ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 13 تير 1403
چهارشنبه 13 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 10 آذر 1387     |     کد : 1547

خلقت زمين، با «دحو» و گستردن آن يكی است

 كلمه «ثم» در آيه 11 سوره مباركه فصلت، ظهور در اين دارد كه خلقت آسمان‌ها بعد از زمين بوده و در آيات سوره «نازعات» كلمه «بعد ذلك» نيز ظهور دارد در اين‌كه خلقت زمين كه گفتيم با دحو و گستردن آن يكی است، بعد از خلقت آسمان‌ها بوده، ولی ظهور جمله «بعد ذلك» روشن‌تر، و قوی‌تر از ظهور كلمه «ثم» در بعديت است.

 

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، روز بيست و پنجم ذی‌القعدة، هم‏زمان با «دحوالارض»؛ يعنی گسترش‌يافتن زمين است. در شب اين روز نيز بر اساس روايتی از امام هشتم(ع) حضرت ابراهيم(ع) و حضرت عيسی(ع) به دنيا آمده‏اند. هم‌چنين اين روز در روايتی به عنوان روز قيام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده است. نيز روز دحوالارض، جزو چهار روز معروفی است كه روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد.

«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نيز آن را به معنای تكان دادن چيزی از محلِ اصلی‏اش تفسير كرده‏اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمين) اين است كه در آغاز، تمام سطح زمين را آب‏های حاصل از باران‏های سيلابیِ نخستين فراگرفته بود. اين آب‏ها، به تدريج در گودال‏های زمين جای گرفتند و خشكی‏ها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند.

از طرف ديگر، زمين در آغاز به صورت پستی‏ها و بلندی‏ها يا شيب‏های تند و غيرقابل سكونت بود. بعدها باران‏های سيلابی مداوم باريدند، ارتفاعات زمين را شستند و دره‏ها گستردند. اندك اندك زمين‏های مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و كشت و زرع به وجود آمد. مجموع اين گسترده شدن، «دَحو الارض» نام‏گذاری می‏شود.

از اين رو برای بيشتر آشكار شدن اين مسئله به بررسی آيات 9 تا 11 سوره مباركه فصلت از منظر علامه طباطبايی می‌پردازيم. در قرآن كريم آمده است: «قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿9﴾ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِیَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ ﴿10﴾ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِينَ ﴿11﴾»

«بگو راستی شما به خدايی كفر می‏ورزيد كه زمين را در دو روز خلق كرد و برای او شريك‏ها قايل‏می‏شويد با اين‌كه اين خدا رب تمامی عوالم است؟(9) و در زمين كوه‏های ريشه‏دار قرار داد كه قسمت بيرونی‏اش سر به آسمان كشيده و نيز در زمين آن‌چه‏قوت و رزق هست در چهار فصل پديد آورده قوت و رزقی كه كفاف همه روزی‏خواران را بدهد(10) سپس بر آسمان كه در آن هنگام دودی بود بپرداخت و آن‌گاه به هر دو فرمود: چه بخواهيد و چه نخواهيد بايد تحت فرمان درآييد گفتند به طوع و رغبت تحت فرمانيم(11)»

«قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا...» در اين آيه شريفه برای بار دوم به رسول خود دستور می‏دهد كه از مشركين نسبت به كفر و شركشان به خدا پرسش كنند كه با اين‌كه آيات و دلايل وحدانيت خدا در خلقت آسمان‌ها و زمين و تدبير امر آن دو روشن است، چرا شرك می‏ورزند؟ و اين دستور را بعد از پاسخی فرموده كه از گفتار مشركين كه گفتند: «قلوبنا فی آكنة» داده بود.

و استفهام در اين آيه استفهام تعجبی است، و به همين مناسبت مطلب مورد استفهام را با حرف«ان» و حرف«لام» تأكيد كرد، گويا شخص استفهام كننده به هيچ وجه باور نمی‏كند كه مردمی به خدا كفر بورزند و قائل به شركايی برای خدا شوند، با اين‌كه برهان و حجت بر وحدانيت او اين قدر روشن است.

«و تجعلون له اندادا» - اين جمله تفسير جمله «لتكفرون بالذی خلق الارض...» است. و كلمه «انداد» جمع «ند» است كه معنای مثل را می‏دهد، و مراد از «جعل انداد» شريك گرفتن برای خداست، شركايی كه در ربوبيت و الوهيت مثل او باشند.

و اگر در جمله «ذلك رب العالمين» با كلمه «ذلك» كه مخصوص برای اشاره به دور است، به خدای تعالی اشاره كرد، برای دور بودن ساحت مقدس او و نزاهتش از داشتن مثل و از نظاير اين اوهام است. پس او رب العالمين است، كه تدبير امر تمامی مخلوقات به دست اوست و با اين حال ديگر هيچ مجوزی برای اين توهم نيست كه غير او ربی ديگر و معبودی ديگر باشد.

 
«و هی دخان» اين جمله حال است از كلمه «سماء» و جمله چنين معنا می‏دهد: خدای تعالی متوجه آسمان شد، تا آن را بيافريند، در حالی كه چيزی بود كه خدا نامش را دود گذاشت و آن ماده‏ای بود كه خدا به صورت آسمانش درآورد و آن را هفت آسمان كرد، بعد از آن‌كه از هم متمايز نبودند و همه يكی بودند. و به همين مناسبت در آيه مورد بحث آن را مفرد آورد و فرمود: «ثم استوی الی السماء» و نفرمود: «الی السموات»

و مراد از كلمه «يوم» در جمله «خلق الارض فی يومين» پاره‏ای از زمان است، نه دو روز از روزهای معمولی و معهود ذهن ما، چون روز از نظر ما ساكنان زمين عبارت است از مقدار حركت كره زمين به دور خودش، كه يك دور آن را يك روز (و يا به عبارتی: يك‏شبانه روز) می‏ناميم، و احتمال اين‌كه مراد از دو روز در آيه چنين روزی باشد احتمالی است وجوهی كه درباره تقدير روزی‏ها در چهار روز (و قدر فيها اقواتها فی اربعة ايام) و جمع بين آن و اين‌كه خلقت زمين و آسمان‏ها در شش روز بوده، گفته شده است فاسد و فسادش بر همه روشن.

پس ـ همان‌طور كه گفتيم ـ مراد از روز پاره‏ای از زمان است و اطلاق روز بر پاره‏ای از زمان بسيار شايع است، از آن جمله كلام خدای تعالی است كه ‏می‏فرمايد: «و تلك الايام نداولها بين الناس» و نيز می‏فرمايد: «فهل ينتظرون الا مثل ايام‏ الذين خلوا من قبلهم»، و امثال اين موارد كه ايام در پاره‏ای از زمان اطلاق شده است.

پس مراد از دو روزی كه خدا در آن زمين را آفريده دو قطعه از زمان است كه در آن تكون زمين و زمين شدن آن تمام شده. و اگر آن را دو قطعه از زمان خواند، نه يك قطعه، برای اين است كه دلالت كند بر اين‌كه زمين در تكون نخستينش، دو مرحله متغاير را طی كرده؛ يكی مرحله خامی و كالی و دوم مرحله پختگی و رسيده شدن و يا به عبارتی ديگر؛ يكی مرحله ذوب بودن، و ديگری مرحله منجمد شدن، و امثال اين تعبيرها.

«و جعل فيها رواسی من فوقها...» اين آيه شريفه عطف است بر جمله «خلق الارض فی يومين» و فاصله شدن دو جمله: «و تجعلون له اندادا» و «ذلك رب العالمين»، بين معطوف و معطوف عليه، ضرری ندارد، برای اين‌كه جمله اول می‏خواهد جمله «لتكفرون» را تفسير كند و جمله دوم می‏خواهد استفهام شگفت‏انگيز را توجيه كند. و كلمه «رواسی» صفتی است برای موصوفی تقديری؛ يعنی برای «جبال» كه در كلام نيامده و تقدير كلام «جبالا رواسی» است؛ يعنی: و قرار داد در زمين كوه‏هايی ريشه‏دار و ثابت.

«و بارك فيها»؛ يعنی و در زمين خير بسياری قرار داد كه موجودات زنده روی زمين ‏از نبات و حيوان و انسان در زندگی خود انواع بهره‏ها را از آن خيرات می‏برند. گفته‏اند: در ظرف «اربعة‏ايام ـ چهار روز» چيزی حذف شده كه مربوط به كلمه «قدر» است و تقدير كلام «و قدر الاقوات فی تتمة اربعة ايام من حين بدء الخلق» است؛ يعنی خداوند ارزاق روزيخواران را در تتمه چهار روز از حين آغاز خلقت مقدر فرمود. در نتيجه دو روز به خلقت زمين پرداخت و دو روز هم ـ كه تتمه چهار روز است ـ به تقدير ارزاق.

اما ايامی كه در اين آيات برای خلقت آسمان‌ها و زمين آمده، چهار روز است دو روز برای خلقت زمين، و دو روز برای به پا داشتن آسمان‌های هفتگانه، بعد از آن‌كه دود بود، و اما ايامی كه در آن اقوات درست‏ شده ايام تقدير اقوات است، نه خلقت آن‌ها، و آن‌چه كه در كلام‏خدای تعالی مكرر آمده اين است كه خدای تعالی آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريده، نه ‏مجموع خلق و تقدير را. پس حق اين است كه ظرف مزبور تنها قيد برای جمله اخير است و ديگر نه حذفی لازم می‏آيد، و نه تقديری، و مراد بيان تقدير ارزاق زمين در چهار فصل سال ‏است.

كلمه «سواء» مفعول مطلق است برای فعلی تقديری، و معنايش‏ اين است كه: اقوات تقدير شده فراهم شد، فراهم شدنی مخصوص، برای محتاجان. ممكن هم ‏هست‏ حال باشد از اقوات و معنايش اين باشد كه: خدا اقوات را تقدير كرد، در حالی كه برای‏ محتاجان يكسان و برابر بود، به طوری كه همه از آن استفاده كنند، نه زياد بيايد و نه كم.

و منظور از «سائلين» انواع نباتات و حيوانات و انسان است كه همه در بقای خود محتاج به ارزاقند و به اعتبار اين احتياج ذاتی آنان را «سائل ـ درخواست كننده» خواند، چون‏ با زبان حال از پروردگار خود رزق می‏خواهند.

آری هر چند ظاهر اين دو آيه شريفه اين است كه تنها درباره صاحبان عقل سخن ‏می‏گويد و ليكن از آن دو و مخصوصا از آيه دومی بر می‏آيد كه مراد از سؤال احتياج و استعداد است. و بنا بر اين‌كه چنين باشد، آيه عموميت‏ خواهد داشت و شامل ‏نبات هم می‏شود و اگر ضمير صاحبان عقل را آورده، از باب غلبه‌دادن جانب آنان است.

اما ايامی كه در اين آيات برای خلقت آسمان‌ها و زمين آمده، چهار روز است دو روز برای خلقت زمين، و دو روز برای به پا داشتن آسمان‌های هفتگانه، بعد از آن‌كه دود بود، و اما ايامی كه در آن اقوات درست‏ شده ايام تقدير اقوات است، نه خلقت آن‌ها، و آن‌چه كه در كلام‏خدای تعالی مكرر آمده اين است كه خدای تعالی آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريده، نه ‏مجموع خلق و تقدير را. پس حق اين است كه ظرف مزبور تنها قيد برای جمله اخير است و ديگر نه حذفی لازم می‏آيد، و نه تقديری، و مراد بيان تقدير ارزاق زمين در چهار فصل سال ‏است

«ثم استوی الی السماء» و بيان اين‌كه مفاد كلمه «ثم» تأخر زمانی خلقت آسمان نيست «ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتااتينا طائعين» كلمه «استوی» ـ به طوری كه راغب گفته ـ وقتی با كلمه «علی» متعدی شود، معنای ‏استيلاء و تسلط را می‏دهد، مانند آيه «الرحمن علی العرش استوی ـ رحمان بر عرش مسلط‏ است» و چون با كلمه «الی» متعدی شود، معنای رسيدن به چيزی را می‏دهد.

و نيز در مفردات گفته: كلمه «كره» ـ به فتحه كاف ـ به معنای مشقتی است كه از خارج و به اكراه و اجبار ديگران بر آدمی تحميل شود، ولی كلمه «كره» ـ به ضمه كاف ـ به ‏معنای مشقتی است كه از ناحيه خود انسان برسد.

پس معنای اين‌كه فرمود: «ثم استوی الی السماء» اين است كه خدا سپس متوجه‏ آسمان شد، و به امر آن بپرداخت. و منظور از توجه به آسمان خلق كردن آن است، نه اين‌كه ‏بدانجا رود، چون قصد مكانی جز با انتقال قاصد از مكانی به مكانی ديگر و از جهتی به جهت‏ ديگر تصور ندارد، و خدای تعالی از چنين چيزی منزه است.

و ظاهر اين‌كه جمله را با كلمه «ثم» عطف كرد، اين است كه خلقت آسمان‌ها بعد از خلقت زمين بوده. و ليكن بعضی گفته‏اند كلمه «ثم» كه بعديت را می‏رساند، صرفا بعديت در خبر را می‏رساند، نه بعديت به حسب وجود و تحقق را. مؤيد اين قول آيه «ام السماء بنيها... و الارض بعد ذلك دحيها اخرج منها ماءها و مرعيها و الجبال ارسيها» است كه خلقت زمين را بعد از آسمان می‏داند.

بعضی گفته‏اند: اين آيات سوره نازعات دلالت ندارد بر اين‌كه خلقت زمين بعد از آسمان بوده؛ چون آيات مزبور گستردن زمين را بعد از آسمان می‏داند، نه خلقت آن را. ولی‏اين اعتراض وارد نيست، برای اين‌كه زمين كروی شكل است و گستردن آن به جز خلقتش به ‏اين شكل نمی‏تواند باشد.

علاوه بر اين، آيات مزبور بعد از گستردن زمين، به اخراج آب و چراگاه زمين و ريشه‏دار كردن كوه‏هايش اشاره كرده و اين عينا همان مطلبی است كه جمله «و جعل فيها توضيح در مورد فرمان خداوند به آسمان و زمين (ائتيا طوعا او كرها) و تخيير آن دو بين آمدن به طوع يا كره ‏رواسی من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها»، در آيات مورد بحث بيان می‏كند؛ چون در اين آيات قراردادن كوه‏ها در زمين و بركت دادن به زمين و تقدير ارزاق را با خلقت زمين يكجا بيان كرده و سپس خلقت آسمان را با كلمه «ثم» به آن عطف كرده.

پس ديگر نمی‏توانيم اين ‏كلمه را به معنای بعديت زمانی بگيريم. به عبارت ساده‏تر: در آيات مورد بحث كلمه «ثم» ظهور در اين دارد كه خلقت آسمان‌ها بعد از زمين بوده و در آيات سوره «نازعات» كلمه «بعد ذلك» نيز ظهور دارد در اين‌كه خلقت زمين كه گفتيم با دحو و گستردن آن يكی است، بعد از خلقت آسمان‌ها بوده، ولی ظهور جمله «بعد ذلك» روشن‌تر، و قوی‌تر از ظهور كلمه «ثم» در بعديت است و خدا داناتر است.

«و هی دخان» اين جمله حال است از كلمه «سماء» و جمله چنين معنا می‏دهد: خدای تعالی متوجه آسمان شد، تا آن را بيافريند، در حالی كه چيزی بود كه خدا نامش را دود گذاشت و آن ماده‏ای بود كه خدا به صورت آسمانش درآورد و آن را هفت آسمان كرد، بعد از آن‌كه از هم متمايز نبودند و همه يكی بودند. و به همين مناسبت در آيه مورد بحث آن را مفرد آورد و فرمود: «ثم استوی الی السماء» و نفرمود: «الی السموات».*

* منابع: تفسير الميزان، جلد هفدهم بر گرفته از پايگاه حوزه؛ دانشنامه حوزه علميه قم.


نوشته شده در   يکشنبه 10 آذر 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode