جام جم آنلاين: «جهان در حال تغيير است و آينده مردم دوباره ترسيم ميشود. حكومتهاي استبدادي به لرزه در آمدهاند و خود را براي خطر آماده كردهاند. اما چرا جامعه بينالمللي تاكنون در مواجهه با خشونتهاي ليبي واكنشهاي ضعيفي نشان داده است؟»
به گزارش ايسنا، روزنامه فرانسوي لوموند در مقالهاي درباره موضع جامعه بينالمللي در ارتباط با درگيريها در ليبي و ديگر كشورهاي منطقه خاورميانه مينويسد:
«امروزه در دنيا چيزي وجود دارد كه آن را جامعه بينالمللي مينامند. اين جامعه هر چند در مقابل تونس و مصر متزلزل عمل كرد، اما در مواجهه با لوران گباگبو در ساحل عاج به تندي عكس العمل نشان داد.
در حال حاضر در ليبي بسياري از تظاهركنندگان كشته شدهاند و گزارشهاي شبكه الجزيره شاهدي بر اين مدعاست، اما چرا جامعه بينالمللي نسبت به اين قساوت قرون وسطايي كه توسط گروه حاكم و پس از بيش از40 سال حكومت در حال انجام است عكس العمل مناسبي نشان نميدهد؟
بايد ديپلماسي بينالمللي را انگشت نما ساخت و آن را مقصر دانست؛ ديپلماسي كه زير عنوان جامعه بينالمللي خود را نشان ميدهد. اين جامعه بدون هيچ ترحم و احساسي از منافع اقتصادي و مالي دفاع ميكند. در حالي كه تنها به تكرار مساله حقوق بشر در نشستهاي آن بسنده ميكند، هيچگاه عكسالعمل ملموس و موضعگيري مشخصي در اين باره نميبينيم.
مردم در مواجهه با انقلابهايي كه بوي ياسمن ميدهد، خود به تكاپو در آمده و شور و شعف از خود نشان ميدهند. آنها ميخواهند دنيا را تغيير دهند و بدون توجه به نشستها و كنفرانسها كه كمتر تعهدي را نسبت به آنان احساس ميكنند، مبارزه را از كشور خود آغاز كرده و آن را به پايان ميرسانند. دردسرهايي كه كشورهاي جامعه بين المللي كمتر اشتياقي براي صحبت كردن درباره آن دارند، ميتواند خود اروپا و آمريكا را نيز تحت تاثير قرار دهد.
جامعه بينالمللي يعني صداي سران قويترين دولتهاي دنيا. آنها تنها زماني به اتفاقات به صورت مستقيم و يا غير مستقيم واكنش نشان ميدهند كه مشكل به طريقي به خود آنها نيز مربوط باشد. منطق امور مالي و اقتصادي نزد آنها بر منطق حقوق انساني و يا حكومتداري خوب برتري دارد.
جامعه بينالمللي مساله ساحل عاج را با توجه بسيار پيگيري كرد و خود را عامل به عمل ميديد. در حالي كه كانديداي خود، الحسن واتارا را به رسميت شناخت و وي را برگزيده و رئيس جمهور ساحل عاج دانست و همه اين كارها را به نام آزادي و دموكراسي انجام داد! اما مبارزه مردم ليبي به نام دموكراسي و آزادي با توجه كمي از سوي آنان پيگيري ميشود؛ در مجموع آنها خيلي كم و با خودداري بسيار از آن صحبت ميكنند.
ما نسبت به نظرات جامعه بينالمللي بدبين هستيم. نشانه آن اين بود كه بسيار ديديم و شنيديم كه گفتند: كافي است (كفايه). هم اكنون دهها تن از جوانان ليبيايي كه هيچگاه تاكنون تنوعي دموكراتيك را در كشورشان تجربه نكردهاند، از سوي نظام اين كشور به رگبار بسته ميشوند. علت اين بود كه كاملا مسالمت جويانه تظاهرات ميكنند و خواهان كنارهگيري قذافي از قدرت هستند. همزمان شكنجهها و باجگيريها عليه تظاهر كنندگان در يمن، الجزاير و همه جاي دنيا در حال شدت گرفتن است. بر همه واضح و مبرهن است كه جامعهاي از سران دولتها وجود دارد كه تنها منابع طبيعي كره زمين را براي خود تقسيم ميكند.
هر روز كه ميگذرد، جوانان ليبيايي ميميرند و مشخص نيست كه اين كشتار تا كي بايد ادامه پيدا كند؟ پس جامعه بينالمللي كه مدعي است با جديت براي آزادي و دموكراسي مبارزه ميكند، كجا است؟»