منا سرزمين وصول به تمنيّات الهي است. از اينرو طبق رهنمود قرآن كريم شايسته است حجگزار در فراغت پس از اعمال روز و نيز شبهايي را كه در منا بيتوته ميكند، به ياد خدا بوده و اوقات خود را به تحصيل علوم و معارف الهي و مناجات و زمزمه با خداوند بگذراند: »فإذا قضيتم مناسككم فاذكروا الله كذكركم اباءكم أو أشدّ ذكراً»1.
بر اساس آيه فوق و نيز آيه پس از آن، حاضران در منا دو گروه بودند:
1 ـ كساني كه فقط در پي تغيير نامند و براي سياحت، تجارت، شهرت و مانند آن به حج ميروند. منطق و مطلوب اين گروهْ خودِ دنياست نه حسنات آن، از اينرو نميگويند: »ربّنا آتِنا في الدُّنيا حسنة». بر اين اساس آنان به فكر حلال و حرام، حَسَن و قبيح و طيّب و خبيث نيستند. در نظر آنان محفل اُنسِآلوده، با مجلس تعليم و تربيت و تزكيه تفاوتي ندارد، بلكه مجلس بزم را بر جلسات معنوي ترجيح ميدهند. نه تنها گفتار لفظي بلكه منطق آنها اين است كه خدايا! به ما دنيا بده، خواه حلال و خواه حرام، خواه حسن و خواه قبيح، خواه طيّب و خواه خبيت: »فمن النّاس من يقول ربّنا اتنا في الدُّنيا وما له في الاخرة من خلاق»2. اين گروه در آخرت هيچ بهرهاي ندارند؛ زيرا منتهاي ديد آنان نشئه طبيعت است.
توضيح اينكه، انسان ملحدِ تبهكار، يا بيهدف است يا بيوسيله. انسان بيهدف در پايان عمر ميفهمد به بيراهه رفته است؛ مانند تشنهاي كه بيهدف در پي يافتن آب است. او آنچه را از دور ميبيند »سراب» است نه »آب». انسان بيايمان و ماديگرا وقتي عمرش به پايان رسيد ميفهمد كه به دنبال سراب حركت كرده است و همه توانش را در اين راه صرف كرده ولي عطش او همچنان باقي است؛ زيرا سرابْ تشنگي را برطرف نميكند: »والذين كفروا أعمالهم كسراب بِقيعة يحسبه الظَمْان ماءً حتّي إذا جاءهُ لم يجده شيئا»3. البته چنين انسان مُلحدي هرگز با خدا ارتباط ندارد تا از او فقط دنيا بخواهد.
اما انسان بيوسيله مانند تشنهاي است كه آب را ميبيند ولي به سمت آب حركت نميكند. او دست خود را باز كرده كه آب به دهانش برسد و چون از دورْ دستي بر چشمهسار دارد، يا دو دست را به دو لبه چاه گذاشته و سر در دهانه چاه فرو برده تا زبانش را به چاه برساند ولي نه طنابي دارد و نه دلوي. از اينرو همواره عطشان است؛ زيرا به ريسمان الهي، يعني ايمان و عمل صالح تمسك نجسته است: »كباسط كفّيه إلي الماء ليبلغ فاه وما هو ببالغه»4. انسان دنياطلب نيز چنين است و هيچ بهره معنوي ندارد.
2 ـ گروه دوم زائراني هستند كه از خداوند حسنه دنيا و آخرت ميخواهند و خدا نيز به آنها عطا ميكند: »ومنهم من يقول ربّنا اتنا في الدُّنيا حسنةً وفي الاخرة حسنةً وقنا عذاب النّار* أولـئك لهم نصيب ممّا كسبوا والله سريع الحساب»5.
شايان ذكر اينكه، بارزترين حسنه، همان مزد رسالت نبي اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) است: »قل لاأسئلكم عليه أجراً إلاّ المودّة في القربي ومن يقترف حسنة نزد له فيها حُسناً»6. بنابراين، عاليترين مصداق حسنه تولّيِ اولياي الهي و تبعيت از عترت طاهرين(عليهم السلام) است.
مالِ حلال، همسر، فرزند، پدر، برادر و خواهر، دوست، فاميل، قبيله و نژاد بافضيلت و باايمان همگي جزء حسنات دنياست. همچنين شركت در مجالس درس و بحث مفيد، شركت در مؤسسات سودمند در جهت كارهاي توليدي و رفع تورّم، خدمات اجتماعي، مجلس اُنس الهي، تعليم كتاب و حكمت، تزكيه، صله رحم، عضويت در انجمنهاي مذهبي، انجمنهاي نيكوكاران و خيرخواهان و امدادگران، از حسنات دنياست. دنيا منهاي اين گونه امور حسنهاي ندارد تا كسي آن را از خدا طلب كند.
آخرت هم حسنات و سيّئاتي دارد. از اينرو موحدان افزون بر حسنات دنيا، حسنات آخرت را هم كه مراتب بهشت است طلب ميكنند، و نيز از خداوند ميخواهند تا آنها را از عذاب آخرت حفظ كند: »ربّنا اتنا في الدُّنيا حسنة وفي الاخرة حسنة وقنا عذاب النّار»7.
1 ـ سوره بقره، آيه 200.
2 ـ همان.
3 ـ سوره نور، آيه 39.
4 ـ سوره رعد، آيه 14.
5 ـ سوره بقره، آيات 201 ـ 202.
6 ـ سوره شوري، آيه 23.
7 ـ سوره بقره، آيه 201.
مأخذ: (صهباي حج، ص 446).