ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 3 آذر 1403
شنبه 3 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 11 ارديبهشت 1390     |     کد : 18875

داستان ‌تلخ‌ مشتري ندارد

سريال ستايش ساخته سعيد سلطاني، سريالي خانوادگي است كه مخاطبان حرفه‌اي تلويزيون به پشتوانه ديگر آثار سلطاني آن را براي تماشا انتخاب كرده‌اند.

جام جم آنلاين: سريال ستايش ساخته سعيد سلطاني، سريالي خانوادگي است كه مخاطبان حرفه‌اي تلويزيون به پشتوانه ديگر آثار سلطاني آن را براي تماشا انتخاب كرده‌اند.
بنابراين ستايش را مي‌توان در رديف آثاري قرار داد كه امضاي يك كارگردان باسابقه را به همراه دارد و در بيننده اين انتظار را ايجاد مي‌كند كه ستايش نيز از امتيازات ديگر سريال‌هاي اين كارگردان برخوردار باشد. سلطاني با سريال «پس از باران» به مردم معرفي شد. سريالي خانوادگي و دراماتيك كه فراز و فرودهاي زيادي داشت و مانند يك رمان پركشش داستان خود را تعريف مي‌كرد.

داستاني كه لايه‌هاي مختلفي داشت و اتفاقات آن در دوره‌هاي مختلف روي مي‌داد. شخصيت‌هاي سريال پس از باران زياد بودند و هر كدام به نوعي در زندگي اطرافيان تاثير مي‌گذاشتند. اين سريال فيلمنامه كلاسيك و منسجمي داشت كه در آن شخصيت‌هاي مثبت و منفي در جايگاه خود قرار داشتند و با تعريف درستي كه براي آنها در قصه شده بود بيهوده در طول داستان سريال رها نشده بودند. قهرمانان اصلي سريال پس از باران زنان بودند و همين اتفاق باعث شده بود كه كشش دراماتيك قصه بيشتر شود. زنان به دو گروه تقسيم مي‌شدند؛ آنهايي كه خوب بودند و آنهايي كه پليدي درونشان را فراگرفته بود. البته زنان بدطينت در كنار مردان سنگ‌دل و قدرت‌طلب و زياده‌خواه قرار داشتند. براي همين اوج و فرودهاي خوبي در سريال وجود داشت كه بيننده را درگير قصه مي‌كرد و او را ترغيب مي‌كرد تا سريال را پي‌گيري كند. همه اينها باعث شد تا سريال پس از باران به يكي از سريال‌هاي موفق تلويزيوني تبديل شود.

با همين سريال بود كه سلطاني امضاي خود را به مخاطبان نشان داد، او علاقه داشت در آثارش به روابط بين آدم‌ها بپردازد و نشان دهد كه انسان‌ها نسبت به يكديگر مسوول هستند. با همين نگاه، سلطاني سريال جواني را بعد از موفقيت سريال پس از باران مقابل دوربين برد. سريالي كه به روابط افراد يك خانواده مي‌پرداخت و روابط بين چند برادر را به تصوير مي‌كشيد. سريال جواني تلخ و شيرين را در كنار هم نشان مي‌داد و سلطاني پايه و اساس كار خود را بر مبناي تلخي كه پس از باران را بر خيمه آن گذاشته بود طراحي نكرده بود. البته جواني نتوانست به اندازه پس از باران امتياز كسب كند. هر چند داستاني تازه و نو داشت. شايد به همين دليل بود كه سلطاني در كار بعدش، يعني سريال خانه‌اي در تاريكي دوباره به سراغ داستاني بسيار تلخ و گزنده رفت. داستان اين سريال در دوره‌اي مي‌گذشت كه دوره قاجار به پايان رسيده بود و شاهزاده‌هاي قاجار براي حفظ دارايي خود دست به هر جنايتي مي‌زدند. در اين سريال هم يك زن و مرد در راس فتنه‌ها و زيادخواهي‌ها قرار داشتند. آدم‌هاي خبيث در اين سريال آنقدر زياد بودند و كارهاي غيرانساني‌شان براي حفظ داشته‌هايشان آنقدر زياد بود كه گاهي بيننده آنها را تاب نمي‌آورد و از تماشاي اين همه بدي كه مردم و حتي اعضاي يك خانواده نسبت به هم روا مي‌داشتند، دلزده مي‌شد. اما با همه اينها سلطاني بازهم نشان داد كه قصه‌پرداز خوبي است و مي‌تواند اركان داستانش را جوري بچيند كه مخاطب را كنجكاو به ديدن اثر بكند. البته در اين سريال هم سلطاني از شيوه كلاسيك استفاده كرد و رماني تصويري را به تلويزيون آورد.

جاي خالي مهرباني

همين ميزان اطلاعات از سلطاني كافي است تا مخاطبان حرفه‌اي تلويزيون و آنهايي كه مشتري سريال‌هاي داستاني هستند به تماشاي ستايش بنشينند. سلطاني اين سريال را هم به شيوه كلاسيكي كه علاقه‌مند است روايت كرده است. در اين سريال هم روابط بين شخصيت‌ها حرف اول را مي‌زند و باز هم زياده‌خواهي آدم‌ها كاردست شخصيت‌ها مي‌دهد. در اينجا هم يك زن فتنه‌گر همه چيز را بهم مي‌ريزد. او علنا به مخاطب مي‌گويد طالب همه ثروت خانواده است و تا زماني كه آن را به چنگ نياورد از پا نمي‌نشيند. اين زن مخفيانه و با سياست خاص خود تصميم مي‌گيرد، طاهر و همسرش ستايش را به حاشيه براند و نگذارد آنها از ثروت سهمي ببرند. اما او از جادوي عشقي كه بين طاهر و ستايش جاري است، غافل است.

ستايش با اين اوصاف مي‌توانست سريالي خوب و ديدني باشد اما واقعيت اين است كه چنين نشده‌ و ستايش هرچند از بهترين بازيگران تلويزيوني استفاده كرده، نتوانسته مخاطبان را به قلاب بيندازد. يكي از دلايل مهم عدم موفقيت ستايش را بايد در كشدار شدن سريال جستجو كرد. داستان پيش نمي‌رود و بيننده در هر قسمت با اتفاقات كمي روبه‌رو است و گاهي هم هيچ اتفاق خاصي در يك قسمت رخ نمي‌دهد كه براي بيننده جذاب باشد. واقعيت اين است كه شخصيت‌هاي سريال ستايش بيخودي دور خودشان مي‌چرخند و نمي‌دانند براي پيشبرد داستان چه بايد بكنند و چگونه زودتر تكليف سرنوشت خود را مشخص كنند.

نكته: آدم‌هاي خبيث در سريال خانه اي در تاريكي آنقدر زياد بودند و كارهاي غيرانساني‌شان براي حفظ داشته‌هايشان آنقدر زياد بود كه گاهي بيننده آنها را تاب نمي‌آورد و از تماشاي اين همه بدي كه مردم و حتي اعضاي يك خانواده نسبت به هم روا مي‌داشتند، دلزده مي‌شد
ستايش از شرايط دوره فعلي كه شتابي بسيار زياد دارد، تبعيت نمي‌كند. داستان سريال در دهه 60 رخ مي‌دهد و كارگردان هم خودش را با ريتم همان دهه ميزان كرده است. در دهه 60 سرعت اتفاقات به اندازه امروز نبود. مردم شتابي براي به سرانجام رساندن كارها نداشتن و تحمل و حوصله‌شان هم زياد بود. اما امروز مردم صبرو تحمل ندارند، تمايل دارند خيلي زود نتيجه بگيرند و اگر احساس كنند راهي كه مي‌روند، دير نتيجه خواهد داد راه خود را عوض خواهند كرد. حالا مي‌توان به صراحت گفت كه در ديگر روي يك پاشنه نمي‌چرخد. همين ويژگي‌ها باعث مي‌شود كه مردم حوصله تماشاي سريالي با ريتم بسيار كند را نداشته باشند. آنها دوست دارند در يك سريال مدام اتفاقات تازه رخ بدهد، شخصيت‌ها روي يك موضوع زياد نمانند و راه‌هاي مختلف را براي رسيدن به نتيجه طي كنند. مخاطب امروز دوست ندارد مدام شخصيت‌هاي بد را تماشا كند كه اعمال آنها به جانش شرر مي‌ريزد. بيننده امروز تلويزيون به لبخند هم مي‌انديشد. به كمي مهرباني و البته ايستادگي در مقابل سختي‌ها. در دنياي واقعي امروز، پناهگاه‌هاي رواني آدم‌ها كم شده‌اند. در بيرون از خانه آدم‌ها كمتر احساس امنيت مي‌كنند به همين دليل به زير سقف خانه‌ها و خانواده پناه مي‌بردند. خانه و خانواده براي آنها امنيت مي‌آورد. بنابراين نبايد با ساخت سريال‌هايي كه بدبيني را تشديد مي‌كند حس خوب خانواده و اعتماد به اعضاي خانواده را در بيننده مخدوش كرد. حالا بايد به مردم اطمينان داد كه همه بد نيستند و قرار نيست هميشه گريه كرد. قرار نيست كه هميشه آدم‌ها حتي خواهر و برادرها براي مال دنيا به جان هم بيفتند و پدرها براي فرزندان خود خط و نشان بكشند.

شايد بيراه نباشد اگر در اينجا از سريال پايتخت به عنوان يك اثر موفق تلويزيوني نام ببريم، سريالي كه شخصيت‌هاي محكمي داشت كه از مشكلات زندگي نمي‌ترسيدند و تلاش مي‌كردند تا شرايط را تغيير دهند و در كنار همه مشكلاتي كه داشتند مهرباني را فراموش نمي‌كردند و از همه مهم‌تر اين‌كه آدم‌هاي زياده‌خواه آن‌ هم گاهي كوتاه مي‌آمدند و به همنوعان خود احترام مي‌گذاشتند. پايتخت از شرايط سخت مي‌گفت اما بيننده را گاهي هم مي‌خنداند. اين اتفاقي است كه در شرايط طبيعي زندگي رخ مي‌دهد. آدم‌ها آنقدر سنگدل نشده‌اند كه مدام نسبت به هم ظلم كنند و مدام تلخي را به جريان زندگي وارد كنند. بايد در بدترين شرايط كمي هم خوش‌بين بود. هما، شخصيت اصلي زن اين سريال با سختي‌هاي زيادي روبه‌رو بود اما اشك نمي‌ريخت و آه و ناله نمي‌كرد او «شرايط» زندگي را تغيير مي‌داد. او مي‌دانست همه چيز رو به خوبي در حركت است. همين شخصيت به مخاطب اعتماد به نفس مي‌داد اين انگيزه را در او ايجاد مي‌كرد كه از منظر هما مي‌توان دنيا را ديد.

خوب بودن كافي نيست

‌در سريال ستايش هيچ كدام از شخصيت‌ها اين پتانسيل را ندارند كه دوست‌داشتني باشند و به بيننده اعتماد به نفس بدهند. ستايش با چشماني هميشه اشك‌باران نمي‌تواند براي بيننده امروزي جذابيت داشته باشد. طاهر، مهربان است اما اين مهرباني از او شخصيتي فعال نساخته است او مردي نيست كه مسير آب را عوض كند حتي اگر اين آب به گودالي ناچيز بريزد او در مسير حركت مي‌كند و همه تلاش خود را مي‌كند كه آدم خوبي باشد، اما اين آدم خوب تاثيرگذار نيست. او يك شخصيت خوب اما تسليم است.ستايش داستان آدم‌هاست. آدم‌هاي نامهربان و زياده‌خواه كه مظلوم را از بين مي‌برند. اما در دوره فعلي تعريف مظلوم و ظالم هم عوض شده است؛ مظلوم اگر از خودش دفاع نكند و براي حفظ مصونيت به حاشيه برود ديگر نمي‌تواند مورد توجه قرار گيرد. مظلوم بايد به اندازه ظالم قوي باشد و در مقابل او بايستد و حق خود را مطالبه كند. مظلوم‌نمايي طاهر و ستايش نمي‌تواند قابل قبول بيننده باشد چون مخاطب امروزي در سريالي مانند پايتخت ديده است كه شخصيتي مانند «نقي» چگونه مقابل كساني كه حق او را مي‌گيرند، مي‌ايستد واجازه چنين كاري را به آنها نمي‌دهد. ‌براي نمونه مي‌توان به ايستادگي نقي در مقابل مردي كه گوسفند او را مي‌دزد اشاره كرد . اگر سلطاني در سريال پس از باران با ترسيم ظالم و مظلوم توانست به موفقيت دست پيدا كند حالا ديگر نمي‌تواند با استفاده از همان فرمول بيننده را جذب ستايش بكند. سرعت و شتاب جامعه بالا رفته است و فرمول‌هاي سريال‌سازي هم بسرعت تغيير مي‌كنند، بنابراين اگر كارگردانان و نويسندگان تلويزيون خود را باسرعت جامعه هماهنگ نكنند مسلما از قافله موفقيت عقب خواهند ماند.

طاهره آشياني / گروه راديو و تلويزيون 


نوشته شده در   يکشنبه 11 ارديبهشت 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode