زندانى شدن محمدبن قاسم علوى در نزد معتصم در سال ۲۱۹ هجرى قمرى .
"محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسين(ع) "، كه نَسَبش با چهار واسطه، به "امام على بن ابىطالب(ع) " مىرسد و بدين منظور به محمد بن قاسم علوى شهرت پيدا كرد، در عصر "معتصم عباسى" با خراسانيان همراه شد و بر عليه حاكمان معتصم در منطقه خراسان، اقدام به قيام نمود وى در آغاز، در "جوزجان" مقيم شد و مردم آن ناحيه را به "الرضا من آل محمد" دعوت كرد و گروهى بسيار، دعوتش را اجابت كردند.
در آن زمان، از جانب معتصم بالّله )هشتمين خليفه عباسى ( در خراسان و شرق عالم اسلام، عبدالله بن طاهر حكومت مىراند و سيطره كاملى برمنطقه داشت .بدين جهت، وجود اين سيد علوى را در آن ناحيه برنمى تافت و به حاكمان محلى و سرداران نظامى خويش دستور داد كه با وى مبارزه كرده و نهضتش را خاموش گردانند.
فشارهاى روزافزون و تندروىهاى حاكمان محلى و سرداران نظامى عبدالله بن طاهر، مردم را به جوش و خروش آورد و آنان را در "طالقان"، به رهبرى "محمد بن قاسم علوى" وادار به قيام و شورش سراسرى و علنى نمود.
از آن پس، ميان ياران سيد علوى و سپاهيان عبدالله بن طاهر، درگيرىهاى متعددى به وقوع پيوست و لى به خاطر برترى نيروهاى عبدالله بن طاهر و ضعف انقلابيون، محمد ناچار شد از جوزجان و طالقان )كه هم اكنون در خاك كشور افغانستان قرار دارند( به "نسا" مهاجرت كند.
عامل نسا كه از مهاجرت محمد با خبر شده بود، طى عملياتى وى را دستگير و به نزد عبدالله بن طاهر فرستاد.
عبدالله بن طاهر نيز وى را در غل و زنجير كرد و به نزد معتصم عباسى در بغداد ارسال نمود.
محمد بن قاسم در نيمه ربيعالآخر و به قولى در نيمه ربيع الاول سال ۲۱۹ قمرى بر معتصم وارد شد و معتصم وى را در نزد "مسرور كبير"، در جايگاهى تنگ و تاريك زندانى نمود و بر وى بسيار سخت گرفت. پس از سه روز، وى را از سلول انفرادى و جايگاه تنگ و طاقت فرسا بيرون آورد و در اتاقى ديگر زندانى نمود.
محمد بن قاسم در زندان معتصم، شب و روز را سپرى مىكرد و از درد و ناراحتى مىناليد و به نقل مورخان اهل سنت، در شب عيد فطر كه همگى مشغول جشن و شادمانى بوده و از وى غافل بودند، از زندان گريخت و خود را از بند دژخيمان عباسى رهانيد. امّا كسى ندانست كه وى، چگونه گريخت، به كجا رفت، زندگى او چگونه بود و يا به دست چه كسى كشته شد.
ولى بىترديد، فرار وى از زندان، نقشه خود دستگاه خلافت بود، تا از اين راه وى را سر به نيست كرده و بدون اين كه حساسيتى در ميان مخالفان خود به وجود آورند، وى را از سر راه خويش بردارند. برخى معتقدند كه وى را در همان جا مسموم كرده و با زهر جفا شهيدش نمودند.