كلمه «ثم» در آيه 11 سوره مباركه فصلت، ظهور در اين دارد كه خلقت آسمانها بعد از زمين بوده و در آيات سوره «نازعات» كلمه «بعد ذلك» نيز ظهور دارد در اينكه خلقت زمين كه گفتيم با دحو و گستردن آن يكی است، بعد از خلقت آسمانها بوده، ولی ظهور جمله «بعد ذلك» روشنتر، و قویتر از ظهور كلمه «ثم» در بعديت است.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، روز بيست و پنجم ذیالقعدة، همزمان با «دحوالارض»؛ يعنی گسترشيافتن زمين است. در شب اين روز نيز بر اساس روايتی از امام هشتم(ع) حضرت ابراهيم(ع) و حضرت عيسی(ع) به دنيا آمدهاند. همچنين اين روز در روايتی به عنوان روز قيام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده است. نيز روز دحوالارض، جزو چهار روز معروفی است كه روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد.
«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نيز آن را به معنای تكان دادن چيزی از محلِ اصلیاش تفسير كردهاند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمين) اين است كه در آغاز، تمام سطح زمين را آبهای حاصل از بارانهای سيلابیِ نخستين فراگرفته بود. اين آبها، به تدريج در گودالهای زمين جای گرفتند و خشكیها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند.
از طرف ديگر، زمين در آغاز به صورت پستیها و بلندیها يا شيبهای تند و غيرقابل سكونت بود. بعدها بارانهای سيلابی مداوم باريدند، ارتفاعات زمين را شستند و درهها گستردند. اندك اندك زمينهای مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و كشت و زرع به وجود آمد. مجموع اين گسترده شدن، «دَحو الارض» نامگذاری میشود.
از اين رو برای بيشتر آشكار شدن اين مسئله به بررسی آيات 9 تا 11 سوره مباركه فصلت از منظر علامه طباطبايی میپردازيم. در قرآن كريم آمده است: «قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿9﴾ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِیَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ ﴿10﴾ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِينَ ﴿11﴾»
«بگو راستی شما به خدايی كفر میورزيد كه زمين را در دو روز خلق كرد و برای او شريكها قايلمیشويد با اينكه اين خدا رب تمامی عوالم است؟(9) و در زمين كوههای ريشهدار قرار داد كه قسمت بيرونیاش سر به آسمان كشيده و نيز در زمين آنچهقوت و رزق هست در چهار فصل پديد آورده قوت و رزقی كه كفاف همه روزیخواران را بدهد(10) سپس بر آسمان كه در آن هنگام دودی بود بپرداخت و آنگاه به هر دو فرمود: چه بخواهيد و چه نخواهيد بايد تحت فرمان درآييد گفتند به طوع و رغبت تحت فرمانيم(11)»
«قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا...» در اين آيه شريفه برای بار دوم به رسول خود دستور میدهد كه از مشركين نسبت به كفر و شركشان به خدا پرسش كنند كه با اينكه آيات و دلايل وحدانيت خدا در خلقت آسمانها و زمين و تدبير امر آن دو روشن است، چرا شرك میورزند؟ و اين دستور را بعد از پاسخی فرموده كه از گفتار مشركين كه گفتند: «قلوبنا فی آكنة» داده بود.
و استفهام در اين آيه استفهام تعجبی است، و به همين مناسبت مطلب مورد استفهام را با حرف«ان» و حرف«لام» تأكيد كرد، گويا شخص استفهام كننده به هيچ وجه باور نمیكند كه مردمی به خدا كفر بورزند و قائل به شركايی برای خدا شوند، با اينكه برهان و حجت بر وحدانيت او اين قدر روشن است.
«و تجعلون له اندادا» - اين جمله تفسير جمله «لتكفرون بالذی خلق الارض...» است. و كلمه «انداد» جمع «ند» است كه معنای مثل را میدهد، و مراد از «جعل انداد» شريك گرفتن برای خداست، شركايی كه در ربوبيت و الوهيت مثل او باشند.
و اگر در جمله «ذلك رب العالمين» با كلمه «ذلك» كه مخصوص برای اشاره به دور است، به خدای تعالی اشاره كرد، برای دور بودن ساحت مقدس او و نزاهتش از داشتن مثل و از نظاير اين اوهام است. پس او رب العالمين است، كه تدبير امر تمامی مخلوقات به دست اوست و با اين حال ديگر هيچ مجوزی برای اين توهم نيست كه غير او ربی ديگر و معبودی ديگر باشد.
|
«و هی دخان» اين جمله حال است از كلمه «سماء» و جمله چنين معنا میدهد: خدای تعالی متوجه آسمان شد، تا آن را بيافريند، در حالی كه چيزی بود كه خدا نامش را دود گذاشت و آن مادهای بود كه خدا به صورت آسمانش درآورد و آن را هفت آسمان كرد، بعد از آنكه از هم متمايز نبودند و همه يكی بودند. و به همين مناسبت در آيه مورد بحث آن را مفرد آورد و فرمود: «ثم استوی الی السماء» و نفرمود: «الی السموات» |
و مراد از كلمه «يوم» در جمله «خلق الارض فی يومين» پارهای از زمان است، نه دو روز از روزهای معمولی و معهود ذهن ما، چون روز از نظر ما ساكنان زمين عبارت است از مقدار حركت كره زمين به دور خودش، كه يك دور آن را يك روز (و يا به عبارتی: يكشبانه روز) میناميم، و احتمال اينكه مراد از دو روز در آيه چنين روزی باشد احتمالی است وجوهی كه درباره تقدير روزیها در چهار روز (و قدر فيها اقواتها فی اربعة ايام) و جمع بين آن و اينكه خلقت زمين و آسمانها در شش روز بوده، گفته شده است فاسد و فسادش بر همه روشن.
پس ـ همانطور كه گفتيم ـ مراد از روز پارهای از زمان است و اطلاق روز بر پارهای از زمان بسيار شايع است، از آن جمله كلام خدای تعالی است كه میفرمايد: «و تلك الايام نداولها بين الناس» و نيز میفرمايد: «فهل ينتظرون الا مثل ايام الذين خلوا من قبلهم»، و امثال اين موارد كه ايام در پارهای از زمان اطلاق شده است.
پس مراد از دو روزی كه خدا در آن زمين را آفريده دو قطعه از زمان است كه در آن تكون زمين و زمين شدن آن تمام شده. و اگر آن را دو قطعه از زمان خواند، نه يك قطعه، برای اين است كه دلالت كند بر اينكه زمين در تكون نخستينش، دو مرحله متغاير را طی كرده؛ يكی مرحله خامی و كالی و دوم مرحله پختگی و رسيده شدن و يا به عبارتی ديگر؛ يكی مرحله ذوب بودن، و ديگری مرحله منجمد شدن، و امثال اين تعبيرها.
«و جعل فيها رواسی من فوقها...» اين آيه شريفه عطف است بر جمله «خلق الارض فی يومين» و فاصله شدن دو جمله: «و تجعلون له اندادا» و «ذلك رب العالمين»، بين معطوف و معطوف عليه، ضرری ندارد، برای اينكه جمله اول میخواهد جمله «لتكفرون» را تفسير كند و جمله دوم میخواهد استفهام شگفتانگيز را توجيه كند. و كلمه «رواسی» صفتی است برای موصوفی تقديری؛ يعنی برای «جبال» كه در كلام نيامده و تقدير كلام «جبالا رواسی» است؛ يعنی: و قرار داد در زمين كوههايی ريشهدار و ثابت.
«و بارك فيها»؛ يعنی و در زمين خير بسياری قرار داد كه موجودات زنده روی زمين از نبات و حيوان و انسان در زندگی خود انواع بهرهها را از آن خيرات میبرند. گفتهاند: در ظرف «اربعةايام ـ چهار روز» چيزی حذف شده كه مربوط به كلمه «قدر» است و تقدير كلام «و قدر الاقوات فی تتمة اربعة ايام من حين بدء الخلق» است؛ يعنی خداوند ارزاق روزيخواران را در تتمه چهار روز از حين آغاز خلقت مقدر فرمود. در نتيجه دو روز به خلقت زمين پرداخت و دو روز هم ـ كه تتمه چهار روز است ـ به تقدير ارزاق.
اما ايامی كه در اين آيات برای خلقت آسمانها و زمين آمده، چهار روز است دو روز برای خلقت زمين، و دو روز برای به پا داشتن آسمانهای هفتگانه، بعد از آنكه دود بود، و اما ايامی كه در آن اقوات درست شده ايام تقدير اقوات است، نه خلقت آنها، و آنچه كه در كلامخدای تعالی مكرر آمده اين است كه خدای تعالی آسمانها و زمين را در شش روز آفريده، نه مجموع خلق و تقدير را. پس حق اين است كه ظرف مزبور تنها قيد برای جمله اخير است و ديگر نه حذفی لازم میآيد، و نه تقديری، و مراد بيان تقدير ارزاق زمين در چهار فصل سال است.
كلمه «سواء» مفعول مطلق است برای فعلی تقديری، و معنايش اين است كه: اقوات تقدير شده فراهم شد، فراهم شدنی مخصوص، برای محتاجان. ممكن هم هست حال باشد از اقوات و معنايش اين باشد كه: خدا اقوات را تقدير كرد، در حالی كه برای محتاجان يكسان و برابر بود، به طوری كه همه از آن استفاده كنند، نه زياد بيايد و نه كم.
و منظور از «سائلين» انواع نباتات و حيوانات و انسان است كه همه در بقای خود محتاج به ارزاقند و به اعتبار اين احتياج ذاتی آنان را «سائل ـ درخواست كننده» خواند، چون با زبان حال از پروردگار خود رزق میخواهند.
آری هر چند ظاهر اين دو آيه شريفه اين است كه تنها درباره صاحبان عقل سخن میگويد و ليكن از آن دو و مخصوصا از آيه دومی بر میآيد كه مراد از سؤال احتياج و استعداد است. و بنا بر اينكه چنين باشد، آيه عموميت خواهد داشت و شامل نبات هم میشود و اگر ضمير صاحبان عقل را آورده، از باب غلبهدادن جانب آنان است.
اما ايامی كه در اين آيات برای خلقت آسمانها و زمين آمده، چهار روز است دو روز برای خلقت زمين، و دو روز برای به پا داشتن آسمانهای هفتگانه، بعد از آنكه دود بود، و اما ايامی كه در آن اقوات درست شده ايام تقدير اقوات است، نه خلقت آنها، و آنچه كه در كلامخدای تعالی مكرر آمده اين است كه خدای تعالی آسمانها و زمين را در شش روز آفريده، نه مجموع خلق و تقدير را. پس حق اين است كه ظرف مزبور تنها قيد برای جمله اخير است و ديگر نه حذفی لازم میآيد، و نه تقديری، و مراد بيان تقدير ارزاق زمين در چهار فصل سال است |
«ثم استوی الی السماء» و بيان اينكه مفاد كلمه «ثم» تأخر زمانی خلقت آسمان نيست «ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتااتينا طائعين» كلمه «استوی» ـ به طوری كه راغب گفته ـ وقتی با كلمه «علی» متعدی شود، معنای استيلاء و تسلط را میدهد، مانند آيه «الرحمن علی العرش استوی ـ رحمان بر عرش مسلط است» و چون با كلمه «الی» متعدی شود، معنای رسيدن به چيزی را میدهد.
و نيز در مفردات گفته: كلمه «كره» ـ به فتحه كاف ـ به معنای مشقتی است كه از خارج و به اكراه و اجبار ديگران بر آدمی تحميل شود، ولی كلمه «كره» ـ به ضمه كاف ـ به معنای مشقتی است كه از ناحيه خود انسان برسد.
پس معنای اينكه فرمود: «ثم استوی الی السماء» اين است كه خدا سپس متوجه آسمان شد، و به امر آن بپرداخت. و منظور از توجه به آسمان خلق كردن آن است، نه اينكه بدانجا رود، چون قصد مكانی جز با انتقال قاصد از مكانی به مكانی ديگر و از جهتی به جهت ديگر تصور ندارد، و خدای تعالی از چنين چيزی منزه است.
و ظاهر اينكه جمله را با كلمه «ثم» عطف كرد، اين است كه خلقت آسمانها بعد از خلقت زمين بوده. و ليكن بعضی گفتهاند كلمه «ثم» كه بعديت را میرساند، صرفا بعديت در خبر را میرساند، نه بعديت به حسب وجود و تحقق را. مؤيد اين قول آيه «ام السماء بنيها... و الارض بعد ذلك دحيها اخرج منها ماءها و مرعيها و الجبال ارسيها» است كه خلقت زمين را بعد از آسمان میداند.
بعضی گفتهاند: اين آيات سوره نازعات دلالت ندارد بر اينكه خلقت زمين بعد از آسمان بوده؛ چون آيات مزبور گستردن زمين را بعد از آسمان میداند، نه خلقت آن را. ولیاين اعتراض وارد نيست، برای اينكه زمين كروی شكل است و گستردن آن به جز خلقتش به اين شكل نمیتواند باشد.
علاوه بر اين، آيات مزبور بعد از گستردن زمين، به اخراج آب و چراگاه زمين و ريشهدار كردن كوههايش اشاره كرده و اين عينا همان مطلبی است كه جمله «و جعل فيها توضيح در مورد فرمان خداوند به آسمان و زمين (ائتيا طوعا او كرها) و تخيير آن دو بين آمدن به طوع يا كره رواسی من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها»، در آيات مورد بحث بيان میكند؛ چون در اين آيات قراردادن كوهها در زمين و بركت دادن به زمين و تقدير ارزاق را با خلقت زمين يكجا بيان كرده و سپس خلقت آسمان را با كلمه «ثم» به آن عطف كرده.
پس ديگر نمیتوانيم اين كلمه را به معنای بعديت زمانی بگيريم. به عبارت سادهتر: در آيات مورد بحث كلمه «ثم» ظهور در اين دارد كه خلقت آسمانها بعد از زمين بوده و در آيات سوره «نازعات» كلمه «بعد ذلك» نيز ظهور دارد در اينكه خلقت زمين كه گفتيم با دحو و گستردن آن يكی است، بعد از خلقت آسمانها بوده، ولی ظهور جمله «بعد ذلك» روشنتر، و قویتر از ظهور كلمه «ثم» در بعديت است و خدا داناتر است.
«و هی دخان» اين جمله حال است از كلمه «سماء» و جمله چنين معنا میدهد: خدای تعالی متوجه آسمان شد، تا آن را بيافريند، در حالی كه چيزی بود كه خدا نامش را دود گذاشت و آن مادهای بود كه خدا به صورت آسمانش درآورد و آن را هفت آسمان كرد، بعد از آنكه از هم متمايز نبودند و همه يكی بودند. و به همين مناسبت در آيه مورد بحث آن را مفرد آورد و فرمود: «ثم استوی الی السماء» و نفرمود: «الی السموات».*
* منابع: تفسير الميزان، جلد هفدهم بر گرفته از پايگاه حوزه؛ دانشنامه حوزه علميه قم.