانند تعاملات فکری خود را گسترش دهند و آیا اساساً زمینه‌های مشترک فکری دارند؟

با توجه به سوالات شما در مورد تغییرات احتمالی در رابطه بین فیلسوفان اسلامی و غربی، این فیلسوفان می‌توانند با یکدیگر مراوده فکری بیشتری داشته باشند و بر روی زمینه‌های مشترک کار کنند.


نوشته شده در   جمعه 27 دي 1398  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode