پيمان شكنى امين در برابر برادرش مأمون در سال ۱۹۴ هجرى قمرى
"هارون الرّشيد" (پنجمين خليفه عباسى) پيش از مرگ خود، سه تن از فرزندانش را به ترتيب ولى عهد و جانشين خويش نمود. وى پس از پنج سال از حكومت خويش، نخستين بار، فرزندش محمد، معروف به "امين" را به ولايت عهدى برگزيد و در سال ۱۸۲ قمرى، فرزند ديگرش عبدالله، معروف به "مأمون" را به اين مقام برگزيد و سرانجام در سال ۱۸۹ قمرى، فرزند ديگرش قاسم، معروف به "مؤتمن" را پس از امين و مأمون، مقام ولايت عهدى بخشيد.
هارون، در سال ۱۹۳ قمرى، در حالى به هلاكت رسيد، كه سه فرزندش به صورت ترتيبى، جانشين وى بودند. بر اساس سفارش وى، در آغاز، محمد، معروف به امين، خلافت را برعهده گرفت و بر تخت زمامدارى مسلمانان در شهر "بغداد"، تكيه زد. مأمون كه خلافت برادرش را تأييد و از راه دور با وى بيعت و اظهار اطاعت كرده بود، در منطقه خراسان و شرق عالم اسلام، از سوى پدر و برادرش امين، حكومت مىكرد.
اما امين، پس از تحكيم پايههاى خلافت خويش، وجود برادر قدرتمند خود در شرق عالم اسلام را براى خويش، غير قابل تحمل مىدانست و از هر راه ممكن در صدد تضعيف وى برآمد.
امين، به تحريك "فضل بن ربيع"، كه مقام عالى وزارت هارون و امين را بر عهده داشت و هم چنين تحريكهاى پيوسته "على بن عيسى بن هامان"، كه فرماندهى كل سپاه امين را بر عهده داشت، راه دشمنى با برادر خود مأمون را در پيش گرفت.
وى به تحريك بدخواهان و مخالفان مأمون، تصميم به خلع مأمون از ولايت عهدى و نصب فرزند خود به اين مقام برآمد. على رغم مخالفتهاى ريش سفيدان و بزرگان بنى عباس، امين بر خواستههاى خويش تأكيد ورزيد و سرانجام در سوّم ربيعالثّانى سال ۱۹۴ قمرى، براى فرزندش "موسى بن امين"، از مردم بيعت گرفت و وى را به طور رسمى ولى عهد خويش اعلام نمود.
تمام پيمان نامههاى خلافت، از جمله سفارش نامه پدرش هارون الرّشيد را باطل كرد و همه آنها را گردآورى و در آتش سوزانيد.
وى، براى وادار كردن مأمون و سپاهيان مستقر در خراسان به پذيرش ولايت عهدى موسى، نامهاى براى آنان نوشت و مأمون و سران سپاه را به بازگشت به بغداد و بيعت با موسى فراخواند.
هم چنين در بغداد به "امّعيسى دختر هادى عباسى" كه همسر مأمون و دختر عمويشان بود، فشار آورد كه گوهر گران بهايى كه از جانب مأمون در اختيار اوست، به وى بسپارد.
امّ عيسى، اظهار بىاطلاعى كرد و از واگذارى آن گوهر گرانبها امتناع ورزيد.
امين، حرمت خانه مأمون و همسر وى را نگه نداشت و با اعزام مأموران خويش به خانه وى، به جستجو پرداخته و تمام اسباب و لوازم منزلش را به هم ريخت و سرانجام به آن گوهر، دست يافت و به كاخ خويش منتقل نمود.
چنين حركات خصمانه، روز به روز به اطلاع مأمون در خراسان مىرسيد و افكار و انديشه هايش را در هم مىريخت و وى را براى انجام عكسالعملهاى لازم و حركات متقابل بازدارنده تحريكش مىنمود.
اين گونه تنش هاى روزافزون ميان امين و مأمون، سپاهيان طرفين را رودررو قرار داد و سرانجام به نبرد سنگين و خونينى مبدل گرديد و پيروزى مامون و شكست خفت بار امين را درپى داشت.