ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 5 دي 1404
جمعه 5 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 23 مهر 1396     |     کد : 180388

روز شمار تاريخ:

دوشنبه24مهر25 محرم 1439-16اكتبر2017

برگزاري مراسم باشكوه چهلم شهداي هفدهم شهريور در بهشت زهرا ...

برگزاري مراسم باشكوه چهلم شهداي هفدهم شهريور در بهشت زهرا (1357 ش)

روز جمعه 17 شهریور، مردم، بیخبر از حکومت نظامی به خیابان‌ها ریخته و ارتش شاه در میدان ژاله (شهدا) به روی مردم بی دفاع آتش گشود و خیابان ‌های اطراف را غرق در خون مردم بیگناه نمود. هفده شهریور 1357 بدین شکل در تاریخ انقلاب به جمعه سیاه معروف گردید.

آغاز اشغال خرمشهر توسط قواي متجاوز بعثي عراق (1359 ش)

بعد از ظهر روز دوشنبه 31 شهریور ماه 1359، ناگهان بارانی از آتش بر خرمشهر باریدن گرفت و شهر را غرق در آتش و دود ساخت. برای اغلب مردم بروز چنین وضعی قابل تصور نبود. در واقع پس از حملات هوایی عراق بر فرودگاههای ایران در بعد از ظهر روز 31/6/59، یگانهای زمینی عراق ماموریت خود را شروع کردند. دشمن با شناسایی قبلی از میزان توان و نیروهای مستقر در پاسگاه ها و مرز و اطلاع از نقاط ضعف خودی، اقدام به هجوم کردو قبل از حرکت، اجرای آتش روی پاسگاه های مرزی و جاده های اصلی را تشدید نمود و علاوه بر اجرای آتش توپخانه، تانک ها و خمپاره اندازها ، جاده خرمشهر- اهواز، پاسگاه کیلومتر25 و پاسگاه شلمچه را زیر بمباران هوایی خود گرفت. عراق ابتدا سعی کرد عقبه اصلی خرمشهر یعنی جاده خرمشهر- اهواز را تهدید کند و امکان مقاومت نیروهای مستقر در مرز و پاسگاه های مرزی را خنثی سازد. لازم به ذکر است که مدافعین شهر برای مقاومت با دشواری­های بسیاری مواجه بودند. به نیروهای داخل شهر نه تنها اضافه نمی­شد، بلکه با شهادت و مجروح شدن نیروهای موجود، هر لحظه از تعداد آن­ها کاسته می­شد. در این وضعیت، هرچند ادامه مقاومت بسیار دشوار بود اما ترک شهر برای حماسه آفرینانش دشوارتر به نظر می­رسید، به همین خاطر مقاومت قدم به قدم سلحشوران مسلمان ادامه یافت تا روز 24 مهرماه که خرمشهر، شهر خون شد و «خونین شهر» نام گرفت.

آغاز هفته پيوند اوليا و مربيان

خانه و مدرسه زماني مي‏توانند رسالت آموزشي و تربيتي خاص خود را به نحو مطلوب انجام دهند كه هر يك شناخت تربيتي كافي داشته باشند و نقش تربيتي خاص خود را با بصيرت انجام دهند. در اين راستا انجمن اوليا و مربيان، هيأتي منتخب از پدران و مادران، دانش‏آموزان و مربيان مدرسه است كه با هدف همكاري در جهت پيشبرد امور آموزش و پرورش دانش‏آموزان تشكيل مي‏شود. اين انجمن، پيشنهادها و طرح‏هاي مفيد را به مدير و مسؤولان مدرسه عرضه مي‏كند و در اداره بهتر امور، يار و ياور صميمي مديران محسوب مي‏گردد. انجمن اوليا و مربيان، مظهر همكاري خانه و مدرسه در امر تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان است. در هفته پيوند اوليا و مربيان كه از تاريخ 24 تا 30 مهرماه هر سال برگزار مي‏گردد، پدران و مادران به مدارس دعوت شده و درباره مسائل تربيتي بحث و تبادل نظر نموده و نمايندگان خود را در انجمن براي يك سال برمي‏گزينند. مشاوره و برنامه‏ريزي به منظور تحقق اهداف انجمن؛ همكاري و همفكري با مدير و مربيان مدرسه در مورد برنامه‏هاي اوقات فراغت دانش‏آموزان و دعوت از اولياي علاقمند به منظور بهره‏مندي از خدمات و ياري‏هاي آنان براي تهيه و تدارك و تكميل امكانات آموزشي - پرورشي مدرسه از جمله مهم‏ترين وظايف انجمن اوليا و مربيان مي‏باشند.

شهادت "حضرت امام زين ‏العابدين"(ع) امام چهارمِ شيعيان بنا به روايتي (94 يا 95 ق)

تاريخ دقيق شهادت امام سجاد(ع) مشخص نيست ولي روايت 25 محرمِ سال 94 هجري سندّيت بيشتري دارد. مدت عمر آن حضرت پنجاه و هفت سال و طول امامت آن بزرگوار سي و چهار سال و اندي مي‏باشد. آن حضرت به دست هِشام‏بن عبدُالمَلِك در زمان خلافت وليدبن عبدالملك مسموم گرديدند و در كنار مرقد مطهر عموي بزرگوارش، حضرت امام حسن‏مجتبي(ع) در قبرستان بقيع به خاك سپرده شدند. حضرت امام زين‏العابدين(ع) پس از واقعه‏ي پرشور كربلا، به همراه ديگر افراد خاندان اهل‏بيت(ع) به كوفه و شام برده مي‏شوند. ايشان به همراه عمّه‏ي بزرگوار خود، حضرت زينب كبري(س) رسالت حسيني را با افشاي ماهيت دستگاه فاسد اموي و معرفي راه پاك ثاراللَّه به عنوان مسير صحيح به سوي نجات، كامل مي‏كنند. آن امام بزرگوار پس از رسوا ساختن حكام جور در مجلس عبيداللَّه بن زياد و يزيد بن معاويه، به مدينه باز مي‏گردند و لحظه‏اي از زنده نگاه داشتن واقعه‏ي عاشورا باز نايستادند.

انتشار نخستين روزنامه در ايران (1253 ق)

نخستين روزنامه‏ي ايران توسط ميرزا صالح شيرازي در 25 محرم سال 1253 ق به نام كاغذ اخبار يا اخبار وقايعِ دارُالخِلافه انتشار يافت و بر خلاف اسمش، ماهنامه بود. اداره‏ي اين روزنامه را خودِ ميرزا صالح شيرازي بر عهده داشت. اين روزنامه در دو برگ بزرگ با چاپ سنگي منتشر مي‏شد و در آن مطالبي درباره‏ي شهر تهران وديگر شهرهاي ايران، سرزمين‏هاي عربي و كشور تركيه به چاپ مي‏رسيد. تنها نسخه‏ي موجود از روزنامه‏ي كاغذ اخبار، در موزه‏ي بريتانيا نگهداري مي‏شود.
 

خلع "امير كبير" از وزارت نظام پس از عزل وي از صدارت عُظمي (1268 ق)

لياقت و تدبير و طهارت اخلاقي امير كبير، موجب وحشتِ درباريان ناپاك و حسودانِ جاه‏طلب گشت. سرانجام شاه جوان 18 ساله و بي‏تجربه بر اثر دسيسه‏ها و تحريكات درباريان و مادر خود، مهد عُليا، در بيستم محرم 1268 ق، اميركبير را از صدرات بركنار كرد ولي مقام اميرنظامي را همچنان در عهده‏ي او گذاشت. اما اين مقام نيز پنج روز بعد از او گرفته شد. پس از عزل اميرنظام، مَهد عُليا، همچنان از ماندن او در تهران نگران بود و براي اين كه شاه، ديگرباره با وي بر سَرِ مِهر نيايد، در كار او مكر و حيله مي‏كرد. سرانجام شاه را بيش از پيش به اميركبير بدبين ساختند تا اين كه ناصرالدين شاه، دستور تبعيد او به فينِ كاشان و قتل اين اميرِ لايق را صادر كرد.

تولد "فردريك نيچه" فيلسوف معروف آلماني و صاحب نظريه مرد برتر (1844م)

فردريك ويلْهِلْمْ نيچه، فيلسوف و نظريه‏پرداز آلماني در 16 اكتبر 1844م در لايْپْزيك آلمان به دنيا آمد. وي از 4 سالگي خواندن و نوشتن را فرا گرفت و پس از طي دروس متوسطه، در دانشگاه بُن ولايپزيگ تحصيل كرد. نيچه مردي فوق‏العاده حساس بود و تا حدي فراوان، خودستايى مي‏كرد. و به عنوان نمونه مي‏گفت: زماني كه در مورد افلاطون، پاسكال و گوته صحبت مي‏كنم، حس مي‏كنم خونشان در رگ‏هاي من جريان دارد. خودش آدمي ضعيف و ناتوان بود، از اين‏رو، قدرت وحشيانه را به صورت ديني درآورد. تمام عمرش از سر درد و چشم درد رنج مي‏بُرد، از اين‏رو دنيا را در روشني تحريف كننده جسم و روحي ناتوان مي‏ديد. شاعر بزرگي بود كه كارش به ديوانگي كشيده بود و با خدا سرِ جنگ داشت كه چرا انسان را ضعيف و ناتوان آفريده است. نيچه همه اديان جهان را نفي و رد كرد و اصول اخلاقيِ دنياي قديم را با آوردن انديشه ابَرمرد، محكوم ساخت. ابرمرد در تفكرات نيچه، غايت وجود عنوان شده و ترتيب زندگاني و اصول اخلاقي را در مسيري عنوان مي‏كرد كه مرد برتر، ظهور كند. وي بر اين عقيده بود كه تقدس و شفقت با روحِ مهاجمِ مرد برتر ناسازگار است و مي‏گفت براي ايجاد يك مرد برتر بايد ميليون‏ها نفر از مردم پوشالي و ناتوان را نابود كرد. اين مردِ برتر، همان بود كه نيچه خود مي‏خواست آن‏چنان باشد، زيرا خودِ نيچه يكي از آن آدم‏هاي پوشالي و ناتوان بود. ابرمرد در فلسفه نيچه، زاده اراده انسان و بالاتر از همه ارزش‏ها و خوب و بدهاست و هيچ‏گونه محدوديت اخلاقي ندارد. تنها اصول اخلاقي او، ميل به قدرت است. نيچه با تبيين نگاه انسان به ميمون به عنوان چهره‏اي مسخره و نگران كننده، معتقد بود انسان نيز از ديدگاه اَبَرانسان، اين چنين است. يكي ديگر از مفاهيمي كه در فلسفه نيچه، مورد توجه قرار گرفته است، ميل به قدرت مي‏باشد. انگيزه محوري بشر از ديدگاه نيچه ميل به قدرت بوده و معتقد است كه انيگزه‏هاي بنياديني كه تمامي رفتارهاي ما را باعث مي‏شود، همگي از اين منبع تغذيه مي‏شوند. نيچه در كلامي عميق ولي وحشتناك مي‏گويد: اگرچه طي قرون متمادي ميل به قدرت صورت‏هاي مختلف يافته اما سرچشمه آن هنوز آتش‏فشان است. به نظر نيچه آنچه را روزي براي خدا انجام مي‏داديم امروز براي ماديات و پول انجام مي‏دهيم و اين همان چيزي است كه بالاترين حس قدرت را در ما به وجود مي‏آورد. او با خدا و مذهب دشمن بود و نسبت به مسيح(ع) ابراز تنفر مي‏كرد. او مفاهيم ابدي و آن سوي جهان را ساخته و پرداخته مغز بشر و مفاهيمي پوچ و واهي مي‏دانست و علاوه بر پشت پا زدن به ارزش‏هاي اخلاقي معمول، دو نوع اخلاق زير دستان و زِبَرْ دستان را به تصوير مي‏كشيد. نيچه، هوش و عقل و شعور را اصل و بنياد نمي‏دانست؛ آن‏چه در نظر او اصيل است، اراده و غريزه است و هوش و عقل، خادم اراده هستند و هوش و شعور و عقل براي خدمت به حيات و زندگي انسان است. او معتقد بود كه اخلاق معنا ندارد و هر كس نوعي اخلاقيات را براي نجات و پيروزي خود در اين دنيا در پيش مي‏گيرد. در هر حال، همه، خود را مي‏پرستند و اين يك قانون طبيعي است. بنابراين بشر بايد پرستش خويش را به اوج خود رساند. نيچه داراي آثار مهم و متعددي مي‏باشد كه افكار و حكم، مسافر و سايه‏اش، مردم اين بود و اراده معطوف به قدرت، از آن جمله است. وي هم‏چنين در كتاب چنين گفت زرتشت، اغراض و عقايد خود را به صورت افسانه‏اي آورده كه قهرمانش زرتشت مي‏باشد. نيچه مي‏گفت، زرتشت نخستين كسي بود كه اخلاق را آفريد و هم خود اوست كه بايد از اين كار استغفار كند. نيچه در افكار فلاسفه و صاحب نظران قرن بيستم تاثير و نفوذ فراواني نهاد و ميكروب مرگبار فلسفه وي، به بسياري از به اصطلاح ابرمردهاي كذايي قرن بيستم سرايت كرد به طوري كه بسياري از ديكتاتورهاي اين قرن، از پيروان افكار نيچه‏اند. ده سالِ آخرِ عمر نيچه به جنون و عدم تعادل روحي سپري شد تا اين‏كه در 24 اوت سال 1900 ميلادي در 56 سالگي درگذشت.
 
 
 


نوشته شده در   يکشنبه 23 مهر 1396  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode