شهادت عماد مغنیه (1386ش)
شهيد "عماد مغنيه" معروف به "حاج رضوان" كه بيشترين تعداد عمليات عليه رژيم صهيونيستي را در جهان به نام خود ثبت كرده است، در ماه جولاي سال 1962 ميلادي در شهر صور ديده به جهان گشود. خانواده شهيد مغنيه كه متشكل از پدرش، آيتالله شيخ "جواد مغنيه" از علماي برجسته شيعه لبنان، مادر و "جهاد" و "فؤاد" دو برادر وي بود كه بعدها به شهادت رسيدند، پس از مدتي از صور به ضاحيه جنوبي بيروت نقل مكان كردند و در اين منطقه بود كه شهيد مغنيه، تحصيلات ابتدايي و دبيرستان خود را گذراند و پس از آن در جواني، وارد دانشگاه آمريكايي بيروت (AUB) شد. شهيد مغنيه در اوايل دهه هشتاد ميلادي به "نيروي 17" شاخه نظامي جنبش آزاديبخش فلسطين پيوست كه نيرويي ويژه بود كه براي حفاظت از مبارزاني مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود اياد تشكيل شده بود. او از همان زمان، در عمليات انتقال سلاح از جنبش آزاديبخش فلسطين براي مقاومت اسلامي لبنان كه در حزبالله و جنبش امل نمود دارد نقش اساسي داشت اما در پي اشغال لبنان در سال 1982 ميلادي از سوي رژيم صهيونيستي، مبارزان جنبش آزاديبخش فلسطين مجبور به ترك لبنان شدند. محاصره بيروت، سه ماه به طول انجاميد و با خروج مبارزان فلسطيني و سازمان آزاديبخش از لبنان، عماد مغنيه نيز به صفوف رزمندگان افواج مقاومت اسلامي (جنبش امل) پيوست كه از سوي امام موسي صدر و شهيد مصطفي چمران تأسيس شده بود اما شهيد مغنيه در ادامه و همزمان با انتقال سيد حسن نصرالله از امل، به حزب تازهتأسيس حزبالله پيوست. شهيد مغنيه پس از اجراي موفقيتآميز چند عمليات به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلندپايه حزبالله منصوب شد و پس از آن به عنوان مسؤول عمليات ويژه حزبالله انتخاب شد. رژيم صهيونيستي همچنين مدعي شده است عمليات ربودن دو تن از نظاميان اسرائيلي در تابستان دو سال پيش كه به آغاز جنگ اين رژيم عليه لبنان انجاميد، از سوي عماد مغنيه هدايت شده است. روزنامه انگليسي "سانديتلگراف" درباره شهيد مغنيه نوشت: او يك انقلابي مجاهد است كه با امام خميني(ره) بيعت كرده كه در راه انقلاب اسلامي از جان خويشتن نيز بگذرد. تصاويري كه تا كنون از شهيد "عماد مغنيه" منتشر شده است بسيار اندك است بهگونهاي كه پليس فدرال آمريكا (اف.بي.آي) مدعي شد وي دو بار اقدام به جراحي پلاستيك بر روي صورت خود كرده است تا شناسايي نشود. شهيد عماد مغنيه كه به دوري از رسانهها شهرت داشت به "مرد سايه" در مقاومت اسلامي شهرت داشت و بسياري او را مغز متفكر حزبالله قلمداد ميكنند. شهيد عماد مغنيه 23 بهمن 86 در پي انفجار در خودروي بمبگذاريشده در دمشق، به شهادت رسيد.
رحلت عالم بزرگ و فقيه جليل آيت اللَّه "ميرزا عبدالرحيم سامت قزويني" (1378 ش)
آيتاللَّه ميرزا عبدالرحيم سامت در سال 1381 ش (1321 ق) در بيت علم و تقوا در قزوين به دنيا آمد. وي پس از فراگيري دروس مقدماتي در قزوين وارد اصفهان و سپس حوزه علميه قم گرديد و از استادان آنجابهره برد. از آن پس به نجف رفت و خوشهچين معارف اسلامي آيات عظام شيخ محمد كاظم شيرازي، شيخ موسي خوانساري، ميرزا ابوالحسن مشكيني، شيخ محمد حسين غروي اصفهاني، سيدابوالحسن اصفهاني، آقاضياء عراقي و ميرزاي ناييني شد. پس از اقامت ده ساله در نجف اشرف و اخذ اجازه اجتهاد و روايت، به زادگاه خود بازگشت و بيش از نيم قرن به تدريس، تبليغ دين و اقامه نماز جماعت پرداخت. آيتاللَّه سامت قزويني در جريان مبارزات اسلامي مردم به رهبري امام خميني حضوري فعال داشت. وي در تمام راهپيماييها در صف مقدم و همراه با ديگر علماي شهر شركت ميكرد و نامش هماره در ذيل اعلاميههاي عليه رژيم ديده ميشد. زندگي ايشان در طول ساليان متمادي، ساده و طبعش بلند و اخلاقش، خوش و زبانش نرم بود. در تيرماه 1378ش، همايش بزرگداشت ايشان در دانشگاه علوم پزشكي قزوين برگزار شد و كتابي با نام رهپوي هدايت، در تجليل از مقام علمياش منتشر گرديد. از اين فقيه فرزانه تاليفاتي برجاي مانده كه تقريرات درس فقه آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهاني، آقاضيا عراقي، ميرزاي ناييني و ميرزا ابوالحسن مشكيني و... از آن جملهاند. سرانجام اين عالم خدمتگزار دين در 25 بهمن 1378ش برابر با هشتم ذيقعده 1420ق در سن 97 سالگي دار فاني را وداع گفت و پس از تشييعي با شكوه، در صحن امامزاده حسين قزوين به خاك سپرده شد.
کشته شدن ابراهیم بن مالک اشتر(71ق)
ابراهیم فرزند مالک اشتر نَخَعی، هنگام قیام مختار برای خونخواهی امامحسین(ع) به او پیوست و در سال 67 ق به سرداری لشکر منصوب شد. ابراهیم از طرف مختار، مأمور تصرف موصل شد و سپاه شام را که از طرف خلیفه اموی آمده بودند شکست داد. او عبیداللهبن زیاد را به قتل رساند و تعدادی از قاتلان امام حسین(ع) و یاران او را از دَمِ تیغ گذراند.پس از به شهادت رسیدن مختار توسط مُصعَب بن زُبَیر با دستگیری ابراهیم بن مالک، به مُصعَب پیوست و به دولت ابن زُبَیر خدمت کرد. سرانجام، هنگامی که عبدالملک بن مروان، خلیفه اموی، لشکری برای نبرد با سپاه ابن زبیر به عراق فرستاد، ابراهیم بن مالک 13 جمادی الاول سال 71 قمری در این جنگ کشته شد.
انقراض پادشاهي چين و استقرار نظام جمهوري در اين كشور (1912م)
در فاصله سالهاي 1907 تا 1911م، پنج شورش عليه خاندان سلطنتي منچو در چين صورت گرفت كه همه آنها، كم و بيش از انديشههاي انقلابيِ سونياتْسنْ مبارز جمهوريخواه چيني سرچشمه ميگرفت. با اين حال، عليرغم سركوبي چهار شورش اول و دستگيري و تيرباران تعدادي از شورشيان، قيام پنجم در روز نهم اكتبر 1911م آغاز شد و با وجود شدت عمل بيسابقه دولت و دستگيري و اعدام صدها نفر در ملأ عام، نفرت و خشم عمومي از دربار افزايش يافت. از روز يازدهم اكتبر، شورش به شهرهاي بزرگ چين نيز سرايت كرد و اين امر، دولت را به نرمش و فراخوان آشتي ملي وادار ساخت. از اينرو مذاكرات نمايندگان دولت و مخالفان در اوايل دسامبر 1911م در شانگهاي چين آغاز شد و با اين كه دولت، پيشنهاد تبديل حكومت مطلقه سلطنتي به حكومت مشروطه سلطنتي را مطرح كرد، ولي نيروهاي انقلابي كه چهارده ايالت از هجده ايالت چين را در اختيار داشتند، به چيزي جز تغيير رژيم و استقرار جمهوري رضايت نميدادند. در جريان اين مذاكرات، نيروهاي انقلابي، يك مجلس مؤسسان ازنمايندگان ايالات چين تشكيل دادند و اين مجلس پس از آغاز به كار در اول ژانويه 1912م، به اتفاق آرا تصميم به اعلام رژيم جمهوري در چين گرفت. اين مجلس سپس به اتفاق آرا، سون يات سنِ 46 ساله را به عنوان اولين رئيس جمهور چين برگزيد و او را مأمور مذاكره با پكن و انتقال مسالمتآميز حكومت از باقيمانده خاندان امپراتوري منچو به جمهوري جديد نمود. در اين ميان، پس از آن كه درباريان چارهاي جز تسليم و رضا نديدند، در روز دوازدهم فوريه 1912م راضي به واگذاري قدرت به انقلابيون چيني شدند. بدين ترتيب، روز 12 فوريه 1912م، حكومت 267 ساله خاندان منچو كه خود وارث يك امپراتوري دو هزار ساله بود به پايان رسيد و رژيم جمهوري در چين استقرار يافت. اما سون يات سن براي اداره امور كشور، تجربه و نيروي كارآمد كافي نداشت. ناتواني او در اداره امور و مشكلاتي كه بيشتر ناشي از كارشكني و عدم همكاري عوامل حكومتِ پيشين بود، به تدريج از اعتبار و جذبه مردي كه پدر انقلاب چين لقب گرفته بود، كاست و ميدان را براي مخالفان خود باز گذاشت. در اين ميان، با آغاز اختلافها و كشمكشهاي داخلي، وضعيت چين بار ديگر متشنج و بيثبات شد. تا اين كه، چين در سال 1949م به دنبال انقلابي ديگر به رهبري مائوتِسِه تونگ، تحت حكومت كمونيستي قرار گرفت.