جام جم آنلاين: مجموعه تلويزيوني«گمشده» به فراز و نشيبهاي زندگي حرفهاي و خصوصي يك امدادگر زن هلال احمر ـ مريم سليميان (ميترا حجار) ـ در واحد جستجوگران بينالملل اين سازمان ميپردازد. شغل مريم بهانه مناسبي است براي آن كه نويسندگان فيلمنامه بتوانند با اتكا بر ويژگيهاي آن، ماجراها و حوادث مختلفي را رقم زنند. «گمشده» واجد داستانهاي متعددي بوده و هر داستان يك يا دو قسمت از مجموعه را به خود اختصاص داده است.
داستانهاي «گمشده» به گونهاي نوشته شدهاند كه با پيشفرضهاي بيننده از خدمات معمول سازمان هلال احمر ـ امدادرساني به زلزلهزدگان، مجروحان و قربانيان جنگ و بازماندگان حوادث طبيعي ـ همخوان نيست و همين عدم همخواني است كه براي مجموعه جذابيت ميآفريند و شائبه «سفارشي» بودن را از مجموعه ميزدايد. موضوعات مختلف «گمشده» در فضاها و لوكيشنهاي متنوع به تصوير كشيده شدهاند. تغيير مكرر مضمون و مكان وقوع رخدادها، غيرقابل پيشبيني بودن قصه در بيشتر اپيزودها، رودستزدن مكرر فيلمنامه نويسان به تماشاگر، ريتم تند و همچنين سپردن نقشهاي غيرثابت به بازيگران مختلف و چهرههاي آشنا سبب شده تا بيننده بدون خستگي و ملال هر هفته مجموعه را با اشتياق تعقيب كند.
دكوپاژهاي راما قويدل بسيار سينمايي و فراتر از كارهاي معمول تلويزيوني است. ميزانسن بيشتر سكانسهاي اين سريال بالاخص سكانسهاي خارج از كشور بسيار به ميزانسنهاي سينمايي نزديك است. هرچند هر اپيزود از گمشده را نميتوان يك فيلم سينمايي محسوب كرد، اما برخي از اپيزودها در حد يك تلهفيلم استاندارد هستند. تجربه كار در خارج از كشور معمولا در سيما و سينما چندان موفق نبوده است، اما اين بار انگار قضيه فرق ميكند؛ گمشده از معدود سريالهايي است كه از لوكيشنها و مناظر غيرايراني بهرهبرداري درست و هدفمندانه كرده و به دام كارت پستاليسم، جلوه فروشي و ويترين چيني نيفتاده است. برخي از لوكيشنها نيز بازسازي شدهاند مثل بازداشتگاه و زندان عراقيها كه حاصل كار بسيار خوب و قابل باور از آب درآمده است.
يكي از وظايف مهم رسانه معرفي حرفههاي مختلف بويژه مشاغل كمتر شناخته شده يا ناشناخته به مخاطب است. در سينما و تلويزيون ايران به علت حساسيتهاي صنفي و ظرفيت پايين انتقادپذيري صاحبان حرفههاي مختلف معمولا به شغل شخصيتها بهاي چنداني داده نميشود. در بسياري از فيلمها و سريالها شخصيتها يا فاقد مهارت حرفهاي و شغل مشخصي هستند يا آن كه اگر شاغل باشند از شغلشان استفاده دراماتيك به عمل نميآيد.
در سريال گمشده بينندگان با شرح وظايف مريم بهعنوان امدادگر واحد جستجوگران بينالملل هلال احمر آشنا شده و اطلاعات كافي درباره اين حرفه نهچندان شناختهشده به آنها داده ميشود. با وجود آن كه بخش عمدهاي از هويت مريم به واسطه شغلش شكل گرفته و پرداخت شده است، اما متاسفانه در برخي اپيزودها اين شخصيت فراتر از شرح وظايف و اختيارات شغلياش عمل نموده و در قالب كارآگاه، خبرنگار، پليس، بازپرس، بازرس و... انجام وظيفه ميكند و دست به اقداماتي ميزند كه از يك زن در جامعه ايراني زياد انتظار نميرود. اين خلط مبحث سالهاست كه در سيما و سينماي ايران جاري و ساري است. در فيلم «آدمكش» (رضا كريمي) كه هماكنون بر پرده سينماهاي تهران و شهرستانهاست چند شخصيت با شغل مشخص وجود دارند، اما جالب است كه هيچ يك به شغل اصلي خود نميپردازند. مثلا 2 نفر روانپزشك اين فيلم كار و زندگي خود را رها ميكنند و مثل كارآگاهها در پي يافتن سرنخهاي يك جنايت برميآيند و جالب آن كه هميشه هم از پليس جلوتر هستند! و پليسها هم نقش روانشناس و روانپزشك را بر عهده ميگيرند!
نويسندگان گمشده با نگاه همهجانبهشان به زندگي مريم اين شخصيت را به عنوان اصليترين شخصيت مجموعه براي بينندگان بسيار باورپذير كردهاند. سالهاست كه به فقدان اين نگاه و اينگونه شخصيتها در بسياري از سريالها خو گرفتهايم و گمشده در اين ميان يك استثنا است. شخصيتها بيشتر در محيطهاي خانوادگي يا عمدتا در محل كار ديده ميشوند و فقط يك بعد از زندگي آنها برجسته ميگردد. مواجهه ما با مريم در 3مكان اداره، منزل و فضاهاي داخلي و خارجي مربوط به ماموريتهايش صورت ميگيرد. در هر كدام از اين محلها بخشي از شخصيت مريم بر ما عيان ميگردد و به اين ترتيب پازل هويت او اپيزود به اپيزود كاملتر ميشود.
نكته: تزريق رگههايي از طنز به بنمايههاي داستاني سبب تلطيف حس و حال خشن و گاه اندوهبار حاكم بر بيشتر قسمتهاي مجموعه شده است
به جز مريم بقيه شخصيتهاي اصلي و ثابت مجموعه شخصيتپردازي درست و حساب شدهاي ندارند، فيالمثل علي ـ همسر مريم (عليرضا جلاليتبار) ـ در برخي قسمتها كاملا به حاشيه رانده و فراموش ميشود!
همينطور رئيس مريم ـ محسني (بهزاد فراهاني) ـ و همكارش ـ سلطاني (زهره مجابي) ـ كه حتي در حد كاراكترهاي كاتاليزوري نيز در داستان اصلي منشأ اثر واقع نميشوند و در بسياري از اپيزودها بود و نبودشان فرقي نميكند؛ به نظر ميرسد كه فقط براي اينكه از زبان آنها برخي اطلاعات اداري به تماشاگر داده شود به پهنه داستان راه يافتهاند و چقدرعجيب است كه فراهاني و مجابي چنين نقشهايي ـ كه عمدتا به بازيگران درجه 3 پيشنهاد ميشود ـ را ايفا نمودهاند!
شخصيتهاي جديد و شناور هر قسمت واجد هويت مشخصتر و پختهتري نسبت به كاراكترهاي ثابت مجموعه ـ البته به جز مريم ـ هستند و از جايگاه متقن و منطقيتري در فيلمنامه برخوردارند.
تزريق رگههايي از طنز به بنمايههاي داستاني سبب تلطيف حس و حال خشن و گاه اندوهبار حاكم بر بيشتر قسمتهاي مجموعه شده است. حضور دوقلوها در منزل و همسايگي با شكوفه خانم (مرضيه برومند) زمينه خلق ماجراهاي مفرح و خندهداري را فراهم آورده است. گرچه تلاش نويسندگان براي تلطيف فضاي مجموعه و حفظ توازن بين شادي و غم شايسته توجه و تقدير است، اما اين تلاش نتيجه در خوري به بار نياورده است، زيرا بيشتر سكانسهاي مربوط به دوقلوها يا شكوفه خانم فاقد ارتباط دراماتيك با داستان اصلي هستند و ميتوان اين سكانسها را بيآنكه روند داستان اصلي متوقف گردد، كنار گذاشت حتي ميتوان اين سكانسها را از يك قسمت بيرون كشيد و به اپيزود ديگري وارد كرد!
به ديگر بيان طنز گمشده بيرون از حيطه داستان اصلي پردازش ميشود و عملا خارج از مسير روايي سريال قرار ميگيرد.
علاوه بر سناريو، موسيقي متن بويژه ملودي تيتراژ نيز در افزايش بار طنز مجموعه بيتاثير نبوده است. در سكانسهاي پرتعليق موزيك متن بخوبي تصاوير را همراهي ميكند.
راما قويدل يكي از جوانترين و تازه نفسترين سريالسازان سيماست كه با مجموعه اولش ـ شب ميگذرد ـ نشان داد كه چقدر به كارش علاقهمند است و از توان تكنيكي لازم براي ماندن در اين عرصه برخوردار است. ساختار بصري سكانسهاي مختلف گمشده گواه حضور كارگرداني مسلط در پشت دوربين است كه با تمركز بر تمام جزئيات كارش سعي كرده تا بهترين تصاوير را پيش چشم بيننده بگذارد.
دكوپاژها و ميزانسنهاي سينمايي قويدل در گمشده از شايستگي و توانمندي اين كارگردان مسلط براي ورود به حوزه هنر هفتم خبر ميدهد. بيترديد در آينده نهچندان دور از راما قويدل بيشتر خواهيم شنيد.
شهرام خرازيها / جامجم