تظاهرات دانشجويان مسلمان در كوي دانشگاه تهران (1356 ش)
در چهاردهمين سالگرد قيام خونين پانزده خرداد 42، برابر با پانزدهم خردادماه 1356 و در اعتراض به جنايات مزدوران رژيم پهلوي، دانشجويان مسلمان در كوي دانشگاه تهران دست به تظاهرات زدند. اين اولين باري بود كه دانشجويان به طور گسترده اين قيام را گرامي داشته و اعلام ميدارند. اين تظاهرات نشانگر گرايش دانشجويان به اسلام و روحانيت بود و تاثير مثبتي بر روند حركت انقلاب نهاد.
بازداشت امام خميني(ره) توسط رژيم طاغوت و قيام خونين مردم مسلمان ايران (1342 ش)
در پي طرح لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي در مجلس شوراي ملي در سال 1341 شمسي، امام خميني(ره) با دستگاه جبّار پهلوي به مبارزه پرداخت. اوج اين مرحله از نهضت، يورش ناجوانمردانه ايادي رژيم به مدرسه فيضيه و ضرب و شتم و كشتار طلاب و فضلاي حوزه علميه قم در دوم فروردين سال 1342 شمسي بود. در واكنش به اعمال ننگين رژيم پهلوي، حضرت امام در عاشوراي سال 42، سخنراني كوبندهاي عليه نظام شاهنشاهي ايراد نموده و از شاه و اسرائيل به شدت انتقاد كردند. به دنبال اين سخنراني افشاگرانه، آن حضرت دستگير و زنداني گرديد. خبر دستگيري مرجع تقليد مردم، به سرعت در قم و سپس در تهران و ساير شهرها انتشار يافت. مردم قم به خيابانها ريختند و با تقبيح عمل دولت در دستگيري امام به راهپيمايي اعتراضآميز پرداختند. شاه كه در برابر قيام قهرآلود ملت، تاج و تخت خود و سلطه آمريكا را در حالِ زوال و سقوط ميديد، با رگبار مسلسل به جنگ ملت آمد و توسط نيروهاي جهنمي و خون آشام خود تظاهرات كنندگان را با وضع فجيعي قتل عام كرد و تهران را در پانزده خرداد 1342، به كشتارگاه مخوف و حمام خون مبدل ساخت. همزمان با قتل عام مردم مبارز در تهران، كشتارهاي فجيعي در قم، شيراز، مشهد، تبريز و ديگر شهرستانها توسط دژخيمان رژيم به وقوع پيوست. از تعداد مقتولين 15 خرداد آمار صحيحي در دست نيست ولي تعداد شهدا را بين 5 تا 15 هزار نفر تخمين زدهاند. در اين ميان عليرغم سانسور شديد خبري، اخبار مربوط به دستگيري رهبر نهضت اسلامي ايران و قيام پانزدهم خرداد و كشتارهاي آن، در مدت كوتاهي در سراسر كشور پخش شد و موجي از نفرت و خشم عليه شاه به راه افتاد. سرانجام حضرت امام پس از ده ماه بازداشت، در هجدهم فروردين 1343 از زندان آزاد شدند و پس از آزادي نيز همان مسير قبلي را ادامه دادند. قيام 15 خرداد، نقطه عطفي بود در تاريخ مبارزات ملت قهرمان ايران كه حضرت امام، آفريننده و شكل دهنده آن قيام الهي بود. روحانيان انقلابي در تداوم اين حركت عظيم و پرخروش امت مسلمان ايران، طي يك دوره پانزده ساله، نقشي اساسي داشتند و در اين مدت، سالروز قيام 15 خرداد، هيچگاه در سكوت و خاموشي سپري نشد؛ زيرا كه 15 خرداد، براي امت قهرمان و شهيدپرور ايران از اهميت و اعتبار ويژهاي برخوردار بوده و همواره خواهد بود.
از نخستین ساعات بامداد امروز روحانیون، تجار و اصناف و مردم قم در صفوف منظم در شهر قم به راه پیمائی پرداختند(1354ش)
و ضمن قرائت قرآن سالروز 15 خرداد را گرامی داشتند با تمام تلاشی که مأمورین انتظامی برای متفرق ساختن مردم معمول داشتند ولی استقامت و شهامت رهبران جمعیت مانع از تفرقه مردم شد. یکی از شعارهای تظاهرکنندگان جاوید باد رهبر شیعیان جهان حضرت آیت الله خمینی بود. پلیس و مأموران انتظامی جمعی از تظاهرکنندگان را توقیف کردند.
وفات حضرت خديجه(س) همسر با وفاي پيامبر اسلام(ص) بنا به روايتي(10بعثت)
حضرت خديجهي كبري(س) كه از زنان نامدار و ثروتمند قريش بود پانزده سال قبل از بعثت با پيامبر اسلام(ص) ازدواج كرد. اين بانوي بزرگوار اولين فردي بود كه به رسالت پيامبر ايمان آورد و با تمام توان و ثروت خود به ياري دين اسلام برخاست. وجود حضرت خديجه براي پيامبر اسلام به قدري اهميت داشت كه پيامبر اكرم(ص) رحلت اين بانوي بزرگ را مصيبتي عظيم خواند و سال رحلت حضرت خديجه و حامي بزرگ ديگر خود يعني حضرت ابوطالب را عام الحزن يعني سال اندوه ناميد، زيرا ابوطالب عموي پيامبر نيز در همان سال وفات يافته بود. پيامبر اكرم(ص)، حتي سالها پس از رحلت آن بانوي بزرگوار، از ايشان به خوبي و نيكي ياد ميكرد و او را ستايش مينمود. آن حضرت در جواب كسي كه به پيغمبر گفت: خداوند، بهتر از خديجه را به تو عوض داده است، فرمود: "سوگند به خدا كه خداوند، مرا بهتر از او عوض نداده است. او به من ايمان آورد، هنگامي كه مردم كفر ورزيدند و مرا تصديق كرد، آنگاه كه مردم مرا تكذيب كردند و با مال خود مرا ياري نمود، آنگاه كه مردم، مرا محروم ساختند و پروردگار، مرا تنها از ميان زنان، از او به ولادت فرزند روزي داد." ام المؤمنين خديجه(س) به هنگام وفات 65 سال داشت.
تقسيم آلمان به چهار منطقه بين متفقين در پايان جنگ جهاني دوم (1945م)
هرچند جنگ دوم جهاني مانند جنگ اول، نقشه اروپا و جهان را تغيير نداد ولي نتايج آن از نظر تقسيم جهان به دو قطب سياسي و اقتصادي، عميقتر از جنگ اول جهاني بود. در پايان جنگ جهاني اول، كشورهاي جديدي از درون امپراتوريهاي بزرگ آن زمان پا به عرصه وجود نهادند و سه امپراتوري بزرگ آن زمان به سه كشور كوچكتر آلمان، اتريش و تركيه تبديل شدند. ولي در پايان جنگ دوم جهاني، كشورهاي اروپايى با تغييراتي در مرزهاي بعضي از آنها، بر جاي ماندند و فقط رژيم حاكم بر آنها تغيير يافت كه در واقع نوعي اشغال اين كشورها بدون حضور علني قواي كشور فاتح بود. مهمترين تغيير در وضع اروپا، در بزرگترين كشور مغلوب اين جنگ يعني آلمان پديد آمد. اتريش و چكسلواكي كه در سالهاي قبل از جنگ، تحت سلطه آلمان درآمده و ضميمه خاك آن كشور شده بودند، استقلال خود را باز يافتند. پروس شرقي و قسمتي از خاك اصلي آلمان در شرق اين كشور كه بيش از يكصد هزار كيلومتر مربع از خاك آلمان را تشكيل ميداد ضميمه لهستان شد و در عوض، شوروي يكصد و هشتاد هزار كيلومتر مربع از اراضي شرقي لهستان و قسمتي از ايالت پروس شرقي آلمان را تصاحب كرد. باقيمانده خاك آلمان به چهار منطقه اشغالي بين كشورهاي پيروز جنگ، يعني شوروي، امريكا، انگليس و فرانسه تقسيم شد كه سه بخش اشغالي كشورهاي غربي بعداً به هم پيوستند و آلمان به دو كشور جداگانه با دو حكومت متفاوت و متخاصم شامل آلمان شرقي با 108 هزار كيلومتر وسعت و آلمان غربي با 248 هزار كيلومتر مربع مساحت تقسيم گرديد. همچنين چند سال بعد با تقسيم برلين، پايتخت آلمان به دو قسمت شرقي و غربي، ديوار برلين نيز ساخته شد كه تا سالهاي پاياني دهه 1980م پابرجا بود.