ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 4 آذر 1403
يکشنبه 4 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 20 مهر 1398     |     کد : 189643

یادداشتی از محمدحسین ملامیرزایی؛

تربیت دینی کودک؛ زمینه‌ساز مهارت تصمیم‌گیری آزادانه

اگر فرزندان ما، از دوران کودکی، مهارت آزاد بودن را فرابگیرند و عقل‌محور و خردگرا پرورش یابند، از بسیاری از آسیب‌ها و معضلات اجتماعی، در امان خواهند ماند.

اگر فرزندان ما، از دوران کودکی، مهارت آزاد بودن را فرابگیرند و عقل‌محور و خردگرا پرورش یابند، از بسیاری از آسیب‌ها و معضلات اجتماعی، در امان خواهند ماند.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدحسین ملامیرزایی، مدرس و پژوهشگر حوزه عفاف به مناسبت روز جهانی کودک در یادداشتی با عنوان مهارتِ آزاد بودن به اهمیت تربیت کودک از منظر دینی و الهی پرداخته است:

روز جهانی کودک، فرصت خوبی، برای توجه بیشترِ افکار عمومی، نسبت به وضعیت کودکان به عنوان آینده‌سازان جامعه بشری می‌باشد. اما در این میان بیشتر به آمارهایی نظیر کیفیت تغذیه، بهداشت، تحصیل و امکانات رفاهی و امثال آن پرداخته می‌شود و کمتر به موضوعات تربیتی و شاخص‌های رشد اخلاقی و معنوی در کودکان پرداخته می‌شود. لذا شاهد آن هستیم که با وجود افزایش نسبیِ رفاه و برخورداری‌ مادی کودکان، پرورش و تربیت آنان، از روند رو به رشدی برخوردار نبوده؛ بلکه هر سال آمار ناهنجاری‌های اجتماعی همچون: خشونت، اعتیاد، اختلالات جنسی و فساد اخلاقی در بین کودکان رو به افزایش است. لذا بنا داریم در این مجال، به چگونگی تربیت و تعامل با فرزندان به خصوص کودکان بپردازیم تا بتوانیم نسلی سالم و متعالی را برای جامعه فردا به ارمغان آوریم.

در مقولۀ تربیت فرزند، مسائل خرد و کلان گوناگونی وجود دارد که هر یک، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اما یکی از مسائلی که نقش بنیادین و اساسی در نحوۀ مدیریت تربیت فرزندان دارد مقولۀ آزادی آنان است.

آیا باید فرزندان را آزاد گذاشت یا باید محدودشان کرد؟ به چه دلیل؟ و چگونه؟ سؤال اصلی آن است که آیا باید برای فرزندان محدودیت قائل شد؟ آیا اساساً محدودسازی در فرآیند تربیت جواب‌گو است؟

در بررسی این سؤال باید گفت: انسان ذاتاً آزاد آفریده شده است و سرشت او بر انتخابگری نهاده شده است. انسان تنها موجودیست که از موهبت عقل بهره‌مند است و همین ویژگی است که او را شایستۀ اشرفیت بر سائر مخلوقات ساخته است. کارکرد عقل، سنجش، مقایسه و در نهایت حکم به ترجیح راجح بر مرجوح است تا انسان بتواند بر اساس آن مسیر خود را انتخاب کند. از این رو انسان ذاتاً موجودی مختار و انتخابگر است و مختار بودن معنا ندارد مگر آنکه فرد، آزاد باشد تا بتواند انتخاب کند پس انسان ذاتاً آزاد آفریده شده است تا این که بتواند انتخابگر باشد. بنابراین ما نمی‌توانیم این حق اساسی یعنی آزادی را از فرزندانمان سلب نمائیم اما از سوی دیگر می‌بینیم اگر به حال خود رها شوند به فساد، انحراف و تباهی کشیده می‌شوند! پس چه باید کرد؟!

باید توجه داشت که نباید فرزندان را محدود کرد به این معنا که یکسری قوانین خشک برایشان وضع کرد که باید از آنها صرفاً به جهت آن که قانون هستند تبعیت کنند و در صورت تخلف مؤاخذه شوند. بلکه باید به فرزندان آزاد زیستن را آموخت.

آزادی بیش از آنکه حق باشد که البته هست؛ یک مهارت است و مهارت نیز آموختنی است. آزادی به معنای یله و رها بودن در انتخاب هر مسیری و باری به هر جهت بودن نیست. بلکه مراد از آزادی انتخابگری بر اساس فهم، اندیشه، تعقل و سنجش است. این که خودِ فرد به پشتوانۀ تعقل و مصلحت سنجی به نتیجه برسد که مثلا باید فلان مسیر را برگزیند. لذا عنصر اصلی آزادی، تعقل و خردگرایی است. زیرا این فرد است که با عقل خود می‌سنجد، سبک و سنگین می‌کند و با مصلحت سنجی انتخاب می‌کند. وقتی میگوییم باید فرزندانمان آزاد باشند یعنی باید بتوانند سنجش کنند؛ بیندیشند و بر اساس آن، انتخابگر باشند.

بنابراین باید رویکرد نه سلبی باشد که فرزندان را محدود کنیم ونه خنثی باشد که آنها را رها سازیم بلکه باید ایجابی- حمایتی باشد؛ یعنی باید گام به گام به آنها اندیشیدن و انتخابگری مبتنی بر تعقل و سنجش را آموزش داد. در واقع آزاد بودن را به آنها آموخت. اما راجع به این که باید چه فرآیندی را در پیش بگیریم تا به این مهم نائل آییم به روایتی از نبی مکرم اسلام (ص) تمسک می‌جوییم.

«الْوَلَدُ سَیدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ‏ رَضِیتَ‏ خَلَائِقَهُ‏ لِإِحْدَی‏ وَ عِشْرِینَ وَ إِلا فَاضْرِبْ عَلَی جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَی اللهِ تَعَالَی‏‏»[۱] ؛ «فرزند هفت سال، آقا و سید است و در هفت سال دوم،  عبد و فرمانبر و در هفت سال سوم وزیر است. اگر از اخلاق او در بیست و یک سالگی، راضی بودی فبها، وگرنه بر پهلویش بزن که عذرت پیش خداوند موجه است».

در روایت شریفه، دورۀ تربیت فرزند به سه دورۀ هفت ساله تقسیم شده است که بنا داریم مراد از هر دوره را بررسی کرده و چگونگی آموزش آزاد زیستن را بر اساس آن تبیین کنیم.

دورۀ اول [تا ۷ سالگی]

از این فقرۀ روایت که کودک در هفت سال اول سید است برخی گمان کرده‌اند که باید کودک، رها باشد و هر کاری که می‌خواهد بکند و هیچ کس کاری به کار او نداشته باشد. و حال آنکه چنین چیزی درست نیست. شاهد نادرست بودن این برداشت، روایت دیگری از امیرالمؤمنین(ع) است که می‌فرماید: «یُرَبی‏ الصبِیُ‏ سَبْعاً» ؛ «کودک در هفت سال اول، باید پرورش ‌یابد». این سخنِ حضرت به خوبی، رها گذاشتن کودک را نفی می‌کند و پرورش و رشد او را مورد تأکید قرار می‌دهد.

بر اساس آنچه گفته شد، مراد از روایت نبوی آنست که بایدکودک، مانند سید و آقا، بزرگ و عزیز داشته شود (لطافت و ظرافت عاطفی و روانی او در نظر گرفته شود). نباید مورد امر و نهی، مؤاخذه و همینطور آموزش مستقیم قرار بگیرد. در این مرحله باید کودک آزاد بودن [مهارت سنجش و اندیشیدن] را از رفتار و کردار والدین به طور غیر مستقیم بیاموزد. کودکان در این دوره هرچه را با چشمان خود ببینند، بیشتر باور می‌کنند تا اینکه همان مطلب به آنها گوش زد شود. وقتی کودک، ببیند پدر و مادرش برای انجام هر کاری با هم مشورت می‌کنند و با سنجش و استدلال برای کارهای خود تصمیم‌ گیری می‌کنند؛ او نیز در بازی کودکانه‌اش با عروسکش برای نوع رفتارهایش دلیل و منطق می‌آورد. بدین بیان سید و آقا بودن با پرورش یافتن و مهارت‌آموزی غیرمستقیم برای آزاد زیستن منافاتی ندارد.

دورۀ دوم [از ۷ تا ۱۴ سالگی]

در هفت سال دوم باید کودک[۲]، به طور مستقیم مورد آموزش قرار بگیرد. این که در روایت آمده در هفت سال دوم باید عبد و مطیع باشد یعنی باید والدین گام به گام مراحل آزاد بودن، اندیشیدن و سنجیدن را با کودک همراهی کرده و آموزش دهند و چگونگی به کار گیری شاخص ها را در سنجش و تجزیه و تحلیل به صورت عینی آموزش دهند و در این میان از او بخواهند تا در این خردورزی و سنجش مشارکت کند تا مهارتش افزایش یابد و در آخر، نتیجه ای که از آن به دست آمد را حتما ملتزم باشد و اگر تخلف کرد مورد مؤاخذه قرار بگیرد. این نوع برخورد در این دوره بسیار جوابگو است. زیرا از سویی فرزندان در این دورۀ سنی، هنوز وابستگی‌های روحی خود را به والدین دارند لذا از فرمانبرداری بیشتری برخوردارند و از سوی دیگر به حس کنجکاوی و پرسشگریِ آنان که مقدمۀ ورود آنان به دورۀ استقلال طلبیست پاسخ مثبت داده می‌شود و هم مقصود اصلی یعنی مهارت ‌آموزیِ آزاد زیستن، محقق می‌شود.

دورۀسوم [از ۱۴ تا ۲۱ سالگی]

در هفت سال سوم، پس از آن که فرزند، یک دوره هفت ساله را تحت نظر و آموزش مستقیم والدین مهارت آموزی کرده تا چگونه فکر کند و انتخاب کند، حال خودش باید به تنهایی بسنجد و برگزیند و دیگر نباید والدین، مشارکتی در روند اندیشه و تحلیل فرزندشان داشته باشند و مانند یک وزیر همه امور را به او بسپارند یعنی می‌توان حتی امور فراتر از شخص خودش به طور مثال برخی از ساحتهای مدیریت خانواده را به او واگذار کرد و در این میان والدین فقط بر مراحل و کلیات سیر انتخابها و تصمیمات وی نظارت داشته باشند واگر جایی خطائی دیدند تذکر بدهند و در واقع در اینجا استقلال در آزاد زیستن را به او می آموزند.

سخن پایانی

اگر فرزندان ما، از دوران کودکی، مهارت آزاد بودن را فرا بگیرند و عقل‌محور و خردگرا پرورش یابند، از بسیاری از آسیب‌ها و معضلات اجتماعی، در امان خواهند ماند و در مسیر تعالی و شکوفائی حقیقی قرار خواهند گرفت و در زندگی شخصی و اجتماعیِ خود، عنصری فعال، مفید و کارآمد خواهند بود.
پی نوشت:

[۱]- بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۱۰۱، ص۹۵.

[۲]- در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد، کودک به هر انسانی که زیر هجده سال تمام باشد گفته می‌شود.

 


نوشته شده در   شنبه 20 مهر 1398  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode