درگذشت عالم مبارز آيت اللَّه "ميرزا كاظم دينوري" (1374 ش)
آيتاللَّه حاج ميرزا كاظم دينوري در سال 1281 ش (1320 ق) در خانداني كه همگي از علماي مبارز و مراجع تبريز و از علماي بزرگ آذربايجان بودند به دنيا آمد. وي پس از فراگيري مقدمات علوم، به نجف اشرف رفت و از محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهاني، آقاضياءالدينعراقي، ميرزاي نائيني و محمد حسين غروي اصفهاني و ديگران استفاده نموده و به مدارج بالاي علمي دست يافت. آيتاللَّه دينوري سپس به وطن مراجعت كرد و به انجام وظائف ديني، اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين پرداخت. از آثار ايشان ميتوان به تقريرات درس فقه و اصولِ استادان خويش و نيز رساله توضيح المسائل اشاره كرد. سرانجام آن مرد بزرگ پس از عمري تلاش در راه اعلاي كلمه توحيد در 23 خرداد 1374 ش برابر با 14 محرم 1416 ق در 93 سالگي بدرود حيات گفت و در تبريز به خاك سپرده شد.
معراج پيامبر اسلام(ص)(سال دوازدهم بعثت)
بنا به روايتي، پيامبر گرامي اسلام، در شب هفدهم ماه رمضان سال دوازدهم بعثت به امر خداوند از مكه به بيت المقدس سير كرد و به آسمانها عروج نمود. در اولين آيه از سورهي اسراء، اين معجزهي بزرگ، توصيف شده است. با توجه به اين آيه و سخنان حضرت محمد(ص)، ايشان در معراج با بسياري از اسرار الهي، رموز جهان آفرينش و سرنوشت انسانها در جهان ديگر آشنا شد. مركب پيامبر در اين سفر آسماني بُراق نام داشت و جبرييل، فرشتهي بزرگ خداوند، با آن حضرت همسفر بود و ديدنيهاي عالم بالا و ملكوت و فرشتگان آسمان و بهشت و جهنم را به پيامبر نشان داد. اين حادثه از معجزات بزرگ پيامبر گرامي اسلام به شمار ميرود و حاكي از جايگاه رفيع ايشان است.
شرفيابي "حسن بن مثله جمكراني" در عالم رويا به محضر "امام زمان"(عج) و مأموريت يافتن او در ساخت مسجد جمكران(393 ق)
شرفيابي شيخ حسن بن مثله جمكراني به محضر مبارک حضرت وليعصر ارواحنا لهالفداء و کسب مأموريت جهت ساخت مسجد مقدس جمكران در چنين روزي از سال ۳۷۳ هجري قمري حادث گرديد. ميرزا حسين نوري طبري (ره) - صاحب کتاب نجمالثاقب - چگونگي ساخت اين مسجد مقدس را اينچنين روايت ميکند: شيخ حسن بن مثله جمکراني ميگويد: من شب سهشنبه، ۱۷ ماه مبارک رمضان سال ۳۷۳ هجري قمري در خانه خود خوابيده بودم که ناگاه جماعتي از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار کردند و گفتند: برخيز و مولاي خود حضرت مهدي (عج) را اجابت کن که تو را طلب نموده است. آنها مرا به محلي - که اکنون مسجد جمکران است - آوردند، چون نيک نگاه کردم، تختي ديدم که فرشي نيکو بر آن تخت گسترده شده و جواني سي ساله بر آن تخت، تکيه بر بالش کرده و پيرمردي هم نزد او نشسته است، آن پير، حضرت خضر بود که مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدي (عج) مرا بهنام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم - که در اين زمين کشاورزي ميکند - بگو: اين زمين شريفي است و حقتعالي آن را از زمينهاي ديگر برگزيده است و ديگر نبايد در آن کشاورزي کند. عرض کردم: يا سيدي و مولاي! لازم است که من دليل و نشانهاي داشته باشم وگرنه مردم حرف مرا قبول نميکنند، آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانههايي براي آن قرار ميدهيم، و همچنين نزد سيدابوالحسن - يکي از علماي وقت قم - برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمين بهدست آورده است، وصول کند و با آن پول در اين زمين مسجدي بنا نمايد. چون به راه افتادم، چند قدمي هنوز نرفته بودم که دوباره مرا بازخواند و فرمودند: بزي در گله جعفر کاشاني است، آن را خريداري کن و بدينمکان آور و آن را بکش و بين بيماران انفاق کن، هر بيمار و مريضي که از گوشت آن بخورد، حقتعالي او را شفا دهد. حسن بن مثله جمکراني ميگويد: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم، تا اينکه نماز صبح را خواندم و به سراغ علي المنذر رفتم و ماجراي شب گذشته را براي او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتيم، و در آنجا زنجيرهايي را ديديم که طبق فرموده امام (عج) حدود بناي مسجد را نشان ميداد. سپس به قم نزد سيدابوالحسن رضا رفتيم و چون به در خانه او رسيديم، خادم او گفت: آيا تو از جمکران هستي؟ به او گفتم: بلي! خادم گفت: سيد از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتيم و سيد مرا گرامي داشت و گفت: اي حسن بن مثله من در خواب بودم که شخصي به من گفت: حسن بن مثله، از جمکران نزد تو ميآيد، هرچه او ميگويد، تصديق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن. از هنگام بيدار شدن تا اين ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجراي شب گذشته را براي وي تعريف کردم. سيد بلافاصله فرمود تا اسبها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شديم، چون به نزديک روستاي جمکران رسيديم، گله جعفر کاشاني را ديديم، آن بز از پس همه گوسفندان ميآمد، چون به ميان گله رفتم، همين که بز مرا ديد به طرف من دويد، جعفر سوگند ياد کرد که اين بز در گله من نبوده و تاکنون آن را نديده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بيماري که از گوشت آن تناول کرد، با عنايت خداوند تبارک و تعالي و حضرت بقيةالله (عج) شفا يافت. ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرد و منافع زمين را از او گرفت و مسجد مقدس جمکران را بنا کرد.
وقوع غزوه ي "بدر" اولين جنگ بين اسلام و كفر به فرماندهي پيامبر اكرم(ص)(2 ق)
بدر، نام چاهي است كه در اطراف آن، نبرد ميان مسلمانان و مشركان شعلهور گرديد و پس از پايان نبرد، كشتههاي مشركين در آن افكنده شدند. دراين غزوه كه نخستين مقابلهي سپاه اسلام با كفر و نبرد اهل توحيد با اهل شرك بود، مشركان و كفار در آن، از جنبهي ساز و برگ نظامي و اسلحه و مهمات بر مسلمانان برتري داشتند و نفرات آنان سه برابر سپاه اسلام بود. سرداراني چون اميرالمؤمنين علي(ع)، حمزة بن عبدالمطلب و عبيدة بن الحارث بن عبدالمطلب(ع) در اين جنگ حضور يافته و هفت نفر از سران لشكر كفر مانند: ابوجهل، وليد، شَيبَه و عُتَبه را به همراه دهها تن ديگر از مشركان به هلاكت رساندند. مسلمانان همچنين، هفتاد نفر از كفار قريش را به اسارت درآوردند. اصحاب رسول خدا(ص)، 317 نفر به تعداد اصحاب طالوت بودند وليكن معروف است كه تعداد اصحاب آن حضرت، 313 نفر بوده است.
اولين آزمايش براي مهار و به كارگيري انرژي حرارتي خورشيد (1914م)
در دوازدهم ژوئن 1914م اولين آزمايش براي مهار و به كارگيري انرژي حرارتي خورشيد در ناحيهاي در حومه قاهره در مصر انجام شد. مبتكر و مجري اين طرح يك فيزيك دان آلماني به نام شومان بود كه توانست با تمركز اشعه خورشيد يك ماشين بخار را كه 50 اسب بخار نيرو داشت به كار بياندازد. اين آزمايش، اساس موتورها و محركههاي آفتابي شد كه امروزه در صنعت، كاربرد زيادي يافتهاند.
تصرف سرزمين "شيلي" توسط استعمارگران اسپانيايي (1540م)
تا اوايل قرن شانزدهم، شيلي محل سكونت اقوام گوناگوني بود كه شغل اصلي آنها ماهيگيري بود. در سال 1536م كشورگشايان استعمار اسپانيا به همراه 500 سرباز اسپانيايى و 15 هزار سرباز بومي اجير شده با هدف تصرف شيلي راهي اين منطقه شدند. اما پس از حدود 2500 كيلومتر پيشروي در خاك شيلي، از شورش در ليما پايتخت پرو، ديگر مستعمره خود مطلع گرديدند. اسپانيا در اين تهاجم از يك سو تلفات بسياري داد و از سوي ديگر فرمانده مهاجمان اسپانيايى نيز در راه بازگشت كشته شد. اما در مرحلهاي ديگر در 12 ژوئن 1540 اسپانيا موفق به تصرف شيلي گرديديد.حضور اسپانيا در شيلي تا 18 سپتامبر 1810م به طول انجاميد. گرچه در اين ميان طرفداران ادامه سلطه اسپانيا تا سال 1818 مقاومت كردند. شكست نهايي اسپانيا در اين كشور مرهون حركت "خوزه سن مارتين" سردار آرژانيتي است كه به كمك آزاديخواهان و استقلالطلبان شيلي توانست اين كشور را رهايي بخشد. (ر.ك: 18 سپتامبر)