شروع به كار تلويزيون در ايران (1337 ش)
با راهاندازي و بهرهبرداري از نخستين فرستنده تلويزيوني ايران در يازدهم مهرماه 1337 ش، تلويزيون ايران، پخش برنامههاي خود را آغاز كرد. تلويزيون ايران در ابتدا به صورت يك بخش كاملاً خصوصي اداره ميشد كه ابتدا در هر روز چهار ساعت برنامه پخش ميكرد. اين تلويزيون براي گسترش مناطق تحت پوشش خود، در سال 1340 ش فرستنده ديگري در آبادان و يك فرستنده تقويتي در اهواز تأسيس كرد. در اواخر سال 1342ش، تلويزيون ايران از ساختار يك شركت خصوصي به شركت سهامي تلويزيون ايران تغيير شكل داد تا اين كه تلويزيون ملي ايران با امكانات يك استوديو، سه دوربين و دو دستگاه ضبط مغناطيسي در آبان ماه 1345ش، به صورت تلويزيون دولتي و به طور آزمايشي آغاز به كار كرد. در نهايت، سازمان تلويزيون ملي ايران در 29 اسفند 1345ش رسماً افتتاح شد و كار خود را وسعت بخشيد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، سازمان راديو تلويزيون ملي ايران به صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران تغيير نام يافت و با گذشت زمان، فعاليتهاي اين سازمان به صورت افزايش فرستنده و شبكههاي راديويي و تلويزيوني در تهران و شهرستانها رو به گسترش نهاد. چنانكه تا به امروز (1382 ش) اين سازمان داراي 30 مركز در استان و شهرستانهاي مختلف ايران، نزديك به بيست شبكه سراسري راديويي و تلويزيوني و بيش از پانزده دفتر منطقهاي در كشورهاي مختلف جهان و دهها شبكه راديويي و تلويزيوني در تهران و شهرستانها ميباشد. همچنين طي سالهاي اخير شبكه جهاني جام جم، بخش وسيعي از دنيا شامل قاره آسيا و اقيانوسيه، قاره اروپا و شمال آفريقا و قاره آمريكا را تحت پوشش قرار داده و شبكه جهاني سحر نيز به چندين زبان برنامه پخش ميكند. همچنين شبكه خبري و بينالمللي العالم از ابتداي سال 1382 فعاليت خود را آغاز كرد كه در سراسر جهان قابل دريافت ميباشد.
ادامه پيشروي دشمن تا 15 كيلومتري اهواز و اشغال منطقه غرب كارون (1359ش)
چند روز پس از تجاوز دشمن بعث به جمهوري اسلامي ايران، ارتش عراق با پيشروي در جبهههاي جنوب، قصد تصرف شهرهاي دزفول، شوش، خرمشهر، آبادان و اهواز را نمود ولي مقاومتهاي شديد مردمي، مانع اين امر گرديد. دشمن پس از چند روز پيشروي در جبهههاي جنوب، از اشغال اين شهرها مأيوس شده و ناجوانمردانه اين منطقه را زير آتش سنگين توپخانه و حملات موشكي خود قرار داد كه به شهيد و زخمي شدن تعدادي از مردم مظلوم و بيپناه جنوب منجر شد. رژيم عراق در ادامه اين تجاوزات، تمام تلاش خود را براي تصرف پايگاه هوايي دزفول به كار گرفت ولي از اشغال آن به خاطر مقاومتهاي مردمي بازماند و وحشيانه، شهر دزفول را زير ضربات سهمگين موشكهاي دور برد خود قرار داد. شهر شوش هم گرچه هرگز به تصرف دشمن درنيامد، اماهمواره با توپخانه دشمن مورد حمله قرار گرفت كه در اين حملات به مقبره حضرت دانيال نبي(ع) خساراتي وارد گرديد.
قطع كامل روابط ديپلماتيك ايران و عراق در اوج جنگ تحميلي (1366 ش)
روابط سياسي ايران و عراق كه پس از امضاي قرارداد 1353 ش (1975 م) الجزاير، رو به بهبودي ميرفت با وقوع انقلاب اسلامي به سردي گراييد و در فاصله يك سال و نيم بعد از پيروزي انقلاب، وقوع حوادث متعدد و درگيريهاي پراكنده، باعث ايجاد تنش در روابط دو كشور شد. شروع جنگ تحميلي و حمله سراسري ارتش بعث عراق، از نقاط عطف روابط بين دو كشور به شمار ميآيد و از ديدگاه روابط بينالملل، منشاء اثر در ارتباطات ديپلماتيك محسوب ميگردد. حمله عراق به جمهوري اسلامي ايران در 31 شهريور 1359، اگر چه نقطه اوج اين تنشها به حساب ميآمد، اما روابط رسمي ديپلماتيك همچنان برقرار بود و ديپلماتهاي دو كشور، در طول سالهاي جنگ، در سفارت دو طرف باقي ماندند، هر چند اين حضور در پايينترين ردهها بود. با اين حال در پايان هفتمين سال از جنگ هشت ساله، دو كشور، روابط سياسي و ديپلماتيك خود را قطع كردند و ديپلماتهاي ايران و عراق، عازم كشورهاي خود شدند.
ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه (61 ق)
در روز دوازدهم محرم سال 61 قمري، كاروان اسيران كربلا كه شامل زنان و كودكان شهيدان قيام كربلا بود، وارد شهركوفه شد. سرپرستي اين كاروان را امام سجاد(ع) فرزند امام حسين(ع) و حضرت زينب(س) خواهر آن امام، بر عهده داشتند. اين دو بزرگوار، با وجود سختيها و ناملايمات فراوان كه از سپاهيان يزيد ديده بودند، در كوفه باشجاعت و صراحت، ستمها و جنايات حكومت اموي را افشاء و مردم اين شهر را به خاطر ياري نكردن امام حسين(ع) و مقابله با ايشان سرزنش كردند. امام سجاد(ع) و حضرت زينب در مدت اقامت در كوفه، وظيفه و رسالت خود را مبني بر ابلاغ و نشر پيام امام حسين(ع) در جامعه، به شايستگي انجام دادند.
دفن اجساد مطهر شهداي كربلا در شب دوازدهم (61 ق)
در روز 12 محرم سال 61 قمري، هنگامي كه نيروهاي يزيد، كربلا را ترك كردند، مردم قبيله ي بني اسد از روستاي غاضريه كه نزديك كربلا بودند اجساد شهداء را دفن كردند. پيكرهاي مطهر ياران وفادار امامحسين(ع) در كنار بدن پاك آن سرور به خاك سپرده شدند.
شهادت حضرت "امام زين العابدين(ع)" به روايتي (95 ق)
شهادت امام سجاد(ع) در برخي نقلها سال 92 ق و در نقلي ديگر سال 94 و در منابعي ديگر سال 95 ذكر شده است. همچنين در روز شهادت آن حضرت اختلاف وجود دارد. در برخي منابع، شهادت ايشان را در روز 22 18 و 25 ماه محرم نيز ذكر كردهاند. زمان حضرت امام سجاد(ع) پُر از اختناق و تقيّه بود و كسي در برابر جاسوسان بنياميه، مجال نفس كشيدن نداشت؛ با اين حال، امام سجاد(ع) از ارشاد و نشر احكام اسلام فروگذاري نكرد. ايشان به هر نحوِ ممكن، مسائل اسلامي را بيان مينمود و در هدايت مردم ميكوشيد. از جمله آثار امام سجاد(ع) صحيفهي سجاديه است كه مشتمل بر 54 دعا از دعاهاي آن حضرت ميباشد. مدت عمر آن امام، 57 سال و زمان امامت آن بزرگوار 34 سال بود. آن امام همام، سرانجام به دستِ هشام بن عبدالمَلِك در زمان خلافت وليد بن عبدالملك مسموم شد و به شهادت رسيد. پيكر مطهر امام سجاد(ع) در قبرستان بقيع و در كنار مرقد مطهر عموي گراميش حضرت امام حسن مجتبي(ع) واقع است.
وفات شيخ "صفي الدين اردبيلي" عارف نامي و بزرگِ دودمان صفوي (735 ق)
ابوالفتح شمس الدين سيد اسحاق بن سيد امينالدين جبرييلِ موسوي اردبيلي، معروف به صفيالدين اردبيلي (شيخ صفي)، موصوف به بُرهانُ الاَصفياء، قُطبُ الاَقطاب و شَيخُ العارفين، از عرفا و مشايخ صوفيه و پيران طريقت در قرن هشتم هجري است. نسب شيخ صفي با نوزده واسطه به جناب حمزة بن موسي بن جعفر(ع) ميرسد و با اين كه از سادات بود ولي به شيخ شهرت داشت. شيخ صفيالدين در سن بيست سالگي به جستجوي مرشدي در ميان زُهّاد اردبيل برخاست اما هيچ يك از آنان قادر به برآوردن نياز روحي وي نشدند. بنابراين صفيالدين به گيلان رفت و شيخ محمد گيلاني، معروف به زاهد را به عنوان مرشد خود انتخاب نمود. شيخ زاهد نيز صفيالدين را به رياست طريقت زاهديه برگزيد و هنگامي كه صلاحيت صفيالدين را مشاهده كرد به وي اجازهي تدريس داد. قدرت معنوي صفيالدين نفوذ فراواني در ميان مردم داشت به طوري كه بعدها، چون نوادگانش ادعاي سلطنت كردند مورد حمايت مردمي واقع شدند و سلسلهي صفويه را ياري دادند.
تولد "لويي آراگون" شاعر و رماننويس بلند آوازه فرانسوي (1898م)
لويى آراگون، شاعر و اديب معروف فرانسوي در سوم اكتبر سال 1898م در پاريس به دنيا آمد. وي كودكي گستاخ و خارقالعاده بود و در جواني به نهضت پرهياهوي دادائيسم كه ثمره نااميدي و هرجومرجطلبي ناشي از جنگ جهاني اول بود، كشيده شد. با اين حال پس از چندي از اين مكتب دست كشيد و با انتخاب سبك سورئاليسم، كه مبتني بر بيان احساس و ارائه تخيلات و انديشههاي آزاد و عدم پايبندي به قيود اخلاقي و زيبايىشناسي بود، به شهرت دست يافت. آراگون در طي سالهاي بعد از رهبران اين سبك در فرانسه گرديد. با اين حال از سال 1931م كه به مسائل اجتماعي و سياسي علاقهمند شد، همه آثارش نشاني از انديشههاي اجتماعي پيدا كردند و طرزي واقع بينانه به خود گرفتند. اين تغيير دادگاه، در نتيجه سفر به مسكو بود كه پس از آن با صراحت بسيار، خود را طرفدار كمونيسم و علاقهمند به مسائل مربوط به انقلاب روسيه معرفي كرد و هر نوع ادعاي تغيير مشي زندگي را تنها از اين راه مورد تاييد قرار داد. از اين زمان بود كه از سورئاليست نيز گريخت. آراگون در آثاربعدي خود كه در زمينه مخالفت با سياست فرانسه قبل از جنگ جهاني اول نوشته شده است، همه چيز را از نقطه نظر عقايد ماركسيستي مورد توجه قرار داده است. وي در اين آثار، از فساد سرمايهدار سخن گفته و سرنوشت فرد را مطيعِ حوادث غمانگيز تاريخ دانسته است. آراگون از سال 1949 تا 1951م چندين كتاب با عنوان كمونيستها انتشار داد و در اين آثار، به دنياي واقعي و اشتراك منافع انساني بازگشته است، چه در خط سير انقلابي، چه در افكار و الهامات عاشقانه. وي در سالهاي بعد به عنوان يكي از درخشانترين چهرههاي ادبي فرانسه و اروپا در قرن بيستم و نيز سمبل شعر كشور فرانسه در اين قرن شناخته شد و آثار معروفي به وجود آورد. مجموعه اشعار معروفش مربوط به زمان مقاومت و اشغال فرانسه در جريان جنگ جهاني دوم است و در كنار آن، دلآزردگي، شكسته دل و چشمان اِلْزا از ديگر آثار اوست. لويي آراگون سرانجام در سال 1982م در 84 سالگي درگذشت. يكي از اعضاي جامعه روشنفكران فرانسه در مورد وي گفته است: با مرگ آراگون، فرانسه بزرگترين شاعر و يك نويسنده نابغه را از دست داد.