درگذشت استاد "عبدالجواد اديب نيشابوري" معروف به "اديب اول" (1305 ش)
عبدالجواد اديب نيشابوري معروف به اديب اول در حدود سال 1242 ش (1281 ق) در يكي از روستاهاي اطراف نيشابوربه دنيا آمد. وي در چهارسالگي بر اثر بيماري آبله نابينا گرديد و پس از مداواي بسيار، اندكي از بينايي چشم چپ را به دست آورد. اديب داراي حافظهاي قوي بود و در اندك زماني خواندن و نوشتن فارسي و عربي را آموخت. او در 16 سالگي عازم مشهد شد و درس خود را ادامه داد. كم كم به تدريس روي آورد و هر سال حوزه درسش رونق مييافت و شاگردان فاضلي در حلقه درسش پرورش يافتند. با اين كه بر اثر كم بينا بودن، مطالعه برايش بسيار سخت بود ولي او معلومات فراواني را با مطالعه به دست آورد. اديب علاوه بر فنون ادبي، در حكمت الهي و طبيعي، نجوم، حساب، جبر و هندسه و... مهارت داشت و از طب علمي، فقه، اصول، حديث و رجال نيز بهرهاي وافي داشت. ديوان اشعار اديب به نام "لَئالي مكنون" و نيز رسالهاي در جمع بين عروض فارسي و عربي و شرح مُعَلَّقات سبعه از جمله آثار اوست. سرانجام اين شاعر وارسته و مربي نمونه پس از چهل و سه سال تدريس، در ششم خرداد 1305 ش برابر با پانزدهم ذي قعده سال 1344ق در 64 سالگي دارفاني را وداع گفت و در حرم مطهر رضوي(ع) در مشهد مقدس مدفون گرديد.
وفات "موسي بن عمران" و "يوشع بن نون(ع)" دو پيامبر بزرگ الهي
یوشع فرزند نون، نون از افرایم، افرایم فرزند یوسف، یوسف فرزند یعقوب، یعقوب فرزند اسحاق، اسحاق فرزند ابراهیم، ابراهیم فرزند تارح، تارح فرزند ناحور، ناحور از نسل سام، سام فرزند نوح، نوح از نسل خنوخ ،خنوخ از نسل انوش، انوش فرزند شیث و شیث فرزند آدم می باشد. محل تولد و زندگی: احتمالا متولد شده در جوشن مصر- سرزمین کنعان (اسرائیل فعلی) - جلجال - شکیم زمان حیات: حدودا بین سالهای 1490 تا سال 1380 قبل از میلاد عیسای مسیح ************************************** حضرت موسی (ع)- ادوار نبوت: دوره چهارم نبوت لقب:کليم ا... معناي اسم:از آب کشيده شده پدر:عمران مادر:يوکابد تاريخ ولادت:۳۷۴۸ سال بعد از هبوت آدم. مدت عمر: ۱۲۰ سال بعثت:آن حضرت با برادرش هارون براي بني اسراعيل مبعوث شد. محل دفن:بروايتي در شش فرسنگي بيت المقدس مدفون است. نسب:موسي بن عمران بن قاهث بن لاوي بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم(ع) تعداد فرزندان:آن حضرت ۲پسر داشت. مختصري بر زندگينامه: حضرت موسي از پيامبران اولواالعزم است،که در شهر منفيس ودر زمان سلطنت رامسس دوممتولد گرديد. تولداو در زماني اتفاق افتاد ،که فرعون نوزادان پسر بني اسرائيل رامعدوم مي کرد به همين خاطرمادر حضرت موسي تا سه ماه او را به طور مخفيانه نگهداري نمودو بعد او را در صندوقي گذاشته،در رود نيل رها ساخت.از قضا آسيه زن فرعون آن حضرت را از آب گرفت واز او نگهداري نمود.موسي در قصر فر عون بزرگ شد و سرانجام،روزي خداوند او را به رهبري قوم يهود برگزيد. حضرت موسي وبرادرش هارون،جهت نجاتبني اسرائيل از جرم فرعون به مصر آمدند واو را به خدا پرستي دعوت نمودند. ولي فرعون با وجود معجزاتي که از موسي ديد او را انکار کرد تا عاقبت همراه با لشکريانش در رود نيل هلاک شد.
شهادت مظلومانه ی حضرت اميرالمؤمنين امام علی(ع) در كوفه(40 ق)
پس از ضربت خوردن امام علي(ع) در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان توسط ابن ملجم مرادي از بازماندگان خوارج نهروان، درمانِ آن زخم تاثيري نبخشيد و نويد پيامبر به امام به اين كه محاسن سفيد حضرت به خون سرش رنگين ميگردد، تحقق يافت. شهادت آن امام پس از سي سال امامت و چهار سال و نه ماه خلافت صورت گرفت. بدن مطهرامام علي(ع) را شبانه در محلي به نام نجف دفن كردند و اين مكان، تا نزديك به يكصد و پنجاه سال، از عموم مخفي بود و تنها برخي از شيعيان خاص از محل دفن امام آگاهي داشتند. امام علي(ع) در طول حيات پربركت خويش در جنگهاي صدر اسلام شركت كرد و بزرگان مشرك عرب را به خاك مذلت كشاند. آن حضرت پس از رحلت پيامبر اسلام به خاطر مصالح مسلمانان به مدت بيست و پنج سال خانهنشيني گزيد و سكوت اختيار كرد. با قتل سومين خليفه، مردم، امام را به خلافت برگزيده و در آن دوران پرآشوب نيز سه جنگ جمل، صفين و نهروان از جانب ناكثين (پيمان شكنان) قاسطين (معاويه و مردم شام) و مارقين (خوارج و خارج شدگان از دين) بر امام علي(ع) تحميل شد. فضايل امام علي(ع) فوق آن است كه در اين مختصر بگُنجَد و در اينجا تنها به دو سخن دربارهي آن حضرت بسنده ميكنيم. ناظم نيشابوري دربارهي آن امام بزرگ گفته است كه: علي بن ابيطالب، بر گوينده و نويسنده، محنتي گران و باري سنگين است كه اگر بخواهد حقش را ادا كند به كفر و گزافهگويى دچار گردد و اگر كوتاه آيد، خيانت و جفا نموده باشد و حدّ وسط در فضايل او آن قدر دقيق و باريك است كه جز يك انديشمند ماهر و حاذق از عهدهاش نيز برنيايد. همچنين ابن ابيالحديد معتزلي، شارح نهجالبلاغه گويد: فضايل علي(ع) در آن حد از عظمت است كه نويسنده و گوينده در برابر آن، خود را ضعيف و زبون و شرمسار ميبيند كه درصدد تفصيل آن برآيد. دشمنان هرچه كوشيدند كه نور عظمتش را فرو نشاند، فضايل آن حضرت بيشتر شايع گشت.
درگذشت "رابِرْتْ كُخْ" باكتري شناس معروف آلماني و كاشف عامل بيماري سِل (1910م)
رابرت كُخ باكتري شناس و پزشك برجسته آلماني در 11 دسامبر 1843م در شهر هارتْزْ آلمان به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات خود در رشته پزشكي، مطالعات و تحقيقات گستردهاي را درباره علل برخي از بيماريها همچون وبا، سل و سياه زخم آغاز كرد. كُخ پس از تكميل روش كشتِ ميكروبها، آنها را به وسيله رنگ كردن در زير ميكروسكوپ مشاهده كرد و پي برد كه باسيلهاي بسيار كوچكي در خون گوسفند يا حيوان مريض وجود دارد. كخ عاقبت توانست با پرورش و نگهداري اين باسيل، نظريه خويش را اثبات نموده و سرم اين مرض را بسازد. اين عمل باعث شد كه از تلفات زياده از حد احشام جلوگيري شود. كخ در سال 1880م به عضويت شوراي سلطنتي بهداشت برلين انتخاب گرديد و از آن پس تحقيقات خود را براي كشف ميكروب سل كه از ديرباز به طاعون سفيد مشهور بود، آغاز كرد. اين مطالعات در نهايت منجر به كشف ميكروب سل در 24 مارس 1882م شد و كُخ پس از چندي اعلام كرد كه ميتوان همه جانداران را در اثر تلقيح اين سرم از امراض مختلف مصون داشت. در سال 1905، كخ به دليل تلاش در راه گسترش علم و كشف باسيل سل، موفق به اخذ جايزه نوبل پزشكي شد و دانشمندان زمان، پس از تاييد نظرات او، وي را در شمار بزرگترين مكتشفين قرار دادند. كخ سفرهاي زيادي به افريقا براي تحقيق درباره مرض خواب، مالاريا و طاعون انجام داد و دريافت كه مرض خواب كه هزاران افريقايى را به كام مرگ كشانده بود، در اثر نيش پشهاي به نام تسه تسه است. به تدريج كخ در اثر فعاليت زياد و ناراحتيهاي ناشي از آن مريض و ضعيف گرديد، تا اينكه كاشف سل كه خود نجات دهنده جان ميليونها انسان بود در 27 مه 1910م در 67 سالگي بر اثر مرض سل درگذشت. رابرت كُخ بدون شك بعد از لويي پاستور كاشف پنيسيلين، بزرگترين ميكروب شناس دنيا است و خدمات ارزنده او در راه بسط علم، هيچگاه از يادها نخواهد رفت.
درگذشت "جواهرلَعْلْ نِهْرو" سياستمدار برجسته و اولين نخستوزير هند (1964م)
جواهر لعل نهرو، سياستمدارِ استقلالطلب و اولين نخست وزير هند، در 14 نوامبر سال 1889م در اللَّهآباد هند به دنيا آمد. وي پس از اتمام تحصيلات خود در رشته حقوقِ دانشگاه كمبريج انگلستان، به قضاوت در هند مشغول شد. نهرو در سال 1918م به پارلمان هند راه يافت و در 1929م به رياست پارلمان رسيد. او در1920 درنهضتي كه به رهبري مهاتما گاندي با هدف آزادي هند از سلطه سياسي انگلستان به راه افتاد شركت كرد و با نهضتهاي ملي همراهي نمود. نهرو در طول مبارزات ضداستعماري خويش 10 بار دستگير و زنداني شد و روي هم رفته، در حدود سيزده سال از عمر خود را در زندان گذراند. نهرو در سالهاي زندان هم بيكار ننشست و به نگارش كتب مختلفي پرداخت. نهرو در همين سالها، طي مسافرتش به مسكو تحت تاثير ماركسيسم قرار گرفت و بعضي از روشهاي مبارزه كمونيستها را در هند به كار بست. البته مهاتما گاندي كه مبتكر اصل مبارزه منفي بود، غالباً با نظريات نهرو درباره شدت عمل و تحرك بيشتر در مبارزه مخالفت ميكرد. نهرو نيز كه از نفوذ كلام گاندي در ميان مردم هند آگاه بود و در عين حال احترام عميقي نسبت به او داشت، روشهاي خود را در مبارزه تعديل مينمود. جواهر لعل نهرو پس از استقلال هند، به عنوان اولين نخست وزير اين كشور انتخاب شد و تا زمان مرگ، به مدت هفده سال، رهبري بلامنازع هند را برعهده داشت. نهرو در اين مدت در صحنه سياست بينالمللي نيز درخشيد و همواره به عنوان يك شخصيت برجسته و صلحدوست مورد احترام مجامع جهاني بود. وي بنيادهاي سياسي - اقتصادي هند را پايهگذاري كرد و از يك كشور استعمارزده و بلاديده و دستخوش تفرقه، قدرت يكپارچهاي را در جنوب آسيا پديد آورد. كار مثبت عمده نهرو براي هند، اصرار وي بر اين امر بود كه هند به صورت يك دموكراسي غيرمنفك از آرمانهاي دنيايي و غيرديني باقي بماند. وي با گذراندن قانوني، نظام طبقه در هند را برانداخت و كارهايي كه براي از بين بردن فقر و عقبماندگي انجام داد، سبب ايجاد انقلاب اساسي اجتماعي و اقتصادي شد. نهرو از قهرمانان استقلال هند و از رهبران متفكر مبارزات مردمي اين كشور طي سالهاي استقلال به شمار ميرود. او همچنين به اتفاق جمال عبدالناصر و ژوزف تيتو و احمد سوكارنو رهبران وقت مصر، يوگسلاوي و اندونزي از بنيانگذاران جنبش عدم تعهد به شمار ميروند و حيثيتي بينالمللي دارند. جواهر لعل نهرو در ژانويه 1964م دچار حمله قلبي شد و نيمي از بدنش فلج گرديد تا اينكه سرانجام در بيست و هفت مه 1964م در هفتاد و پنج سالگي درگذشت.