ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 13 تير 1403
چهارشنبه 13 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 21 آبان 1387     |     کد : 1459

ترسيم حاکميت الهي در موسم حج

مروري بر سخنراني هاي امام حسين(عليه السلام) در منا

 

سيد جواد ورعي

   

مقدمه

 

کنگره عظيم حج، فرصتي است طلايي، براي پيشوايان دين.

 

در تاريخ اسلام با آن که زمام امور حج به دست حاکمان غاصب و ستمگر بوده و اجازه فعاليت فرهنگي و سياسي به مصلحان ديني داده نمي شد، اما ائمه اطهار(عليهم السلام) از کم ترين فرصت ها براي رساندن پيام اسلام ناب محمدي(صلي الله عليه وآله) به گوش علما و شخصيت هاي موجّه جهان اسلام و عموم مردم استفاده مي کردند.

 

سال عزّت و افتخار حسيني، بهانه اي شد تا به سيره سالار شهيدان حسين بن علي(عليهما السلام) در اين زمينه نظر افکنيم. آن حضرت در طول عمر با برکت خويش، بارها براي زيارت بيت الله الحرام به مکّه سفر کردند; به طوري که در روايات از بيست و پنج سفر آن بزرگوار با پاي پياده سخن گفته شده است.(1) علاوه بر سخنان کوتاهي که درباره احکام ومعارف حج ازايشان به يادگار مانده،(2)دو سخنراني مهم درمسائل سياسي ـ اجتماعي، يک دعاي کم نظيردرعرفه ونيز حرکت نجات بخش آن حضرت در سفرکربلا ميراث گران بهاي حسيني است.

 

در اين نوشتار مي کوشيم که به اجمال، بر بخشي از اين ميراث ارزشمند گذري کنيم و به مقدار توانِ محدودِ خود، کام تشنگان را از معارف زلال آن سيراب نماييم.

 

محور يکي از سخنراني هاي حضرت که راوي جليل القدر آن، سليم بن قيس هلالي(3) به عنوان خطابه اي در سرزمين منا نقل کرده، انتقاد شديد از

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج43، ص276

 

2 . نکـ : موسوعة کلمات الإمام الحسين(عليه السلام)، صص698 ـ 708

 

3 . سليم بن قيس هلالي، از اصحاب جليل القدر ائمه اطهار(عليهم السلام)، از امام علي تا عصر امام باقر(عليهما السلام) بوده و کتابش با عنوان اصل سليم بن قيس مورد توجه علما و دانشمندان بوده است نکـ : کتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر انصاري زنجاني، ج2، ص788

 

 --------------------------------------------------------------------------------

  

حکومت بني اميّه و شخص معاويه و حق ائمه هدي(عليهم السلام) در امر حکومت است. اگر فضاي خفقان آميز عصر اموي در ذهن مجسّم شود و تلاش معاويه براي تبديل خلافت پيغمبر(صلي الله عليه وآله) به سلطنت موروثي مورد توجه قرار گيرد، آنگاه اهميت اين خطابه در کنگره عظيم حج و نمايندگان و شخصيت هاي موجّه جامعه اسلامي در سال هاي پاياني عمر معاويه روشن تر خواهد شد.

 

امام حسين(عليه السلام) که در طي ده سال پس از رحلت برادرش امام مجتبي(عليه السلام)صبوري پيشه کرده و در موارد مختلف معاويه را از زير پا نهادن دين خدا بر حذر مي داشت، اين بار مخالفت خود را با حکومت غاصب بني اميه، در کنگره عظيم حج، علني ساخت و در جمع علما و دانشمندان اسلامي به افشاگري پرداخت.

 

سخنراني ديگرِ آن حضرت توسط حسن بن علي بن شعبه حرّاني در اثر گران سنگ تحف العقول نقل شده است.(1) مؤلف دانشمند اين کتاب، به منظور رعايت اختصار، سند احاديث را حذف کرده، اما محتواي بسياري از روايات، مورد اعتماد علما و دانشمندان اسلامي بوده، به طوري که محتواي آن را بهترين گواه بر صدور آن از امام معصوم دانسته اند.

 

اين سخنراني که به نظر حضرت امام خميني(قدس سره) و بعضي از حديث شناسان(2)در سرزمين منا و در جمع علما و دانشمندان اسلاميِ آن عصر ايراد شده، حاوي نکات بسيار مهمي است. جايگاه امر به معروف و نهي از منکر ، مقام و منزلت علما در جامعه اسلامي ، وضعيت اسف بار جامعه در اثر حاکميت بني اميه و رسالت امام در جهت به دست گرفتن حاکميت از محورهاي مهم اين خطابه است.

 

توقف چند ماهه امام حسين(عليه السلام) در مکه، به سال 60 هجري که مرحله اي از قيام خونين آن حضرت بود و گفتگو با شخصيت هاي اجتماعي و سياسي آن روز، همچنين ترک مکه در روز هشتم ذي حجه و حرکت به سوي عراق، در حالي که زائران بيت الله الحرام براي انجام اعمال و مناسک حج تمتّع مُحرم شده و به سمت عرفات حرکت مي کنند، از اقدامات قابل توجه امام به شمار مي آيد. توجه به اين نکته که حجاج، ماه ها و هفته ها قبل از موسم حج به سوي مکه سرازير شده و در اين شهر منتظرِ فرا رسيدن ايّام برگزاري حج مي شدند، حضور امام و اقدامات آن حضرت را معنا و مفهوم ديگري مي بخشد. امام براي تبيين اهداف قيام خود، از هر راهي استفاده مي کرد تا مردم را بيدار کند، هر چند تبليغات وسيع امويان و جوّ استبداد وخفقان سبب شد تا مردم نداي آن حضرت را بي پاسخ بگذارند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بعضي از محققان معاصر اين سخنراني را بخشي از همان سخنراني دانسته اند که سليم بن قيس روايت کرده است. در حقيقت يک سخنراني بيشتر نبوده که محدّثان به تناسب، بخشي از آن را نقل کرده اند. بخش نخست آن به تفصيل در کتاب سليم بن قيس و اجمالاً در احتجاج و بخش دوم و سوم آن در تحف العقول و به تبع آن در بحارالأنوار، ج100، ص79 و وافي، باب الأمر بالمعروف و النهي عن المنکر نقل شده است. (نکـ : محمد صادق نجمي، سخنان امام حسين، ص302 به بعد).

 

2 . نکـ : امام خميني(قدس سره)، ولايت فقيه، ص112 ; کتاب البيع، ج2، ص486 ; ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، ج1، ترجمه بهزاد جعفري، پاورقي ص422 ، از قول آقاي علي اکبر غفاري، نشرصدوق.

 

  

--------------------------------------------------------------------------------

 

بسياري از شخصيت هاي اجتماعي و سياسي آن روز، بر اين عقيده بودند که قلب هاي مردم با امام است اما براي ياري آن حضرت آمادگي ندارند، بلکه بعضي از آنان مجبور به مقابله و جنگ با امامند.(1)

 

به هر تقدير، در اين نوشته مروري کوتاه بر دو خطابه مهم امام در سرزمين منا و در جمع بزرگان از صحابه و تابعين خواهيم داشت تا گوشه اي از ظرفيت هاي فراوان حج، که مورد استفاده آن حضرت قرار گرفته، آشکار گردد. از آنجا که حکومت بني اميه، به خصوص در عصر معاويه، اوضاع را به شدّت تحت کنترل داشت و اجازه هيچ نوع فعاليت سياسي به مخالفان خود نمي داد، امکان ايراد چنين خطابه هايي در مکه يا مدينه براي شخصيتي چون حسين بن علي(عليهما السلام) فراهم نبود، از اين رو آن بزرگوار از فرصت اجتماع مردم و بزرگان جهان اسلام در سرزمين منا استفاده کرد و با جمع کردن ايشان به ايراد سخن مي پرداخت، هر چند فضاي سنگين و مسموم جامعه از يک سو و ضعف و بي مسؤوليتي خواص از سوي ديگر موجب مي شد که کاري از آنان نيز بر نيايد و تنها راه باقي مانده براي بيدار کردن مردم و ايجاد تحوّل در جامعه، ايثار و فدارکاري و جانفشاني باشد.

 

درسي که امام حسين(عليه السلام) به جهانيان آموخت:

 

سخنراني اول

 

سليم بن قيس مي گويد: يک سال (يا دو سال) قبل از مرگ معاويه، امام حسين(عليه السلام) به همراه عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر راهي سفر حج شدند. امام(عليه السلام) در اين سفر، زنان و مردان بني هاشم و دوستان آن ها را و نيز کساني از انصار که امام ايشان را مي شناخت، همچنين اهل بيت خود را جمع کرد.

افرادي را هم فرستاد تا آن دسته

از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله)را که به صلاح و

سداد شهرت دارند، خبر کنند. بدين وسيله در سرزمين منا بيش از نهصد تن جمع شدند که حدود دويست نفر از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) و بقيه از تابعين بودند. امام برخاست و در جمع آنان، پس از حمد و ثناي الهي، به ايراد سخن پرداخت.(2)

 

حقّ حاکميت

 

امام(عليه السلام) با اشاره به اوضاع اسفناک اجتماعي، برخورد زشت و ظالمانه معاويه را به شيعيان يادآور شد و به آنان سوگند داد، چنان که آن حضرت را بر حق يافتند، به خاطر بسپارند و پس از بازگشت

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . موسوعة کلمات الإمام الحسين(عليه السلام)، ص347

 

2 . همان، صص270 ـ 274

 

 --------------------------------------------------------------------------------

  

به شهر و ديار خود، به کساني که اطمينان دارند، منتقل کنند و مردم را به احياي حق اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه وآله) در امر حاکميت جامعه فرابخوانند; فَادْعُوهُمْ إِلَي مَا تَعْلَمُونَ مِنْ حَقِّنَ .(1)

 

امام بيم آن داشت که به مرور زمان، همه چيز به فراموشي سپرده شود و مردم نسبت به حق حاکميت جانشينان پيغمبر(صلي الله عليه وآله) در جامعه بي خبر بمانند; فإنّيأتخوّف أن يدرس هذا الأمر و يذهب الحقّ و يغلب "  ...وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ "   (2) و (3)

 

از آن جا که رياست طلبان و سياست بازان پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) حق اهل بيت آن حضرت را غصب کرده و نام و ياد علي(عليه السلام) را به فراموشي سپردند، به مرور زمان، نسلي اکثريت جامعه

را تشکيل داد که آگاهي شان از

علي بن ابي طالب(عليه السلام) تنها اين بود که

مي دانستند وي داماد پيغمبر(صلي الله عليه وآله) است! همه فضايل و مناقب آن حضرت را ناديده گرفتند.

 

در دوران کوتاه حکومت آن حضرت نيز دشمني ها و جنگ ها فرصت هرگونه اصلاح در جامعه را; چه در ابعاد فرهنگي و چه اقتصادي، از آن حضرت سلب کرد. با شهادت امام علي(عليه السلام)، معاويه با فريب افکار عمومي توانست امام مجتبي(عليه السلام) را نيز از عرصه حاکميت کنار زند و زمام امور جامعه را به دست گيرد و بيست سال بر جامعه اسلامي حکمراني کند.

 

حوادث نيم قرن پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) به گونه اي رقم خورد که امام حسين(عليه السلام)نسبت به حقّ اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه وآله)در امر حکومت احساس نگراني مي کرد و بيم آن داشت که اين حقيقت به کلّي فراموش شده و نسل هاي بعدي از آن بي اطلاع گردند، از اين رو، از فرصت اجتماع مردم و رجال و شخصيت هاي مذهبي و سياسي ـ اصحاب و تابعين ـ در موسم حج استفاده کرد و آنان را به احياي اين حق فراخواند.

 

اگر شرايط تحقّق حاکميت آن بزرگواران در شرايط دشوار آن زمان فراهم نبود، لااقل اين اثر را داشت که مردم حق اهل بيت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را در امر حکومت به فراموشي نسپارند و در ذهن داشته باشند که حکومت از آن کيست تا در شرايط مناسب، اين حق به صاحبان واقعي خود برسد و پيش از اين که اين تعداد از اصحاب و تابعين هم

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . کتاب سليم بن قيس، ص787 ; مستدرک الوسائل، ج17، ص290

 

2 . صف : 8

 

3 . بحارالأنوار، ج33، ص182

  

--------------------------------------------------------------------------------

  

از دنيا بروند و اين واقعيت از سوي حاکمان ستمگر به کلّي مخفي بماند، در ميان مردم مطرح شود و به گوش نسل جديد برسد.

 

حاکمان اموي به شدت از توجه مردم به اين واقعيت بيمناک بودند، حتي در اعصار بعد نيز از اين که فرزندان علي بن ابي طالب(عليه السلام) حق خود را مطالبه نمايند، هراس داشتند.

 

عمربن عبدالعزيز مي گويد: پدرم خطيب ماهري بود و فصيح سخن مي گفت، اما هنگامي که حاکم مدينه شد و خطبه نماز جمعه مي خواند، به فراز سبّ و لعن علي بن ابي طالب(عليه السلام) که مي رسيد، لکنت زبان مي گرفت.

روزي از او پرسيدم چرا به اين جمله

که مي رسي، زبانت دچار لکنت

مي شود؟ گفت: چون کسي را که ما

در خطبه نماز جمعه لعن مي کنيم،

افضل اصحاب پيغمبر است. گفتم:

اگر چنين است چرا لعن مي کنيد؟

گفت: اگر مردم علي را با آن فضايل

بشناسند، از ما بريده و به فرزندان او مي پيوندند.

 

پس ناچاريم که او و فرزندانش را در ميان مردم سبّ و لعن کنيم.(1)

 

تلاش امام حسين(عليه السلام) نيز زنده نگاه داشتن اين حقيقت در تاريخ بود تا حاکمان غاصب نتوانند اصل آن را انکار کنند.

 

امام(عليه السلام) آيات قرآن و احاديثي را که از پيامبر(صلي الله عليه وآله) در وصف پدرش علي بن ابي طالب(عليه السلام)، برادرش امام مجتبي(عليه السلام) ، مادرش فاطمه زهرا(عليها السلام) و خود و اهل بيت پيامبر مي دانست، نقل کرد و حاضران را گواه گرفت که آيا اين جملات را از پيامبر و اصحاب بزرگ او شنيده ايد يا نه؟ آنان در همه موارد گفتند: آري. اصحاب پيغمبر شهادت دادند که اين جملات را از خودِ پيغمبر شنيده اند و تابعين نيز تصديق کردند که از اصحاب امين و مورد اعتماد شنيده اند.

 

البته اين گونه سخن گفتنِ امام، از يک نکته تأسف بار نيز حکايت دارد و آن مظلوميّت ائمه(عليهم السلام) است. شخصيتي چون امام حسين(عليه السلام) براي اثبات جايگاه اهل بيت پيامبر، به شهادت اصحاب و تابعين متوسّل شده است. فضايل و مناقب و حقوق آنان به گونه اي در جامعه اسلامي پايمال گشته که مردم در غفلت و ناداني به سر مي برند و بايد به شخصيت هاي موجه گوشزد کرد تا اين

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن اثير، الکامل، ج5، ص42

 

 --------------------------------------------------------------------------------

  

حقايق را براي مردم بازگو کنند و اين امر از مسائل عبرت آموز تاريخ اسلام است.

 

حاکمان غاصب، افکار عمومي جامعه را به گونه اي جهت دادند که مردم شام از اين که علي بن ابي طالب(عليه السلام) در مسجد به شهادت رسيد، اظهار تعجب کردند! حرکت اصلاحي امام حسين(عليه السلام) از سوي افکار عمومي به عنوان فساد در جامعه و خروج بر ضدّ دستگاه خلافت پيغمبر تلقي گرديد!(1) و امام براي بيداري افکار عمومي بايد بارها بگويد:

 

براي اصلاح جامعه و احياي سنت پيامبر قيام کرده ام.

 

امام در اين سخنراني، از سخنان و اقدامات پيامبر مي گويد: عقد اخوّت ميان خود و علي(عليه السلام)، بستن درِ منازل همه همسرانش به مسجد، جز درِ خانه علي و فاطمه به امر الهي، نصب علي بن ابي طالب(عليه السلام) به ولايت و جانشيني خود در غدير خم، ماجراي مباهله، حديث منزلت در ماجراي جنگ تبوک و سپردن پرچم به دست علي(عليه السلام) در جنگ خيبر و توصيف وي به اين که خداوند به دست او فتح و پيروزي را نازل خواهد کرد، اعزام علي(عليه السلام) براي ابلاغ سوره برائت، ماجراي قضاوت پيامبر(صلي الله عليه وآله) ميان علي(عليه السلام) از يک سو و جعفر و زيد از سوي ديگر و بيان اين جمله يا عَليّ، أنت منّيو أنا منک و أنت وليّ کلّ مؤمن بعدي (2). و اينکه همه روزه با علي(عليه السلام) خلوت مي کرد و هر شب بر او وارد مي شد و به دخترش فاطمه مي فرمود: تو را به بهترين اهل بيتم تزويج کردم و بدين وسيله او را بر حمزه و جعفر نيز برتري داد، همچنين فرمود:

 

وَ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَخِيعَلِيّ سَيِّد الْعَرَبِ وَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ اِبْنايَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ .(3)

 

و علي را مأمور غسل خود کرد و فرمود که جبرئيل او را ياري خواهد نمود و در آخرين سخنراني خود، کتاب خدا و اهل بيتش را به عنوان ثقلين از خود به جا نهاد و...

 

امام حسين(عليه السلام) هر آنچه را که درفضيلت اهل بيت رسول خدا(صلي الله عليه وآله)وبخصوص علي(عليه السلام)قابل استشهاد بود، نقل نمود و در همه موارد اصحاب و تابعين شهادت دادند که آن را شنيده اند.

 

امام بدين وسيله حجّت را بر خواص جامعه زمان خود تمام کرد تا از

حق اهل بيت پيامبر دفاع کنند و براي

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . موسوعه، ص330

 

2 . بحارالأنوار، ج33، ص182

 

3 . بحارالأنوار، ج33، ص182

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

جلوگيري از نابودي و فراموشي آن، مردم را مطلع سازند و زمينه را براي استيفاي حق از غاصبان خلافت فراهم کنند.

 

سخنراني دوم

 

ابن شعبه حرّاني در تحف العقول اين خطبه را به تفصيل نقل کرده است.(1)امام در اين سخنراني ابتدا سخن امير مؤمنان(عليه السلام) را، که با استناد به آيات قرآن در باره علماي بني اسرائيل مردم را موعظه کرده، نقل نموده است.

 

خداوند در اين آيات علماي اهل کتاب را به خاطر آن که از روي طمع و يا ترس، در برابر فساد و منکر سکوت اختيار کرده و در برابر ظلم و بي عدالتي قيام نمي کردند، لعن کرده است.

 

امام سپس با استناد به بعضي از آيات قرآن کريم، درباره امر به معروف و نهي از منکر، حکمت تأکيد قرآن بر اين فريضه را تشريح نمود که اگر اين فريضه احيا شود، بقيه فرايض اقامه خواهد شد; چرا که حقيقت امر به معروف و نهي از منکر، فراخواندن مردم به اسلام و بازگرداندن حق ستمديدگان و مخالفت با ستمکار و تقسيم عادلانه بيت المال مسلمين و صرف صدقات در مصارف واقعي خود است.

 

حضرت با بيان اين مقدمه، موقعيت اجتماعي خواص جامعه را توصيف مي کند و برخورداري از چنين نعمتي را نشانه داشتن مسؤوليت هاي سنگين مي داند. آنان را به خاطر آن که فقط از مزاياي خواص جامعه بهره مندند ولي از مسؤوليت هاي آن غافلند، سرزنش مي کند و از اين که براي احياي حق خدا قيام نمي کنند و کوتاهي ميورزند و در نتيجه حق ائمه را خفيف شمرده و حق ضعيفان جامعه را تضييع مي کنند و براي گرفتن آنچه که حق خود مي پندارند، تلاش مي کنند و... با اين همه، آرزوي رضوان الهي و همنشيني با پيامبران الهي و ايمني از عذاب خداوند را دارند! مورد نکوهش قرار مي دهد.

 

ثمّ أنتم أيّتها العصابة عصابة بالعلم مشهورة و بالخير مذکورة و بالنصيحة معروفة و بالله فيأنفس النّاس مهابة يهابکم الشريف... أنتم تتمنّون علي الله جنّته و مجاورة رسله و أماناً من عذابه .(2)

 

امام(عليه السلام) در ادامه سخن، جايگاه رفيع

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، ص 271

 

2 . تحف العقول، ص237

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

اجتماعي آنان را نعمتي الهي شمرده که بايد در پرتو برخورداري از آن، نسبت به دين خدا احساس مسؤوليت کنند، در حالي که حساسيت آنان نسبت به عهد و پيمان پدرانشان، بيش از عهد و پيمان خداست که در جامعه آشکارا نقض مي شود.

 

امام آنان را به خاطر اين که امنيت زندگي دنيوي را با مداهنه و سازشکاري با حاکمان جائر تأمين کرده اند، سرزنش مي کند، در حالي که خداوند خواص جامعه را به پروا و پرهيز دادن از آن فراخوانده است و علماي جامعه بايد بيش از ديگران بدين امر اهتمام ورزند.

 

حکومت از آن عالمان الهي

 

امام حسين(عليه السلام) آنگاه فصل ديگري را در تشريح شرايط حاکمان جامعه و متصديان امور مي گشايد و مي فرمايد:

 

أَنَّ مَجَارِيَ الاُْمُورِ وَ الاَْحْکَامِ بِيَدِ الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ، الاُْمْنَاءِ عَلَي حَلالِهِ وَ حَرَامِهِ (1)

 

همين فراز از سخنراني امام مورد توجه فقيهان قرار گرفته است. شيخ مرتضي انصاري، فقيه نامدار شيعي، آن را در زمره دلايل اثبات ولايت فقيه به معناي لزوم استيذان غير فقيه از فقيه به منظور تصرف در امور ديگران قرار داده است.(2) محقق نراقي نيز آن را از ادله نقلي ولايت فقيه شمرده است.(3)امام خميني ـ برخلاف نظر فقهايي که بر شيخ انصاري خرده گرفته و تعبير الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ را مخصوص ائمه اطهار(عليهم السلام)دانسته اند ـ بر اين باروند که اگر سند روايت ارسال نداشت، از دلايل نقلي ولايت فقيه بود ولي ضعف سند موجب شده که آن را از مؤيّدات به شمار آوريم، هرچند به نظر ايشان و بسياري از علما، متن روايت گواه روشني بر صدور آن از امام معصوم است.(4) برخي از فقهاي معاصر نيز براي اثبات شرط علم و فقاهت درحاکم جامعه، به اين حديث استناد جسته و آن را مخصوص ائمه ندانسته اند.(5)

 

باري، حضرت علّت وضعيت اسف بار حاکميت امويان را دو امر مي داند:

 

1 ـ فاصله گرفتن علما از حق و حقيقت.

 

2 ـ اختلاف در سنت پيامبر، با آن که

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرک الوسائل، ج17، ص315

 

2 . المکاسب ج 3، ص 554

 

3 . مولي احمد نراقي، عوائد الأيام، ص534

 

4 . ولايت فقيه ص 95 ـ 112

 

5 . حسينعلي منتظري، فقه الدولة الاسلامية ج1، ص313 ـ 317

 

 --------------------------------------------------------------------------------

 

 دليل آشکار بر آن وجود دارد.

 

چه اين که راه بازگشت جامعه به مسير اصلي و قرار گرفتن علما در جايگاه واقعي خود را، صبر و استقامت در برابر آزارها و اذيت ه و تحمل هزينه جهاد در راه خد مي داند. حضرت از آنان گله مي کند که در اثر کوتاهي، ستمگران را بر امور الهي مسلط ساخته ايد و سبب اين وضع، ترس و گريزِ شما از مرگ و دلبستگي تان به زندگي دنياست، در نتيجه ضعفا در چنگال آنان گرفتارند.

 

امام در ادامه، گوشه اي از وضع نابسامان اقتصادي، فرهنگي و مذهبي جامعه را ترسيم مي کند و در نزاع ميان اهل بيت پيامبر و حاکمان جائر، خداوند را به حکميت فرا مي خواند. سپس در پايان براي آن که هرگونه توهّمي را از اذهان افراد بزدايد، اهداف خود را از اين مخالفت و مطالبه حق حاکميت از غاصبان و ستمگران ترسيم مي کند:

 

پروردگارا! تو مي داني که ما علاقه اي به سلطنت و حکومت بر مردم نداريم و به دنبال مال و منال دنيا نيستيم وليکن وظيفه داريم تا نشانه هاي دين تو را آشکار ساخته، زمين تو را اصلاح کنيم تا بندگان مظلوم تو امنيّت يابند و واجبات و سنن و احکام تو در جامعه جريان پيدا کند و به آن عمل شود.

 

امام با تشريح اهداف حکومت اسلامي، حاضران را هشدار مي دهد:

 

اگر شما ما را در گرفتن حق خود ياري نکنيد و در حق ما منصفانه رفتار ننماييد، ستمگران بر شما مسلط شده وتلاش خودرادرجهت خاموش ساختن نور پيامبرتان صرف خواهند کرد.

 

و بالأخره با جمله وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ عَلَيْهِ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُِ (1)اوج ايمان و توکّل خود را به نمايش مي گذارند.

 

بيان اين جملات توسط شخصيتي چون حسين بن علي(عليه السلام) از قبيل جمله پاياني اهل منبر يا شخصيت هاي علمي نيست که به بيان آن عادت کرده اند. بلکه از عمق جان امام برمي خيزد.

 

تأمّل در اين دو سخنراني، نشان مي دهد که امام حسين(عليه السلام) همچون پدر بزرگوارش امير مؤمنان علي(عليه السلام) و برادرش امام مجتبي(عليه السلام) حکومت را حق اهل بيت پيغمبر مي دانست; حقّي که از ناحيه خداوند به بندگان شايسته اش اعطا

شده، شايستگاني که امور جامعه بدون حاکميت ايشان به سامان نخواهد رسيد.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تحف العقول، ص237

 

 --------------------------------------------------------------------------------

 

 آن بزرگوار چون احساس مي کرد که حاکمان غاصب بر غصب حکومت اکتفا نکرده و در صدد کتمان حقايق اند، به طوري که نسل هاي جديد، بيگانه از اهل بيت پيامبر و حقوق الهي آنان تربيت مي شوند و بيم آن مي رود که نام و ياد پيامبر نيز محو گردد، در مراحل مختلفي به مخالفت و مبارزه برخاست; از نگارش نامه هاي تند و انتقادآميز به معاويه و رد کردن درخواست او مبني بر پذيرش خلافت يزيد تا ايراد سخنراني در موسم حج و در سرزمين منا، در زمان حاکميت معاويه و بالأخره مخالفت علني با حکومت يزيد و قيام و نهضت آشکار بر ضدّ حاکميت او.

 

امام هيچ مشروعيتي براي حکومت معاويه و يزيد قائل نبود، نه از اين باب که حکومت مبتني بر رضايت مردم نبود; چرا که معاويه با تبليغات و فريب افکار عمومي خود را وجيه ساخته بود، بلکه بدين جهت که اين دودمان به خصوص يزيد صلاحيت حکومت بر جامعه اسلامي و تکيه زدن بر مسند خلافت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را نداشتند.

 

دو سخنراني ياد شده، آشکارا ديدگاه حضرت را در عدم مشروعيت حکومت اموي نشان مي دهد.

 

اگر اقدامات عمليِ آن حضرت نيز در تاريخ جمع آوري شود، گواه روشن ديگري بر اين واقعيت است. به عنوان نمونه به دو مورد اشاره مي شود:

 

1 ـ در منابع متعددي نقل شده که امام در زمان حيات معاويه، اموالي را که کارواني براي معاويه حمل مي کرد، مصادره کرد و طي نامه اي به وي نوشت:

 

از حسين بن علي به معاوية بن ابي سفيان.

 

اما بعد، کارواني از يمن بر ما گذشت که مال پوشاک و عنبر و عطر براي تو مي آورد تا به خزائن دمشق بسپاري و پس از نوشيدن (و تصرّف) نخستين خود، آن ها را به فرزندان پدرت بخوراني. من به آن ها نياز داشتم و آن را تصرف کردم، والسلام. (1)

 

2 ـ امام وقتي که از مکه به طرف کوفه حرکت کرد، در منطقه تنعيم با کارواني روبه رو شد که هداياي بحيربن ريسان حميري، کارگزار حکومت يزيد در يمن را براي يزيد مي برد. حضرت هدايا را از آنان گرفت و مصادره کرد و کاروانيان را نيز به همراهي خود فراخواند

که گروهي نداي آن حضرت را پاسخ

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . موسوعه، ص248

 

 --------------------------------------------------------------------------------

 

دادند. امام با کمال بزرگواري هزينه سفر کساني را هم که دعوت امام را رد کردند، پذيرفت.(1)

 

اينگونه اقدامات امام حسين(عليه السلام) تنها مي تواند مبتني بر اين مبنا باشد که حکومت و تصرف در بيت المال مسلمين حق فرزند پيغمبر است و حاکمان غاصب حق هيچگونه تصرفي را در امور اجتماعي ندارند.

 

علاّمه مجلسي نيز در توضيح اين اقدام به اين نکته اشاره مي کند که لاَِنَّ حُکْمَ أُمُورِ المُسْلِمينَ إِلَيْهِ .(2)

 

* پي نوشت ها:

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ طبري، ج3، ص 296

 

2 . بحارالانوار ج 44، ص 367

سايت:حج


نوشته شده در   سه شنبه 21 آبان 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode