تشكيل اولين كنفرانس اسلامي فلسطين در تهران (1369ش)
در اين روز اولين كنفرانس اسلامي فلسطين با محور همبستگي جهاني با قيام انتفاضه و مقابله با ادامه مهاجرت يهوديان به فلسطين، كار خود را در تهران آغاز كرد. در اين كنفرانس، مبارزان و انديشمندان مسلمان فلسطين، ايران و برخي ديگر از كشورها حضور داشتند. مباحث اصلي مورد بررسي در اين كنفرانس، شامل ابعاد و علل قيام انتفاضه مردم فلسطين، انقلاب اسلامي فلسطين و تأثير تحولات منطقه بر فلسطين بود.
مهاجرت علماي ايراني مقيم عراق به ايران در پي اولتيماتوم روسيه به دولت ايران (1290ش)
مجلس شوراي ملي در سال 1289 ش تصويب كرد كه ايران براي اصلاح امور اقتصادي خود، مستشار مالي از آمريكا استخدام كند. در پي آن مورگان شوستر آمريكايي به مدت سه سال به عنوان خزانهداري كل كشور منصوب شد. اين عمل با مخالفت شديد روسيه تزار مواجه گرديد و پس از بهانههاي بسيار، به ايران هشدار داد كه اگر شوستر ازايران اخراج نشود، به ايران لشكركشي خواهد كرد. هنگامي كه مجلس در برابر اين اولتيماتوم مقاومت كرد، دولت روس، شمال ايران را اشغال كرد و تا قزوين پيش رفت. زماني كه روحانيون ايراني مقيم عتبات عاليات مقدسه عراق از جريان اولتيماتوم روسيه به ايران با خبر شدند، براي نجات ايران از ذلت و مبارزه با روسها تصميم گرفتند تحت رهبري آيتاللَّه آخوند خراساني و شيخ عبداللَّه مازندراني به ايران باز گردند. ولي آيتاللَّه آخوند خراساني كه قصد عزيمت به ايران را داشت، به طور كاملاً مشكوكي بر اثر يك بيماري ناگهاني وفات نمود و اين حركت، باز ماند. دولت ايران سرانجام به ناچار در برابر خشونت دولت روسيه تزاري تسليم شد و به خدمت مستشاران آمريكايي پايان داد.
تولد "ابن اياس" مورخ مشهور مصري (852ق)
محمد بن احمد بن اياس معروف به ابن اياس مكني به ابوالبركات است. او براي نقل اخبار، آنها را با نثر ساده و بدان شكل كه در زبان محاوره نقل ميشد به رشتهي تحرير درميآوَرد و قواعد دستور زبان را در آنها رعايت نميكرد. اين شيوه، آثار ابناياس را از لحاظ زبانشناسي و مطالعهي تحول زبان عربي حائز اهميت ساخته است. مهمترين اثر تاريخي او كتاب بدايع الزهور في وقايع الدهور دربارهي تاريخ سرزمين مصر از روزگار كهن تا حدود سالهاي درگذشت مؤلف است. همچنين از شرح احوال سلاطين مصر، تاسيس و افتتاح بناها و بروز بيماريهاي مهلك در اين كتاب، مطالب ارزشمندي به چشم ميخورد .
كشف جزيره "ماداگاسكار" در جنوب شرقي افريقا توسط مكتشفان پرتغالي (1500م)
كشور ماداگاسكار با 587/041 كيلومتر مربع مساحت، يكي از بزرگترين جزاير جهان است كه در سواحل جنوب شرقي افريقا و در اقيانوس هند واقع شده است. اين منطقه از دو هزار سال پيش مسكوني بود. ماداگاسكار در قرون اول بعد از ميلاد، محل تردد برخي بازرگانان بود كه شهرها و بنادري نيز در آنجا بنا نمودند. در 4 دسامبر 1500م پاي استعمارگران پرتغالي به اين منطقه باز شد. آنها به دنبال طلا، ادويه و عاج، آمده بودند اما چون از يافتن آن نااميد شدند، اين جزيره را به حال خود رها كردند. در نتيجه، ساير اروپائيان، جايگزين پرتغاليها شدند. اين سرزمين به واسطه موقعيت خاص جغرافيايى خود در مجاورت سواحل شرقي افريقا، از قرن شانزدهم به بعد صحنه رقابت استعمارگران انگليسي و پرتغالي و فرانسوي بود. در نهايتْ استعمارگران فرانسوي در اواخر قرن نوزدهم بر آن مسلط شدند و ماداگاسكار در سال 1885م تحتالحمايه فرانسه و در سال 1896م مستعمره فرانسه شناخته شد. پس از پايان جنگ جهاني دوم و در سال 1960م فرانسه استقلال ماداگاسكار را به رسميت شناخت. (ر.ك: 26 ژوئن)
مرگ "توماس هابْزْ" فيلسوف و نظرپرداز برجسته انگليسي (1679م)
توماس هابْزْ، فيلسوف معروف انگليسي در پنجم آوريل 1588م در اين كشور به دنيا آمد. وي از نوجواني به نگارش كتاب پرداخت و پس از آن براي ادامه تحصيلات خود وارد آكسفورد شد. هابز از آن پس با مطالعات فلسفي خود، از ماكياولي، فيلسوف ايتاليايى تاثير پذيرفت و به نشر افكار خود پرداخت. فلسفه هابز از علاقه و رغبت او به حوادث و امور عالم سرچشمه ميگرفت. وي فيلسوفي بود به حد افراطْ مادي. از ديدگاه او، اجتماع همانند يك ماشين است كه تنها قدرتِ فرمانروا ميتواند آن را به كار اندازد. هابز ميگفت: براي فرار از نابساماني جوامع، آدميان دور هم جمع ميشوند و جوامعي را كه ترجيحاً تحت اداره يك قدرت قانوني مركزي است، تشكيل ميدهند. غرض از اين اجتماع آن است كه از بروز جنگ ميان افراد جلوگيري شود. هابز تاكيد ميكند كه پيمان و قراردادي كه ميان افراد يك جامعه بسته ميشود به وسيله يك تن بهتر به اجرا در ميآيد. به عقيده او هر جا تفرقه قدرت هست، آشوب و اغتشاش نيز وجود دارد. بنابراين، پيمان بسته ميشود كه افراد جامعه از پيشوايان خود اطاعت كنند. در حقيقت، افراد به يك نوع انقياد اختياري براي تمام عمر گردن مينهند و اين قرارداد با شمشير به اجرا گذاشته ميشود، زيرا قراردادي كه زور و شمشير از آن حمايت نكند، حرفي بيش نيست. هابز ميگويد: قدرت شاه بايد نامحدود باشد. وي بايد همه افكار را سانسور كند. به همه اديان نظم دهد، هر تدبيري را به دقت بسنجد و هر طغياني را فرونشاند. بايد قوانين مربوط به مالكيت را تهيه و تنظيم كند، زيرا همه املاك، در تحليل واپسين به شاه تعلق ميگيرد. هابز ميگويد: خيلي آسان ميتوان مردم را معتقد ساخت كه اطاعت از پادشاه، وظيفهاي الهي است، زيرا ذهن آدمي راغب و فريفته عقايد ديني است. ميتوان در كليسا، خطابهها و موعظههاي خاصي، و در مدارس، درسهاي مخصوصي قرار داد و به وسيله ضرورتْ، اطاعت از پادشاه را در اذهان مردم فرو كرد. همچنين هابز معتقد بود كه زندگي افراد جامعه به تمامي در يد قدرت پادشاه است و هرگونه ابراز نارضايتي از كار حاكم، حتي اگر به جا باشد، بايد به سختي سركوب شود. بدين ترتيب، چون هابز سلاطين را خداوندانِ روي زمين ميدانست، به نوعي سلطنت استبدادي گرايش پيدا كرد و از خصوصيات پادشاه آن ميدانست كه احتياجي به حفظ قول و عمل به آن ندارد. انديشههاي هابز را ميتوان بدين ترتيب برشمرد: حاكم، اقتدار نامحدود دارد و هرگونه نافرماني از اتباع جامعه، غيرقابل قبول و غيرعادلانه است؛ طبيعت اصلي همه آدميان يكسان است و همه، تبهكار و درنده خو هستند. در حكومت استبدادي مورد نظر هابز، از سازمانهاي سياسي يا بحثهاي مشاجرهآميز خبري نيست و همه اقشار جامعه، به مثابه نوكران و خدمتگزاران شاه و عامل و مفسّر نيات و اراده او هستند. پس از اين مباحث، هابز فلسفه خود را اختتام ميبخشد و اظهار اميدواري ميكند كه شاهان، حكمت وي را مدنظر قرار دهند و به استبداد بپردازند. هابز، انسان را تحت تربيت غريزه ميدانست ولي به هنگام شكلگيري قدرت، وي فرد محاسبهگري خواهد بود كه اين نظر هابز مورد نقد منتقدان قرار گرفته است. هابز نظرات خود را در كتابهايى چون علم سياست، فلسفه درباره حكومت و قدرت يك دولت مطرح ساخته است. هابز توقع داشت كه وفاداري و خدمت او را به پادشاهان، با برقراري مستمري كافي، پاداش دهند. پادشاه وقت نيز چنين كرد و يكصد ليره در سال براي او اختصاص داد. اما خودِ هابز گفته بود كه پادشاه احتياجي به حفظ قول خود ندارد، از اين رو، پادشاه انگلستان نيز هرگز به قول خود عمل نكرد و مستمري هابز هرگز به او نرسيد. توماس هابز سرانجام در 4 دسامبر 1679م در 91 سالگي درگذشت.
حمله نيروهاي انگليسي به خارك و بوشهر در پي تصرف هرات توسط ايران (1856م)
هنگامي كه انگلستان در سال 1856م درگير جنگ كريمه در اروپا بود، ناصرالدين شاه قاجار، به تحريك و تشويق روسها كه در جنگ كريمه با انگليسيها درگير شده بودند به هرات لشكركشي كرد و با استفاده از گرفتاري انگليس در جنگ كريمه، هرات را در اول نوامبر 1856م به تصرف خود در آورد. دولت انگليس در همين روز به ايران اعلان جنگ داد. بلافاصله هشت كشتي جنگي انگليس با تعدادي كشتيهاي بخاري و بادي به حركت در آمده و در چهارم دسامبر همان سال، بنادر و جزاير ايران در خليج فارس را مورد حمله قرار دادند. در نتيجه تا پايان سال، جزيره خارك و بندر بوشهر به تصرف نيروهاي انگليسي در آمد و در ژانويه سال 1857م، سربازان انگليسي و هندي با پيشروي در داخل خاك ايران، تا ناحيه كرمان پيش رفتند. در همين احوال، قواي انگليس در حوالي خرمشهر پياده شدند و كشتيهاي جنگي آنان، اهواز را به تصرف خود در آوردند. ناصرالدين شاه كه از عاقبت كار بيمناك شده بود، با اعزام نمايندهاي به پاريس، خواستار ميانجيگري فرانسه در اين زمينه گرديد. در نتيجه قراردادي در چهارم مارس 1857م منعقد شد كه به موجب آن، دولت ايران تعهد داد كه در برابر خروج نيروهاي انگليس، از ايران، بيدرنگ هرات را تخليه و از هرگونه ادعاي حاكميت و سلطنت بر افغانستان صرف نظر نمايد و ثانياً بندرعباس و چاه بهار را در ازاء مبلغ ناچيزي اجاره، به واليِ مسقَط در كشور عُمان واگذار كند. بند دوم، موضوعي بود كه به هيچ وجه ارتباطي به اختلافات ايران و انگليس نداشت. با اين حال دولت هراسان ايران، بلافاصله اين قرارداد ننگين را پذيرفت و ناصرالدين شاه بدون اخذ هيچ نتيجهاي، با سرافكندگي، دستور عقبنشيني نيروهاي ايران از افغانستان را صادر كرد. از اين زمان بود كه ايران، به كلي از افغانستان جدا شد و افغانستان تحت الحمايه انگلستان قرار گرفت.
استفاده از واكسن حصبه براي اولين بار (1899م)
در چهارم دسامبر 1899م، براي اولين بار واكسن حصبه به منظور پيشگيري از اين بيماري در انسان، مورد استفاده قرار گرفت. واكسنِ حصبه، ابتدا توسط دو محقق فرانسوي كشف شد و سپس "هاوتن" پزشك انگليسي آن را كامل نمود و سرانجام يك محقق ديگر استفاده از اين واكسن را براي عموم مردم ميسر ساخت.