برگزاري انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي (1358 ش)
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و برگزاري اولين انتخاباتي كه منجر به تعيين نوع حكومت و تشكيل جمهوري اسلامي در ايران گرديد، بحث درباره تعيين قانون اساسي نظام در محافل مختلف گسترش يافت. از اين رو پيشنويس قانون اساسي كه از قبل به دستور امام خميني(ره) نگارش يافته و متن آن توسط شوراي انقلاب و هيئت دولت موقت مورد بحث و بررسي قرار گرفته بود جهت جلب آراء و نظرات مردم و انديشمندان در 24 خرداد 1358 در روزنامههاي كثيرالانتشار در 12 فصل و 151 ماده منتشر گرديد. پس از آن و با تاكيد حضرت امام مبني بر تشكيل مجلس خبرگان بررسي نهايي قانون اساسي، لايحه قانون انتخابات جهت تشكيل مجلس خبرگان قانون اساسي به تصويب هيئت دولت و شوراي انقلاب رسيد. در نهايت بنا به تصويب دولت موقت، برگزاري انتخابات خبرگان قانونِ اساسي، در دوازدهم مرداد 1358 اعلام گرديد و اين انتخابات با شركت گسترده مردم و انتخاب 75 نفر نماينده، برگزار شد. سرانجام اين مجلس در 28 مرداد سال 58 با پيام حضرت امام افتتاح شد و به تدوين قانون اساسي پرداخت.
تأسيس شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي (1359 ش)
برگزاري مناسبتها، مراسم عمومي و راهپيماييهاي سراسري كشور، علاوه بر تعظيم شعائر مذهبي، ملي و انقلابي، داراي اثرات بالقوه بالاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي است كه با بازتابهاي گسترده بينالمللي، وجهه مردمي نظام مقدس جمهوري اسلامي را به نمايش ميگذارد. موضوع فعاليت مركزي توانا و پويا براي تقبل مسؤوليت ياد شده و اداره صحيح و سازماندهي در جريان حركت عمومي مردم، در قالب "شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي" رسميت يافت. شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، به عنوان مركز هماهنگي، مشاركت و هم فكري تشكيلات فرهنگي - تبليغي نهادهاي انقلابي در حركتهاي عمومي و فراگير جامعه و اجراي طرحهاي تبليغي مشترك و عمومي، انقلاب اسلامي را ياري ميدهد. اين شورا با تأييد حضرت امام و سرپرستي شهيد حقاني تأسيس شد و در طول اين مدت، همراه با شور و شوق وصفناپذير آحاد ملت به وظيفه پاسداري از حضور امت مسلمان ايران در صحنه انقلاب پرداخته است. در طول هشت سال دفاع مقدس و تا هماكنون، اين شورا، اساسيترين نقش را در تدارك و برگزاري راهپيماييهاي عظيم و سرنوشت ساز و تقويت و تحكيم حضور مؤثر آحاد ملت در مراسمهاي عمومي، بزرگداشت اياماللَّه و مناسبتهاي متعدد انقلاب اسلامي داشته است. اين شورا با استفاده از اين فرصتها توانسته است به مقتضاي شرايط و ضروريات، در خدمت به انقلاب اسلامي و اعتلاي فرهنگ ملي، مستقل از جريانات و جناحهاي سياسي، تنها در خط امام، رهبري و نظام حركت كند.
به وجود آمدن اولين وزارت امور خارجه در ايران در زمان "فتحعلي شاه قاجار" (1237 ق)
سابقه فعاليت وزارت امور خارجه ايران به دو قرن ميرسد. تا پايان قرن 18 ميلادي، امور مربوط به روابط خارجي ايران توسط رجالي اداره ميشدكه عمدتاً در دربار مستقر بودند و كشور، چيزي به نام وزارت خارجه نداشت. اما از ابتداي قرن نوزدهم كه انتصاب سفراي ايران در كشورهاي خارجي و يا پذيرش سفيران خارجي در ايران آغاز شد، كثرت امور مربوط به سياست خارجي و نمايندگان سياسي متعددي كه از سوي دولتهاي بيگانه وارد ايران ميشدند، سبب شد كه دولت ايران به فكر تأسيس وزارتخانه جديد «امور خارجه» بيافتد. از اين رو فتحعلي شاه قاجار در 1809 ميلادي / 1224 ه . ق فرمان تأسيس دفتري را صادر كرد كه با عنوان «امور خارجي» كار مراوده با نمايندگان دولتهاي خارجي در ايران، دريافت نامهها، مرسولات سلاطين خارجي و قرائت آنها در حضور شا ه و تهيه پاسخ آنها و يا ترتيب اعزام نمايندگان ايراني به كشورهاي خارجي را بر عهده گرفت. متعاقب تشكيل اين دفتر «ميرزارضاقليخان نوائي» موسوم به «منشيالممالك» به دستور فتحعلي شاه سرپرست اين دفتر شد. منشيالممالك كه در آن زمان وزارت داخله را اداره ميكرد، با حفظ سمت، مدت 12 سال در دربار ايران تصدي «دفتر امور خارجي» را نيز بر عهده داشت. اما روابط خارجي ايران تنها در اعزام نمايندگان ايراني به خارج و يا پذيرفتن نمايندگان خارجي در ايران خلاصه نميشد و حضور ايران در صحنه روابط بينالمللي و ضرورت مواجهه با تحولات جهان ايجاب ميكرد كانون تصميمگيريهاي ايران در عرصه سياست خارجي فراتر از يك دفتر تحت پوشش دربار باشد. از اين رو در اكتبر 1821 م / 1237 ه . ق فتحعليشاه رسماً دستور تأسيس وزارت امور خارجه ايران را صادر كرد. اين وزارتخانه تأسيس شد و «ميرزا عبدالوهاب خان نشاط اصفهاني» به عنوان اولين وزير خارجه ايران منصوب گرديد.
اعدام "آنيسيس بوئس" سياستمدار و فيلسوف معروف ايتاليايي (524م)
آنيسيس مانيلْيوس سورينوس بوئس سياستمدار و فيلسوف رومي در هفدهم ژانويه 475م در شهر رم كه در آن زمان يكي از مراكز عمده قدرت و ثروت و فرهنگ جهان محسوب ميشد متولد گرديد. او در جريان تحصيلات خود با فلسفه يوناني آشنا شد و قسمتهايى از آثار ارسطو و افلاطون را به لاتين ترجمه نمود. او همچنين سالها به عنوان وزير تئودوريك پادشاه ناحيه گوت ايتاليا خدمت كرد و چون در صدد مبارزه با فساد برآمد، دشمنيِ چند تن از مقامات فاسد را نسبت به خود برانگيخت. آنان سرانجام تئودوريك را متقاعد ساختند كه بوئس در خدمت به امپراتور روم شرقي به او خيانت ميكند. اين اتهامات باعث شد كه بوئس به زندان بيافتد. هنگامي كه بوئس در زندان، در انتظار روز مرگش بود، يكي از مشهورترين كتابهاي جهان به نام "درباره تسليبخشيِ فلسفه" را به رشته تحرير درآورد. در اين كتاب، سخن از آنجا آغاز ميشود كه سقراط، افلاطون و ارسطو معلمين واقعي بشر هستند و چكيده تعليمات آنها آن است كه آدمي بالاتر و برتر از تغييرات سرنوشت است. غايت حيات جز نيكي يعني تشبّه به خداوند نيست، خداوندْ اصلِ نيكي و محبت است و از اين رو، در وجود مرد حكيمْ جايى براي نفرت و رذيلت نيست. بوئس همچنين در اين كتاب كه بهترين اثر اوست ميخواهد ثابت كند كه ثروت و تموّل، ملاك سعادت و خوشبختي نيست. او همچنين در رساله خداشناسي، خدا را خير محض و غايت كمال ميداند. بوئس ميكوشد عظمت و جلال خدا را نيز ثابت كند. او عقيده داشت كه وظيفه اصلي فلسفه، تهذيب اخلاق است. آنيسيس بوئس سرانجام در سوم اوت 524 م به اتهام كفر و جادوگري در 49 سالگي به چوخه دار سپرده شد.