شيخ ابوعليسينا را نسبت به ابوسعيد ابوالخير ارادتي تام بود و بين اين دو مكاتباتي بوده است؛ از جمله شيخ وصيت نامهي خود را براي ابوسعيد ابوالخير نوشت و فرستاد.
متن وصيتنامه به زبان عربي است. اما در اينجا ترجمهي آن به فارسي درج مي شود.
آغاز هر فكر و انتهاي هر انديشه بايد خداي باشد. باطن و ظاهر هر شيئي كه مورد اعتبار و عبرت او قرارگرفت، بايد او را به خدايتعالي توجه دهد و از نظر كردن به خداي چشم را از پليدي و آلودگي رهايي بخشد. با قدم نفس كه به حال قيام در مقام حضور بر پاي ايستاده بايد عالم ارواح مجرده را سير نمايد و با عقل و خرد خويش آنچه را كه از آثار و عظمت مقام ربوبي در آن به اسرار نهفته است، مشاهده كند.
هنگامي كه از آن مقام منيع تنزل نمود و به موقف و مقر خود فرود آمد، معبود يكتاي خويش را به بيان و لسان خود تسبيح کند و كمال و صلاح را بعينه در آثار او مشاهده كند.
جمال شاهد ازلي را جز بديدهي بصيرت نتوان ديد و به كوي او جز با پير خرد گذر نتوان كرد. ذات كبريايي او قابل ادراك و ابصار نيست. فروغ او است كه در باطن و ظاهر و اشيا جلوهگر است. براي اينكه هر فردي را به كمال مطلوب خويش رساند. از هر موجودي پرتو نور او ساطع است و در هر ذره از ذرات اين نشانه موجود كه اوست. خداي يگانه كه هستي هر هستي به هستي اوست.
هنگامي كه براين حالت تسلط يافت و آن را براي خود علي الدوام حفظ نمود آن وقت است كه صورت عالم علوي در آينهي وجودش منعكس شده و انوار جمال الهي در آن راه مي يابد. درهمين موقع است كه با مراتب عالم ربوبي آشنا شده و از لذتي بهرهمند ميشود كه در دسترس ديگران نيست، و از وجود خويش آن بهره را مي برد، كه در خود او و سزاوار آن بوده است.
تزلزل خاطر از او نور سكون و آرامش جايگزين آن گردد. مقام امني واجد اضطراب تشويق از او برطرف گردد، حقيقت پست عالم دنيوي براو مكتشف و از كيفيت آن به خوبي آگاه گردد و آگاهي او آنچنان خواهد بود كه براهل آن رقت آرد و از خداي برآنان طلب غفران كند. در نتيجه خدعه و مكر دنيا را ناچيز و متاع و حكام دنيوي را پست و حقير شمارد. بياد خود آرد كه متذكر خداي گردد. هميشه از آن ذكر در نشاط و پيوسته از حلاوتش در سرور است. بالأخره كار دنيا و اهل آن او را به تعجب كشاند؛ همانطوري كه اهل دنيا از مردي كه اهل آخرت باشد در تعجب هستند و بايد بداند.
نماز بهترين حركات است، زيرا در اين حركات طي مراتب كمال ميسر است. روزه بهترين سكنات است، زيرا درين سكون رنگ سكون و آلودگيهاي نفس زدوده ميشود. صدقه بهترين خيرات است، زيرا به سبب آن مصائب و بلايا دور و برطرف ميگردد و بالأخره بايد بداند پاكيزه ترين مسالك تحمل بر شدائد و سختيها و بيهودهترين كارها، ظاهرسازي و رياكاري است.
تا موقعي كه نفس به مختصر شيئي تغييرحال يافته و دگرگون ميگردد و تا وقتي كه توجهش به حدود الفاظ و در پي نزاع قيل و قال است، هرگز از آلودگي ها و پليديها خلاص نگشته و پاك نميگردد.
آن علمي كه عاري از فساد و با نيتي پاك توأم باشد، بهترين عمل است.حكمت و دانش اساس و مايهي برتري انسان است از غير و در تحصيل دانش معرفت الهي برهمه مقدم است؛ زيرا شرافت هرعلمي بسته به موضوع آن است."كلمات حق و گفتار پاكيزه به سوي خداي متعال بالا ميرود، آن را خداي متعال"(يا عملي خالي از خلل و عاري از فساد)رفعت ميدهد.
باري به همين كيفيت از لفظ دروغ و عاري از حقيقت اعتراض نموده و در مخيلهي خويش هم حتي مجال ورود به آن نميدهد، تا براي نفس اين صداقت حالتي ثابت گشته و ملكه گردد.
در نتيجه خوابهايش راست شده و آنچه در عالم رؤيا مشاهده كند واقعيت خواهد داشت.
در خصوص مشتهيات نفس، يعني آنچه مورد التذاذ نفس است و از آنها لذت ميبرد، بايد استعمال آنها صرفاً براي روبراه آوردن مزاج و نگاه داشتن وجود شخص و بقاي نوع باشد.
نسبت به مشروب(خمر) بايد شرب و نوشيدن آن را قطع كند؛ هرچند براي دفع مرض، معالجه يا درك لذت باشد.
با هركسي مطابق باخوي او و حسن سلوكش رفتارنمايد. درحدود امكان و به قدر استطاعت مالي خويش بذل و بخشش كند.
براي ياري مردم اكثراً آماده است و در آنچه خلاف طبع و ميل اوست آنها را ياري ميكند. در مورد امور شرعي كوتاهي نميكند. رعايت احكام الهي را نموده و آنها را بزرگ ميشمارد. اعضا و جوارح خويش را به انجام تكاليف واجبه واميدارد. خداي متعال عمل به اين شريعت را براي بندگان خود مقرر فرموده است و به آنان افعالي كه تحت اصول مذهب اسلام انجام مي گيرد، حكم ميكند. خداي متعال دوست و دوستدار و والي آن اشخاصي است كه آيين مقدس اسلام را پذيرفته و ايمان آوردهاند و چون ما بحال و دل آن را قبول نموده و گردن نهادهايم. پس خداي متعال ما را بس و برغير او هم نظر نخواهيم داشت. چه بسيار خوب است آن كسي كه ما امورخود را بدوسپردهايم.
منبع:
زندگي ابوعلي سينا ، مظفر سربازي ، شركت توسعه كتابخانه هاي ايران، تهران، چاپ هشتم تابستان 1375