ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 18 تير 1403
دوشنبه 18 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 29 آذر 1389     |     کد : 13051

آیه «لیتفقهوا فی الدین» را نباید منحصر در فقه دانست

مدیر گروه كلام پژوهشكده فلسفه و كلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: علومی كه ناظر بر دین است نباید منحصر در فقه و اصول باشد باید برداشت خود را از علوم اسلامی اصلاح كنیم.

 مدیر گروه كلام پژوهشكده فلسفه و كلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: علومی كه ناظر بر دین است نباید منحصر در فقه و اصول باشد باید برداشت خود را از علوم اسلامی اصلاح كنیم.

به گزارش شبكه اجتهاد، دكتر منصور نصیری در گفت و گویی بر اصلاح برداشت ها از علوم اسلامی تأكید كرد و اظهار داشت: عالمی كه كلام نداند و فقیهی كه از مسائل جدید دینی مطلع نباشد برداشت ناقصی از دین دارد. آنچه در پی می آید گفت و گوی مفصلی است كه با دكتر نصیری در باره آسیب های پژوهش در حوزه علمیه ترتیب داده شده است.
* یكی از ویژگی های مهم پژوهش، شجاعت در ابراز عقیده و نظریه پردازی است. عوامل اصلی ترس از ابراز عقیده در فضای علمی چیست؟ پژوهشگران تا چه اندازه در نقد نظریات بزرگان و علماء آزاداند؟
ـ اين امر علل زيادي دارد. به نظر من اولين نكته اي كه باعث ترس از ورود به مسائل جديد می شود، بكر بودن موضوع و عدم سابقه آن است. به عبارت دیگر محقق براي ورود به مطلب ادبياتي در دست ندارد. وقتي ما در پژوهشكده موضوعات جديد را را به پژوهشگران پيشنهاد مي كنيم معمولا قبول نمی كنند. یك پژوهشگر بایستی دو سال ادبیات بحث را جمع كند و روی كاغذ آورد و تازه این، مباحث اولیه است و بحث جدیدی نسبت به پیشینیان ارائه نمی كند. دومین علت، خالی بودن دست پژوهشگران از ابزار است. زبان یكی از مهمترین ابزارهاست كه خیلی از دانشجویان ما ندارند.
در حقیقت علت اصلی گریز محقق از موضوعات بكر نداشتن زمینه قبلی است. دلیلش هم این است كه بین ما بخصوص طلاب توهم ایده آلیستی وجود دارد. به این معنا كه فكر می كنیم تحقیق ما باید آخرین حرف را بزند. چون در حوزه تكامل گرایی را به ما خورانده اند. در غرب اینطور نیست مثلا اگر فلان دانشمند مباحث را تا جایی پیش برده است اگر دانشجو یك اشكال به این نظریه داشته باشد، یك موضوع بسیار عالی است. ما فكر می كنیم اگر می خواهیم درباره یك دانشمند غربی سخن بگوییم باید كل نظام فكری او را به هم بزنیم. این امر مانع از ورود به مباحث می شود. بعنوان مثال قرار شد كه برهان وجودی آنسلم و تفاوت آن با برهان صدیقین بررسی شود كه یكی از اساتید به یكباره گفت آخرین حرف را شهید مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم گفته است. در آن كتاب در قالب دو صفحه اشاره و تبیین ناقصی از برهان وجودی دارد. چون شهید مطهری زبان نمی دانست.
این نگاه برای این است كه یك دید ایداه آلی وجود دارد و برخی از شخصیت ها را ایده آل می دانند در حالیكه شهید مطهری یك تبیین خوب از برهان آنسلم ندارد. این ایده آل نگری خوب نیست. باید به پژوهشگاه ها بگوییم افزودن یك نكته هم به یك نظریه، بسیار مهم است. علت دیگری كه به بعضی از موضوعات برمی گردد این است كه برخی محققان ما در محافل صمیمی از محیط بسته و كنترل شده سخن می گویند.
برای انجام یك تحقیق ممكن است بترسیم كه آیا این محیط پذیرش حرف جدید را دارد یا نه و اگر سخنی بگوییم و بسیاری از حرف ها را نقد كنیم چه اتفاقی می افتد. ممكن است آقاي فلاني حرفي بزند و در مطبوعه ای نوشته شود و یك برادر اطلاعاتی ببیند و تبدیل به یك پرونده امنیتی سیاسی شود. این مسأله برای اساتید و دوستان ما پیش آمده است. یكی از اساتید حرفی را زده بود و این حرف به اشتباه به گوش یكی از مراجع خورده بود و ایشان نام آن استاد را برده بود در حالیكه اصل این حرف اشتباه به گوش ایشان رسیده بود. ولی اگر یك بار كسی انگ بخورد، دیگر نمی تواند سر بلند كند. برخی از طلاب معتقدند كه گرچه كرسی های نظریه پردازی برگزار می شود ولی عملا این مسأله اتفاق نمی افتد.
نمونه اش برخورد زننده با مرحوم آیت الله اشتهاردی(ره) است. ایشان امام جماعت مدرسه علمیه فیضیه بودند ولی همان كسانی كه پشت سر ایشان نماز می خواندند به ایشان توهین كردند و جالب است كه اغلب كسانی كه دست به این اقدامات خشن می زنند اهل علم نیستند. اهل علم نقد می كنند. گذشتگان درس های زیادی به ما دادند. كتاب و رساله می نوشتند و در مقام عمل تابع دلیل بودند.
* علل گریز پژوهشگران از موضوعات نو و بكر چیست؟
دلیل عدم پیشرفت و درجا زدن ما آن ایده آل نگری است و اینكه اگر نكته كوچكی داریم مطرح نمی كنیم. خیلی از علما با ایده هایشان فوت كردند. آقایان حرف زیادی دارند ولی نمی نویسند برای اینكه در حوزه فرهنگ ایده آل گرایی وجود دارد. فرهنگ حاشیه نویسی بر كتب خوب بود. وقتی نكته ای به نظر یك عالم می رسید ولی ارزش نوشتن یك كتاب در این موضوع را نداشت، در حاشیه كتاب نوشته می شد و وقتی حواشی جمع می شد یك شیخ انصاری بوجود می آمد كه نظام جدیدی را پدید می آورد.
علت دیگر این است كه ما در مباحث علمی حجیت محور و مرجع محوریم. یعنی یك عده را در مباحث علمی مقدس شمرده ایم. بنده شاید در مباحث اخلاقی و عرفانی علامه طباطبایی را پرستش كنم ولی در مباحث علمی باید نقد شود و پژوهشگر باید تابع دلیل باشد. بخصوص بعد از انقلاب اسلامی، حالتی پیدا شد كه نقد اشخاص بزرگی نظیر ملا صدرا و شیخ انصاری مساوی است با پایین كشیدن ایشان از اریكه دانش. كسی را می پرورانیم و نقد به او را مساوی جسارت به او قلمداد می كنیم. من به مقاله آقای دكتر لگن هاوزن نقد كرده بودم و وقتی ایشان نقد را پذیرفت از ایشان بخاطر این نقد عذر خواهی كردم و ایشان گفت كه معذرت خواهی برای چه؟ اتفاقا مقاله من تكمیل شد و بسیار خوشحال شدم. دكتر لگنهاوزن گفت ظاهراً بین شما نقد مساوی با جسارت است.
* برتری های پژوهش گروهی نسبت به پژوهش فردی چیست؟
آیا نوبت آن نرسیده است كه همه موضوعات علمی به صورت همفكری و پژوهش دسته جمعی انجام پذیرد؟در وهله اول باید گفت كه یكی از مباحث مهم، تجزی در اجتهاد است و امروز باید آن را بپذیریم و خود را مطلق ندانیم. این مسأله باید در اجتهاد بصورت جدی مطرح شود. نكته دیگر اینكه در بعضی از تحقیقات باید به هم كمك كنیم. تركیب قوا برای پرداخت به یك موضوع لازم است. عقلا به این امر رسیده اند. جهان علم به اینجا رسیده است كه تحقیق بایستی بصورت علمی و دایره المعارفی پیش برود. شكی نیست كه برخی از موضوعات را باید بصورت فردی دنبال كرد. هر كدام از تحقیق فردی و گروهی جایگاه خود را دارند هر چند كار گروهی برتری دارد.
* در پژوهش های دینی تا چه میزان اخلاق حرفه ای پژوهش رعایت می شود؟ رعایت حقوق معنوی نویسندگان در بین پژوهشگران حوزوی چه جایگاهی دارد؟
ـ متأسفانه بسیاری از مقالات و پژوهش ها نسخه برداری از كارهای دیگران است و ما اساتیدی را سراغ داریم كه تا سر حد محكومیت دادگاهی هم رفته اند. كسانی هستند كه سه روزه كتاب چاپ می كنند. كسی تحقیقی را برای پژوهشكده فلسفه و كلام آورده بود و بعد از ارزیابی معلوم شد كه سخنرانی های برخی از اساتید را جمع آوری كرده است. این نشان می دهد كه اخلاق حرفه ای در بین ما وجود ندارد. برای حل این مسأله باید دو كار انجام داد اول اینكه پژوهشگران را به لحاظ اخلاقی توجیه كنیم و بگوییم تحقیق جمع كردن چند مطلب نیست دوم اینكه بخش نامه هایی را تدوین كنیم كه اگر كسی حدود را رعایت نكند، مجازات خواهد شد.
* مراكز پژوهشی حوزه علمیه، در انتخاب موضوع تحقیق تا چه میزان به نیاز جامعه و مراكز علمی و استعداد پژوهشگر توجه می كنند؟
ـ در حوزه علمیه مراكزی بوجود آمده است كه با نگاه به خواست جامعه كار می كنند مثلا مركز ملی پاسخگویی كارش این است كه پرسش های مطرح در جامعه را پاسخ بدهداصل این مطلب و توجه به نیاز جامعه خوب است ولی هنوز مطلوب نیست. یكی اینكه خود مسؤولان می گویند كه ما نمی توانیم پاسخگوی همه پرسش ها باشیم. دوم اینكه این مراكز عوام زده می شوند و فكر می كنند باید تحقیقاتشان را در محور پرسش های مطرح شده انجام دهند. مثلا اگر سؤال درباره امور غریبه و رمل و جفر باشد به این مسأله بپردازند و كتاب منتشر كنند در حالیكه این مسائل شأنیت حوزه را كم می كند. با پرداختن به این مباحث پیش پا افتاده و مبتذل شأن حوزه پایین می آید. باید به این سؤالات در ضمن تحقیقات عام تر و فاخر تر جواب دهیم. مثلا اگر نظام كلامی خوبی ارائه كنیم این سؤالات پاسخ داده می شود.
* امكانات سخت افزاری پژوهش در حوزه اعم از مكان، سالن مطالعه، كتابخانه و رایانه در چه حدی است؟
ـ تا ایده آل ها چه فاصله ای وجود دارد؟جای خوشحالی است كه این امكانات در حوزه علمیه در حال توسعه و گسترش است و مراكز علمی حوزه، هر ساله یا هر دو سال یكبار، كتاب های خود را به روز می كنند ولی تا ایده آل فاصله زیادی داریم. نكته دیگر اینكه این منابع و امكانات در اختیار همه نیست و در سطح بانوان نیز محدودیت وجود دارد.
* سر در گمی طلاب بین آموزش و پژوهش را چگونه باید حل كرد؟
ـ نسبت آموزش و پژوهش چیست و كدام یك بر دیگری برتری دارد؟ در كشور ما مراكز علمی به دو دسته آموزشی و پژوهشی تقسیم می شوند. برخی فقط آموزشی یا فقط پژوهشی هستند و برخی آموزشی پژوهشی هستند. به نظر می رسد كه اگر مركزی فقط آموزشی یا فقط پژوهشی باشد به تدریج فرسوده می شود. باید پژوهش در اختیار آموزش باشد. بایستی قسمت بیشتر وقت یك طلبه یا دانشجو به پژوهش بگذرد و آموزش وقت از او نگیرد بنابراین واحدهایی كه در ایران است با واحدهای خارج از كشور قابل مقایسه نیست. متأسفانه تفكر غلطی در بین اساتید ما وجود دارد آنان می گویند خیلی خوب است كه كار ما كم است و راحت هستیم در حالیكه این یك برداشت اشتباه است او فكر می كند تنها كارش آموزش است. باید اساتید پژوهش و به شاگردان منتقل كنند.
* برای تشویق طلاب به پژوهش چه باید كرد؟
ـ شكی نیست كه باید از امور ظاهری شروع كرد اولا باید طلبه را با پژوهش آشنا كنیم ثانیا اساتیدی را برای تربیت آنان قرار دهیم. متأسفانه اساتید ما برای اینكار رغبت نمی كنند. یكی از اساتید از انگلستان آمده بود و می گفت اساتید غربی زحمت فراوانی برای دانشجویان می كشند كه یك مقاله را بفهمند و اشكالات آن را پیدا كنند. اینجا اساتید شاید شأنشان را اجلّ می دانند كه برای شاگردانشان وقت بگذارند. اگر دانشجویی مقاله ای نوشت اگر در حیطه وظیفه شان نباشد آن را ملاحظه نمی كنند. این تكلیف بر عهده اساتید است و نه طلاب.
یكی از دیگر از كارها برای تشویق این است كه در مجموعه های آموزشی حوزه علمیه به نشریه های دانشجویی در سطوح مختلف اعتبار دهیم تا برسد به یك مجله علمی ترویجی. پژوهش به این معناست كه استاد باشد و حمایت شود و مقاله ای چاپ شود. نباید اینطور باشد كه در مدارس علمیه بزرگ یك نشریه علمی نداشته باشیم. از اساتید دعوت كنیم تا مقاله یك طلبه را بخواند و راهنمایی كند. یكی از دوستان ما مدیری در مدرسه ای در زابل است كه حاضر شد یك میلیون بدهد كه استادی پیدا شود كه ماهی یك هفته آنجا برود ولی كسی حاضر نشد. یك استاد مناسب كه در پژوهشگاه مشغول است مجوز دریافت مرخصی یك هفته در ماه را ندارد. اگر اساتید برای تدریس به شهرستان می رفتند شهریه شان قطع می شد. بنده پیشنهاد كردم كه شهریه را دو برابر كنیم كه اساتید تشویق به تدریس در شهرستان ها شوند. پس نگاه ظاهری در این زمینه وجود دارد
* تمركز آموزش و پژوهش در حوزه علمیه بر فقه و اصول است در حالیكه شاخه های دیگری نظیر: كلام و فلسفه، تفسیر، علوم حدیث و تبلیغ در درجه دوم قرار دارد. چگونه می توان این روند در سیستم آموزشی و پژوهشی حوزه را اصلاح كرد؟
ـ حوزه قدیم اینگونه نبوده است و ما باید بازیابی از عملكرد خود داشته باشیم. علوم اسلامی آیا فقط فقه و اصول است یا دیگر علوم هم هستند؟ نباید نگاه ما افراطی و تفریطی باشد. آقای دكتر مهدی گلشنی یك فیزیكدان است كه به نحو افراطی می گوید باید حوزه مراكز فیزیك و ستاره شناسی را به راه بیاندازد، همانطور كه در قدیم بوده است. این فرمایش افراطی و رادیكالی است. او مدعی بود كه برنامه ای به رهبر معظم انقلاب دادم ولی در حوزه جدی گرفته نشد. این مطلب عملی نیست و آشنایی كافی است ولی علومی كه ناظر بر دین است نباید منحصر در فقه و اصول باشد باید برداشت خود را از علوم اسلامی اصلاح كنیم. آیه «لیتفقهوا فی الدین» را نباید منحصر در فقه دانست. عالمی كه كلام نداند و فقیهی كه از مسائل جدید دینی مطلع نباشد برداشت ناقصی از دین دارد.
گله ای كه از فقها داریم این است كه فقها از این علوم علی رغم پیشرفتی كه دارند مثل علوم انسان شناسی یا بعضی از مسائلی كه در هرمونوتیك مطرح است مطلع نیستند و برخلاف توصیه دینی كه می گویند انسان دشمن آن چیزی است كه نمی داند، دشمن این علوم می شوند یا به صراحتا به زبان می آورند یا مطرح نمی كنند. كسی كه در حوزه به یك عنوان علمی فحش بدهد مثلا بگوید تكثر گرایی ملعون، مثل این است كه نظریه سیاه چاله ها را فحش دهد بدون اینكه نقد كند.
ضرورت اولیه این است كه حتما به این مباحث دقت كنیم. بخصوص علم كلام باید مورد توجه قرار گیرد بسیاری از مشكلات بخاطر دوری فقه واصول از كلام نشأت می گیرد. اگر دست من بود برخی از فقها را الزام می كردم كه یك درس فلسفه علمی بگذرانند تا متوجه برخی از مسائل شوند و جدا از علوم فتوا ندهند و برداشت ها هم كامل شود. این نقد فقها نیست بلكه نقد روند حاضر است. اولین گام این است كه نظام درسی كه بر فقه و اصول است باید اصلاح شود.
* برای نزدیك شدن مراكز پژوهشی حوزه با نهادهای نظام اسلامی چه راهكارهایی باید اندیشیده شود؟ عدم ارتباط این دو مركز باعث لطمه خوردن به نظام و محروم شدن مراكز پژوهشی از تحقیقات كاربردی می شود. علت فاصله این دو ارگان مهم در چیست؟ آیا اشكال از ناحیه مراكز پژوهشی است یا نهادهای نظام؟
ـ به نظرم این امر دوسویه است. نظام درسی ما به گونه ای است كه مراكز كاربردی نظام امیدی به نتایج آن ندارند و وقتی می بینند كه نظام ما انتزاعی محور است و توجهی به هست ها ندارد امیدی نمی بندند. از سوی دیگر آن سمت باید واقعا اظهار نیاز كنند. اظهار نیازهای امروز شعاری است و پی گیری نمی شود بزرگان ما تقصیری ندارند و فقط اعلان نیازی به حوزه می كنند اما كسی پی گیری نمی كند.
* چند شغله بودن پژوهشگران آسیب جدی به پژوهش وارد می آورد. یكی از مهمترین عوامل چند شغلی، مشكلات اقتصادی و عدم امنیت شغلی است. بهترین راهكار بهبود این وضعیت چیست؟
ـ این نكته بسیار كلیدی است و چالشی ترین مسأله است. متأسفانه فضلا و پژوهشگران انتظارات را برآورده نمی كنند. مثلا فلان طلبه فاضل كه دكترایش را می گیرد و آشنا با مباحث جدید است و با مباحث حوزوی در تماس است است وقتی دكترا می گیرد دیگر در وادی علم نیست و كم كم بیات می شود. چرا؟ این تقصیر ما و اوست. وقتی این شخص در جامعه زندگی می كند به مشكلات اقتصادی بر می خورد و چند جا سمت می گیرد و ریاست را می گیرد اگه فردا هم به او پیشنهاد تازه ای بدهید قبول می كند چون نمی داند باید چه كند. این مشكلی بزرگی است.
نكته مهم این است كه مركزی كه باید این استاد را جذب می كند، همكاری او با دیگر مراكز را ممنوع كند. مراكز و پژوهشگاه ها باید برنامه ای برای محدودیت پژوهشگر تدوین كنند ولی شرط اولیه آن تأمین این استاد است.
وقتی یك استاد از چند جا برای عضویت در هیأت علمی دعوت دارد و بعد از انتخاب می بیند دوستش با نصف ساعت او در جای دیگری مشغول است و دو برابر حقوق می گیرد كه این ناخودآگاه ذهن را درگیر می كند. از طرفی باید دید كه با ورزشكاران و اعضای برتر سپاه و بسیج چگونه برخورد می شود و اینجا با چهل هزار طلبه نتوانستیم خوب برخورد كنیم و قوطی كبریت هایی را در پردیسان برایشان ساختیم. علت این است كه اهمیت علم برایمان روشن نیست. بودجه داریم ولی توجه نمی شود. امید است كه مدیرانی كه با دید سنتی نگاه می كنند میدان با به جوانان بدهند. من به علم و قدرت طلاب جوان بسیار اعتقاد دارم مطمئنا می توانند كار های بزرگی انجام دهند ولی جای آنان اشغال شده است.

منبع: شبكه اجتهاد


نوشته شده در   دوشنبه 29 آذر 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode