پناهندگي محمدعلي شاه قاجار به سفارت روس در پي تصرف تهران توسط مشروطه طلبان(1288ش)
محمدعلي شاه قاجار پس از به دست گرفتن قدرت، همواره از روسها حمايت ميكرد و آنان نيز به او كمك ميكردند. در جريان به توپ بستن مجلس نيز، فرمانده قشون ايران را لياخوف روسي برعهده داشت. از اين رو، وقتي كه آزادي خواهان تهران را فتح كردند، محمدعلي شاه خود را دربرابر آنان ناتوان يافت و براي در امان ماندن از دست مشروطهطلبان، به سفارت روس پناه برد. لياخوف روسي، فرمانده قزاقان كه اين موضوع را شنيد، به حضور فرماندهانِ فاتح تهران رسيد و شمشير خود را به عنوان تسليم، در مقابل آنان بر زمين نهاد. در ساعت چهار بعد از ظهر همان روزي كه تهران فتح شد، جلسه مهمي با حضور پانصد تن از نمايندگان مجلس و بزرگان پايتخت و آزادي خواهان معروف در بهارستان منعقد گشت. اين مجلس تاريخي كه تحت عنوان "مجلس عالي فوقالعاده" انعقاد يافت، محمدعلي شاه را كه به سفارت روس پناه برده بود، از سلطنت مستعفي شناخت و پسر او سلطان احمد ميرزا وليعهد را به سمت شاهنشاهي ايران اعلام كرد. بدين ترتيب دروه اسبتداد صغير كه يك سال و بيست و دو روز به طول انجاميده بود به پايان رسيد. محمدعلي شاه، مدت 57 روز در سفارت روس پناهنده بود و سرانجام او را به خواري از ايران راندند و از آن پس در بندر اُدِسا در كنار درياي سياه در كشور روسيه مسكن گزيد.
استعفاي دكتر مصدق از نخست وزيري و انتخاب قوام السلطنه به اين مقام توسط شاه (1331 ش)
دكتر محمد مصدق در روز 25 تير ماه 1331 ش، با شاه ملاقات كرد و ليست وزيران خود را تسليم محمدرضا پهلوي نمود. در اين ديدار، مصدق از شاه درخواست كرد تا پست وزارت جنگ هم با او باشد. زيرا مدعي بود كه نظاميان به حرف او اهميت نميدهند و در كارها، كارشكني ميكنند و با اين وضعيت، دولت نميتواند به فعاليت خود ادامه دهد. شاه با واگذاري وزارت جنگ به مصدق موافقت نكرد و مصدق به خانه بازگشت و بدون مشورت با احدي، استعفاي خود را براي شاه فرستاد. در نتيجه، شاه، قوامالسلطنه را به نخست وزيري برگزيد و او نيز در اولين روز زمامداري خود با انتشار اعلاميهاي، برخورد قاطع دولت با مخالفانش را اعلام نمود. اقدامات قوام كه مورد حمايت همه جانبه شاه بود، مردم و علما را به صحنه كشاند و سرانجام اين وقايع، زمينهساز حضور گسترده مردم در قيام تاريخي 30 تير 1331 و بازگشت مصدق به قدرت گرديد.
جلسه مهم سران نظام درباره تصميمگيري در مورد سرنوشت جنگ (1367 ش)
در ماههاي آخر جنگ، حمايت جهاني از عراق به اوج رسيد و آمريكاييها، عملاً و به طور مستقيم وارد صحنه شدند. در اين حال، علاوه بر آنكه سيل كمكهاي مالي و تسليحاتي از جانب فرانسه، روسيه، كويت، عربستان و ديگر هم پيمانان عراق، عليه ايران به كار گرفته ميشد، عراقيها نيز به طور وسيع مناطق مسكوني و جبههها را بمباران شيميايي ميكردند و مجامع بينالمللي با سكوت خود اين جنايات را تاييد مينمودند. در اين ميان، حضرت امام خميني(ره)، از همه اين امور مطلع شدند و پس از كسب گزارشهاي مختلف، به اين نتيجه رسيدند كه قطعنامه 598 را بپذيرند، هرچند كه اين كار به تعبير امام(ره) به منزله نوشيدن جام زهر بود. در نهايت، در روز 25 تيرماه 1367، جلسه مهمي با حضور سران سه قوه و اعضاي مجلس خبرگان، شوراي نگهبان و شوراي عالي قضايي براي بررسي مسائل مهم كشور در نهاد رياست جمهوري تشكيل شد. در اين جلسه پيشنهادهايي از جمله وساطت الجزاير، سازمان كنفرانس اسلامي و پاكستان مطرح شد كه مورد تصويب قرار نگرفت و در نهايت قرار بر اين شد كه پذيرش قطعنامه 598 رسماً به شخص دبيركل سازمان ملل و با امضاي رييس جمهور وقت، اعلام شود. سرانجام در 26 تيرماه 1367، نامه رياست وقت جمهوري اسلامي ايران مبني بر پذيرش قطعنامه، توسط نماينده دايم ايران در سازمان ملل به دبيركل سازمان در خانه او تسليم شد و فرداي آن روز به طور رسمي اعلام گرديد.
آغاز هفته بهزيستي
تا پيش از پيروزي انقلاب، تشكيلات متمركزي براي ارايه خدمات بهزيستي وجود نداشت. پس از پيروزي انقلاب، سازمان بهزيستي كشور در 24 تير 1359 بر اساس مصوبه شوراي عالي انقلاب اسلامي تشكيل شد و با تلاش مستمر شهيد دكتر محمدعلي فياض بخش، به ارگاني دولتي و كارآمد براي خدمت به محرومان و مستضعفانِ كشور تبديل گرديد. اين سازمان، به منظور نيل به اهداف خود، با اتخاذ تدابير لازم و حمايتهاي گوناگون از كودكان نيازمند، زنان و كودكان بيسرپرست و نيز ارايه خدمات توانبخشي به معلولان جسمي وذهني، مبتلايان به بيماريهاي صعب العلاج، معتادان و ناسازگاران اجتماعي و همچنين پيشگيري از معلوليتها و آسيبهاي اجتماعي و... با توجه به حفظ ارزشها و كرامت والاي انساني و تكيه بر تعاون و همياري مردم نيكوكار و همكاريهاي نزديك روحانيون متعهد و ساير اقشار دلسوزِ كشور تلاش ميكند.
25 تیرماه هر سال در کشورمان ایران" روز بهزیستی و تامین اجتماعی" نامگذاری شده است. سازمان بهزیستی كشور، به موجب لایحه قانونی سال 1359 در جهت تحقق مفاد اصول ۳، ٢١ و ٢۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در زمینه تحقق عدالت اجتماعی تشكیل شده است.
فتح آندلس به دست مسلمانان(92 ق)
اندلس سرزميني است در جنوب غربي اروپا كه شامل كشورهاي اسپانيا، پرتغال و منطقهي اشغالي (انگليس) جبل الطارق ميباشد. اندلس از سوي سپاهيان اسلام به فرماندهي طارق بن زياد در سال 92 قمري فتح گرديد و قسمت اعظم مردم اين منطقه تا سال 95 قمري با طيب خاطر، دين اسلام را پذيرفتند. حكومت اسلامي تا سال 422 قمري در اين منطقه ادامه يافت وليكن دراين تاريخ به خاطر بيكفايتي حاكمان مسلمان و دسيسههاي مسيحيان و حكومتهاي استعماري اروپا، اين كشور بزرگ به دست مسيحيان افتاد و ميان 23 پادشاه اروپايى تقسيم و تجزيه گرديد. مسلمانان اين كشور از اميرالمسلمين مغرب (يوسف بن تاشفين مرابطي) ياري خواستند و در سال 749 قمري در نبردي معروف به "زلاقه"، مسيحيان متحمل شكست شده و اين كشور به مغرب، ضميمه گشت. اما پس از مدتي حكومت مرابطين نيز به ضعف و سستي گراييد و مجدداً اندلس در تصرف مسيحيان درآمد و تجزيه گرديد.
انفجار آزمايشي اولين بمب هسته اي جهان در صحراي "آلاماگور دو" امريكا (1945م)
در حالي كه دو ماه و نيم از پايان جنگ جهاني دوم در اروپا ميگذشت، نبردهاي سختي بين نيروهاي امريكا و ژاپن در آسياي جنوب شرقي در جريان بود. امريكايىها پس از تصرف جزيره اوكيناوا، در تدارك حمله به خاك اصلي ژاپن بودند ولي با مشاهده مقاومت شديد ژاپنيها براي حفظ اين جزيره، پيشبيني ميكردند كه جنگ براي تصرف خاك اصلي ژاپن، تلفات و خسارات بسيار سنگيني به بار خواهد آورد. در همين اوضاع و احوال بود كه اولين بمب هستهاي امريكا در شانزدهم ژوئيه 1945م در صحراي آلاماگوردو در ايالت نيومكزيكوي امريكا با موفقيت مورد آزمايش قرار گرفت و از اين زمان بود كه سران امريكا به فكر استفاده از اين سلاح در جنگ با ژاپن افتادند. هنگام آزمايش نخستين بمب هستهاي امريكا، هاري ترومن، رئيس جمهور وقت اين كشور در خارج از كشور و در كنفرانس پوتسدام حضور داشت. وقتي كه خبر آزمايش موفقيتآميز بمب هستهاي را به ترومن اطلاع دادند وي بيدرنگ دستور داد به توليد اولين سري از اين بمبها اقدام شود. استدلال سردمداران امريكا براي استفاده از بمب هستهاي در ژاپن اين بود كه اگر بمب هستهاي در ژاپن مورد استفاده قرار نميگرفت، بيش از ده برابر آنچه در هيروشيما و ناكازاكي كشته شدند، در ميدانهاي جنگ جان ميباختند. با اين دليل، ترومن دستور بمباران هستهاي هيروشيما و ناكازاكي را صادر كرد و جان بيش از دويست هزار نفر را در يك لحظه گرفت. ضمن اينكه صدها هزار نفر ديگر نيز، از آثار اين بمبها، دچار انواع بيماريها شدند و عوارض آن تا سالهاي اخير ادامه داشت.