جام جم آنلاين: زمان ناگذير و بيرحم ميگذرد و هر روز چهره ساركوزي را تكيدهتر، اعتبار وي را مخدوشتر، قدرت وي را ضعيفتر، ارزش سخنش را كمتر و ابتكار عملش را محدودتر ميسازد.
به گزارش ايسنا، روزنامه لوموند در تحليلي درباره مشكلاتي كه نيكلا ساركوزي، رئيس جمهور فرانسه در ماههاي اخير با آن دست به گريبان بوده، نوشته است: در اواسط ماه نوامبر گذشته پس از آنكه نيكلا ساركوزي بعد از ماهها اهمال، اقدام به ترميم كابينهاش كرد، ميتوانست اميدوار باشد كه اكنون شرايط براي كانديداتوري وي در انتخابات رياست جمهوري سال 2012 مناسبتر باشد.
آخرين سال دوره پنج ساله رياست جمهوري وي قرار بود صرف رعايت اصول كلاسيك و موثر براي جذب آرا در رقابت انتخابات شود: رئيس جمهوري كه در حال رسيدگي به امور است، به مسائل ضروري بيش از پيش مي پردازد، نقشه راه را تنظيم ميكند و به عنوان رئيس گروه اقتصادي 20 ، خود را وقف مسائل اقتصادي جهان ميكند؛ دولتي كه دولتمداري ميكند توسط نخست وزيري اداره ميشود كه به دولتمداري معروف است و از وزيراني جان سخت تشكيل شده است؛ در نهايت نيز يك مسير مشخص را دنبال ميكند: پيشبرد اصلاحات به نام منفعت عمومي.
هنوز به هنگام اين ترميم كابينه 500 روز تا برگزاري نخستين دور انتخابات زمان باقي مانده بود زماني كه براي آغاز يك جهش تازه براي انتخابات كافي بود اما از آن زمان صد روز گذشته و يا به تعبير بهتر تلف شده است. اين مشكل در رابطه با كابينه نيز وجود دارد؛ كابينه جديد ماه نوامبر نتوانست بيشتر از سه ماه دوام بياورد.
نيكلا ساركوزي به خود افتخار ميكرد كه بهترين مدير منابع انساني در صحنه سياست در فرانسه است. اما مجبور شد كه تغيير عقيده دهد و دو مهره اصلي كابينه را قرباني كند؛ يعني وزير امور خارجه و وزير كشور، به عبارت ديگر نيكلا ساركوزي صداي فرانسه را در جهان خارج و حافظ امنيت در داخل، قرباني كرده است.
اما مگر چقدر اين كار اهميت دارد؟ درباره وزير امور خارجه فرانسه، ميشل آليو- ماري كناره گيري اجتناب ناپذير بود. آن هم بعد از رسوايي تعطيلات وي در تونس و تباني با رژيم ساقط شده بن علي، و بعد از خطاهاي مكرر وي و همين طور تحولات سرنوشت سازي كه در عرض دو ماه كل كرانه جنوب مديترانه را زير و رو كرد.
وزير امور خارجه فرانسه چگونه نفهميد كه همان قدر كه وظيفهاش ايجاب ميكند، آبرويش نيز ايجاب ميكند قبل از آنكه مجبور به استعفايش كنند، داوطلبانه استعفا دهد؟ چطور در جريان استعفاي اجبارياش وي به خود اجازه داد كه در استعفا نامهاش خود را قرباني دسيسه و توطئه قلمداد كند؟ چطور وي نتوانست تخشيص دهد كه بيآبرويي كه وي به بار آورده است مستقيما اعتبار ساركوزي را نيز به عنوان رئيس جمهور زير سوال برده است؟ صادقانه بايد گفت كه اين واقعا جاي سوال دارد.
اما در مورد وزير كشور فرانسه يعني بريس اورتفو كه مدتها صداي رئيس خود، ساركوزي بود و در اين مدت طولاني از چشم پوشي شخص رئيس جمهور از خطاهايش بهره مند بود، مجازات تحقيرآميزتر بود: او هيچ خطايي جز اينكه نتوانسته بود از ديد كاخ اليزه وظيفهاش را به نحو احسن انجام دهد، مرتكب نشده بود. اما اكنون چيزي جز افسوس براي ساركوزي باقي نمانده است چرا كه به وضوح اوست كه اكنون آسيب اصلي را ميبيند.
وي مي خواست كه همه چيز را تحت نظر داشته باشد، كاركردهايش و اختياراتي كه اين كاركردها براي او فراهم ميسازند را عملي سازد و با بهرهگيري از مقام رياستش در گروه اقتصادي 20 در صحنه سياست بينالملل نيز خود را مطرح كند.
اين راهي بود كه ساركوزي مي توانست با توسل به آن آراي عمومي را جلب كرده و تمايز خود را با رقباي انتخاباتي احتمالياش در سال 2012 به رخ بكشد.
با وجود اين، در هفتههاي اخير اين احساس تقويت شد كه نيكلا ساركوزي دستخوش تلاطم حوادث گرديده و اين وضعيت اضطراري وي را دچار مشكل و مجبور به چاره انديشي دوباره كرده است. هرچند كه تا همين دو روز پيش قادر به واكنش نبود.
وي در ظاهر خيلي مطمئن به نظر ميرسد اما در واقعيت بسيار نگران و مردد است.
در دو ماه گذشته ساركوزي راهكارهاي ارتباطي بعضا ناهماهنگي را مورد استفاده قرار داد: در ماه فوريه او يك سخنراني دو ساعت و نيمه را براي چند فرانسوي كه مشخص بود دقت زيادي در گزينش آنها صورت گرفته است انجام داد به گونهاي كه نتيجه آن سر و صداي زيادي به پا كند.
اما در 27 فوريه گذشته در نطق خود باز به رويه پيشين خود بازگشت به طوري كه هر كس از آن مي فهميد كه وي تصميم به كناره گيري وزير امور خارجه و وزير كشور گرفته است.
در مجموع عملكرد چند ماه گذشته ساركوزي به وضوح نشان ميدهد كه اهداف مورد نظر وي محقق نشده است و هفته به هفته اعتماد مردم فرانسه به وي كمرنگتر ميشود و حتي ديگر اعتبار وي براي پيشبرد امور بينالمللي كشور فرانسه نيز زير سوال رفته و دو سوم فرانسويها به وي اعتماد ندارند.
به نظر ميرسد سال آخر دوره پنج ساله رياست جمهوري ساركوزي براي وي بسيار طولاني باشد.
اما ساركوزي ميتواند با تصور اينكه تنها 400 روز ديگر را بايد تحمل كند تا مشكلاتش به پايان برسد، خود را تسلي دهد. "آقاي رئيس جمهور! دوام بياور! تا پايان راه چيزي باقي نمانده است."