آغاز دوره چهارم مشروطه، عصر سلطه آمريكا بر ايران (1320 ش)
پس از سقوط رضاخان پهلوي در جريان جنگ جهاني دوم و ورود نيروهاي متفق به ايران، محمد رضا پهلوي با حمايت متفقين بر اريكه سلطنت تكيه زد. از اين زمان دوره سوم مشروطه كه از ابتداي زمامداري خفقانبار و استبدادي رضاخان شكل گرفته بود پايان پذيرفت و دوره چهارم مشروطه آغاز شد. در اين ميان، سران متفقين در كنفرانس سه جانبه خود در آذرماه 1322 در تهران، براي تقسيم منافع استعماري خود در ايران به توافق رسيدند و كمك اقتصادي به ايران را براي چپاول بيشتر، تضمين نمودند. سالهاي بين 1320 تا 1327ش را بايد دوران رقابت استعمار كهن انگليس با استعمار جديد آمريكا در ايران دانست. اين رقابت در جريان كودتاي 28 مرداد 1332 به اوج خود رسيد و از آن پس دوران ديگر مشروطه با ديكتاتوري سياه شاه و سلطه كامل آمريكا آغاز گرديد. مهمترين حادثه در اين دوران، ملي شدن صنعت نفت ايران در 29 اسفند 1329 ش بود كه در نهايت با شكاف بين جبهه سياسي و مذهبي، قيام مردمي با شكست مواجه شد.
الغاء يك جانبه قرارداد 1975 الجزاير توسط "صدام حسين" رييس جمهور بعثي عراق (1359 ش)
با سقوط محمدرضا شاه و پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، ستون نظامي ساختار امنيتي متمايل به غرب در منطقه فروپاشيد، منطقه خليج فارس با بحران خلأ قدرت طرفدار غرب مواجه گرديد و موازنه قوا زير سؤال رفت. پيروزي انقلاب اسلامي ايران، آثار عميقي بر مناسبات كشورهاي منطقه و قدرتهاي بزرگ صاحب نفوذ در آن بر جاي گذاشت. در سطح بينالمللي، انقلاب اسلامي، موازنه قوا به سود غرب در دهههاي پس از جنگ دوم جهاني را براي اولين بار تغيير داد و راه را براي ظهور و بروز نيروهاي جديد در منطقه هموار ساخت. در اين حال رقابت برسرِ كسب مقام ژاندارمي و جانشيني شاه را در بين كشورهاي منطقه شدت بخشيد و قدرتهاي جهان كه منافع خود را در منطقه در خطر ميديدند، تصميم به سرنگوني نظام نوپاي اسلامي گرفتند. از اين رو، با حمايت و تشويق رژيم بعث عراق، هدف خود را تعقيب ميكردند. در اين حال و در هنگامي كه ايران درگير مشكلات داخلي پس از انقلاب و حل اين مسائل و نابسامانيهاي برجاي مانده از رژيم گذشته بود، عراق از فرصت استفاده كرده، به طور مكرر، به تجاوز هوايي، زميني و دريايي عليه ايران اقدام مينمود. گسترش اين حملات در دورههاي زماني مختلف، اين نتيجه را ميرساند كه عراق، برنامهريزي دقيقي براي حمله به ايران داشته است. همچنين پس از چند ماه كه از حملات پراكنده ارتش بعث عراق در مرزهاي ايران ميگذشت، در مجلس ملي عراق، جلسه اضطراري، تشكيل شد و صدام حسين ديكتاتور اين كشور، قرارداد 1975 الجزاير كه مرزهاي بينالمللي را معين كرده بود ملغي اعلام كرد. وي الغاي اين موافقتنامه را مطابق با سيستم شوراي فرماندهي انقلاب عراق عنوان نمود و گستاخانه مسؤوليت قانوني اين الغا را بر دوش جمهوري اسلامي ايران انداخت. براساس تصميم شوراي فرماندهي عراق كه صدام حسين آن را اعلام نمود، اروندرود به طور كامل به عراق و اعراب تعلق پيدا ميكرد. وي با الغاي يكطرفه قرارداد 1975م، در حقيقت آغاز تجاوز نظامي رژيم بعثي را اعلام كرد تا مگر بتواند مطامع و خواستههاي جاهطلبانه خود را از طريق جنگي ظالمانه و ناخواسته بر مردم ايران تحميل كند. او در حالي عنوان كرد كه عراق هيچ گونه چشمداشتي به خاك ايران ندارد كه در همان زمان چندين نقطه مرزي جمهوري اسلامي ايران را به تصرف درآورده بود. اعلام تصميم شوراي فرماندهي عراق منجر به جنگ تحميلي در 31 شهريور 1359 گرديد كه نود و چهار ماه به طول انجاميد و حماسهاي جاودان از رشادتهاي ملت غيور ايران به نمايش گذاشت. در اين جنگ دهها كشور بيگانه، سيل كمكهاي مالي، تسليحاتي و نيز نيروهاي نظامي و تبليغاتي خود را به عراق روانه كردند تا بتوانند ايرانِ اسلامي را به زانو درآورند. اما مقاومت سرسختانه ملت مسلمان ايران با رهبري حكيمانه حضرت امام خميني(ره)، دشمنان را ناكام ساخت و بدون آنكه جنگ به نتيجه دلخواه آنان برسد، در مرداد 1367 به پايان رسيد.
تشكيل نيروهای سه گانه در سپاه پاسداران به فرمان امام خميني(ره) (1364 ش)
تا سال 1364، اغلب عملياتهاي جنگ با همكاري و حضور ارتش و سپاه به طور مشترك انجام ميشد. پس از مدتي، ضرورت جنگ ايجاب نمود تا سپاه به طور مستقل به اجراي عمليات بپردازد تا اين كه حكم حضرت امام خميني(ره) در 26 شهريور سال 1364 مبني بر تشكيل سه نيروي زميني، هوايي و دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، موجبات آن را فراهم آورد. با ابلاغ اين فرمان، مسؤولين سپاه به گسترش سازمان رزمي و جذب 1500 گردان نيرو پرداختند. از آن زمان، پاسداران جان بركف سپاه، عملياتهاي مهم و موفقي در جنگ به انجام رساندند و ضمن وارد آوردن ضربات هولناك بر دشمن بعثي، موفقيتهاي كم نظيري، نصيب جمهوري اسلامي ايران به ارمغان آوردند. در حال حاضر، تشكيلاتي منسجم و مقتدر از برادران سپاهي در زمين، هوا و دريا، در كران تا كران ميهن اسلامي حضوري فعال و پرثمر دارند.
پايان جنگ دوم ايران و روس با شكست "عباس ميرزا" وليعهد فتحعلي شاه قاجار(1242 ق)
عهدنامهي گلستان كه در پي شكست ايران از روسيه در جنگ اول دو كشور به امضا رسيد، مرز بين ايران و روسيه را به درستي معين نكرده بود. از اين رو نارضايتيِ مردمِ نَواحيِ ايرانيِ تَمَلُّك شده توسط روسها، باعث شد كه شعلهي جنگ، بار ديگر فروزان شود. در ابتدا، پيروزي باقواي ايران بود، ولي بعدها، نيروهاي روسي، ضربات سختي وارد آورده و بر اثر خيانت و نيز بدگويى بعضي از افراد، سپاه ايران شكست را پذيرا شد. تسخير قلعهي عباس آباد توسط روسها، اميد ايران را به يأس تبديل كرد و خواهان صلح گرديد. پس از آن قرارداد تركمانچاي منعقد شد كه به مراتب از عهدنامهي گلستان شومتر بود. به موجب اين قرارداد، ولايات وسيعي از ايران به روسيه الحاق گرديد و امتيازات فراواني به اين دولت تعلق يافت.
انجام مذاكرات صلح "كمپ ديويد" بين سران مصر و رژيم صهيونيستي (1978م)
با پايان يافتن جنگ چهارم اعراب و اسرائيل در اكتبر 1973م، خاورميانه و جهان اسلام شاهد يك تحول عجيب و يك تصميم جديد در ميان يكي از كشورهاي سردمدار مبارزه با صهيونيسم بود. انور سادات، رئيس جمهور وقت مصر پس از سرخوردگي از شكست در برابر رژيم صهيونيستي و اتخاذ سياست نزديكي به غرب، در ژوئيه 1977م اعلام كرد در ازاي خروج نيروهاي رژيم صهيونيستي از سرزمينهاي اشغاليِ صحراي سينا، حاضر به امضاي قرارداد صلح با رژيم اشغالگر قدس خواهد بود. وي چهار ماه بعد در 19 نوامبر 1977م در ميان بُهت جهان اسلام و كشورهاي عرب در يك سفر خفتبار به سرزمينهاي اشغالي فلسطينْ با مقامات اسرائيلي ديدار كرد و در پارلمان رژيم صهيونيستي سخنراني نمود. اين حركت از سوي كشورهاي عربي و نيز سازمان آزاديبخش فلسطين به عنوان تسليم محض قلمداد گرديد و به شدت محكوم شد. با اين حال مذاكرات صلح ميان سران دو رژيم با ميانجيگري امريكا ادامه يافت. به دنبال اين امر، در هفدهم سپتامبر 1978م، ضمن ملاقات روساي جمهوري امريكا و مصر و نخست وزير رژيم صهيونيستي در كمپ ديويدِ امريكا، انور سادات كه در مسير ذلت و خفت قرار گرفته بود، نه تنها به اعتقادات ديني و اسلامي، بلكه به آرمانهاي عربي و ملي نيز خيانت نمود و با امضاي موافقت نامهاي، زمينه انعقاد پيمان ننگينِ كمپ ديويد در 26 مارس سال 1979م را فراهم آورد. به موجب اين قرارداد، پس از تخليه صحراي سينا از نيروهاي صهيونيستي، صلح نهايى ميان دو رژيم منعقد ميگرديد. همچنين در اين قرارداد به تشكيل حكومت خودمختار فلسطيني نيز اشاره شد كه بعدها به آن نيز عمل نگرديد. اين قرارداد از سوي تمامي كشورهاي اسلامي و عربي محكوم شد و بسياري از اين كشورها، روابط سياسي خود را با رژيم مصر قطع كردند. (ر.ك: 26 مارس)