رحلت فقيه فرزانه آيت اللَّه "سيد محمدحسن ميرجهاني" (1371ش)
آيتاللَّه حاج سيدمحمدحسن بن ميرسيدعلي ميرجهاني طباطبايي اصفهاني، در سال 1280 ش برابر با 1319 ق در يكي از روستاهاي اطراف اصفهان ديده به جهان گشود. وي پس از فراگيري علوم پايه، به نجف اشرف عزيمت نمود و از محضر آيات عظام: آقا ضياءالدين عراقي، سيدابوالحسن اصفهاني، شيخ عبداللَّه مامقاني و ميرزاي ناييني بهره جست و به مدارج عالي علمي رسيد. آيتاللَّه ميرجهاني پس از آن به خواست پدر به اصفهان بازگشت و به انجام امور ديني پرداخت. اين عالم بزرگوار پس از درگذشت پدر و مدتي اقامت در مشهد مقدس، در تهران ساكن گرديد و به تبليغ، هدايت، ارشاد مردم و تأليف و تصنيف پرداخت. آيتاللَّه ميرجهاني در علوم غريبه اطلاعاتي عميق داشت. همچنين طبع روانش او را قادر ساخته بود تا در مدح معصومين(ع) به عربي و فارسي به نيكويي شعر بسرايد. آثار چندي از اين عالم رباني به جاي مانده است كه مِصباحالبلاغه، كُنوزُالحِكَم و فُنونالكَلِم و ديوان اشعار از آن جملهاند. اين محدث و خطيب بزرگوار سرانجام در بيست و پنجم آذر 1371 ش برابر با بيستويكم جماديالثاني 1402ق در نودويك سالگي در اصفهان رخت از جهان فرو بست و در جوار مقبره علامه مجلسي در كنار مسجد جامع اين شهر به خاك سپرده شد.
روز پژوهش
25 آذر در تقویم جمهوری اسلامی به عنوان روز پژوهش نامگذاری شده است. هفته پژوهش از 25 آذر ماه با شعار «بدون پژوهش و مطالعه تصمیم گیری نکنیم» آغاز میشود و تا 29 آذر ادامه دارد. موفقیت روزافزون علم در شناخت جهان هدفدار و قانونمند که با تکیه بر ابتکارات خلاقیتهای به ودیعه نهاده شده از سوی خدای متعال در وجود بشر و بهره برداری از قدرت شگرف اندیشه آدمی صورت گرفته، فضای زندگی جدیدی را برای انسانها به ارمغان آورده است. این فضای جدید و این تمدن نوظهور که خود برخاسته از تعاملات عمیق میان تمدنی و میان فرهنگی است، موجد خواستها، نیازها، اندیشهها مسائل و مشکلاتی است که به نوبه خود توسعه علم و اندیشه را میطلبند. در این مسیر اندیشههای ژرف در قالب پژوهشهای بنیادین صورت بحث پذیر به خود میگیرند و دستمایه انجام پژوهشهای کاربردی میشوند تا خواستها و نیازها را پاسخ گویند و راهحلهای بهتر و بیشتری برای مسائل و مشکلات جوامع بشری پیشنهاد کنند و همین جاست که نقش موثر و سهم بسزای بخش تحقیقات در روند تحولات جوامع آشکار میشود. تحولات زندگی بشر در قرن بیستم نشان از گسترش روز افزون اهمیت علم و تحقیق داشت، به ویژه در نیمه دوم این قرن کشورهای صنعتی و در حال توسعه با آگاهی از نقش پژوهش در خلق فنآوری و شتابدهی برای توسعه، عمده توجه خود را مصروف تقویت و ارتقای بخش تحقیق نموده اند. از این روست که میتوان گفت بین پیشرفت بخش تحقیق و شتاب توسعه فراگیر و پایدار در هر کشور ارتباط مستقیم برقرار است. نقش پژوهش در توسعه همهجانبه پایدار چنان برجسته و انکارناپذیر است که میتوان آن را بدون تردید نیروی محرک توسعه در همه حوزهها اعم از فرهنگ، اقتصاد، سیاست و جامعه دانست. اما علی رغم اعتراف و اذعان نسبت به اهمیت مقوله پژوهش، این حوزه با دشواریهای ساختاری و عملکردی فراوانی مواجه است.
شكست "ناپلئون بُناپارت" در جنگ با روسيه (1812م)
ناپلئون بُناپارت، امپراتور فرانسه در 22 ژوئن 1812م با ارتشي مجهز به روسيه حمله كرد اما پس از برخورد با سرماي كشنده، بيماري و گرسنگي، مجبور به عقبنشيني شد. در اين ميان سربازان او به شدت از اثرات سرماي جانگداز روسيه صدمه خوردند به طوري كه از 530 هزار سرباز فرانسوي، فقط 32هزار نفر جان سالم به در بردند در حالي كه از ارتش 120هزار نفري روسيه، تنها 40 هزار نفر جان خود را از دست داده بودند. ناپلئون پس از اين شكست با شتاب به پاريس بازگشت تا پول لازم را براي حملات بعدي خود فراهم آورد. اما اين ماجراجويي تحقيرآميز، ديگر كشورهاي رقيب فرانسه را تحريك كرد تا در حال ضعف به ارتش فرانسه يورش برند و امپراتور فرانسه را سرنگون سازند.
تولد "محقق حلي" فقيه بزرگ و نامدار شيعي(602 ق)
شيخ جعفر بن شيخ حسن حلي معروف به محقق حلي در سال 602 هجري در حله واقع در عراق به دنيا آمد. وي از ابتدا داراي هوشي سرشار و استعدادي شگرف بود. در محضر پدر، ابن زهرهي حلي، تاج الدين حسن بن علي دربي و ديگران تحصيلات خود را ادامه داد و خود بر مسند تدريس نشست. نام آوراني مانند علامهي حلي، ابنداود حلي، سيد بن طاووس و ابن سعيد هَذْلي حلي از جمله دست پروردگان مكتب درس محقق حلياند. وي مورد احترام خاص خواجه نصيرالدين طوسي بود و خواجه، به او ارج فراوان مينهاد. شرايع الاسلام، المُختصر النافع في فقهِ الاماميه و آثار ديگر وي چون نگيني در ميان كتب اسلامي ميدرخشند. محقق حلي در سال 676 ق، در هفتاد و چهار سالگي رحلت نمود.
تولد "جورج سانتايانا" فليسوف و نويسنده اسپانيايي (1863م)
جورج سانْتايانا، شاعر، نويسنده و فيلسوف معروف اسپانيايى - امريكايى در شانزدهم دسامبر 1863م در مادريد اسپانيا به دنيا آمد. وي در نه سالگي به امريكا سفر كرد و در آنجا در دانشگاه هاروارد به تحصيل پرداخت. سانتايانا مدتها در امريكا به تنهايى و ناراحتي ميزيست و عاقبت در سال 1913م پس از اقامت 31 ساله در امريكا به برلين رفت. وي در برلين فلسفه يونان را فرا گرفت و سپس در كمبريج انگلستان، اين مطالعات را ادامه داد. سانتايانا در نهايت پس از چند سال تحقيق و تدريس، در ايتاليا اقامت گزيد و دِيرنشيني، منزوي گرديد. وي اگرچه شاعري بود كه عالمانه ميسرود اما به خاطر فلسفه، دست از شاعري برداشت. فلسفه سانتايانا مخلوطي از فلسفه افلاطون و عقايد كاتوليكي است. هر چند وي به نظريه وحدت وجود اعتقادي نداشت و تاكيد ميكرد كه خدايى وجود ندارد اما بر اين عقيده بود كه اديان، قصههاي زيبايى هستند، ايمان داشتن به خدا خوب است و نبايد نسبت به افسانههاي اديان انتقاد نمود. اين عقايد، نتيجه دستگاه فلسفي نااستوار اوست، چرا كه ميخواست با چشم باز، خواب ببيند و از دنيا كنارهگيري كند بدون آن كه آن را دشمن بدارد. سانتايانا يك ماتِرياليست و مادهگرايى به تمام معناست كه ماده را بنيان هستي و همه پديدهها را محصول آن ميداند. او به جاودانگي عقل ايمان دارد و گرچه فيلسوفي است مادي، اما تعريف كاملي از ماده كه مبناي عقيدهاش باشد، ندارد. سانتايانا در آثاري كه در اواخر عمرش پديد آورد، تاثير ايمان به ناشناختن در دنياي كاملا مادي و زندگي بشري را مورد تاكيد قرار داده است. آثار او به علت وسعت نظر و استادي در نويسندگي، خوانندگان فراواني داشته است كه برخي از آنها عبارتند از: حيات عقل، قلمرو روح، قلمرو ماده و احساس زيبايى. كتابهاي سانتايانا به غير از "آخرين پيرايشگر" مقبوليتي نيافتند. روي هم رفته، او از گمنامي ادبي خويش اندوهگين بود. با اين حال، ميگفت: حُسن اندوه و حسرت آن است كه، گذران است. طبيعت با دلخوشيِ احمقانهاي كه زندگي نام دارد، ما را لحظهاي سرگرم ميسازد و سپس به خواب فراموشي فرو ميبَرَد. پس بياييد از آن يك لحظه بيداري، بهترين استفاده را بكنيم. بدبختيهاي زودگذر آن را فراموش كنيم و شاديهاي زودگذر آن را غنيمت شماريم و سپاس بداريم. بالاخره، براي تولد و مرگْ، راه چارهاي نيست جز آن كه از حدّ فاصل اين دو بهره بگيريم. ولي طوري بهره برگيريم كه شادي ما مايه تلخكامي همسايهمان نشود. سانتايانا در يكي از غزلهاي خود نوشته است: بهشت آن است كه آدمي با همه چيز در صلح و صفا باشد. جورج سانتايانا سرانجام در 25 سپتامبر 1952م در 89 سالگي درگذشت.