آغاز نخست وزيري "علي اميني" مهره سرسپرده طاغوت (1340 ش)
به دنبال استعفاي دولت جعفر شريف امامي، با مقدماتي كه از قبل تدارك ديده شده بود، شاه فرمان نخستوزيري را با اختيارات كامل به نام دكتر علي اميني صادر كرد و او با پشتيباني و حمايت آمريكا، زمام امور را در دست گرفت. مقدمات نخستوزيري علي اميني از بعد از كودتاي 1332 فراهم شد. او با سمت وزير دارايي در كابينه سپهبد زاهدي، رئيس هيئت نمايندگي ايران در مذاكرات نفت بود. از اين لحاظ علي اميني نزد خارجيان و به ويژه آمريكاييان، مقام و موقعيت ويژهاي پيدا كرد. او بعدها سفير ايران در آمريكا شد. وي با جلب حمايت دموكراتهاي آمريكا و پس از پيروزي آنان در انتخابات، توانست عليرغم ميل شاه به نخستوزيري دست يابد. در واقع او برگزيده حزب دموكرات آمريكا بود و شرط اصلي قبول اين سمت از جانب او مبتني بر اين اصل بود كه شاه چون طبق قانون اساسي از مسؤوليت مُبرا است و فقط حق سلطنت دارد، بنابراين بايد در امور كشور دخالت نكند. اميني سپس از شاه انحلال مجلس شوراي ملي و سنا را درخواست نمود و شاه در نوزدهم ارديبهشت به اين خواسته او تن داد. دوران نخست وزيري اميني سرانجام پس از چهارده ماه در 27 تيرماه 1341 به پايان رسيد.
درگذشت "شيخ الرئيس ابوعلي سينا" فيلسوف و دانشمند بزرگ مسلمان(428ق)
حسين ابن عبداللَّه بن سينا ملقب به شَرفُ المُلك و معروف به شيخ الرئيس، ابن سينا و حَجَّةُالحَق ،از بزرگترين اطباي نامي و اعاظم فلاسفه و حكماي اسلاميِ اوايل قرن پنجم هجري است. وي در سوم صفر سال 370 ق در بلخ به دنيا آمد. قبل از ده سالگي قرآن را حفظ كرد و در اندك زماني، ادبيات، علوم ديني، حساب، هندسه، منطق، جبر، هيئت و علوم عقلي و نقلي را فرا گرفت و قبل از 20 سالگي بر تمام معلّمين و اساتيد خود برتري يافت. مهارت فوق العادهي ابن سينا در طب و معالجات شگفتآوري كه از وي ذكر شده، بسيار تعجب برانگيز است. ابن سينا، عليرغم زندگاني ناآرام و پرحادثهي خود، انديشمند و نويسندهاي پركار بوده است. آنچه از نوشتههاي خُرد و كلانِ وي بر جاي مانده است، نمايندهي ذهني فعال و پوياست كه گويى در هر شرايطي، حتي در سختترين و توان فرساترينِ آنها، از فعاليت و خلاقيت باز نميايستاده است. از ابنسينا بيش از يكصد و سي اثر علمي در موضوعات مختلف از قبيل فلسفه، عرفان، الهيات، منطق، طب، ادبيات و... بر جاي مانده است كه اشارات، قانون، الحاصِلُ و المَحصول، شِفا، عُيونُ الحِكمه، و دهها كتاب ديگر از آن جمله است. ابن سينا در اواخر عمر به سبب اختلافي كه با سلطان وقت پيدا كرد، مدتي فراري بود، هرچند قبل از آن روزگاري به وزارت نيز رسيده بود. وفات وي در سال 428 قمري به بيماري قولنج كه خود در معالجهي آن مهارت فراوان داشته، در 58 سالگي، روي داد. مقبرهي ابن سينا در همدان در ميداني به همين نام واقع است.
تولد "ابن خلدون" مورّخ مشهور مسلمان در تونس(732 ق)
ابوزيد عبدالرحمن بن محمد بن خَلدون از انديشمندان بلند پايهي دنياي اسلام است كه به دليل نگارش كتاب معروف "مقدمه" به عنوان بنيانگذار جامعهشناسي علمي شناخته شده است. وي در 16 سالگي به سبب پايگاه اجتماعي خانوادهاش و آمادگي علمي خود، توانست از دانشمندان برجستهي دربار سلطانِ مغرب بهره گيرد. ابن خلدون در 21 سالگي به خدمت دولت درآمد و به كارهاي سياسي پرداخت، اما در سال 765 به كلي از سياست و امور حكومتي روي گردان شد و پس از آن به كارهاي علمي روي آورد. به طور كلي زندگي ابن خلدون را ميتوان به سه بخش تقسيم كرد كه بخش اول آن صرف آموختن علوم مختلف شد. در دومين بخش، بيشتر به فعاليتهاي سياسي پرداخت و مسؤوليتهاي متعددي رابه عهده گرفت، اما با سعايت و بدگويى ديگران به زندان افتاد و پس از رهايى، گوشهگيري اختيار كرد. از اين زمان بود كه دورهي سوم زندگاني ابنخلدون آغاز شد كه دورهي روي آوردن به فعاليتهاي تحقيقي و تاليفي است. در اين دوره بود كه انديشهي نگارش تاريخ در ابنخلدون ايجاد شد. كتاب "العِبَر و ديوان المُبتَدا و الخَبَر في تاريخِ العَرَبِ وَ العَجَم و البَربَر" اثر ابنخلدون است كه بخش اول اين كتاب "مقدمه" نام دارد كه به نام مقدمهي ابنخلدون معروف شده است. ابن خلدون در زمان خود به تاريخنگاري و تاريخ انديشي شهره بود اما با همهي تاثيري كه در افزايش توجه به تاريخ در مصر در سدههاي هشتم و نهم هجري قمري داشت، انديشههايش در روزگار خود او بازتاب كافي نيافت و هيچ يك از شاگردان او، راهش را در اين زمينه ادامه ندادند. ليكن انديشههاي بديع و عميق او در زمان و مكاني ديگر جلبنظر كرد و از قرن سيزدهم هجري، نام، آثار و افكار او، سخت مطرح شد و پژوهشهاي بسياري را به خود اختصاص داد. اين مورخ مشهور مسلمان در سال 808 ق در 76 سالگي درگذشت.
تولد "زيگموند فرويد" روانپزشك و روانكاو برجسته اتريشي (1856م)
زيگموند فرويد، روانكاو معروف اتريشي در 6 مه 1856م از پدر و مادري يهودي در چكسلواكي به دنيا آمد و در چهارسالگي به همراه خانوادهاش به وين در اتريش رفت. وقتي كه فرويد دوران دبيرستان را به پايان رسانيد، ميل به شناخت انسان، او را به سوي آموزش تحقيق درعلم فيزيولوژي و كالبدشناسي كشاند و براي اين منظور، در هفده سالگي در دانشكده پزشكي ثبت نام كرد. فرويد در ابتدا تمايلي به طب نشان نميداد و به تحقيق خالصِ علمي علاقه بيشتري داشت. بااين حال از 29 سالگي كار خود را به عنوان طبيب متخصص اعصاب آغاز كرد و پس از چندي در درمان بيماريهاي رواني و نيز در رشته روانشناسي تبحر پيدا كرد. از سال 1895م تا پايان عمر، فرويد، سخت به كار دانش نوين روانشناسي و روانكاوي مشغول بود. او نظريهها و عقيدههاي خود را بر تجربههايى كه از درمان بيماران خويش به دست ميآورد پايه گذاري نمود. فرويد به اين نكته پي برد كه نتايج آزمايشهاي بالينيِ بيماران رواني براي تشخيص بيماري كافي نيست و تنها كاربرد جراحي و ميكروسكوپ نميتواند همه مسائل مغز را بگشايد. شيوهاي كه فرويد براي بهبود اين بيماران ابتكار كرد اين بود كه در حالي كه بيمار در حال استراحت مطلق و هوشيار بود از او ميخواست افكاري كه از مغزش ميگذرد مسلسلوار به زبان آورد. اين شيوه كه عبارت از كشاندن انديشه از ضمير ناخودآگاه به ضمير آگاه است، به زودي به نام تحليل رواني يا روانكاوي معروف شد. وقتي فرويد براي اولين بار تئوري خود را مطرح نمود، دنيا با ضربه عظيمي مواجه شد و هنگامي كه وي در سال 1896م، منشأ اختلالات رواني را ناكاميهاي جنسي عنوان كرد، روانشناسان سراسر دنيا را به واكنش عليه خود واداشت. منتقدان فرويد نسبت به آراء او كه خواهان آزادي مفرط جنسي بود اعتراض ميكردند و معتقد بودند كه اين مسئله، تمام موضوعات زيباي اين دنيا همچون معصوميت دوران كودكي را زير سؤال ميبرد. مسئله ديگري كه مورد اعتراض قرار گرفت، دخالت فرويد در امور شخصي بيمارانش بود. ميراث فرويد، بحث و جدال بسياري را برانگيخت و تا سالهاي متمادي، يافتههاي او مورد نقد و بررسي پژوهشگران، دانشجويان و حتي انسانهاي عادي قرار گرفت. فرويد منشأ انديشهها و رفتار انسان را ضمير ناخودآگاه وي ميداند و ريشه بسياري از دردها و عقدهها را، در واپس زدگيهاي دوران كودكي ميشمارد. در سال 1938م كه نهضت نازيسم از مرزهاي آلمان تجاوز كرد و اتريش را فرا گرفت، فرويدِ يهودي، به همراه دخترش به انگلستان پناهنده شد. وي در آنجا به عضويت انجمن سلطنتي انتخاب گشت و سرانجام در 23 سپتامبر 1939م در 83 سالگي بر اثر حمله قلبي درگذشت. جسد فرويد را بنا به وصيت خودش سوزاندند و تبديل به خاكستر كردند. از زيگموند فرويد آثار متعددي برجاي مانده كه آينده يك توهم، آشوب تمدن، روانشناسي توده و تعبير رؤيا از آن جملهاند.