ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 13 تير 1403
چهارشنبه 13 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 9 مهر 1387     |     کد : 1280

جايگاه عقل در مباني اعتقادي در روايات اصول كافي

چكيده :

عقل ازسرمايه هاي ارزشمند در نهاد انسان است و در لسان روايات

به عنوان حجت  باطني مطرح شده است ،  اهميت تعقل در اسلام به

قدري است كه مافوق آن رانمي توان تصوّركرد . با توجه به اينكه

اساس دين،توحيد است و بدون دريافت هاي صحيح عقلاني در اين

موضوع مباني ديگر دين يعني نبوّت وامامت ومعاد چهره ي حقيقي

را نشان نخواهد داد . در اين مقاله به جايگاه عقل در مباني اعتقادي

پرداخته ايم وازآنجا كه كتاب كافي كه به عنوان گنجينه اي سرشار

وپايان ناپذيريكي ازكتب معتبرومهم براي رجوع به روايات مي باشد

 لذادر مقاله براي تبيين موضوع از بيانات معصومين(صلوات الله عليهم )در

 اصول كافي بهره برديم.

كليد واژه ها: عقل ، حجت ظاهري و باطني ، توحيد .

مقدمه :

تمام موجودات هستي علاوه بر آفرينش از جانب خداوند داراي هدف بوده و همه ي آنها بدون خطا به سوي هدف خود در حركت اند ، انسان نيز مانند ساير مخلوقات هدفدار بوده و به سوي كمالش در حركت است . كمال انسان رسيدن به قرب الهي است . انسان از چه طريقي مي تواند به هدف خود برسد ؟ نخستين مسئله اي كه براي جوينده ي حقيقت مطرح مي شود و بايد از هر چيز پاسخ صحيح آنرا به دست آورد اين است كه آيا خدايي وجود دارد يا نه ؛ براي به دست آوردن اين سوال بايد عقل خود رابه كار برد تابه نتيجه ي قطعي برسد .

قرآن و روايات به سه مسئله ي ريشه اي و اعتقادي ( توحيد  ، نبوّت و معاد ) بيشتر از مسائل ديگر مي پردازد و در بين اين سه مسئله ي ريشه اي بهترين و جامع ترين موضوعي كه در قرآن و روايات بحث هاي گسترده اي دارد توحيد است و آن اعتقاد تحقيقي به توحيد يعني اعتقاديكه بر محور علم و آگاهي و معرفت باشد نه اعتقاد تقليدي .

حال ببينيم عقل چيست و چه جايگاه و اهميتي در مباني اعتقادي انسان دارد ؟

عقل:

  عقل در لغت به معناي «بند كردن و باز ايستادن است مانند عَقَل‌البعير بالعقال يعني بستن پاي شتر با پاي بند و در اصطلاح به نيرويي كه آماده پذيرش علم است گفته است و نيز به علمي كه با‌ آن، نيروي باطني انسان از آن سود مي‌برد گفته مي‌شود (1)

دقيق‌ترين توصيف عقل، در كلام معصوم (صلوات الله عليه) آمده است كه از آن با عنوان «حجّت» و در رواياتي ديگر با عنوان «حجت باطني» نام مي‌برد.

امام كاظم (صلوات الله عليه): اِنَّ لِلّهِ النّاسَ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةٌ ظاهِرَةٌ وَ حُجَّةٌ باطِنَةٌ فَامَّا الظّاهِرَة فَالرُّسُلُ وَالاَنْبياءُ و الاَئِمَّةُ وَ أمَّا الباطِنَةَ فَالعُقُولِ» (2)

«خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و حجت پنهان، حجت آشكار، رسولان و پيامبران و امامانند (ع) و حجت پنهان عقل مردم است.

«امري كه بذاته حجت باشد، نمي‌تواند ساختار خطاپذير داشته باشد وگرنه به حجت ديگري نياز خواهد بود تا بتواند خطاي آن را تشخيص بدهد.

نكته دوم اينكه، تعبير به «حجت باطني» از جهتي ديگر نيز حائز اهميت است، عقل حجتي است كه با هر فرد پيوند دروني دارد و دين و شريعت به وسيله اين حجت باطني مورد تصديق انسان قرار مي‌گيرند. اگر اين حلقه واسطه نبود راهي براي تصديق، پذيرش و اعتماد به دين وجود نداشت. به همين دليل ائمه معصومين (صلوات الله عليهم) در بيانات نورانيشان از دو نوع عقل، عقل مقابل ايمان و عقل موافق با ايمان يا همان عقل رحماني، و دربارة عقل شيطاني سخني نيست. (3)

يكي از اصحاب امام صادق (صلوات الله عليه) از ايشان سوال كرد: عقل چيست؟

امام علي (صلوات الله عليه) فرمودند: «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ وَ الكْتَسَبَ بِهِ الجِنان»

«عقل آن چيزي است كه با آن خداي رحمان عبادت كرده مي‌شود و بهشت به وسيله آن كسب مي‌شود»

ايشان دوباره پرسيدند: پس آن چيزي كه در معاويه بود چه بود؟

امام (صلوات الله عليه) فرمودند:

«تِلْكَ النَّكراء، تِلْكَ الشَّيطَنَة وَ هِيَ شَبيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقل» (4)

«آن نيرنگ است، آن شيطنت است و آن نمايش عقل را دارد ولي عقل نيست.

امام كاظم (صلوات الله عليه) مي‌فرمود: دَمَّ الَّذينَ لا يَعقلونَ فَقال: «وَ اِذا قيلَ لَهُمُ اِتَّبَعُوا ما اَنْزَلَ اللهُ قالوا بَلْ نَتَّبِعُ ما اَلْفَيْنا عَلَيْهِ اباءَنا، اَوَلَوْ كانَ اباؤُهُمْ لا يَعْقِلونَ شَيئاً وَ لا يَهْتَدون.» (5)

خداوند مذّمت كرد كساني را كه تعقل نمي‌كنند و فرمود: و چون به آنان گفته شود: «از آن چه خدا نازل كرده است پيروي كنيد.» مي‌گويند: نه، بلكه از چيزي كه پدران خود را بر آن يافته‌ايم پيروي مي‌كنيم» آيا هر چند پدرانشان چيزي را درك نمي‌كرده و به راه صواب نمي‌رفته‌اند [باز هم در خور پيروي هستند].

وَ قالَ: مَثَلُ الَّذينَ كَفَروا كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ اِلّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلون» (6)

و فرمود: مثل [دعوت كننده] كافران چون مثل كسي است كه حيواني را كه جز صدا و ندايي [مبهم، چيزي] نمي‌شنود بانگ مي‌زند. [آري] كرند، لالند، كورند. [و] در نمي‌يابند.

امام (صلوات الله عليه) اشاره به آياتي از قرآن كردند كه مطلب مورد بحث را ثابت مي‌كند. علامه طباطبائي دربارة مفهوم تعقل در قرآن مي‌فرمايد: در قرآن مراد از تعقل، ادراك توأم با سلامت فطرت است نه تعقل تحت تأثير غرايز و اميال نفساني، انسان عاقل هم در مواردي كه يك يا چند تا از غرايز و اميال دروني‌اش طغيان كرده، يا عينك محبت به چشم عقل خود بسته، يا عينك خشم يا ترس زياده از حد، اميد بي‌جا، حرص، بخل، تكبر، در عين اينكه هم انسان است و هم عاقل، نمي‌تواند به حق حكم كند بلكه هر حكمي كند باطل است ولو اينكه (معاويه‌ها) حكم خود را از روي عقل بدانند، امام اطلاق عقل به چنين عقلي، اطلاق به مسامحه است و عقل واقعي نيست، براي اينكه‌آدمي در چنين حالي از سلامت فطرت و سنن صواب بيرون است. خداي عزّ و جلّ هم كلام خود را بر همين اساس ادا نموده و عقل را به نيرويي تعريف كرده كه انسان در دينش از آن بهره‌مند مي‌شود و به وسيلة آن راه را به سوي حقايق و معارف و اعمال صالحه پيدا نموده و پيش بگيرد.(7)

قرآن و روايت‌ها، مبيّن همين نكته است كه كار عقل روشنگري و هدايت است و عقل جنبة شيطاني و منفي ندارد يعني در واقع شيطنت كار عقل نيست و عقل همواره رحماني و نوراني است.

عقل انسان قادر است حقايق اين عالم را كشف كند و معرفت عقلي معرفتي اصيل و قابل اعتماد و استناد است و بي‌اعتبار نيست، اتفاقاً يك حمايت فوق‌العاده‌اي از عقل را در متون اسلام مي‌بينيم كه در هيچ ديني از اديان دنيا به اندازه اسلام از عقل و حجيت و سنديت و اعتبار آن حمايت نشده است. اولين باب در معتبرترين كتب حديثي شيعه «اصول كافي» كتاب عقل و جهل است و در اين كتاب، احاديث شيعه از اول تا آخر به حمايت از عقل برخاسته است.

شهيد مطهري مي‌فرمايد: «در اصول اعتقادي اسلام جز عقل هيچ چيز ديگري حق مداخله ندارد؛ در جواب كسي كه از ما از اصول دين مي‌پرسد و دليل مي‌خواهد، اگر بگوئيم توحيد، بايد دليل عقلي بياوريم، اسلام جز از راه عقل از ما قبول نمي‌كند، اصول ايمان در اسلام، منطقه‌اي است كه در قرق عقل است و غير از عقل، هيچ قدرت ديگري حق مداخله در اين منطقه را ندارد.» (8)

پس به طور خلاصه طبق روايات، عقل حجت باطني و دين و تعاليم انبياء، حجت ظاهري است، روايات گوياي اين نكته مهم است كه دو حجت ظاهري و باطني در عرض همديگر قرار ندارند كه بگوئيم قسمتي از هدايت‌هاي زندگي مربوط به دين و برخي ديگر از هدايت‌ها مربوط به عقل است؛ بلكه منظور اين است كه عقل داراي چنان معيارهاي كلي و مبنايي است كه ميزان پذيرش دين قرار مي‌گيرد: امام علي (صلوات الله عليه) در بيان رسالت‌هاي انبياء (صلوات الله عليهم) مي‌فرمايد:

« وَ يُثيروا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُولِ» (9)

«و توانمندي‌هاي پنهان شده عقل‌ها را ‌آشكار سازند»

طبق اين فرمايش گهربار، يكي از رسالتهاي پيامبران اين است كه گنجينه‌هاي پنهان عقل را بكاوند و بارور سازند، پس مي‌توان گفت: «به كمال رسيدن عقل به عنوان چراغ باطني انسان، تنها به مدد تعاليم انبياء (ع) و ائمه معصومين (ص) ميسر مي‌شود.»

ويژگي‌هاي عقل:

در روايات وارده در اصول كافي و ساير روايات، معصومين (ص) ويژگي‌هايي را براي عقل بيان نموده‌اند از جمله:

1) محبوب‌ترين مخلوق

امام رضا (ع) مي‌فرمايد: «وَ عِزّتي وَ جَلالي ما خَلَقْتُ شَيْئاً اَحْسَنَ مِنْكَ اَوْ اَحَبَّ اِلَيَّ مِنْك (10)

« سوگند به عزت و جلالم، بهتر و محبوب‌تر از تو چيزي نيافريدم»

2) عقل بهترين نعمت و بخشش الهي به انسان‌ها است:

رسول اكرم (ص) مي‌فرمايد: «ما قَسَمَ اللهُ لِلْعِبادِ شَيْئاً اَفْضَلَ مِنَ العَقْلِ»(11)

3) هادي مومن

امام صادق (ع): اَلعْقلُ دَليلُ المُومِنَ» (12)

4) ركن انسانيت:

امام كاظم (ع): ذَمَّ الذَّينِ لا يَعْقلونِ فَقال: « اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَكْثَرَهُمْ يَسْمعُونَ اَوْ يَعْقِلونَ انْ هُمْ اِلّا كَالَاْنعام بَلْ هُمْ أضَلَّ سَبيلاً» (13) (14)

5) اطاعت محض از خداوند:

از امام صادق (ع) سوال شد عقل چيست؟ فرمودند: ما عِبُدَ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكتَسَبَ بِهِ الجَنانِ»

عقل چيزي است كه خداوند با آن عبادت مي‌شود و بهشت با آن بدست مي‌آيد. (15)

6) توانايي تشخيص حق از باطل:

امام صادق: «وَ بِالعَقْلِ يَكْمُلُ وَ هُوَ دَليلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتاحُ أمْرِه»(16)

«عقل، انسان را كامل مي‌كند و راهنما و بينا كننده و كليد كار اوست.»

7) ميزان در پاداش و كيفر:

امام رضا (ع) فرمود: بِكَ آخِذُ وَ بِكَ اُعْطي»(17)

بازخواست و بخششم متوجه تو است (يعني متوجه عقل است)

رابطه عقل و علم:

امام صادق (ع): «يا هِشام اِنَّ العَقلَ مَعَ الِعْلمِ فَقالَ: «وَ تِلْكَ الاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعقِلُها اِلّا العالِمون» (18) (19)

«اي هشام! البته عقل همراه علم است سپس فرمود: «و اين مثلها را براي مردم مي‌زنيم و [لي] جز دانشوران آنها را در نيابند.»

امام (ع) براي نشان دادن رابطه عقل و علم از آيه 43 سوره عنكبوت استفاده كردند، قرآن بعنوان كتاب هدايت انسان را در تمام ابعاد و استعدادهاي ارزندة وجوديش هدايت مي‌كند؛ به همين دليل بخشي از آيات الهي و رهنمودهايش براي پرورش عقل و فكر انسان تنظيم شده است و برخي ديگر براي پرورش جان و دل انسان‌ها نازل شده است؛ در اين آيه شريفه نيز نكته قابل توجه اين است كه «تعاليم قرآن براي عالم نمودن تنها نيست بلكه براي عاقل ساختن انسان‌ها است؛ اين بيان نوراني نشان مي‌دهد كه علم، سرمايه، و فكر ابزار كار و عاقل شدن هدف است.

عالم شدن سخت نيست ولي عاقل شدن دشوار است و تمام تلاش دين براي اين است كه انسان را پس از عالم شدن، عاقل كند و عاقل كسي است كه معارف الهي را خوب بفهمد و آن فهميده‌ها را نيز خوب معتقد شود و در مقام عمل هم خوب عمل كند. اگر قرآن كريم مَثَلي مي‌زند و نكته‌اي مي‌گويد تنها براي انديشيدن و عالم شدن نيست بلكه براي آن است كه انسان را در عمل هدايت كند، امراض او ا شفا دهد و او را تا دروازة بهشت براند و به سلامت و سرور و بهجت هميشگي نايل كند.»(20)

و اين مطلب همان است كه در روايات بر روي آن تأكيد شده است كه:

«مَنْ كانَ عاقِلاً كانَ لَهُ دينٌ وَ مَنْ كانَ دينٌ دَخَلَ الجَّنة» (21)

«هر كس عاقل باشد، ديندار خواهد بود و هر كس ديندار باشد داخل بهشت مي‌شود.»

به همين دليل در آيات زيادي، قرآن منكران خود را افرادي جاهل و سفيه و كم عقل معرفي مي‌كند، علم نردبان عقل است و تعقل وقتي بهتر صورت مي‌گيرد كه علم بيشتري در اختيار انسان متعقل باشد.

«مولا علي (صلوات الله عليه) فرمودند: «اَلْعَقْلُ غَريزةٌ تَزَيَّدُ بِالْعِلْمِ وَ التَّجارب»

«عقل غريزه اختصاصي انسان است و با علم‌آموزي و تجربه‌اندوزي عقل انسان افزايش مي‌يابد»

و باز از آن حضرت نقل است:

«اَلتَّجاربُ لَا تَنْقَضي وَ الْعاقِلُ مِنْها في زِيادَةٍ»

«تجارب آدمي پاياني ندارد و معلومات انسان و عقل انسان به وسيله تجربه همواره در افزايش است.

و هم چنين ايشان تحصيل علم و دانش را ماية تقويت و تأييد آدمي دانسته‌اند و فائده‌دهندة آن معرفي كرده‌اند: «مُؤيّدُ العَقْلِ العِلْمُ»

و امام صادق (ع) مطالعه بسيار و پي‌گير در مسائل علمي را باعث شكفتگي عقل و تقويت نيروي تفكر انسان دانسته و فرمودند: «كِثرةُ النَّظَرِ فِي العِلْمِ يَِفْتِحُ الْعَقْلَ»

و باز در روايات آمده كه علم، چراغ راه عقل است و هم‌نشيني با علما سبب زيادت عقل مي‌باشد. البته لازم به ذكر است كه حضرت علي (ع) دربارة رابطه عقل و علم فرمودند:

«كُلُّ عِلْمٍ لا يُؤَيِّدِه عَقْلُ مُضِلَةً»

«هر علمي كه مورد تأييد و امضاء عقل نباشد گمراهي و ضلالت است») (22)

از امام صادق (ع) پرسيده شد: آيا بندگان مي‌توانند به عقل تنها اكتفا كنند؟

امام (ع) فرمود:

«عاقل به رهبري همان عقلي كه خداوند نگهداري او و زينت و سبب هدايتش قرار داده مي‌داند كه خداوند حق است و پروردگار اوست و مي‌داند كه خالقش را پسند و ناپسند است و اطاعت و معصيتي وعقلش به تنهائي راهنمائي به اينها نمي‌بيند و مي‌فهمد كه رسيدن به اين مطالب جز با طلب علم ممكن نيست و اگر به وسيله علمش به اينها نرسد عقلش اور ا سودي ندهد پس واجب است بر عاقل طلب علم و ادب نمايد كه بي آن استوار نماند.»(23)

تعقل در آيات آفاقي:

امام صادق (ع): «اِسْتَدَلُّوا بِعُقُولِهِمْ عَلي ما رَأوْا مِنْ خَلْقِهِ، مِنْ سَمائِهِ وَ أرْضِهِ وَ شَمْسُهُ وَ قَمَرِهِ وَ لَيْلِهِ وَ نَهارِهِ أنَّ لَهُ وَ لَهُمْ خالِقاً وَ مُدَبِّراً»(24)

«به وسيله عقول خويش از ديدن آسمان و زمين و خورشيد و ماه و شب و روزش استدلال كردند كه او و اينها خالق و سرپرستي دارند.»

از موضوعات ديگر تعقل، توجه به آيات آفاتي است و نتيجه اين تعقل، خداشناسي است همان طوري كه از بيان نوراني امام (ع) برمي‌آيد. امام موسي بن جعفر (ع) در روايتي درگ، آيات افاتي را دليل بر شناسائي خداوند مي‌داند و براي اين موضوع شواهد قرآني زيادي را بيان مي‌كند:

«خداوند اينهار ا دليل بر شناسائي خود قرار داده كه مسلماً مدبّري دارند و در قرآن مي‌فرمايد:

«وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَيل اِنَّ في ذلك لَايات لِقَومٍ يَعْقلون» (25)

«اِنَّ اخْتِلاف الليل لَاياتٍ لِقَوٍم يَعقلون» (26)

«هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجكُمْ طِفلاً لَعَلَّكُمْ تَعقلون» (27)(28)

يكي از راههاي شناخت خداي سبحان، از طريق شناخت حصولي فطري آفاقي است؛ و اين شناخت و رهنمون شدن به سوي خدا به واسطة آيات آفاقي در نهاد همة انسان‌ها قرار دارد و انسان به اين گونه شناخت سرشته شده است و اين آيات واسطه شناخت خداوند واقع مي‌شوند، هر چند اين شناخت همگاني، سهل و آسان است، اما باز همة انسان‌ها از اين طريق نمي‌توانند به شناخت خداوند دست پيدا كنند، چرا كه طبق آيات و روايات، يك شرط اصلي و اساسي در اين بين وجود دارد و آن استفاده از «قوة عقل» است و انسان بدون تعقل در آيات نمي‌تواند به اين شناخت يابد؛ امام موسي بن جعفر (ع) مي‌فرمايد:

«همان خداوند تبارك و تعالي به وسيله عقل حجت را براي مردم تمام كرده و پيامبران را به وسيله بيان ياري كرده است و به سبب برهان‌ها بر ربوبيت خويش دلالتشان نموده و فرموده است: «و معبود شما، معبود يگانه‌اي است كه جز او هيچ معبودي نيست [و اوست] بخشايشگر مهربان، راستي كه در آفرينش آسمان‌ها و زمين، و در پي يكديگر آمدن شب و روز و كشتي‌هايي كه در دريا روانند با‌آن چه به مردم سود مي‌رساند و [هم چنين] آبي كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با‌آنف زمين را پس از مردنش زنده گردانيده، و در آن هر گونه جنبنده‌اي پراكنده كرده و [نيز در] گردانيدن بادها و ابري كه ميان آسمان‌ و زمين آرميده است، براي گروهي كه مي‌انديشند، واقعاً نشانه‌هايي [گويا] وجود دارد. (29)(30)

امام (صلوات الله عليه) عقل را به عنوان حجت الهي در كنار حجت ظاهري كه پيامبران است مطرح كرده و آيات آفاقي را راهي براي شناخت خدا معرفي نموده‌اند، البته راهي كه تنها عاقلان مي‌توانند از آن راه به خداشناسي برسند و خود را به هدف نهايي خويش برساند.

تعقل در آيان اتفسي:

امام صادق (ع): «فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ العِبادُ خالِقَهُمْ وَ أنَّهُمْ مَخْلُوقونَ وَ أنَّهُ المُدَبِّرُ لَهُمْ وَ أنَّهُم المُدَبَّرون» (31)

«با عقل بندگان خالق خود بشناسند و دانند كه آن‌ها مخلوقند و او مدبّر و ايشان تحت تدبير اويند.»

براي داشتن تعقل و تفكر، موضوع لازم است يعني تا انسان به موضوعات و مسائل گوناگون توجه نكند دربارة آن‌ها نمي‌تواند بينديشد، قرآن كريم موضوعات عقل را براي ما معرفي مي‌كند: خودشناسي، جهان طبيعت، تاريخ گذشتگان، نظام حاكم بر جهان، تفقه در دين و قرآن و؛ از ميان اين موضوعات، قرآن و روايات معصومين (ص) به مسئله خودشناسي اولويت داده‌اند در قرآن آمده است: «يا اَيُّهاالَّذينَ امَنُوا عَلَيْكُمْ أنْفُسُكُمْ» (32)

حضرت علي (ع) مي‌فرمايد: «أفْضَلُ العَقْلِ مَعْرِفَةُ المَرْءِ نَفْسَهُ فَمَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عقل وَ مَنْ جَهْلها ضَلَّ» (33)

«بهترين تعقل و تفكر در خودشناسي است، كسي كه خود را شناخت با چراغ عقل راه سعادت خويش را پيدا مي‌كند و‌آن كس كه از خود غافل و بي‌خبر بود به گمراهي مي‌رود.»

امام صادق (ع)، نيز به اين موضوع اشاره كرده‌اند؛ چرا كه انسان با تعقل و تفكر در مي‌يابد كه نسبت به خودش و حالات گوناگون وجوديش، علم حضوري دارد، علاوه بر آن نسبت به مخلوق بودن خود و محدود بودنش نيز علم حضوري دارد؛ انسان با اندكي تعقل، به صورت بديهي در مي‌يابد كه علاوه بر وجود خويش به عنوان يك مخلوق، تمام اشياء بيروني، همه محدود و مخلوق است؛ و وجود محدود براي هستي داشتن و بقا در هستي وابسته به موجود ديگري دارند كه‌آن موجود نامحدود است يعني به تعبير ديگر «واجب الوجود» است.

پس ضرورت تفكر و تعقل در مورد حقيقت خويش، ورود به دين و رسيدن به توحيد ناب «لا اِلهَ اِلّا الله» است؛ و اين همان است كه پيامبر اكرم (ص) در بيان نوراني‌شان فرمودند:

«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» (34)

«هر كس خودش را شناخت به تحقيق پروردگاش را شناخت››(34)

   هدايت تشريعي:

«لازمه‌ي حكمت الهي، پاسخ به نيازهاي حقيقي انسان است؛ يكي از نيازهاي فطري انسان «بندگي و پرستش خداي سبحان» مي‌باشد و اين نياز در صورتي تحقق مي‌يابد كه تعاليم و دستورات خدا كه همان دين است، بدون خطا به مردم عرضه شود بنابراين، براي رسيدن به اين هدف، خداوند پيامبران و رسولان را ارسال و كتابهاي آسماني را نازل كرده است و شرط نبوت و رسالت و برگزيده شدن به اين مقام، صعود روحي و همراه بودن مراتب معنوي با عقل است و به تعبير ديگر مي‌توان گفت «پيامبران عاقل‌ترين مردم هستند.»

پيامبر اكرم (ص فرمودند: لا بَعَثَ اللهُ نَبيّاً وَ لا رَسُولاً حَتّي يَسْتَكْمِلَ العَقْلَ وَ يَكُونُ عَقْلُهُ اَفْضَلَ مِنْ جَميع عُقُولِ أمَّتِهِ (35) «خدا پيامبر و رسول را مبعوث نسازد تا اينكه عقلش را كامل كند و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد»

«كِتابٌ أنْزَلناهُ اِلَيْكَ مُبارك لِيَدَّبَّروا اياتِهِ وَ لِيتذكّر اولوالالباب» (36)

[اين] كتابي مبارك است كه آن را به سوي تو نازل كرده ايم تا در [بارة] آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند.

خداي سبحان در كتاب شريفش، هدف از انزال كتب آسماني را تدبّر در آن مي‌داند و بيان مي‌كند كه تنها صاحبان عقل مي‌توانند از اين‌ كتب آسماني و تعاليم انبياء بهره‌مند شوند.

و در آيه ديگري كه امام (صلوات الله عليه) آنرا بيان نمودند، هدف از ارسال رسل و انزال كتب را مايه هدايت و تذكر مردم دانسته و شرط هدايت‌پذيري و بهره‌مندي از آن‌ها را «داشتن قوة عقل» مي‌داند.

«وَ لَقَد اتَيْنا مُوسَي الْهُدي وَ أوْرَثْنا بَني اِسْرائيلَ الْكِتابَ هُديً وَ ذِكري لِِأولي الْاَلباب» (37)

«و قطعاً موسي را هدايت داديم و به فرزندان اسرائيل تورات را به ميراث نهاديم [كه] رهنمود و ياد كردي براي خردمندان است.»

و هم چنين خداوند در سوره زمر مي‌فرمايد عاقلان تنها از نعمت هدايت برخوردار هستند:

«فَبَشِّرَ عِبادَ الَّذينَ يَسْتَمعونَ القَوْلَ فَيَيَّبعونَ أحْسَنَهُ أ ُوْلئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللهُ وَ أ ُولئِكَ هُمُ أولوالاَلباب» (38)

«پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مي‌دهند و بهترين آن را پيروي مي‌كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان»

بنابراين به طور خلاصه: «طبق آيات و روايات معصومين (صلوات الله عليهم) شرط هدايت پذيري و بهره‌مند شدن انسان از طريق هدايت تشريعي، داشتن عقل است.

رابطه دينداري با عقل:

امام صادق (ع) در روايتي بعد از بيان ارزش عقل، به نقش تعقل در زندگي انسان و شناخت او از روش زندگي و مباني اعتقادي اشاره كرده مي‌فرمايد: « بِذلِكَ كََيْفَ وَ لِمَ حَيْثُ وَ عَرَفَ مَنْ نَصَحَهُ وَ مَنْ غَشَّهُ، فَاِذا عَرَفَ ذلِكَ عَرَفَ مَجْراهُ وَ مَوْصُولَهُ وَ مَفْصُولَهُ وَ أخْلَصَ الوَحْدانِيَّةَ لِلّهِ وَ الاِقْرارَ بِالطّاعَةِ فَاِذا فَعَلَ ذلِكَ كانَ مُسْتَدركاً لِما فاتَ، وَ وارِداً عَلي ما هُوَ آتٍ يَعْرِفُ ما هُوَ فيهِ وَ لِاَيِّ شَي‌ءٍ هُوَ هاهُنا وَ مِنْ أ َيْنَ باتيِهِ وَ اِلي ما هُوَ صائِرٌ وَ ذلِكَ كُلُّهُ مِنْ تاييد العَقْلِ» (39)

« و با‌آن بداند چگونه و چرا و كجاست و خيرخواه و بدخواه خود را بشناسد و چون‌آن را شناخت روش زندگي و پيوست و جدا شدة خويش بشناسد و در يگانگي خدا و اعتراف به فرمانش مخلص شود و چون چنين كند از دست رفته را جبران كرده و بر آينده مسلط شود و بداند در چه وصفي است و براي چه در اين جاست و از كجا آمده و به كجا مي‌رود، اينها همه تأييد عقل است.»

كمال نهايي و هدف انسان، رسيدن به قرب الهي است و تنها راه رسيدن به آن، عبادت و بندگي خداوند متعال مي‌باشد و حقيقت بندگي در اطاعت و فرمانبرداري از اوامر و نواهي الهي يا به عبارت ديگر «دين الهي» است، با توجه به فرمايش امام صادق (ع) پايه دين «عقل» است و انسان به وسيلة عقل به يكتائي و وحدانيت الهي اقرار كرده و به واسطة آن، خداوند را عبادت و بندگي مي‌نمايد.

«بنابراين بدون توجه به ملاك عقلي نمي‌توان به دين حقيقي، آگاه شد و دين بدون عقل از نظر تعاليم ديني دين واقعي نيست.» (40)

عقل به عنوان چراغ و راهنماي انسان است تا به وسيله آن خود را به نور مطلق برساند.

پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «عقل نوري است در قلب كه به سبب آن انسان مي‌تواند بين كارها و سخنان حق و باطل فرق بگذارد(41).

پس دين الهي، حق است و انسان با عقل مي‌تواند دين الهي و صراط مستقيم را از راهها و سبل انحرافي تشخيص داده و به مقصد برسد.

حسن بن جهنم گويد: جمعي از ياران ما خدمت امام رضا (ع) سخن از عقل به ميان آوردند.

امام (ع) فرمود:

«لا يُعْيَأ ُ بِأ َهْلِ الدّينِ مِمَّنْ لَا عَقْلَ لَهُ» (42)

«دينداري كه عقل ندارد اعتنائي به او نباشد.»

پس با توجه به مطالب گفته شده، مشخص مي‌شود كه عقل و دين، قابل انفكاك و جدا شدني نيستند همان طور كه امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ كانَ عاقِلاً كانَ لَهُ الدّين» (42)

«هر كس عاقل باشد، دين دارد»

اطاعت محض با عقل:

اما باقر (ع): «لَمّا خَلَقَ اللهُ العَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قالَ لَهُ أ َقْبَلَ ثُمَّ قالَ لَهُ أ َقْبَلَ ثُمَّ قالَ لَهُ أدْبِرْ ثُمَّ قالَ وَ عِزَّتي وَ جَلالي ما خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أحَبُّ اِلَيَّ مِنْكَ وَ لا أكمَلْتُكَ اِلّا فيمَنْ أحِبُّ أ َما إِنّي اِيّاكَ آمُرُ وَ اِيّاكَ انْهَي وَ اِيّاكَ اُعاقِبُ وَ اِيّاكَ اُثيبُ» (44)

«وقتي خداوند عقل را‌آفريد او را به نطق آورد. سپس به او گفت: پيش آي، پس عقل پيش آمد، گفت: بازگرد، بازگشت؛ فرمود: به عزت و جلالم سوگند مخلوقي را كه از تو در پيشم محبوب‌تر باشد نيافريدم و تو را تنها به كساني كه دوستشان دارم به طور كامل دادم. همان امرو نهي و كيفر و پاداشم متوجه توست.»

انسان وقتي ديندار شد اولين شرط دينداري، اطاعت محض از خداوند است و اطاعت پروردگار هم در گرو داشتن عقل مي‌باشد. همانطور كه از فرمايش امام باقر (ص) بر مي‌آيد مراد از پيش‌آمدن و بازگشتن عقل اين است كه اين مخلوق الهي در برابر اوامر و نواهي خالقش كاملاً منقاد و مطيع است.

از امام صادق (ع) دربارة عقل شد و ايشان فرمودند: «اَلْعَقْلُ ما عُبِدَ الرَّحمانُ وَ اكْتَسِبَ بِهِ الجنان» (45)

«عقل چيزي است كه خداوند با آن عبادت مي‌شود و بهشت با آن به دست مي‌آيد.»

اين عقل است كه انسان را به اطاعت محض از خداوند دعوت كرده و از اين طريق او را به كمال و قرب الهي مي‌رساند.

عقل موجب انجام دادن كامل وظايف دين است و انجام وظايف ديني يعني اطاعت از اوامر و ونواهي يا به تعبير ديگر دين الهي است و البته ميزان پاداش هم به اندازه عقل است

امام باقر (ع): اِنَّما يُداقُ اللهُ العبادَ فِي الحِسابِ يَوْمَ القِيامةِ عَلي قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ العُقُولِ فِي الدُّنيا» (46)

«خداوند در روز قيامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلي كه در دنيا داده است باريك‌بيني مي‌كند.»

بهترين نعمتي كه خداوند به بندگانش عطا فرموده عقل است، زيرا به سبب آن، عقلاء از آفات و بليّات دنيا نجات مي‌يابند و از عذاب آخرت سالم مي‌مانند و با عقل، بهشت را مي‌توان كسب كرد، عقلي كه در اين دنيا به عنوان يكي از شرايط مهم تكليف به شمار مي‌رود؛ ارزش و معنويت انسان و ميزان پاداش به فرمودة امام باقر (صلوات الله عليه) مربوط به عقل است.

«منقول است كه حضور پيامبر اكرم (صلوات الله عليه) توصيف و مدح و تعريف مردي را نمودند به خاطر حسن عبادتش؛ آن حضرت (صلوات الله عليه) فرمود: به عقل او نظر كنيد، جز اين نيست كه در قيامت هر كسي را به ميزان عقلش جزا مي‌دهند.» (47)

«سليمان ديلمي گويد به امام صادق (صلوات الله عليه) عرض كردم: فلاني در عبادت و ديانت و فضيلت چنين و چنان است.

حضرت امام صادق (صلوات الله عليه) فرمودند: عقلش چگونه است؟

گفتم: نمي‌دانم

فرمود: «اِنَّ الثَّوابَ عَلي قَدْرِ العَقْلِ» (48)

«پاداش به اندازه عقل است.»

ارزشمندي اعمال نيز به ميزان عقل انسان است و مي‌دانيم ميزان ثواب و پاداش در برابر ارزشمندي اعمال است.

پيامبر اكرم (ص) فرمودند:

«فَنَوْمُ العاقلُ أفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الجاهِلِ وَ إِقامَةُ العاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الجاهِل» (49)

«خوابيدن عاقل از شب زنده‌داري جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل بهتر است.»

نتايج عدم استفاده صحيح از عقل:

امام صادق (ع) مي‌فرمايد: لَيْسَ بَيْنَ الايمانِ وَ الكُفْرِ اِلّا قِلَّةُ العَقْلِ» (50)

«بين ايمان و كفر جز كمي عقل فاصله‌اي نيست.»

عدم تعقل و تفكر يعني از دست دادن ابزار شناخت، انحراف از حقيقت، سقوط به كفر و سقوط از عالم انسانيت به حيوانات، امام صادق (ع) فاصلة مابين صعود روحي انسان و سقوط روحي آن ا در كمي عقل دانسته.

«حضرت سجاد (صلوات الله عليه) فرموده است: كسي كه عقل وي از ساير قوايش كاملتر نباشد هلاكت و سقوط، از آسانترين حوادث در زندگاني اوست.»(51)

روايت شد كه جبرئيل بر آدم (صلوات الله عليه) نازل شد و گفت: مأمورم كه تو را ميان سه چيز مخيّر نمايم تا يكي را انتخاب كني؟

پرسيد: آن سه چيز چيست؟ گفت: عقل، حيا، ايمان

حضرت آدم (صلوات الله عليه) فرمود: من عقل را اختيار مي‌كنم، جبرئيل بر حيا و ايمان گفت: شما برويد  گفتند: ما مأموريم كه از عقل جدا نشويم [كه هر كجا عقل هست حيا وايمان هم هست(52)

بنابراين اگر انسان عاقل باشد ديندار شده و داراي ايمان مي‌گردد و در نتيجه در وادي كفر سقوط نمي‌كند.

حضرت علي (صلوات الله عليه) دربارة ارزش عقل مي‌فرمايند:

«كَفاكَ مِنْ عَقْلِكَ ما أوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِك»(53)

« در ارزش و عظمت عقل تو بس كه راه ضلالت و بدبختي تو را از صراط و خوشبختي‌‌ات تميز مي‌دهد.»

امام علي (ع) فرمودند: «فَقد العقل فقد الحياة وَ لا يُقاسُ الّا بِالاَمواتِ» (54)

بي‌خردي از دست دادن حيات انساني است و انسان بي‌خرد، جز با مردگان قابل مقايسه و سنجش نيست.

نتيجه‌گيري :

كاروان هستي شتابان و مشتاق رو به سوي خدا دارد و در اين كاروان بزرگ هر موجودي كمال خود را مي‌جويد؛ در اين ميان انسان، جايگاه ويژه‌اي را دارا است و خداوند سبحان به او كرامت بخشيده و بر بسياري از مخلوقات برتري داده است و هر آن چه را كه در آسمان‌ها و زمين است براي بهره‌مندي او خلق كرده است؛ سرمايه‌هاي ارزشمندي نيز در انسان به وديعه نهاد، تا بتواند با بهره‌مندي از آن‌ها به سعادت جاويد «مقام قرب الهي» برسد.

يكي از اين سرمايه‌هاي ارزشمند «قوه عقل» است و طبق روايات معصومين (ص)، اين قوه، تشخيص‌دهندة درستي از نادرستي، خوبي از بدي، يكي از حجت‌هاي الهي و برترين نعمتي است كه خداوند سبحان در وجود انسان قرار داده و و اين نعمت بزرگ پيام‌آور حق، دوست انسان، نجات‌دهندة او، بهترين ثروت و نزديك كننده به خدا مي‌باشد.

هيچ كتابي به اندازة قرآن در بزرگداشت عقل سخن نگفته و بر ارزشمندي آن تأكيد نكرده است .اصول ايمان در اسلام، منطقه‌اي است در قرق عقل و غير از عقل هيچ قدرت ديگري حق مداخله در اين منطقه را ندارد.

«مهم‌ترين نقش عقل در فهم حقايق اعتقادي ديني است و بدون استفاده صحيح از آن انسان نمي‌تواند ديندار باشد به طور كلي بدون

توجه به ملاك عقلي نمي‌توان به دين حقيقي آگاه شد و دين بدون عقل، از نظر تعاليم ديني، دين واقعي نيست.

‹‹الحمدلله رب العالمين››

 

پي نوشت :

1)راغب اصفهاني،ح،1376،معجم مفردات الفاظ قران ،انتشارات مرتضوي ،ص557

2)كليني،م ،1362ش،الكافي،تهران،نشر اسلاميه،ج1،ص16

3)اعتصامي،م،1385ش،راهنماي معلم ،شركتنشر كتب درسي،ص10

4)الكافي،همان،ج1،ص11

5)البقره/170

6)البقره/171

7)طباطبائي ،م،1417ق،الميزان في تفسير القران ،قم،انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه،ج2،ص250

8)مطهري ،م،1373،انسان كامل ،تهران انتشارات صدرا،ص154

9)نهج البلاغه ،ترجمه دشتي ،قم ،نشر مشرقين ،ص38

10)الكافي،همان،ج1،ص28

11)همان،ص25

12)همان،ص25

13)الفرقان/44

14)الكافي،همان،ص15

15)همان،ص10

16)همان ص10

17)همان ص10

18)العنكبوت /43

19)الكافي،همان ص14

20)جوادي آملي،ع،1383ش،قران در قرآن ،قم ،مركز نشر اسرا ص230

21)مجلسي ،م،بحارالانوار،تهران،نشر اسلاميه،ج 1ص91

22)فلسفي،م،1368ش،الحديث،تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي ،ج2 برگرفته از صص 302-310

23)الكافي ،همان ص28

24)همان ،ص29

25)النمل/12

26)الحديد/17

27)الغافر/68

28)الكافي ،همان ،ص13

29)البقره/163و164

30)الكافي،همان ص13

31)همان ،ص29

32)المائده/105

33)فلسفي،همان، ج3ص281

34)مجلسي ،همان،ج2،ص32

35)الكافي ،همان،ص31

36)ص/29

37)غافر/53و54

38)الزمر/17و18

39)الكافي،همان،ص25

40)رادبين ،ع،1386ش،بررسي چگونگي بعثت پيامبر اسلام (ص) ،نشر دانشگاه آزاد تبريز ،ص40

41)ديلمي،ح،1412ق،ارشاد القلوب الي الصواب،قم ،نشر شريف رضي ،ج1 ص198

42)الكافي ،همان ص27

43)همان،ص11

44)همان،ص10

45)همان،ص11

46)همان،ص11

47)ديلمي ،همان ص199

48)الكافي،همان،ص12

49)همان،ص12

50)همان،ص28

51)فلسفي ،همان ،ج2 ،ص318

52)مجلسي،همان،ج1 ص86

53)نهج البلاغه ،ص551

54)الكافي،ج1،ص27

 

 

 

   دكتر عليرضا رادبين ( عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد واحد تبريز )

و فريبا اسكندر جعفرزاده

 


نوشته شده در   سه شنبه 9 مهر 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode