عرشيان در سوگ فاطمه(س) نالانند. فرزندان فاطمه(س) ناباورانه پيكر مطهر و بىجان مادر را در آغوش كشيده، معصومانه مىگريند و با ذره ذره وجودشان از مادر مىخواهند كه بار ديگر با آنان سخن بگويد، فاطمه(س) اما مظلوم و زجر كشيده همچنان ساكت است.
ماه با شرمسارى، خود را پشت ابرهاى سياه پنهان ساخته تا تاريكى شب، چنان همه مدينه را بپوشاند كه كسى نبيند و نداند كه پيكر پاك دختر رسول خدا(ص) بر روى دستان مبارك امام على(ع) به سوى كدامين خاك مىرود.
شب كه هميشه با نالههاى على(ع) آشناست، حال شاهد مظلوميت و زمزمههاى حزنانگيز اوست، زمزمههاى حزن انگيزى كه در غم از دست دادن فاطمه از عمق وجود مولا(ع) برمىخيزد. لحظهها، آرام و قرار ندارند گويى از آن مىترسند كه بغض على(ع) بتركد و آسمان فرو ريزد كوچههاى تاريك مدينه، شرمگين از امانتدارى خود، در سكوت مرگآورى فرو رفتهاند. ملائكه، مدينه را سرزنش مىكنند:
«مگر رسول خدا(ص) نفرموده بود كه فاطمه پاره تن من است؟ واى بر تو اى مدينه كه چه بد امانتدارى بودى!»
زمين، حضور گامهاى آرام على(ع) را حس مىكند. همان گامهايى كه هر گاه در ميدان مبارزه با دشمن به حركت درمىآمد، زمين و زمان از صلابت و هيبت آن بر خود مىلرزيد و هيچ كس را ياراى مقاومت در برابر او نبود و با همان گامهايى كه يتيمان و بينوايان كوفه هر گاه خش خش گام على(ع) را در دل شب مىشنيدند، نور اميد وجودشان را پر مىكرد.
و حالا على(ع) ا ست و شب و تنهايى و پيكر مطهر همسر و نالههاى معصومانه فرزندان و به اندازه تمام جهان غم و بغضى كه گلوى حضرتش را مىفشارد و خيل ملائكه كه آمدهاند تا در اين تنهايى، غمخوار مولا(ع) باشند ...
فرزندان فاطمه(س) آخرين وداع را با مادر مىكنند و پيكر مطهر زهراى مرضيه با خاك آشنا مىشود و روح پاكش به پدر بزرگوارش رسول خدا(ص) مىپيوندد و خاك، چنان به وصيت فاطمه(س) وفادار است كه اثرى از قبر، باقى نمىگذارد.
حزن و اندوه، چنان بر وجود مولاى متقيان، اسوه صبر و ايمان و شجاعت غلبه مىكند كه اشك از ديدگان مباركش سرازير مىشود. على(ع) روى مبارك را به سوى قبر پيامبر(ص) برمىگرداند و با او درد دل مىكند:
«السلام عليك يا رسولاللَّه ...(ص) ... فاطمه، نورديدهات امشب به زيارت شما آمده ... خداوند اينگونه مقدر ساخته كه در ميان اهل بيت، فاطمه زودتر از ديگران به تو بپيوندد ... يا رسولاللَّه ... اكنون امانت خويش را از من باز گرفتى ... بعد از فاطمه(س) اندوه، هميشه با من خواهد بود و شب هايم به بيدارى خواهد گذشت و اين حزن و اندوه با من خواهد بود تا وقتى كه خداوند براى من نيز سرايى را كه تو در آن مقيم هستى، اختيار كند...
يا رسولاللَّه ...(ص) در سينهام اندوهى است كه آزارم مىدهد ... چقدر زود بين من و فاطمه(س) جدايى افتاد ... اكنون تو، خود از غمهايى كه بر سينه فاطمهات نشسته بود، از او بپرس ... غمهايى كه نمىتوانست به كسى بگويد ...»(1)
رسول خدا دخترش فاطمه را بيش از آنچه مردم انتظار داشتند، عزيز و گرامى مىداشت و خيلى بيشتر از آن اندازه كه مردان به دختران خود توجه و علاقه نشان مىدهند به او توجه و محبت مىكرد، به طورى كه به نظر مىآمد كه از حدود دوستى پدر و فرزندى بسيار پا فراتر نهاده است.
آن حضرت نزد خودىها و عموم مردم بارها، نه يك بار و دو بار، در مواقع مختلف، نه يك جا و دو جا، فرموده بود:
«فاطمه بانوى بانوان جهانيان است»(2)
فاطمه روز قيامت كه مىخواهد از محشر عبور كند از سوى عرش رحمان ندا مىرسد: «چشمها را فرو افكنيد كه فاطمه دختر محمد عبور كند.»(3)
و رسول خدا(ص) بارها فرمود: «رنج فاطمه رنج من، خشم او خشم من، نگرانى او نگرانى من است.»(4)
* *
حضرت فاطمه(س) در سال پنجم بعثت در مكه متولد شد. آن حضرت در پنج سالگى مادر خويش را از دست داد. ايشان بسيار مورد علاقه پدر بزرگوارش بود تا حدى كه پيامبر اسلام (ص) مىفرمود: «فاطمه پاره تن من است. هركه او را شاد گرداند، مرا شاد كرده، و هر كه او را بيازارد، مرا آزرده است.»(5)
اين بانوى بزرگ در عبادت خدا و پرهيزگارى و فضليت، آئينه تمامنماى پدرش، رسول خدا بود. روزى پيامبر اكرم به او فرمود: بهترين چيزها براى زن چيست؟ حضرت زهرا عرض كرد: «اينكه او نامحرم را نبيند و نامحرم هم او را نبيند.»
وى در سن نوجوانى با امام على(ع) ازدواج نمود و نسل پيامبر (ص) و يازده امام گرامى از ايشان مىباشد. آن حضرت در سال يازدهم هجرى پس از رحلت پدر گراميش چشم از جهان فرو بست.
آرى زندگى كوتاه و زودگذر حضرت زهرا(س) با فراز و نشيبهاى جانكاه و طاقتفرسايى همراه بود كه صبر و شكيبايى در برابر آنها به زانو در مىآمد و مردان بزرگ را توان شنيدن نبود، تا چه رسد كه با آن حوادث روبهرو شوند و اين از برترىهاى بىمانند آن حضرت بود.
اما برجستهترين فضليت در زندگى زهراى اطهر(س) حمايت بىدريغ حضرتش در دفاع از مقام ولايت على بنابىطالب(ع) است و تحمل آن همه سختى و مصيبت و درد و رنج در طول دوران زندگى كوتاه ولى پر بركت و ايراد خطبههاى روشنگرانه و حتى سكوت و خاموشيش، همه و همه، در اين راستا قرار دارند و اين پايدارى و شكيبايى تا سر حد شهادت ادامه يافت و به حق، مىتوان آن وجود قدسى را شهيده سنگر امانت ناميد.
منابع: -
1- اميرىپور، احمد، راهنماى تاريخ انبيا و چهارده معصوم(ع)، مشهد، انتشارات ترنم، چاپ چهاردهم، 1384، ص69.
2- مرواريد، مرتضى، طاهرين 2، مشهد، كارشناسى اقامه نماز سازمان آموزش و پرورش خراسان، چاپ اول، 1382، ص36.
پىنوشتها: -
1) نهج البلاغه ،خ 202.
2) معانى الاخبار7 ص107. بحارالانوار، ج43، ص24.
3) تاريخ بغداد، ج8، ص141.
4) بحارالانوار، ج43 - 23.
5) همان.
● نويسنده: پروين - بهروزنيا
● منبع: ماهنامه - پيام زن