ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 24 آذر 1404
دوشنبه 24 آذر 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 25 اسفند 1389     |     کد : 16815

جايگاه سياسي زنان در عصر رسول اعظم (ص)

با نگاهي گذرا به كساني كه در ابتدا به اسلام گرويدند متوجه مي شويم كه ، زنان علي‌رغم شرايط سخت و محدود کننده و سنت‌گرا در آن عصر، حضور چشمگير در واقعيت جامعه داشتند و با جان و دل و حال از حوزه معارف دين عاشقانه دفاع مي‌کردند و انواع شکنجه‌ها را تحمل مي‌کردند و از سرمايه مادي و جايگاه اجتماعي خود در راه اسلام وحضرت پيامبر اکرم(ص) استفاده مي‌كردند.

با نگاهي گذرا به كساني كه در ابتدا به اسلام گرويدند متوجه مي شويم كه ، زنان علي‌رغم شرايط سخت و محدود کننده و سنت‌گرا در آن عصر، حضور چشمگير در واقعيت جامعه داشتند و با جان و دل و حال از حوزه معارف دين عاشقانه دفاع مي‌کردند و انواع شکنجه‌ها را تحمل مي‌کردند و از سرمايه مادي و جايگاه اجتماعي خود در راه اسلام وحضرت پيامبر اکرم(ص) استفاده مي‌كردند.

بدون ترديد اگر کسي بخواهد سنت باطل و فرسوده‌اي را زير پا گذارد و دين جديد را بپذيرد و عليه همه‌ي ارزش‌هاي گذشته موضع بگيرد، هم نبوغ فکري و سياسي مي‌طلبد و هم روح بندگي و تقيد به ارزش‌ها و به خصوص در زماني که مردان شهامت سنت شکني نداشته باشند و زني در چنان شرايط در عرصه مبارزه با باطل و گزينش حق حضور يابد، بدون شک نيست، مگر توان درک حقايق، روح مسئوليت و بينش عميق سياسي و زير نظرداشتن جريانات حاکم در جامعه.

در يک نگاه زن در عصر جاهلي موجودي تبعي بود و هيچ‌گونه استقلالي نداشت که قبل از ازدواج دقيقاً تحت ولايت و سرپرستي پدر بود و با اختيار وي ازدواج مي‌کرد و پس از ازدواج تابع اراده همسر و اختيار او بود و هدف از انتخاب همسر، ارضاي جنسي و بقاي نسل به حساب مي‌آمد، ولي با طلوع فرهنگ ديني تغيير چشمگيري در موقعيت و شأن زنان به وجود آمد و ارزش آن‌ها را در ايجاد نقش سياسي به اثبات رساند.

زن مسلمان همگام با مردان در عرصه سياست
اگر در سياست تصميم‌گيري بر اساس اراده عقل و تدبير براي خير و صلاح مردم باشد پس اين نقش به عهده‌ي چه کساني مي‌تواند باشد؟ مثلاً اگر حاکميت بر سرنوشت مردم باشد بايد از فعاليت‌هاي پيراموني غافل نباشد و در صورتي که امر فعاليت شامل يک قلمرو زندگي شود، بدون ترديد فعاليت دو جنس از زن و مرد را در برمي‌گيرد و طبيعي است که در حاکميت و سياستگذاري يک جامعه همه‌ي افراد موجود در آن واحد فعال نيستند و بلکه به طريق خاص سياسي اين امر تجلي مي‌يابد، همانند: رأي‌گيري، مبارزه عليه ظلم، طاغوت‌ستيزي و انجام خدمات مردمي.

در فرآيند جامعه‌سازي توده‌هاي مردم به گونه‌ي دسته‌جمعي در اين راستا و به شکل خاصي مشارکت داده مي‌شوند و توده‌هاي مردم هم از زنان و مردان هردو تشکيل شده‌اند و اما در مورد نقش زنان در عرصه سياسي و تعيين سرنوشت از صدر اسلام تا کنون مصاديق و نمونه‌هاي فراواني وجود دارد؛ زيرا که سياست بخشي مهمي از زندگي انسان‌ها را تشکيل مي‌دهد و اگر شخصي و يا گروهي از کنار مسائل جاري و سرنوشت‌ساز به سادگي و بي‌تفاوتي بگذرد، بدون شک آسيب‌پذير مي‌گردد.

از آن‌جا که‌ «در واژه شناسي، سياست، معناي حکم راندن بر رعيت و اداره کشور به شکل قديمي و مدرنش، حکومت و رياست کردن، داوري، جزاء، تنبه، صيانت حدود و ملک، اداره امور داخلي و خارجي کشور است»،[1] پس پيداست که زنان نيز همانند مردان مسئوليت‌ها و وظايفي دارند که نقش آنان را در اداره و تعيين سرنوشت جامعه مشخص مي‌نمايد و از رهگذر پيوند نيازها و ايده‌آل‌هاي زندگي، تشريک مساعي را در امورات زندگي و به خصوص سرنوشت‌ساز امت اسلامي ضروري مي‌سازد و در اين فرصت از مقال براي تبيين بهتر اين موضوع به برخي آن‌ها مي‌پردازيم:

وقتي اسلام در جزيرة العرب گسترش يافت، زنان در عرصه اجتماع حضور داشتند و از آن‌جا که دين مخاطبش همه‌ي انسان‌ها است و به انسان به عنوان يک هويت جمعي مي‌نگرد، پس يک سلسله مسائل را به عنوان وظايف انساني در جامعه براي او ضروري مي‌داند. قرآن که اصول و پايه‌ي ارزش‌گذاري را در ميان امت اسلامي به عهده دارد در باب جايگاه مؤمن (مرد يا زن) در فرآيند بسترسازي سياسي و دفاع از ارزش‌هاي مکتبي چنين فرموده است:

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلـٰي اَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّي يَسْتَاْذِنُوهُ﴾[2]؛
«مؤمنيني راستين کساني هستند که هم از نظر عقيده به خدا و پيامبرش معتقدند و هم از نظر درک مسائل اجتماعي و هوش جمعي، جامعه را خوب مي‌شناسند و در مسائل جمعي همواره حضور دارند و منزوي نيستند.»

بدون ترديد امر جامع که در قرآن از آن ياد شده است، همان مسائل جمعي يک جامعه و نظام است. مسائل جامعه چنان به هم گره خورده است که بي‌تفاوتي بدان در حقيقت بي‌تفاوتي در برابر نيازها و مشکلات خودش مي‌باشد و از نمونه‌هاي امر جامعه و فراگير در واقع همان مسائل جمعي يک نظام است ، مثلاً نماز جمعه يک امر جامع است و تظاهرات عليه طغيان و استکبار، حضور در انتخابات و... صدها نمونه از اين قبيل امر جامعه هستند.[3]

نقش سياسي زنان از آن‌جا هويدا مي‌گردد که هم از شرايط و اوضاع پيرامون اطلاع يابد و در برابر آن احساس مسئوليت نمايد و هم در رفع موانع و مشکلات آن در کنار مردان در پي چاره باشند.

اگر ما سياست را تدبير امور و درک واقعيت‌هاي حاکم و زدودن موانع پيشرفت و اصلاح جامعه بدانيم، پس زنان که عضو جامعه‌اند و نيازهاي مشترک دارند ناگزيرند تا در پي اصلاح امور مردم تلاش ورزند و مهم‌ترين شاهد بر جواز حضور زنان در جامعه، آيات سوره نمل در باب فرمانروايي ملکه سبا است، زني که حاکم سرزمين خود بود و جامعه را اداره مي‌کرد:

﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً اَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا اَعِزَّةَ اَهْلِهَا اَذِلَّةً وَكَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ﴾[4]؛
«پادشاهان هنگامي که وارد منطقه آبادي شوند آن را به تباهي مي‌کشند و عزيزان آن‌جا را ذليل مي‌کنند. کار آنان همان‌گونه است.»

مهم‌ترين پيام اين آيه معرفي يک زن مدبر و خردمند است که تحت تأثير عواطف و احساسات قرار نمي‌گيرد و به خوبي و عاقلانه بر مردمش حکومت مي‌کند.

در حوزه‌ي فرهنگ ديني، زن افزون بر اداره‌ي خانه و مسئوليت تربيت فرزندان که از عمده‌ترين وظايف وي به حساب مي‌آيد، در بسياري از مسائل سرنوشت‌ساز جامعه با مردان شريک است و بي‌نقش نبودن زن در مديريت جامعه او را از حصار خانه به صحنه‌هاي اجتماع مي‌کشاند و اين نه تنها با عفاف و حفظ حجاب که وظيفه ديگر اوست، منافات ندارد و بلکه او را در انجام بهتر مسئوليت‌هاي اجتماعي ياري مي‌کند. آن‌چه با انجام وظايف او منافات دارد، وجوب خانه‌نشيني است، امري که اسلام هرگز طرفدار آن نيست.[5]

پس وقتي زن مجبور نباشد تا در حصار تنگ خانه بماند و نقش فراتر از محيط خانه نيز دارد، معلوم است که نقش سياسي او انکارناپذير مي‌شود.

عدم تفاوت زن و مرد در نقش سياسي
زنان و مردان هرچند از نقطه نظر ترکيب فزيکي و برخي از غرايز دروني تفاوتي قابل توجه دارند، ولي آن‌ها نمي‌توانند در نقش و تعيين سرنوشت و در فرآيند جامعه سازي و اداره‌ي آن تغيير ايجاد نموده و نقش زنان را کاهش دهد؛ مثلاً: علي‌رغم آن که مرد و زن در خلقت وحدت نوعي دارند و در استعدادهاي انساني و از جمله استعداد عقلاني مساوي هستند، ضعف و شدت عاطفي خود به خود زمينه ظهور و شکوفايي عقل و قواي دفاعي را در زنان محدود مي‌سازد و در مردان رشد و توسعه مي‌دهد و علاوه بر آن، ضعف و شدت عاطفي و عقلاني با وظايف تکويني زن و مرد نيز تناسب دارد و به همين دليل مردان به جهت آن که کمتر از زنان تحت تأثير ساختار عاطفي خويش قرار دارند، از حيث قدرت عقلاني خود به خود بر زنان برتري پيدا مي‌کنند و بر عکس، زنان به جهت غلبه و قدرت عاطفي بر مردان غالب شده و آن‌ها را تحت تأثير رواني خود قرار مي‌دهند و در نتيجه مردان از حيث عاطفي و زنان از حيث عقلاني نسبت به يکديگر احساس نياز مي‌کنند.[6]

زنان اگرچه در برخي از حوزه‌ها (کشش‌ها و غرايز دروني) با مردان تفاوت دارند، ولي اين به آن معنا نيست که نقش و جايگاه آنان در حوزه نيازهاي اجتماع ناديده گرفته شود:

«اسلام همان‌طور که در ساير امور براي زنان شخصيت حقوقي قائل است، در مسائل اجتماعي و سياسي نيز براي زن شخصيت حقوقي قائل است، دخالت زن را مانند مرد در تمام فعاليت‌هاي اجتماعي و شئون سياسي جايز مي‌داند و هيچ فرقي بين آن دو از اين جهت نمي‌گذارد.»[7]

نقش زن مسلمان
زن در زماني که اسلام در مکه طلوع نکرده بود،‌ دوران مظلوميت را پشت سر گذاشته، ظلم‌ها و ستم‌هاي فراوان و گوناگوني را تحمل کرده و محدوديت‌هايي را ديده بود. او رنج زن بودن را چشيده بود و با طلوع خورشيد تابناک اسلام از محروميت و بي‌چارگي به کرامت، برخورداري از شأن و عزت بهرمند گرديد، جايگاه از دست داده را به دست آورد و بهترين موقعيت پيدا نمود و از حصار تنگ تعصب جاهليت بيرون آمده در تعيين سرنوشت خود و ديگران نقش چشمگيري به دست آورد و ثابت کرد که زنان مي‌توانند همدوش مردان در ايجاد تحول کمي و کيفي در جامعه نقش مؤثر داشته باشند.

زنان در عصر نبوي (چه در عصر ترويج دين به صورت مخفي و يا در زمان آشکارسازي مکتب) حضور فعال و قابل توجه داشتند و براي تحقق اسلام از خودگذشتگي نشان داده و اقدامات مدبرانه‌اي نمودند که براي تبيين موضوع به برخي از جلوه‌ها و مصاديق آن اشاره مي‌شود:

1. تحمل سختي در راه اسلام
زنان در صدر اسلام در کنار مردان سختي‌هاي طاقت‌فرسايي را تحمل نموده و در راه دين و دفاع از ارزش‌هاي توحيدي تلاش ورزيدند و حتي در اين راستا جان خود را قرباني نمودند. در زماني که اسلام به تازگي به سرزمين عربستان پاگذاشت، فرهنگ انسان دوستي و تکريم شخصيت زن را به ارمغان آورد:

در آن فضاي اختناق و خفقان که به شدت با اسلام و مسلماني برخورد مي‌شد و کمتر کسي جرأت مي‌نمود به اين آيين حق و حقيقت، گرايش پيدا کند و پشت پا به خدايان چوبين و بي‌جان سرزمين عرب بزند، شيرزنان حقيقت‌جويي بودند که با آگاهي کامل از پيامدهاي گرويدن به حق و شکنجه‌هاي جان‌فرسايي که از سوي جاهلان جلادصفت روزگار انتظارشان را مي‌کشيد اسلام اختيار کردند و مسلماني برگزيدند. زنان آزادي و آزادگي اختيار نمودند و از قيد و بند شيطان‌صفتان تاريخ نهراسيدند. آنان عزت و سربلندي برگزيدند و در برابر فرومايگان سر تعظيم فرود نياوردند و تا آن اندازه راسخ و استوار بودند که مرگ و مردن هم نتوانست آنان را از پيمودن راه، بازشان دارد؛ از جمله‌ي اين زنان نامدار، حضرت خديجه، همسر باوفاي رسول خدا(ص) بود که در همان آغازين روزهاي ظهور اسلام مسلمان شد و در روزگاراني که جاهليت بر دل‌هاي مردم عرب حکمراني مي‌نمود و اسلام هيچ گاه و پايگاهي نداشت، وي نخستين کسي بود که نور اسلام را به دل خويش راه داد.[8]

سياست تنها شيوه درک اداره و سرپرستي نمي‌تواند باشد. درک موقعيت و شرايط زمان، انتخاب شيوه‌ي جديد و تغيير در مشي زندگي و نيز رد سنت‌ها و ارزش‌هاي گذشته بيانگر بينش عميق و ژرف است که آدم‌هاي فهميده و باتدبير دارند و با شعور و درک سياسي که دارند، از وضع موجود راضي نبوده و با مواضع اقدامي عليه سنت و نظام کهن شوريده و در پي تغيير وضع موجود برآمد‌اند؛ چون خديجه و ساير زنان که در عصر نبوي بر تمام علائق سنتي و مالي خويش پشت نموده و در کنار پيامبر(ص) به دفاع از ارزش‌هاي اسلامي پرداختند.

يکي ديگر از اين زنان، «سميه»، مادر عمار ياسر است که از نخستين مسلمانان تاريخ بود، وقتي ابليس‌منشان روزگار از اسلام آوردن سميه خبر يافتند، او و همسر و فرزند تازه مسلمان شده‌اش را در بند نمودند و زير آفتاب سوزان مکه شکنجه دادند، تا از اسلام برگردند و اما آن‌ها نه تنها باز نمي‌گشتند که با هرشکنجه بيش از پيش در ايمان خويش راسخ‌تر مي‌شدند.

پيامبر اسلام(ص) از ريگزار داغي که آنان را در آن‌جا عذاب مي‌دادند، عبور کرد و چشمش به آنان افتاد که در نهايت بي‌رحمي شکنجه مي‌شدند ... آن حضرت به آنان فرمود: صبر و تحمل پيشه کنيد اي آل ياسر، پاداش شما بهشت خواهد بود. و در نهايت سميه در زير شکنجه‌هاي ابوجهل جام شهادت را سرکشيد و رنج‌ها را تحمل نمود و اما ننگ ذلت را نپذيرفت. او شهيد شد و با شهادتش نامش را در شمار شيرزنان تاريخ به عنوان شهيد اسلام ثبت نمود و تاريخ زن را با نام خودش مزين ساخت.[9]

در زماني که سران و سردمداران قريش در مکه به خاطر منافع شخصي و حفظ مصالح قومي به گرد بت‌هاي چوبي و سنگي مي‌چرخيدند و تنها راه سعادت دنيا و آخرت را در اين مي‌ديدند، زنان در همان فضاي بي‌تفاوتي و کج‌انديشي در پي اصلاح راه خود و ترسيم نمودن خط مشي ديگران تلاش ورزيدند و وارد عرصه ايجاد تفکر ديني و درهم‌شکستن طلسم بت‌پرستي و خرافه‌گرايي گرديدند و علاوه بر سميه، زناني ديگر نيز بودند که با عمل و شيوه انتخاب راه صحيح خود، سد راه جولانگاه کافران شدند و رسول اکرم را در نشر و گسترش انديشه ديني ياري رساندند، که به طور اجمال به برخي از آن‌ها که در راستاي حفظ دين جانفشاني کردند مي‌پردازم:

الف. يکي از آن شيرزنان که با بينش ژرف و حرکت عاقلانه الگوي اصلاحگري در تاريخ بشري گرديد «زنيره» بود که علي‌رغم فضاي اختناق و موانع اجتماعي و سياسي مکه به دين اسلام رو آورد که در نتيجه مشرکان مکه او را به جرم مسلماني در بند کردند و شکنجه‌اش دادند. از وي مي‌خواستند تا اسلام را رها کند، ولي هرگز نپذيرفت و قدمي به عقب برنگشت و آنقدر پايمردي کرد که از شدت شکنجه دو چشمش نابينا شد.[10]

ب. زن ديگري که در راستاي پيروزي اسلام و مبارزه با ستم و کفر تلاش ورزيد و هرچند که شکنجه‌اش دادند، نه تنها از راه خويش بر نگشت که حتي شکنجه‌گران را نيز با عمل و مقاومت خالصانه‌ي خود به سمت دين اسلام جذب نمود، «ام شريک عامري» از قريش و از طايفه عامر بود. او در مکه مسلمان شد و سپس به طور پنهاني به تبليغ اسلام در ميان زنان قريش پرداخت و آنان را به رو آوردن به اين مکتب الهي دعوت نمود. سران مکه از کار وي آگاه شدند و او را دستگير و سپس از مکه تبعيد نمودند. او را سوار شتر برهنه‌اي کرده و سه شبانه روز بي‌آب و غذا رهايش نمودند.

او را از مسير بيابان‌هاي داغ و سوزان مي‌بردند و هرگاه مي‌خواستند در جايي بار بيفکنند، دست و پايش را مي‌بستند و در برابر آفتاب سوزان مي‌گذاشتند و خود غذا مي‌خوردند، ولي او را گرسنگي و تشنگي مي‌دادند و تا پاي مرگ شکنجه مي‌کردند و اما او نه تنها از اسلام برنگشت، بلکه آنان را هم مسلمان کرد.[11]

نه تنها زناني که در مکه بودند و با شنيدن دعوت رسول خدا(ص) حصارها و محدوديت‌ها را در هم‌شکسته، در کنار پيامبر خدا(ص) قرار گرفتند، بلکه زناني نيز در عرصه فعاليت‌هاي فکري و سياسي آمدند که کيلومترها از مکه دور بودند. با توجه به درک واقعيت‌هاي اطراف و کشف حقايق، فاصله‌ها را طي و خود را در گروه مسلمانان رساندند؛ از جمله اين زنان مي‌توان به آن بانوي اصفهاني اشاره کرد که پيش از سلمان فارسي به عشق اسلام، ترک وطن کرده و خود را به محضر پيامبر(ص) رسانيده و اسلام آورده و راهنماي سلمان فارسي براي رسيدن به پيامبر شده بود،[12] راه‌هاي سخت و دشواري‌ها را پشت سر گذاشت و تمام علائق اجتماعي و محدوديت‌هاي محيطي را ناديده گرفت تا خود را به رسول خدا(ص) رساند. او «ام ايمن» بود که پاي پياده و بدون زاد و راحله تنها در گرماي طاقت‌فرساي بيابان، راه مکه و مدينه را پيمود تا به پيشگاه پيغمبر برسد.[13]

آن‌چه از مطالب ارائه شده در باب شخصيت و نقش سياسي زنان در فرآيند پيشرفت اسلام به دست مي‌آيد آن است که زنان هرچند در وضعيت اختناق‌آميز قرار داشتند و محدوديت‌هاي اجتماعي مانع تصميم‌گيري و انتخاب خط مشي سياسي و اجتماعي آنان مي‌شد، آن‌ها علي‌رغم موانع و دشواري‌هاي فيزيکي و اجتماعي، به اسلام روآوردند و برخلاف جريان حاکم موضع گرفته و پنجه نرم کردن با معضلات و اصلاح فکر و رفتار جامعه را بر ماندن در درون حصارهاي تنگ قبيله‌اي، اعتقادي و حتي جغرافيايي ترجيح دادند و بر تارک جهل‌پرستي و خرافات فرود آمده جامعه را در راستاي زندگي ايده‌آل ديني و يکتاپرستي متحول ساختند.

2. تقويت حکومت اسلامي
از نمونه‌هاي ديگر که نقش سياسي زنان را در عصر نبوي به اثبات مي‌رساند، حمايت و تقويت حکومت اسلامي توسط زنان بود. زنان مسلمان در قالب‌هاي مختلف به پشتيباني معنوي و مادي نظام اسلامي و تشکيلات مديريتي آن پرداختند. هرگاه حکومت اسلامي نيازمند کمک و حمايت بود، رسول الله(ص) مسأله را با مردم در ميان مي‌گذاشت، زنان هم‌چون مردان امر رسول الله(ص) را اطاعت کرده و به ياري او مي‌شتافتند.

از جمله هنگامي که مهاجرين به مدينه رسيدند بنا به دستور رسول(ص) به عنوان مهمان به خانه انصار وارد شدند. «ام شريک» که زني غني و توانگر بود، از مهمانان چند که براي ملاقات رسول الله(ص) آمده بودند، پذيرايي کرد.[14] مهاجران در خانه‌هاي انصار جاي گرفتند و از آنان پيرايي مي‌شد و مي‌توان گفت که زنان انصار هم نقش اساسي در استقرار مهاجران در مدينه داشتند.

بديهي است که اين امر در همبستگي مسلمانان و نيزحمايت از حکومت اسلامي نقش بسزايي داشته است و حمايت از يک حکومت تنها به حمايت‌هاي سياسي خلاصه نمي‌شود و مي‌توانيم که تقويت بنيه اقتصادي حکومت در شرايط بحراني و از بين بردن فقر و نيازمندي مسلمانان، اثر بسزايي در پايداري و ثبات سياسي يک حکومت دارد و از اين‌رو حمايت مالي خديجه و ساير زنان از پيامبر(ص) در شرايط دشوار اقتصادي بدون ترديد در پيروزي اسلام و در نتيجه تشکيل حکومت اسلامي و استحکام آن بسيار مؤثر بوده است.

3. تبليغ از مکتب
از آن‌جا که ديانت از سياست جدا نيست، پس بدون ترديد تلاش در جهت تبيين و گسترش آموزه‌هاي ديني از آن‌جا که يک وظيفه و تکليف است مي‌تواند سياست تبليغي به حساب آيد.

زنان که عضو مؤثر در ترکيب اجتماع هستند، نقش تعيين کننده در ايجاد تحول افکار و موضع‌‌گيري جامعه دارند، موقعيت و مخاطب شناسي جزو ويژگي‌هاي يک فرد سياسي است که زنان عصر نبوي علي‌رغم شرايط سخت حاکم بر سرنوشت آنان در عرصه فعاليت‌هاي تبليغي آمده و دوشادوش مردان به تبيين آموزه‌هاي دين پرداختند و در اين راستا سختي‌ها را بر خود پذيرفتند و گفتني است که واکنش زنان در برابر بدعت‌ها و ضد ارزش‌هاي حاکم در مکه و دفاع از حقوق و جايگاه خود چيزي است که در عصر نبوي بسيار قابل توجه بود و در اين فرصت از نوشتار به برخي از مصاديق آن مي‌پردازيم:

حضور در عرصه سياسي با بيعت با رسول اكرم (ص)
قرآن کريم زن را هم‌چون مرد مسئول، متعهد و مستقل معرفي کرده است و به او حق داده است که در مسائل اصلي خود تصميم بگيرد و در انتخاب روش سياسي و حکومتي شخصاً اقدام نمايد.

چنان‌چه پس از صلح حديبيه به امر خداوند متعال بيعت و پيمان عده‌اي از زنان با پيغمبر اکرم(ص) مورد پذيرش قرار گرفت.[15]

خداوند هم در اين باره در قرآنش فرموده است:

﴿يَا اَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ ... فَبَايِعْهُنَّ ...﴾[16]؛
«اي پيامبر، هنگامي که زنان مؤمنه به حضور تو آمدند تا بيعت کنند، با آن‌ها بيعت کن.»

در تاريخ صدر اسلام و عصر نبوي زنان مسلمان در صحنه سياست حضور فعال و چشمگير داشتند و منظور از سياست همانا نقش تعيين کننده‌ي آنان در مورد سرنوشت خود و جامعه‌ي خود بوده است و هرمورد که مربوط به سرنوشت مردم مي‌شده بدون ترديد مربوط به سياست است.

زنان همانند مردان در مسائل مختلف و سرنوشت‌ساز تشريک مساعي داشتند و بيعت کردن زنان با پيامبر(ص) در شرايطي که زن هيچگاه در مسائل سياسي و اجتماعي ميدان داده نمي‌شدند، جايگاه قابل توجه است و قرآن همان‌طور که از بيعت مردان اسم برده، از بيعت زنان هم اسم برده است و يا با پيغمبر اکرم همان‌گونه که مردها بيعت کردند، زن‌ها هم بيعت کردند و البته اين بيعت به معناي رأي دادن به پيغمبري حضرت نبود و بلکه با بيعت پيمان بستند که به آن‌چه که پيغمبر(ص) فرموده است عمل کنند و يا پيمان مي‌بستند که از پيغمبر(ص) حمايت کنند. مثل بيعت «ليلة العقبه» که در آن‌جا يکي دو زن از جمله «نصيبه جراح» بيعت کردند و اين خود نوعي مداخله در امور سياسي و تعيين سرنوشت است.

1. بيعت زنان
زنان در دو مرحله با پيامبر اکرم(ص) بيعت کردند. نخستين مرتبه‌ي آن قبل از هجرت انجام گرفت که از ميان بيش از 70 نفر از مسلمانان 3 نفر از زنان نيز شرکت داشتند و اين بيعت به نام «بيعت عقبه» در تاريخ ثبت و معروف گرديد.

بيعت دوم زنان پس از هجرت انجام گرفت و در اين مرحله زنان به طور رسمي با رسول خدا(ص) بيعت نمودند و پيمان به اين صورت انجام پذيرفت که پيامبر اکرم(ص) دستور فرمودند تا ظرفي پر از آب آوردند و فرمان داد تا مقدار عطر به داخل آن آب ريختند و سپس حضرت دست مبارک خود را در ميان آن ظرف گذاردند و آيه‌اي را که مواد اين پيمان را در برداشت تلاوت فرمودند و آن‌گاه از جا بلند شده و به زنان دستور دادند: هرکس حاضر است با شرايط يادشده با من بيعت کند دست در ميان ظرف آب کرده و رسماً وفاداري خود را به اين مواد اعلام کند.[17]

مواد ياد شده که رسول خدا(ص) که تأييد به شرايط آن مي‌کند در قرآن کريم چنين آمده است:

«اي پيامبر، وقتي که زنان مي‌آيند تا با تو بيعت کنند که هرگز شرک به خدا نياورند، سرقت و زنا نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بر کسي افترا و بهتان نبسته و فرزند را به ديگري نسبت ندهند و با تو در امر نيک و معروفي مخالفت نکنند، بدين شرايط با آن‌ها بيعت کن و برايشان از خدا غفران طلب نما.»[18]

زنان به شرايط يادشده در آيه قرآن را با جان و دل قبول کرده با رسول خدا(ص) بيعت کردند؛ و البته پيشاهنگ اين حرکت مبارک، فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علي(ع) بود.[19]

دقت در محتواي پيمان نشان مي‌دهد که مواد بيعت، اختصاص براي زنان ندارد، بلکه مواد پيمان از تعهدات و وظايف مشترک زنان و مردان مسلمان مي‌باشد؛ مثلاً نفي شرک، دوري از دزدي و پرهيز از زنا و پيروي از دستورات رسول خدا(ص) شامل هردو قشر مي‌گردد.

برخي از مفسران بخشي از مفاد پيمان را در ارتباط با نقش زنان در امور خانه‌داري و تدبير منزل دانسته‌اند. و به خصوص شرايطي چون حفظ عفت در روابط خانوادگي، طهارت نسل، دوري از دزدي و الحاق فرزندان به غير شوهر را بيشتر در ارتباط با وظايف زنان در خانواده دانسته‌اند.[20]

آن‌چه از مضمون و پيام آيه‌ي يادشده که در باب بيعت زنان با رسول اکرم(ص) بود به دست مي‌آيد اين است که:

اولاً: مسئله حق رأي براي زنان و به صورت آزاد در زمان در عصر نبوي از اهميت برخوردار بود که دنياي اطراف مکه و مدينه و کشورهاي پيشرفته‌ي آن عصر هيچ جايگاه و حقي براي زنان در زمينه اظهار نظر و حق رأي قائل نبودند.

ثانياً: برخلاف عصر حاضر که براي بيعت و رأي دادن شرايط ويژه‌اي لحاظ نمودند، همانند: مليت، نژاد، مدرک تحصيلي و برخي از شرايط ديگر که براي زنان دست و پاگير است، در آن عصر (عصر نبوي) رأي دادن و مشارکت سياسي در تعيين سرنوشت محدوديت وجود نداشت. زنان با اراده‌ي خود در صحنه مشارکت سياسي حضور جدي و آزادانه داشتند.

ثالثاً: امروزه رأي و مشارکت بيشتر روي مصالح شخصي، محدوده‌ي قومي، حزبي و حتي مليت دور مي‌زند، ولي مشارکت سياسي و حضور در عرصه رأي‌گيري و مفاد بيعت براي مردان و به خصوص زنان براي حفظ مصالح انساني و رشد و کمال و نيز ريشه‌کن‌سازي زمينه‌هاي گناه مانند دزدي، شرک و... بود.

2. بيعت نوعي پيمان سياسي
بيعت در حقيقت يک پيمان سياسي بود که در چنان شرايط خطير صورت مي‌گيرد و شرکت زنان در چنين شرايط سرنوشت‌ساز از چند نظر قابل توجه و خطير بود: از يک سو نقش سياسي زنان را در عرصه امور سياسي و تعيين سرنوشت امت اسلامي نشان مي‌داد و از جانبي جايگاه و موقعيت زنان را تثبيت مي‌کرد؛ زيرا که در گذشته اين قشر از هيچ گونه حق و به خصوص در زمينه‌ي سياسي نداشتند. بيعت زنان پيش از هجرت و پس از هجرت صورت گرفت و هرچند که در هردو مقطع نقش سياسي زنان را در عرصه سياسي مي‌رساند، ولي پيمان زنان که در سال سيزدهم بعثت انجام گرفت از آن نظر خطيرتر است که هنوز دشمنان قريش اسلام مقهور نگرديده بود و مسلمانان به ثبوت سياسي و حاکميت نرسيده بودند و از اين‌رو براي بيعت کنندگان و به خصوص زنان سخت و تهديد کننده بود.

3. بيعت در سال سيزدهم بعثت
زنان که در سال 13 بعثت با رسول خدا بيعت کردند هرچند محدود بودند، ولي از نظر اهميت بسيار چشمگير و سرنوشت‌ساز بود؛ زيرا که از يک سو سد را شکستند و در صحنه سياسي حضور يافتند و از سوي ديگر براي زنان مسلمان فخر بزرگي به حساب آمدند؛ «نسيبه بنت کعب بن عماره» که به نام «ام عماره» مشهور است، يکي از دو زني است که در بيعت عقبه دوم در سال سيزدهم بعثت با رسول الله(ص) بيعت کرد. «اسماء بنت عمرو بن عدي» با کنيه «ام منيع» زن ديگري است که در اين بيعت شرکت داشت.[21]

4. بيعت پس از هجرت
پس از هجرت نيز زنان همدوش مردان در عرصه مي‌آمدند و با رسول اکرم(ص) بيعت مي‌‌نمودند. رسول الله(ص) پس از هجرت به مدينه با تمامي مسلمانان بيعت کرد و از آن پس نيز هرکس از مسلمانان که هجرت مي‌کرد با رسول الله(ص) پيمان مي‌بست. «اسماء بنت يزيد بن السّکن» زني فاضلي بود که به «خطيبتة النّساء» ملقب شد. او در سال اول هجري بر اساس محتواي آيه 12 سوره ممتحنه با رسول(ص) پيمان بست. گويند او اولين زن از انصار بود که در ميدنه با رسول(ص) بيعت کرد.[22]

در مورد ديگر نيز ياران آن حضرت با ايشان بيعت کردند که زنان نيز حضور داشتند. پس از صلح حديبيه در سال هفتم هجرت مجدداً مسلمانان اعم از زن و مرد با رسول خدا(ص) بيعت کردند. اين پيمان به «بيعت رضوان» مشهور است.[23] از جمله زنان شرکت کننده در اين پيمان «سلمي بنت قيس بن عمر» است که به «ام المنذر» مشهور است.[24]

زناني که براي بيعت با رسول خدا(ص) به حضور ايشان شرفياب مي‌شدند گاهي همراه مردان در يک زمان شرکت مي‌کردند و گاهي هم با دسته‌اي از زنان و برخي وقت‌ها هم جداگانه و به تنهايي به حضور رسول خدا(ص) مي‌رسيدند و با ايشان پيمان مي‌بستند. چنان‌چه «ام عماره» و «ام منيع» همراه جمعي از مردان با رسول(ص) پيمان بستند، ولي «ام عطيه»، «اميمه بنت رقيقه»، «اسماء بنت يزيد»،[25] «عميره بنت المسعود الانصاريه»، «سلمي بنت قيس»[26] به همراه جمعي از زنان بيعت کردند و کساني به تنهايي نزد رسول اکرم(ص) حاضر شدند و پيمان بستند بي‌شمارند. از آن جمله‌ي آنان «سوداء بنت عامر».[27]

رسول خدا هيچگاه در زمان بيعت با زنان با آنان مصافح نکرد. خود آن حضرت در اين زمينه فرموده است:

«من با زنان مصافحه نمي‌کنم و سخنم با صد زن همانند سخنم بايک زن است.»[28]

پيامبر اکرم(ص) روش را براي اجراي برنامه بيعت با زنان به اين شکل به کار مي‌برد:

«گاهي دست راست مبارک خود را در ظرف آبي فرو مي‌برد و هرکس از زنان که مي‌خواست با او بيعت کند، دستش را در ظرف فرو مي‌کرد.»[29]

5. بيعت و احساس تشريک مساعي
بيعت زماني انجام مي‌پذيرد که احساس‌ها و انگيزه‌ها برانگيخته شود و با توجه به مسئوليت‌پذيري که پيدا کرده است با پيشواي خود پيمان مي‌بندد تا از مسير باورهاي مورد قبول وي بي‌راهه نرود و تمام انرژي خود را در راه اعتلاي باورهاي خود مصرف نمايد.

شايان ذکر است که در عصري که در سرزمين عربستان مردان دختران خود را به جرم دختر بودن زنده به گور مي‌کردند و از نظر اجتماعي و سياسي هيچ حقي قائل نبودند. بر اساس آيه بيعت زنان با پيامبر اکرم(ص)، هويت مستقل سياسي و حقوقي زنان در اسلام مورد تأييد قرار گرفت؛ يعني زنان نه تنها تحت قيوميت مردها به فعاليت‌هاي مؤثر در راستاي نيازهاي انساني و سرنوشت‌ساز بپردازند، بلکه در فرآيند زندگي در جامعه مسئوليت حقوقي و سياسي خود را نيز دارند. در ميان قبايل حجاز رسم بر اين بود که براي حفظ منافع افراد و قبيله و دفاع از آنان در برابر دشمن با فردي که نسبت به او صلاحيت سرپرستي قائل بودند و او را از ديگران برتر مي‌دانستند، وارد مذاکره مي‌شدند، نيازها و معضلات خود را باوي در ميان مي‌گذاشتند و هرگاه ميان آن‌ها و زمامدار مورد نظرشان توافقي حاصل مي‌گرديد و او نيز سرپرستي آن‌ها را مي‌پذيرفت، به عنوان نشانه‌ي اطاعت و قبول سرپرستي وي با او دست مي‌دادند که ماهيت حقوقي وسياسي بيعت به حساب مي‌آمد و اما وقتي مؤمنان با پيامبر(ص) بيعت مي‌کردند، بُعد ديگري نيز به طور طبيعي بر آن افزوده مي‌شد و آن بُعد ديني و معنوي بيعت بود؛ زيرا بيعت با پيامبر(ص) بر اساس عمل به تعاليم وي مطلبي بود فراتر از بيعت با يک حاکم ديني که تنها به منظور حفظ زندگي و منافع مادي انجام مي‌شد. در حقيقت پس از بيعت با پيامبر(ص) مردم دو تعهد و مسئوليت داشتند: نخست تعهد و مسئوليت در قبال دستورات الهي، ديگري تعهد و مسئوليت در مقابل قرارداد که خود با پيامبر(ص) بسته‌اند. علت اين که پيامبر اسلام(ص) در موارد مختلف از پيروان خود بيعت گرفت، همين بود که بيعت خود يک مبدأ التزام و تعهد بود[30] راضي گرديد.

«سلمه بن اکوع» (يکي از بيعت کنندگان) در اين زمينه مي‌گويد: موقعيت آن‌چنان حساس بود که در واقع مي‌توان اين بيعت را بيعت مسلمانان بر مرگ ناميد.[31]

بيعت در تاريخ اسلام از بارزترين جوانب فعاليت سياسي مي‌باشد که امت اسلامي و به خصوص زنان آن را انجام داد و از ديدگاه اسلام بيعت موجب مشروعيت نظام حکمراني مي‌گردد و اين به پيش از تشکيل دولت اسلامي به وسيله رسول خدا(ص) برمي‌گردد و انگيزه بيعت اساساً از اراده و اقتدار امت برمي‌خيزد و بيعت براساس اراده و اختيار صورت مي‌گيرد.

در آن روز (عصر نبوي) ابراز خواسته‌هاي سياسي و اجتماعي به شکل‌هاي مبارزه منفي، بيعت با پيامبر(ص) تأمين نياز‌هاي مادي نشان داده مي‌شد و امروز به صورت مشارکت سياسي در انتخابات، تظاهرات و... نشان داده مي‌شود.

بدون شک درک اهميت حضور زنان در بيعت‌هايي که در عصر نبوي صورت گرفت مستلزم در نظر گرفتن بيعت به عنوان يکي از حساس‌ترين امور سياسي اسلام است که نقش سياسي زنان را در آن شرايط خطير نشان مي‌دهد.

مردم (به شمول مردان و زنان) پيش از بيعت آزاد و مختارند که دست بيعت بدهند و يا خير, ولي پس از بيعت و اعلام وفاداري نسبت به مصوبه و دستورات پيشوا و رهبر, حق سرپيچي و تخلف را ندارند. رسول خدا(ص) در همين باره فرموده است:

«سه گروهند که مورد غضب الهي قرار مي‌گيرند و خداوند با آنان سخن نمي‌گويد: يکي از اين سه گروه افرادي هستند که با رهبر خويش فقط به جهت منافع دنيايي بيعت مي‌نمايند. اگر به واسطه بيعت به مطامع دنيوي خويش رسيدند، بر بيعت خويش پايدار مي‌مانند وگرنه دست از حمايت او برمي‌دارند و از بيعت، تخلف مي‌نمايند.»[32]

در زماني که زنان از ضروري‌ترين حقوق خود محروم بودند، اسلام و رسول خدا(ص) آزادي، حق رأي و نظر را براي زنان به ارمغان آورد. شيوه‌ي بيعت زنان با پيامبر اکرم(ص) به وضوح نمايانگر اين امر است که دين مقدس اسلام بر حضور زنان در عرصه مسائل سياسي و سرنوشت‌ساز و دفاع از آرمان‌هاي مکتبي تأکيد مي‌کند. در چنان شرايط چند تن از اهل يثرب نزد پيامبر(ص) آمدند و پس از آشنايي با اسلام در تبعيتي با پيامبر اکرم(ص) شرکت کردند که اين بيعت، بيعت النساء ناميده شد. آن‌ها تعهد کردند همان‌طور که از فرزندان خود دفاع مي‌کنند از رسول خدا(ص) و مکتب او دفاع نمايند و به جهت اهميت بيعت که زنان با توجه به شرايط حساس آن روز به آن تن دادند، خداوند رضايت خود را از بيعت کنندگان بيان مي‌کند:

﴿لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ...﴾[33]؛
«به تحقيق خداوند از مؤمنين آن‌گاه که در زير درخت با تو بيعت نمودند راضي است.»

مهاجرت و زن
مهاجرت در حقيقت نوعي ستيز عليه نظام و سنت و وضعيت موجود مي‌باشد و اگر ما سياست را ايجاد دگرگوني و تغيير و اصلاح رفتار و تربيت بدانيم، بدون شک مهاجرت مسلمانان در عصر اختناق مکه اعتراض عليه ارزش‌هاي حاکم در مکه و رسومات کهن و جايگزيني ارزش‌ها و باورهاي جديد به حساب مي آمد. زنان مهاجر در شرايط سخت و بحراني مکه در صف مبارزان مرد قرار گرفته ومبارزه منفي را بر ضد باورهاي جاهلي شروع کردند، ولي مي‌توان از مصاديق مهاجرت زنان در عصر نبوي به مهاجرت حبشه و مهاجرت زنان از فضاي سياسي و فرهنگي مکه به مدينه اشاره نمود:

1. هجرت به حبشه
ترک خانه و سختي‌ها را تحمل نمودن به خاطر حفظ دين ونجات از زير بار زنجيرهاي استبداد خودکامگي، خودرأيي و... مي باشد؛ مثلاً هجرت و ترک خانه و کاشانه به منضور حفظ دين و رهايي از آزار مشرکان و مخالفان، حرکتي سياسي است. خداوند زنان و مردان مسلمان را به هجرت و ترک «دارالفکر» يعني مکه دعوت کرد.[34]

خود رسول اکرم(ص) وقتي ديد تهديدها، اذيت و آزار مشرکان بر مسلمانان افزون گشت، از مسلمانان خواست در صورت امکان به حبشه هجرت کنند.[35]

در کتاب‌هاي سيره آمده است که در هجرت اول به حبشه يازده مرد و چهار زن شرکت داشتند.[36] «رقيه» دختر رسول خدا(ص)،[37] «سهله بنت سهيل بن عمرو»،[38] «ام سلمه بنت ابي اميه»، «ليلي بنت أبي حشمه بن حذيفه».[39] تعداد زنان که برشمرده شدند تنها زنان مهاجر نبودند، بلکه پس از آن مسلمانان ديگر به آن‌ها ملحق شدند تا آن که تعداد مردان به 82 يا 83 و زنان به هجده تن رسيد.[40]

تجربه‌ي تاريخي نشان مي‌دهد که در هرمقطعي از زمان گروهي از مردم با وجود هدايت فطرت الهي‌شان در مسير راست، پاکي و صلاح خود و ديگران، تنها به دليل زيستن و ماندن در جامعه‌ي کفر، يعني جامعه‌اي که جو غالب با عصيانگران است و مؤمنان و صالحان تحت فشار شديد قرار دارند، اغلب سعي مي‌کنند براي حفظ موقعيت و جان و جايگاه خود تحت تأثير جو سياسي و اجتماعي قرار بگيرند و همرنگ جماعت شوند.

مسلمانان صدر اسلام علي‌رغم تنگناهاي سياسي و اقتصادي و تهديدات وارده از سوي قريش و موانع فيزيکي و جغرافيايي در سر راه دست از دين خود برنداشته و تحت تأثير روح حاکم در سرنوشت مردم مکه قرار نگرفتند و به نوعي با فرهنگ جاهليت به مبارزه برخواستند و هرروز بر تهديدات کفار قريش افزوده مي‌شد:

خداوند در چنين شرايطي آنان را به هجرت امر مي‌نمايد که آياتي از سوره‌هاي نساء، عنکبوت و زمر همگي به اين معنا اشاره دارند.[41]

آيات قرآن به اين گروه خطاب مي‌کند که عذر آنان پذيرفته نيست؛ زيرا که در جامعه‌ي فاسد و منحرف يا بايد چون موسي(ع) عليه بدعت‌ها و ناهنجاري‌هاي اخلاقي، سياسي و اجتماعي قيام کرد و جامعه را تغيير داد و يا چون ابراهيم، نمرود را که اصلاح پذير نيستند در سرزمين خويش به خود واگذاشته و به سرزمين ديگري هجرت نمايند.

پرواضح است که هجرت در تاريخ اسلام همواره آميخته با رنج‌ها و سختي‌ها مي‌باشد و به عبارتي هجرت نخستين چرا گفتن و واکنش نشان دادن در برابر رسومات جاهلي و غير قابل پسند از نظر هجرت کننده است، و ثانياً بريدن و قطع علاقه از علقه‌ها و علاقه‌هاي قديمي است؛ زيرا که اين بريدن به خاطر ترک جامعه‌اي کفرپيشه و به هدف تغيير مطلوب در آن مردم است.

در اسلام دو هجرت تاريخي رخ داده است که بسيار چشمگير و سرنوشت‌ساز بوده است؛ از اين‌رو دو سفر بسيار گفته شده و شنيده شده است، ولي آن‌چه کمتر به آن بذل توجه شده و پرداخته شده، حضور همپاي زنان با مردان در اين فراز سخت و سرنوشت‌ساز و شکوهمند در عصر نبوي مي‌باشد و يا به عبارت روشن‌تر و بهتر، اين حرکت بناي اولين خشت در معماري حکومت اسلامي است.

آن‌چه از بيان هجرت زنان حائز اهميت است نه حضور فيزيکي زنان در اين سفرها و يا صرف وجود آنان در کنار مردان نيست، بلکه حاکي از آن است که دين و ايمان جديد آن‌چنان در رگ‌هاي وجود زنان ريشه دوانده بود که به خاطر دين هجرت کردند و همه‌ي علقه‌ها و پيوندهاي اجتماعي و قبيله‌اي را کنار گذاشتند و اگر با نگاه ژرف‌تر و موشکافانه‌تر به اين موضوع بنگريم، درمي‌يابيم رنج هجرت براي يک زن به خاطر لطافت وجودي و احساسات نهفته اندر درونش نبوده، بلکه دقت و آشنايي آنان از مسائل پيرامون اگر بيش از مردها نباشد کمتر نخواهد بود.

2. مهاجرت به مدينه
زماني که رسول خدا(ص) مکه را به قصد مدينه ترک گفت مسلمانان در مکه پيشواي خود را از دست دادند و از سوي کفار قريش بر فشارها و تهديدات خود افزودند، پيامبر اکرم(ص) دستور مهاجرت به مدينه را داد. اين سفر نيز با خطراتي همراه بود.

مسلمانان، اعم از زنان و مردان، در گروه‌هاي بسيار کوچک و گاهي حتي به تنهايي مکه را ترک و به سمت مدينه حرکت کردند، تا حکومت نوپاي اسلامي را تحت رهبري حضرت رسول(ص) تشکيل دهند. اين هجرت در آن مقطع حساس سياسي و اجتماعي از چنان اهميتي برخوردار بود که قرآن کريم در اين زمينه فرموده است:

﴿... وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّي يُهَاجِرُواْ ...﴾[42]؛
«کساني که ايمان آوردند، ولي هجرت نکردند دوست شما نيستند تا اين که هجرت کنند.»

در هجرت زنان به مدينه شاهد حضور گسترده هستيم. زنان در اين هجرت بيش از هجرت به حبشه از روي درايت و آزاده تصميم گرفتند، تمام اموال و دارايي خود را بدون آن که بدانند دارايي آن‌ها دوباره به دستشان خواهد رسيد يا نه، همه را به خاطر حفظ جان و دين خود رها کرده و به مدينه هجرت نمودند و از بيابان‌هاي خشک و سوزان گذشته و مسافت 470 کيلومتر را طي نموده و خود را به رسول خدا(ص) رساندند تا از او و حکومت ديني و نوپايش حمايت نمايند.

يکي از پررنج‌ترين اين سفرها، هجرت فاطمه بنت اسد مي‌باشد. از امام صادق(ع) روايت شده که فرمودند:

«به درستي که فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علي(ع) اولين زني بود که به سوي پيامبر(ص) پياده از مکه به مدينه هجرت نمود.»[43]

زينب دختر رسول خدا(ص) در زماني که از مکه به سمت مدينه هجرت مي‌کرد مورد هجوم کافران قريش قرار گرفته و شديداً آسيب ديد و فاطمه به همراه علي(ع) نيز از زمره زنان است که با ابزار هجرت و ترک حاکميت رسومات جاهلي به مصاف دشمنان دين رفت و نقش سياسي خود را در قبال مسائل سياسي به اثبات رسانيد.

در تاريخ اسلام اولين مسلمان قريشي که به مدينه هجرت کرد «ابو سلمه بن عبدالاسد» از بني محزوم بود.[44] او به همراه همسرش «ام سلمه» و فرزندشان يک سال قبل از پيمان عقبه به قصد هجرت به مدينه از مکه خارج شد، ولي در راه خاندان ام سلمه به آنان هجوم آوردند و مانع از هجرت او شدند. ام سلمه را «بني مغيره» زنداني کردند و فرزندشان را «عبدالاسد» برد. ابوسلمه به ناچار به تنهايي به مدينه رفت.

ام سلمه حدود يک سال از همسر و فرزند جدا بود و بي‌تابي مي‌کرد تا آن که به او رقت آوردند و رهايش کردند و سپس او با فرزندش عازم مدينه شد و در تنعيم «عثمان بن أبي طلحه» به آن‌ها کمک کرد و ايشان را به مدينه رساند.[45]

اولين زن مهاجر که به مدينه رسيد، «ليلي بنت أبي حشمه» بود که با همسرش «عامربن ربيعه» پس از ابوسلمه به مدينه رسيدند.[46]

پس از آن به تدريج زنان همراه مردان خود و يا به تنهايي از مکه خارج و راهي مدينه شدند. هجرت آنان در آن مقطع حساس و خطير بسيار با اهميت و چشمگير بود؛ چرا که مبارزه سياسي عليه بدعت‌گذاران و بت‌پرستان مکه بود که از نوآوري در زمينه‌هاي فرهنگي و مديريتي، رشد افکار آزادي‌خواهانه در هراس بودند.

زنان در چنان فضاي اختناق، ستم و بي‌عدالتي و حق‌کشي و سلب آزادي و... سيستم زندگي و روش جديد را در قالب هجرت و نفي شرک، خرافات و بدعتکاري به ساير زنان ياد دادند و روحيه‌ي مبارزه را در ميان زنان به وجود آوردند.

مشورت در مسائل ضروري
يکي از مواردي که مي‌تواند نقش و جايگاه ارزشي و سياسي زنان را در عرصه سرنوشت امت اسلامي قابل توجه و مؤثر دانست مشورت نمودن پيامبر(ص) با اين‌ها در زمينه‌ي مسائل سياسي و نيازها و معضلات اجتماعي مي‌باشد و از آن‌جا که مسائل سياسي نمي‌تواند از مجموعه مسائل هم‌چون مشورت با عناصر خردمند و داراي بينش و آگاه به امورات اطراف خارج باشد و از اين‌رو مي‌توان مشورت با زنان در عصر نبوي را از مواردي به حساب آورد که نقش سياسي زنان را در آن زمان ثابت نمايد؛ چنان که در سيره‌ي رسول خدا(ص) مواردي ديده مي‌شود که پيامبر اکرم(ص) با زنان مشورت کرده و به نظر آنان عمل مي‌کند.[47] و هرچند که حضرات معصومين(ع) از علم لدني برخوردار بودند، ولي باز هم جهت تکريم شخصيت ديگران و به خصوص قشر زنان در برخي از مسائل جاري به مشورت مي‌پرداختند.

گفتني است که اين مشورت در زماني واقع مي‌شد که بسياري از مردان از کوچک‌ترين مسائل پيرامون خود بي‌اطلاع بودند. رسول خدا(ص) طبق دستور پروردگار در بسياري از موارد اصحاب خود و برخي از زنان را در جريان کار مي‌گذاشت و از آن‌ها مشورت مي‌‌خواست . قرآن کريم در اين زمينه فرموده است:

﴿... وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَمْرِ ...﴾[48]؛
«در امور با هم مشورت کنيد.»

ارزش اين مشاوره در از ميان بردن مشکلات سياسي و اجتماعي بيشتر جلوه‌گر و آشکار مي‌شود. روشن است که رسول اکرم(ص) نظر مشورتي کساني را مي‌پذيرد که از علم، اطلاع عميق و نظر زيرکانه برخوردار باشد و بدون ترديد ايشان چون نظر خير به امت اسلامي داشت و از اين‌رو با کساني به مشورت مي‌پرداخت که قدرت درک دقيق مسائل را داشته باشند و با هوشمندي لازم نظر دهند و در هنگام اظهار نظر احساسات را به کار نبرند و جا دارد در اين فرصت از تحقيق به جهت تبيين بهتر اين موضوع به نمونه‌ي تاريخي اشاره نماييم:

رسول الله(ص) پس از صلح حديبيه با «ام سلمه» همسر خويش به مشورت نشست و با توجه به نظر او گرهي را گشود. جريان از اين قرار بود که رسول الله(ص) در رؤيا ديد که به حج رفته و قرباني مي‌کند. بنابراين از مسلمانان خواست تا مُحرم شده و به همراه او به سوي مکه روان شوند.

در حديبيه مشرکان مکه راه را بر مسلمانان بستند. رسول الله(ص) با آنان پيمان بست و قرار بر آن شد که مسلمانان آن سال بازگردند و سال ديگر براي حج عازم شوند. پس از بستن عهدنامه، رسول اکرم(ص) از مسلمانان خواست که با قرباني کردن و تراشيدن سر از احرام خارج شوند، اما همهمه‌اي مسلمانان را فراگرفت و با وجود آن که ايشان سه بار درخواست خود را تکرار کرد و هيچکدام از اين امر اطاعت نکردند. رسول خدا(ص) محزون به نزد ام سلمه رفت و مسأله را با او در ميان گذاشت. ام سلمه که زني هوشمند، خردمند و حزم انديش بود، گفت: شما خارج شو و با کسي سخن نگو. خود قرباني کن و سلمان را صدا کن سرت را بتراشد. رسول الله(ص) چنين کرد و مردم نيز از او اطاعت کردند و از احرام خارج شدند.[49]

مشورت با زنان در روايات اسلامي به دو گونه سفارش شده است و در برخي از آن‌ها تأکيد مي‌ورزد که با زنان مشورت نمايد، ولي در بعضي از موارد آمده است که با آنان هرچند که مشورت مي‌کنيد بايد برخلاف نظر آنان عمل کنيد و در روايتي از رسول خدا(ص) چنين آمده است:

«با زنان مشورت کنيد و مخالف آن عمل کنيد؛ زيرا در مخالفت با آن‌ها برکت و فزوني وجود دارد.»[50]

و منظور از اين روايت ضعف و سستي در اراده و ناتواني در تصميم‌گيري آن‌ها است و اما در صورتي که کمال تدبير و شعور آنان آزموده شود، بدون ترديد مشورت با آنان مفيد خواهد بود و از اين‌رو در روايات به اين موضوع اشاره کرده است.[51]

از مجموع رواياتي که در باب مشورت با زنان وارد شده و برخي از آن‌ها مشورت با زنان را نهي کرده‌اند و برخي تأييد و تأکيد ورزيده‌اند، به خاطر دقت نظر، کمال عقل و درايت زنان است و ما مي‌توانيم رواياتي که به طور مطلق اشاره دارد بر عدم مشورت با زنان را بر مقيد حمل کنيم و بگوييم که آن دسته از زنان که از هوشمندي بالايي برخوردارند استثنا شده‌اند و بنابراين آن دسته از زنان که مورد مشورت قرار مي‌گيرند داراي امتيازات و برتري‌هاي عقلي‌اند، همانند مشورت نمودن رسول خدا(ص) با ام سلمه در مورد جريان خارج شدن از احرام.

نقش دفاعي زنان در عصر نبوي
وقتي از نقش دفاعي زنان حرف به پيش مي‌آيد تمام تلاش‌ها و پيگيري‌هايي را در برمي‌گيرد که به نفع اسلام و امت اسلامي باشد و از جمله تلاش‌هاي خالصانه‌ي زنان حضور در عرصه مسائل سياسي ونظامي است که براي آيندگان الگو قرار مي‌گيرد. عصر نبوي کامل‌ترين دوره تاريخ بشري در ظهور و بروز الگوهاي رفتاري است و از جمله موضوعاتي که طرح و تبيين آن در اين تحقيق موجب الگوبرداري صحيح خواهد بود و ما را در مسير صواب هدايت خواهد کرد، نقش زنان در عصر نبوي مي‌باشد و نقش زنان در تمام حوزه‌هاي زندگي قابل توجه بوده است. نقشي که بدون افراط، تفريط و شعارزدگي سطحي‌نگري و استفاده ابزاري از اين قشر موجب تربيت زنان نامدار و بزرگي گرديد که نقش اساسي در تعيين سرنوشت سياسي و نظامي داشته‌اند.

پس از بيعت زنان با رسول خدا(ص) مسئله تشريک مساعي زنان در کنار مردان در امر دفاع از ارزش‌ها و حاکميت سياسي در مدينه بود. با آغاز حکومت نبوي در مدينه و حملات خصمانه‌ي دشمنان اسلام از بيرون مدينه، بحث دفاع شکل گرفت و در اين ميان زنان مسلمان با شروع اولين جنگ‌ها، خواهان شرکت در دفاع بودند و پيامبر اکرم(ص) توانايي برخي از زنان را بسيار بالا و آنان را سرشار از عشق و روحيه فداکاري و ايثار مي‌ديدند و از اين‌رو ايشان به آنان اذن حضور در صحنه نبرد با مشرکان را مي‌دادند. «صفيه»، دختر عبدالمطلب گويد:

«در جنگ احزاب زير رگبار سنگ و تير بودم که يک يهودي به سوي ما آمد، من شمشير حان بن ثابت را گرفتم وگردن يهودي را زدم، طوري که سرش به طرف گروهي پرتاب شد.»[52]

زنان در صحنه جهاد
از آن‌جا که دفاع و جهاد مربوط به سرنوشت اسلام و امت اسلامي است و زنان هم در اين راستا تکاليف و مسئوليت‌هايي به عهده دارند، حضور مستقيم و غير مستقيم آن‌ها در امر جهاد بيانگر روحيه و بينش سياسي آن‌ها نسبت به مسائل پيرامون مي‌باشد که در نتيجه نقش سياسي زنان را در عصر نبوي نشان مي‌‌دهد و براي روشن شدن موضوع به چند نمونه از حضور زنان در عرصه پيکار عليه کافران در عصر نبوي مي‌پردازيم:

«ام زياد الشجعيه» از زنان مسلمان و از جمله آن شش زني است که در جنگ خيبر همراه با سپاه مسلمانان بودند مي‌گويد: خبر حضور ما در جنگ به پيغمبر(ص) رسيد و به سوي ما آمد و فرمود: با اجازه‌ي چه کسي آمده‌ايد؟ گفتيم: دارو آورده‌ايم تا مجروحان و زخمي‌ها را مداوا کنيم، مهمات سربازان را نگاهداري کنيم و... پيامبر سخنان ما را شنيد و اجازه ماندن در جبهه را به ما داد.[53]

تاريخ شاهد حضور زني ديگري در صحنه نبرد به نام «ام سنان» است که مي‌گويد: آن‌گاه که پيامبر(ص) مي‌خواست به جنگ خيبر برود خدمتش عرض کردم: يا رسول الله، اجازه مي‌دهيد که همراه شما بيايم؟ مشک‌هاي آب را تعمير مي‌کنم، مجروحان را مداوا مي‌کنم، ... پيامبر(ص) فرمودند:

«زن‌هاي ديگري هم در اين جنگ شرکت کرده‌اند و من به آن‌ها اجازه حضور داده‌ام و از طايفه‌ي خود تو هستند و تو مي‌تواني با ما باشي، پس همراه ام سلمه باش.»[54]

زن ديگري که نيز عاشقانه به خدمت‌رساني مشغول بود «رفيده» بود؛ او شخصاً مجروحان را مداوا و پرستاري مي‌کرد. پيغمبر(ص) نيز گاه به ديدنش مي‌رفت و احوالش را مي‌پرسيد.[55] در نبرد خندق که سعد بن معاذ مجروح شد، او پرستاري مي‌کرد.

بدون ترديد در فرهنگ ديني مبارزه و جهاد عليه دشمن به خاطر حفظ دين، خانواده، ارزش‌هاي مورد احترام امري است ذاتي و فطري از نظر ساختار انساني که در نهاد وي گذاشته شده است، از يک سو و از سوي ديگر جزو تکاليف ديني به حساب مي‌آيد و از اين‌رو هيچ انسان غيرتمند و مسئوليت‌پذير در برابر تجاوز ساکت نمي‌ماند و به مصاف متجاوزين شتافته و از رهگذر مبارزه با پليدي‌ها و ضد ارزش‌ها به عرصه جهاد مي‌رود.

زنان نيز که جزو ترکيب جمعيت امت اسلامي به حساب مي‌آيند، در اين ميان مسئوليت دارند و اگر به حريم معتقدات و کاشانه و شخصيت حقوقي و حقيقي وي تجاوز شد در برابر بيگانگان و متجاوزان بي‌تفاوت نمي‌نشينند و سعي مي‌کنند با هروسيله با او به مبارزه برخواسته و از خود دفاع کنند. روشن است که اين مبارزه هرگاه با عقيده‌ي صحيح و روشن همراه باشد، از ارزش والا برخوردار خواهد بود و مجاهد را به کمال و اوج خواهد رساند. عالي‌ترين مبارزه و جهاد و نيز مقدس‌ترين دفاع زماني است که در راه خداوند مذهب و عقايد ديني باشد. از اين‌رو جهاد و جهادگران در شريعت اسلام از مقام والايي برخوردارند و در آيات بسياري ستوده شده‌اند.[56]

بديهي است که جهاد در راه خدا مستلزم نيرو، قدرت جسمي و آمادگي رزمي است و بر کسي واجب است که از نظر توانايي (جسمي و روحي) بتوانند جهاد نمايند و به همين علت بر کودکان، نابينايان، ديوانگان و ساير کساني که توان ندارند جهاد واجب نيست.

اما جهاد از آن‌جا که دفاع از عقيده، مال ونفس است، ميان زنان و مردان در اين زمينه فرقي قائل نيست؛ فقها جهاد را به دو نوع تقسيم کرده‌اند:

ـ ابتدايي؛

ـ دفاعي.

جهاد ابتدايي را تنها بر مردان آزاد واجب کفايي مي‌دانند، اما از آن‌جا که دفاع از عقيده، ناموس، زندگي و دارايي عمل منطقي و مطابق با عقل و فطرت است، جهاد دفاعي را بر زنان نيز واجب مي‌دانند.[57]

از آن‌جا که همه‌ي جهادها به جهاد دفاعي باز مي‌گردد، بنابراين جهاد بر زنان نيز واجب کفايي است و آنان بايد به حد توان خود در آن شرکت کنند.[58]

شواهد بسياري در تاريخ اسلام وجود دارد که زنان به گونه‌هاي مختلف در غزوه‌ها و سريه‌هاي در زمان رسول خدا(ص) شرکت داشتند که بسيار قابل اهميت و چشمگير بوده است.

هرچند مصاديقي که بتوان حضور زنان را به طور کلي در عرصه جهاد ثابت کند ممکن است کمتر پيدا شود، ولي نقش زنان به شکل‌هاي گوناگون در عصر نبوي تجلي پيدا کرده است که در اين فرصت از تحقيق به برخي از آنان مي‌پردازيم:

تشويق مبارزان
در اسلام شرکت در مبارزه عليه کفر و تجاوز تنها به دست گرفتن اسلحه و حضور فيزيکي خلاصه نمي‌شود و يا به مقابله مستقيم و رو به رو با دشمن محدود نمي‌گردد، بلکه تحريک و تشويق مبارزان در جنگ و ايجاد روحيه جنگجويان نقش بسيار مؤثري در پيروزي دارد و عرب‌هاي جاهلي از حربه‌ي تحريک احساسات نيروها عليه دشمنان خود در جنگ‌ها استفاده مي‌کردند، منتها با حرکات مستهجن و ضد اخلاقي همانند آواز، رقص، سرودن شعر نيروهاي خود را تشويق مي‌کردند و اما اين روش در حوزه‌ي فرهنگ اسلامي در قالب اخلاق، ادب و حفظ شئونات انساني تجلي يافت. زنان مسلمان در تحريک احساسات ديني مجاهدان و ترغيب آنان در امر جهاد نقش مهمي افاء نمودند.

در جنگ احد هنگامي که کار بر مسلمانان سخت شد و آثار شکست ظاهر گرديد، بسياري از مردان از صحنه گريختند. در اين هنگام «صفيه» عمه رسول خدا(ص) که به منظور مداواي مجروحان و رساندن آب به مبارزان به احد آمده بود، نيزه‌اي به دست گرفت و در حالي که بر پشت مردان فراري مي‌کوفت، مي‌گفت: «انهزم متم عن رسول الله(ص)»؛ از رسول خدا(ص) فرار کرديد! او با اين کار خود آنان را به پايداري تشويق کرد و فرار از صحنه جنگ را فرار و پشت کردن به رسول الله(ص) دانست.[59]

«ام أيمن» نيز در احد بر فراريان خاک مي‌پاشيد و با گفتن سخناني آنان را به مبارزه تهييج مي‌کرد.[60]

حضور فيزيکي زنان در عرصه دفاعي علاوه بر اثرات روحي بر مجاهدان، نقش تدارکاتي و رزمي هم داشته است؛ ام نسان گويد: من با ام سلمه و پيامبر(ص) و سپاه همراه شدم و تا فتح خيبر همراه آنان بودم و با دارويي که در اختيار داشتم، مجروحان را تداوي مي‌کردم و به آنان آب مي‌رساند.[61]

ام عطيه گويد: در هفت جنگ همراه پيامبر(ص) بودم، در اين جنگ‌ها تدارکات ايشان را نگهداري کرده و براي ايشان غذا تهيه مي‌کردم.[62]

پشتيباني معنوي وتدارکاتي
در شرايط حساس صدر اسلام که جنگ‌هاي گوناگون از طرف کفار قريش بر مسلمانان تحميل گرديد، زنان مسلمانان تنها به وظايف داخل خانه بسنده نکردند و با توجه به حساسيت زمان و تهديدات گوناگون از طرف دشمنان از حصارهاي محدودکننده خانه‌ها فراتر نهاده و نقشي فزاينده نظامي و سياسي بازي کردند.

زنان مسلمان به شکل‌هاي گوناگون در معرکه جنگ شرکت داشتند و هرگونه کاري مي‌توانستند و لازم بود به پشتيباني از رزمندگان اسلام اقدام مي‌کردند. اين کمک‌ها در قالب آب دادن به رزمندگان، تهيه غذا براي آنان، نگهداري و تهيه سلاح، کمک به مجروحان و درمان موقت آنان و انتقال مجروحان و شهداء به مدينه انجام مي‌شد.[63]

زنان در عرصه حضور جهاد شرکت داشتند، از جمله آنان مي‌توان از «ام سليم» و «عايشه» دختر ابوبکر نام برد. در جنگ احد بودند که مشک‌هاي آب را بر پشت حمل کرده و به رزمندگان مي‌رساندند.[64] فاطمه زهراء(س) در احد شرکت داشت و به رزمندگان آب و غذا مي‌داد و مجروحان را مداوا مي‌کرد. او جراحات رسول خدا(ص) را با کمک علي(ع) در اين جنگ درمان کرد.[65]

هرچند که وظايف زنان حضور در درون منزل، خانه‌داري و نقش تربيتي فرزندان است و بهتر شوهرداري نمودن، ولي با اين حال دين مقدس اسلام زنان را از شرکت در جهاد با مردان منع نکرده است، بلکه در تاريخ اسلام مي‌خوانيم که حضرت فاطمه(س) در جبهه مجروحان را ياري مي‌کرد. در غزوه خيبر به رسول خدا(ص) خبر دادند: گروهي از زنان به ميدان جنگ آمده‌اند و پس از تحقيق مشخص شد که براي فراهم آوردن لوازم سربازان شرکت کرده‌اند. رسول خدا فرمود: مانعي ندارد.[66]

زناني که در غزوات همراه رسول خدا(ص) شرکت کردند بسيارند. پرداختن به همه‌ي آن‌ها در اين فرصت نمي‌گنجد و ما به برخي از آن‌ها بسنده مي‌کنيم: «ام ايمن» که نام او «برکه بنت ثعلبه بن عم والحبشيه» است يد طولايي در جهاد داشت. او در غزوه احد، حنين، خيبر و موته همراه مجاهدان بود و به آنان ياري مي‌رساند.[67]

«ام عطيه نسيبه بنت الحارث الانصاريه» در هفت غزوه همراه رسول خدا(ص) شرکت کرد. او غذا تهيه مي‌کرد و به مداوا و پرستاري از مجروحان پرداخت.[68]

از زنان ديگري که در حضور رسول خدا(ص) در امر تدارکات جبهه مي‌پرداخت «ام زياد الاشجعيه» به همراه گروهي از زنان براي همراهي رسول(ص) در غزوه خيبر آماده حرکت شدند. وقتي خبر به حضرت رسيد، از آنان پرسيد: به اجازه چه کسي آمديد؟ گفتند:

«خرجنا و معنا دواءٌ، نداوي الجرحيٰ و نناول والسّهام و تسقي السويق و نغزل الشعر و نعين في سبيل الله»[69]؛
«خارج شديم و دارو به همراه داريم تا مجروحان را مداوا کنيم و تيرها را بياوريم وخمير براي نان درست کنيم و طناب ببافيم و در راه خدا کمک کنيم.»

رسول خدا(ص) به آنان اجازه داد همراه سپاه حرکت کنند و وقتي خيبر فتح شد، همانند مردان به ايشان سهم داد.

به هرروي آن‌چه که از مطالب ارائه شده در باب حضور زنان در عصر نبوي در عرصه کارهاي جهادي به دست مي آيد آن است که زنان در امر جهاد و دفاع از حريم دين و نظام سياسي و حکومتي رسول خدا(ص) نقشي همانند نقش مردان داشتند و گفتني است که اگر چنين اقدامات در چنان شرايط بحراني نمي‌بود بدون ترديد سرنوشت امت اسلامي که بستگي به سرنوشت اسلام و حاکميت سياسي اسلام داشت، به خطر مي‌افتاد.

برخورد فيزيکي زنان با دشمن
زنان در عصر نبوي تنها به فراهم آوردن امکانات دفاعي و مراقبت از مجروحان جنگي بسنده نمي‌کردند، بلکه فرارتر از آن به طور عيني و ملموس به مصاف آنان مي شتافتند و برخورد فيزيکي با دشمن داشتند که به طور گذرا به برخي از آن مصاديق اشاره مي‌کنيم:

«ام سليم بنت ملحان» هنگام شرکت در حنين با خود خنجري داشت. هنگامي که اين مسأله به اطلاع رسول خدا(ص) رسيد ايشان علت حمل سلاح را از او جويا شد، او گفت: آن را همراه دارم که اگر مشرکي به من نزديک شد، با آن شکمش را بدرم.[70] وقتي آن زن اين حرف را زد رسول خدا مانع کار او نشد.

چنين نبوده که زنان تنها به کارهاي تدارکاتي پرداخته باشند، بلکه پيکار مستقيم و برخورد فيزيکي با دشمن نيز داشتند، يکي از آن زنان اسماء بود. وي علاوه بر تقوا، علم و فصاحت، شجاعت نيز داشت، او در جنگ «يرموک» به همراه تعداد ديگري از بانوان که معمولاً براي تهيه غذا و آب دادن به سپاه و مداوا و معالجه مجروحان خيلي در جبهه جهاد حضور يافتند شرکت داشت و زمينه‌اي پيش آمد که او ناچار با ارتش «روم» درگير شد و به وسيله چوب و ستون خيمه خويش تعداد 9 نفر از افراد دشمن را از پاي در آورد.[71]

نقش نمايندگي در امورات سرنوشت‌ساز
زنان در عصر نبوي با توجه به آزادي‌هاي سياسي و حقوق اجتماعي که اسلام براي آنان به ارمغان آورد، علاوه بر نقش تربيتي در محيط خانه ودفاع از حقوق سياسي وموقعيت خود، در پي دفاع از موقعيت ساير زنان نيز بودند.

در شرايطي که زنان صلاحيت بيان حقايق را در خود نمي‌ديدند و يا مردان به آن‌ها اين حق را قائل نبودند، زناني بودند که به نمايندگي از سوي زنان به حضور رسول خدا(ص) رسيدند و با سخنان حکيمانه و مستدل خود خواسته‌هاي زنان را منعکس نمودند و از جمله زناني که اين نقش را به عهده داشت، «اسماء» دختر يزيد بن سکن بود و او از جهت برجستگي عقلي و درايت و بيان حقايق و شجاعتي که داشت، به خطيبة النساء، يعني سخنگوي زنان معروف بود و هرگاه زنان مدينه مسأله مهمي داشتند اين بانوي محترمه و خردمند به نمايندگي از ساير زنان به محضر رسول خدا(ص) مي‌رسيد و در مسجد و در حضور اصحاب آن حضرت، پيام زنان را مي‌رساند و سپس نظر حضرت را به زنان ابلاغ مي‌نمود. در اين رابطه روزي در مسجد به محضر نوراني پيغمبر بزرگوار اسلام(ص) در حالي که جمعي از اصحاب نيز حضور داشتند شرفياب شد و عرضه داشت: اي رسول خدا، پدر و مادرم فداي تو باد! من فرستاده و نماينده‌ي گروهي از زنان به محضر مبارکتان هستم. آن‌چه که اکنون مي‌گويم نظريه و سؤال همه‌ي آن‌ها است:

خداوند مهربان تو را براي رهبري همه‌ي مردان و زنان مبعوث داشته است و همه‌ي ما به تو و آن خداوندي که تو را به پيامبري برگزيد ايمان آورده‌ايم. وضع ما زنان اين است که در خانه‌هاي شوهرهايمان در زير چتر پوشش محدوديت داريم و عهده‌دار تأمين نيازمندي‌هاي زناشويي با همسران خود مي‌باشيم و مدتي از زندگي خود را به آبستني و پرستاري و تربيت فرزندان خود مي‌گذرانيم و از بسياري از امتيازات و کسب فضيلت‌ها محروم هستيم. و اما شما مردان اين امتيازات را داريد که در نمازهاي جمعه و جماعات شرکت مي‌کنيد و در بسياري از مراسم و آداب اسلامي مانند: تشييع جنازه‌هاي مسلمانان و عيادت و احوال‌پرسي بيماران حضور داريد و مي‌توانيد به حج برويد و پس از يک مرتبه انجام مراسم حج مي‌توانيد براي بار دوم و نيز بيشتر از آن به حج برويد. به علاوه در جهاد در راه خدا که بافضيلت از همه‌ي اين‌ها است و داراي ارزش و عظمت فراواني است، شرکت مي‌جوييد و در همه‌ي اين مواقع ما عهده‌دار نگهداري اموال شماهستيم و لباس‌هاي شما را ما به وسيله‌ي بافتن با دست و دوختن فراهم مي‌کنيم و فرزندان شما را ما تربيت و نگهداري مي‌کنيم و...

سپس حضرت رسول اکرم اسماء را مخاطب قرار داده فرمود: تو خود بدان و براي زنان که نماينده آن‌ها هستي توضيح بده:

«إنّ حسن تبعّل إحدا کنّ لزوجها و طلباً لرضائه اتّباعها لموافقته يعدل کلّ ماذکرت للرّجال»؛
«براي زنان اعلام کن: خوب شوهرداري هريک از شما و جلب رضايت شوهر و پيروي از خواسته‌هاي مشروع وي و هماهنگي با شوهران معادل همان حضور در جمعه و جماعات و ساير خدمات اجتماعي،‌ سياسي و جهاد مردان است و خداوند همان پاداش را براي شما محسوب خواهد داشت.»

آن‌گاه اسماء به خاطر اين که به نمايندگي از سوي بانوان مدينه توانسته بود از زبان مبارک حضرت پيغمبر(ص) پاسخ سؤالات آن‌ها را به دست بياورد و در حالي که از خوشحالي تکبير به زبان جاري مي‌کرد مژده جواب روح‌بخش را به بانوان اعلام کرد.[72]





--------------------------------------------------------------------------------

[1]. مباني و کليات علوم سياسي ـ مدني، ج1، ص12.

[2]. نور(62)، 24.

[3]. جوادي آملي، عبدالله، زن در آيينه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ شريعت، ص296.

[4]. نمل(27)، 34.

[5]. روحاني، طاهره، زنان دين گستر در تاريخ اسلام، مرکز جهاني علوم اسلامي، چاپخانه توحيد، 1382، چاپ اول، ص42.

[6]. کاوندي، هاشمي، مقدمه‌اي بر روان‌شناسي زن، صص62-63.

[7]. شخصيت و حقوق زن در اسلام، مجموعه مقالات برگزيده جشنواره شيخ طوسي، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، 1382، چاپ توحيد، ج2، ص48.

[8]. ابن اثير، علي بن محمد، اسد الغابة في معرفة الصحابة، تهران، اسماعيليان، ج5، ص434.

[9]. پيشين، 481.

[10]. ابن حجر عسقلاني، احمد بن علي، الاصابه في تميز الصحابه، ج4، صص311-312.

[11]. پيشين، ص466؛ طيبي، ناهيد، زن در چشم پيامبر(ص)، چاپ بهمن، 1385، ص89؛ فاضلي بيارجمندي، سيد احمد، نقش زنان شيعه در عصر امام علي(ع)، 1381، ص173.

[12]. پيشين، ص239.

[13]. پيشين، ص432.

[14]. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دارالمعرفه، بي‌تا، ج8، ص20؛ کليني، محمد بن يعقوب، فروع کافي، تصحيح: علي اکبر غفاري، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1375ش، ج3، ص217، ح5.

[15]. جايگاه زن در اسلام و غرب، برگزيده مقالات سومين همايش زنان جهان اسلام، مرکز جهاني علوم اسلامي، 1381، چاپ اول، صص70-71.

[16]. ممتحنه(60)، 12.

[17]. روحاني، طاهره، زنان دين گستر در تاريخ اسلام، قم، مرکز جهاني، 1382، ص159.

[18]. ممتحنه(60)، 12.

[19]. احمد ميقري، ابن احمد، تفسير برهان، ج4، ص326.

[20]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج19، ص242.

[21]. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبري، بيروت، دار صادر، 1388ق، ج8، ص412؛ ابن اثير، عزالدين، الکامل في التاريخ، تحقيق: مکتب التراث، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1414ق، چاپ چهارم، ص513.

[22]. خليل جمعه، احمد، نساء من عصر النبوة، بيروت، دار ابن کثير للطباعة والنشر والتوزيع، 1412ق، چاپ اول، ج1، ص116.

[23]. آيات 18و19 از سوره فتح.

[24]. ابن حجر عسقلاني، پيشين، ج8، ص111؛ ابن اثير، عزالدين، اسدالغابة، ج5، ص479.

[25]. ابن سعد، پيشين، ج8، صص5-6-7.

[26]. ابن اثير، عزالدين، اسدالغابة، ج5، ص512 و ج8، ص9.

[27]. پيشين، ج8، ص9.

[28]. ابن سعد، پيشين، ج8، ص6.

[29]. حرعاملي، محمد بن الحسن، تفصيل وسايل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، بيروت، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1413ق. 1993م، ج20، ص208، باب115.

[30]. چترچي، نوشين، زن و سياست در قرآن، فصلنامه نداي صادق، شماره22.

[31]. مسلم، ابوالحسن، صحيح مسلم، بيروت، دارالکتب العلمية، بي‌تا، چاپ جديد، ج3، ص1386.

[32]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج67، ص185.

[33]. فتح(48)، 18.

[34]. جلالي کندوري، سهيلا، زن مسلمان، پرده نشيني يا حضور اجتماعي، دانشگاه الزهرا.

[35]. ابن هشام، عبدالملک، تهران، 1383، چاپ اول، ص86؛ السيرة النبوية، تحقيق: مصطفي السقاء و ابراهيم الأبياري و عبدالحفيظ شبلي، بيروت، دار احياءالتراث العربي، 1415ه‍، چاپ اول (جديد)، ج1، ص359.

[36]. پيشين.

[37]. ابن حجر، پيشين، ج8، صص83ـ84.

[38]. ابن هشام، پيشين، ج1، ص358.

[39]. ابن هشام، پيشين، ص359.

[40]. ابن هشام، پيشين، صص359ـ367.

[41]. عنکبوت، 56؛ زمر، 10.

[42]. انفال(8)، 72.

[43]. کليني، محمد يعقوب، کافي، ترجمه: سيد جواد مصطفوي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بي‌تا، ج1، ص377.

[44]. ابن اثير، عزالدين، پيشين، ص515؛ ابن هشام، پيشين، ج2، ص82.

[45]. ابن هشام، السيرة النبوية، صص82-83.

[46]. ابن اثير، عزالدين، الکامل في التاريخ، ج1، ص515.

[47]. طيبي، ناهيده، زن در چشم پيامبر(ص)، 1385، ص39.

[48]. آل عمران(3)، 159.

[49]. کحاله، عمر رضا، أعلام النساء، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1982، چاپ نهم، ج5، ص323.

[50]. ابن ابي الحديد، عزالدين عبدالحميد، شرح نهج البلاغه، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، قم، انتشارات مرعشي نجفي، بي‌تا، ج18، ص199.

[51]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1399، ج100، ص253.

[52]. ابن هشام، السيرة النبوية، ج3، ص239.

[53]. ابن حجر، احمد بن علي، الاصابة في التميز الصحابة، بيروت، دار صادر، ج4، صص453-454.

[54]. پيشين، صص462-463.

[55]. ابن اثير، علي بن احمد، اسدالغابة في معرفة الصحابة، تهران، انتشارات اسماعيليان، ج5، صص453-454.

[56]. جلالي کندوري، سهيلا، زن مسلمان، پرده نشيني يا حضور اجتماعي، ص100.

[57]. محقق حلي، جعفر بن الحسن، شرايع الاسلام في مسائل الحلال والحرام، بيروت، دارالاضواء، طبع2، ج1، ص307.

[58]. منتظري، حسين علي، دراسات في ولايت فقيه و فقه الدولت الاسلاميه، قم، المرکز العالمي لدراسات الاسلامي، 1409ق، چاپ دوم، ج1، ص115.

[59]. کحالة، عمر رضا، اعلام النساء، ج2، صص271-272.

[60]. واقدي، ابو عبدالله محمد بن عمر، المغازي، تحقيق: مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1409ق، چاپ دوم، ج3، ص288.

[61]. پيشين، ص249.

[62]. امين، سيد محسن، اعيان الشيعه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، بي‌تا، ج3، ص842.

[63]. ابن اثير، عزالدين، الکامل في التاريخ، ج1، صص551-558.

[64]. کحالة، عمر رضا، پيشين، ج2، ص275.

[65]. واقدي، ابو عبدالله محمد بن عمر، پيشين، ج1، ص249؛ بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي‌تا، ص326، ب66، ح2881.

[66]. سنن ابن داود، به نقل از جايگاه زن در اسلام و غرب، برگزيده مقالات سومين همايش زنان جهان اسلام، مرکز جهاني، 1382، چاپ اول، ص71.

[67]. ابن اثير، عزالدين، الکامل في التاريخ، ج1، ص554؛ الاستانبولي، محمود مهدي و مصطفي ابو نصر شبلي، نساء حول الرسول و رد المفسريات المستشرقين، دمشق، 1417ق، چاپ ششم، ص235.

[68]. ابن حجر، پيشين، ج8، ص259.

[69]. کحاله، عمر رضا، پيشين، ج2، ص43.

[70]. ابن هشام، السيرة النبوية، ج4، صص96-97؛ ابن حجر، پيشين، ج8، ص243.

[71]. ابن حجر، الاصابة، ج4، ص235؛ به نقل از: نوري همداني، حسين، جايگاه بانوان در اسلام، انتشارات مهدي موعود، 1384، چاپ چهارم، ص116.

[72]. ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج4، ص238.
---------------------------------------------
نوشته: سيد محمد امين مبلغ


نوشته شده در   چهارشنبه 25 اسفند 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode