آغاز تأسيس "تهران جديد" در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار (1246 ش)
با آغاز سلسله قاجاريه، تهران به عنوان پايتخت كشور، معرفي شد و پادشاهان در آن، اقامت داشتند. اين روال بيش از هفتاد سال ادامه يافت تا اين كه در بيست و يكمين سال سلطنت ناصرالدين شاه قاجار، بر اثر فزوني جمعيت، وي تصميم گرفت كه شهر را وسعت داده و شهري با نام خود در كنار تهران قديم يا عتيق بنا كند. از اين رو، در اين روز برابر با يازدهم شعبان 1284ق كلنگ توسعه تهران و احداث شهر جديد با نام دارالخلافه ناصري را به زمين زد و از اين پس، تهران به اين نام خوانده ميشد. بدين ترتيب، شهر تهران از اطراف توسعه يافت و خندقهايي در جهات مختلف ايجاد گرديد. همچنين در هر طرف شهر، سه دروازه با شكلهاي زيباي مشرق زميني و كاشي كاري و مناره كوچك ساخته شد و شهر، وسعت يافت.
بلواي نان در تهران و توقيف روزنامه ها (1321ش)
پس از روي كار آمدن قوام به نخست وزيري، با وجود تشكيل وزارت خواروبار و تخصيص اعتبار براي خريد گندم و آرد، وضع نان نه تنها بهبود نيافت بلكه روز به روز بدتر و نانِ نامرغوبتري تحويل مردم ميشد. از بامداد روز هفدهم آذر 1321 ش، به علت فشار زندگي، نبودن مايحتاج اوليه و پايين بودن دستمزدها، عده زيادي از دانشآموزان و دانشجويان به طرف ميدان بهارستان حركت كردند. در همان حال كه فرياد "نان ميخواهيم" آنها در طول مسير طنينانداز بود، عده زيادتري از مردم و دانشآموزان در ميدان بهارستان اجتماع نموده و ناگهان به مجلس هجوم بردند. پس از ضرب و شتم نمايندگان، ميز و صندلي و تابلوهاي مجلس را شكسته و عدهاي از مهاجمان، اموال مجلس را غارت كردند. به دنبال آن بازار تهران تعطيل شد و برخي از مردم به چپاول مغازههاي خيابانها پرداختند. فرماندار نظامي تهران بركنار گرديد و سپهبد اميراحمدي با اختيارات كامل منصوب گرديد و به دستور او به روي مردم آتش گشوده شد و عده زيادي كشته و زخمي شدند. در همين روز، خانه نخست وزير به آتش كشيده شد و احمد قوام دستور توقيف كليه روزنامهها و مجلات را صادر كرد. اين آشوب، تهران را از حالت عادي خارج نمود. حوادثي كه در بلواي نان در تهران اتفاق افتاد نشان ميدهد كه بسياري از حركات، سازمان يافته و از قبل طراحي شده بوده است و نميتوان تمام آن را خودانگيخته دانست. در اين حوادث، دست پنهانِ عدهاي خاص و حتي شاه و دربار براي تحت فشار قرار دادن قوام ديده ميشود.
مرگ "هلاكوخان" ايلخان خونخوار مغول (663 ق)
در عهد مغول، شعبهاي از اين خاندان در ايران داراي يك سلسلهي پادشاهي شد كه آن را سلسلهي ايلخانان يعني خانهاي محلّي ميگويند. مؤسس اين سلسله، هلاكوخان مغول، برادر منگوقاآن است. هلاكو در آغاز ورود به ايران، قصد براندازي فرقهي اسماعيليه را كرد و پس از تصرف قلعههاي اين گروه، ركنالدين خُوَرشاه، آخرين شاه اسماعيلي را در 655 ق كُشت. سپس با هدف تسخير بغداد پايتخت خلافت عباسي، راهي اين شهر شد و پس از قتل عام بسيار و كشتار هزاران نفر از مردم و غارت پايتخت عباسيان، خليفهي عباسي را به قتل رساند. با قتل المستعصم باللَّه، در ماه صفر 656 ق، دولت پانصد سالهي بنيعباس نيز منقرض گشت. از آن پس، شام را تصرف نمود و ولايات آن را غارت كرد. در نهايت، در حالي كه هلاكو قصد داشت بر مصر بتازد و شكست سردار خود را در اين كشور جبران كند، در آذربايجان به ديار نيستي رفت و در 48 سالگي پس از عمري جنايت و كشتارهاي وحشتناك، مُرد.
سقوط حاكمان نظامي در ژاپن و آغاز انقلاب سفيد اجتماعي اين كشور (1868م)
شوگونها يا حاكمان نظامي يكي از دهها خاندان قدرتمند در ژاپن بودند كه ديكتاتوري خود را از قرن دوازدهم بر ژاپن حاكم كردند. در آن زمان عليرغم وجود دربار حكومتي، قدرت واقعي در اختيار شوگونها بود. با گذشت زمان، حكومت در ميان شوگونها موروثي شد و اين خاندان با كسب قدرت فراوان، نفوذ گستردهاي در دربار ژاپن پيدا كرد، سرانجام با روي كار آمدن موتسو هيتو امپراتور مقتدر ژاپن، در سال 1867، حكومت شوگونها سرنگون شد و از هشتم دسامبر 1868م اصلاحات اجتماعي، سياسي و فرهنگي در اين كشور آغاز شد. در حقيقت پايه و اساس ژاپن جديد و پيشرفته در اين زمان گذاشته شد. ژاپنيها دورانِ نوينسازي را آغاز كردند. در اين مسير، ژاپنيها غرب را به عنوان الگو قرار دادند و با بهرهگيري از روش آموزش و پرورش و علوم و ارتباطات غربي توانستند به سرعت به يك كشور صنعتي و نظامي تبديل شوند. با اين همه، بسياري از ژاپنيها، در عين حال، به آداب و رسوم خود پايبند ماندهاند.